تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي

تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي شاعر : سعدي و گر مه را حيا بودي ز شرمش در نقابستي تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي ز شرم رنگ رخسارش چو نيلوفر در آبستي اگر گل را نظر بودي چو نرگس تا جهان بيند ز چشم مست ميگونش که پنداري به خوابستي شبان خوابم نمي‌گيرد نه روز آرام و آسايش فقير از رقص در حالت خطيب از مي خرابستي گر آن شاهد که من دانم به هر کس روي بنمايد به هش بازآمدي مجنون اگر مست شرابستي چنان مستم که پنداري نماند اميد هشياري به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي
تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي
تعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي

شاعر : سعدي

و گر مه را حيا بودي ز شرمش در نقابستيتعالي الله چه رويست آن که گويي آفتابستي
ز شرم رنگ رخسارش چو نيلوفر در آبستياگر گل را نظر بودي چو نرگس تا جهان بيند
ز چشم مست ميگونش که پنداري به خوابستيشبان خوابم نمي‌گيرد نه روز آرام و آسايش
فقير از رقص در حالت خطيب از مي خرابستيگر آن شاهد که من دانم به هر کس روي بنمايد
به هش بازآمدي مجنون اگر مست شرابستيچنان مستم که پنداري نماند اميد هشياري
به يک ساعت بيفکندي اگر افراسيابستيگر آن ساعد که او دارد بدي با رستم دستان
که از دستت شکر باشد و گر خود زهر نابستيبيار اي لعبت ساقي اگر تلخست و گر شيرين
دريغا آن لب شيرين اگر شيرين جوابستيکمال حسن رويت را مخالف نيست جز خويت
پس آن گه بر من مسکين جفا کردن صوابستياگر داني که تا هستم نظر با جز تو پيوستم
اگر چندان که در چشمم سرشک اندر سحابستيزمين تشنه را باران نبودي بعد از اين حاجت
که سعدي زير نعلينت چه بودي گر ترابستيز خاکم رشک مي‌آيد که بر سر مي‌نهي پايش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط