يکي قطره باران ز ابري چکيد

يکي قطره باران ز ابري چکيد شاعر : سعدي خجل شد چو پنهاي دريا بديد يکي قطره باران ز ابري چکيد گر او هست حقا که من نيستم که جايي که درياست من کيستم؟ صدف در کنارش به جان پروريد چو خود را به چشم حقارت بديد که شد نامور لل شاهوار سپهرش به جايي رسانيد کار در نيستي کوفت تا هست شد بلندي از آن يافت کو پست شد
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکي قطره باران ز ابري چکيد
يکي قطره باران ز ابري چکيد
يکي قطره باران ز ابري چکيد

شاعر : سعدي

خجل شد چو پنهاي دريا بديديکي قطره باران ز ابري چکيد
گر او هست حقا که من نيستمکه جايي که درياست من کيستم؟
صدف در کنارش به جان پروريدچو خود را به چشم حقارت بديد
که شد نامور لل شاهوارسپهرش به جايي رسانيد کار
در نيستي کوفت تا هست شدبلندي از آن يافت کو پست شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط