يکي را چو سعدي دلي ساده بود

يکي را چو سعدي دلي ساده بود شاعر : سعدي که با ساده رويي در افتاده بود يکي را چو سعدي دلي ساده بود ز چوگان سختي بخستي چو گوي جفا بردي از دشمن سختگوي ز ياري به تندي نپرداختي ز کس چين بر ابرو نينداختي خبر زين همه سيلي و سنگ نيست؟ يکي گفتش آخر تو را ننگ نيست؟ ز دشمن تحمل زبونان کنند تن خويشتن سغبه دونان کنند که گويند يارا و مردي نداشت نشايد ز دشمن خطا درگذاشت جوابي که شايد نبشتن به زر بدو گفت شيداي شوريده سر ازان مي‌نگنجد در آن کين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکي را چو سعدي دلي ساده بود
يکي را چو سعدي دلي ساده بود
يکي را چو سعدي دلي ساده بود

شاعر : سعدي

که با ساده رويي در افتاده بوديکي را چو سعدي دلي ساده بود
ز چوگان سختي بخستي چو گويجفا بردي از دشمن سختگوي
ز ياري به تندي نپرداختيز کس چين بر ابرو نينداختي
خبر زين همه سيلي و سنگ نيست؟يکي گفتش آخر تو را ننگ نيست؟
ز دشمن تحمل زبونان کنندتن خويشتن سغبه دونان کنند
که گويند يارا و مردي نداشتنشايد ز دشمن خطا درگذاشت
جوابي که شايد نبشتن به زربدو گفت شيداي شوريده سر
ازان مي‌نگنجد در آن کين کسدلم خانه‌ي مهر يارست و بس
چو بگذشت بر عارفي جنگجويچه خوش گفت بهلول فرخنده خوي
به پيکار دشمن نپرداختيگر اين مدعي دوست بشناختي
همه خلق را نيست پنداشتيگر از هستي حق خبر داشتي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط