ببين تا يک انگشت از چند بند شاعر : سعدي به صنع الهي به هم درفگند ببين تا يک انگشت از چند بند که انگشت بر حرف صنعش نهي پس آشفتگي باشد و ابلهي که چند استخوان پي زد و وصل کرد تأمل کن از بهر رفتار مرد نشايد قدم بر گرفتن ز جاي که بي گردش کعب و زانو و پاي که در صلب او مهره يک لخت نيست ازان سجده بر آدمي سخت نيست که گل مهرهاي چون تو پرداختهست دو صد مهره در يکدگر ساختهست زميني در او سيصد و شصت جوي رگت بر تن است اي پسنديده خوي جوارح...