چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را

چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را شاعر : سنايي غزنوي يا سلامت خود مسلم نيست مر عشاق را چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را مشتري گردد هميشه محنت مخراق را هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پديد محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق را هر که بي اوصاف شد از عشق آن بت برخورد دل ربودي يوسف يعقوب بن اسحاق را ذره‌اي از حسن او در مصر اگر پيدا شدي پيکران بي جان کند مر ديلم و قفچاق را ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را
چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را
چند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را

شاعر : سنايي غزنوي

يا سلامت خود مسلم نيست مر عشاق راچند رنجاني نگارا اين دل مشتاق را
مشتري گردد هميشه محنت مخراق راهر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پديد
محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق رازآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت
کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق راهر که بي اوصاف شد از عشق آن بت برخورد
دل ربودي يوسف يعقوب بن اسحاق راذره‌اي از حسن او در مصر اگر پيدا شدي
پيکران بي جان کند مر ديلم و قفچاق راگر سر مژگان زند بر هم به عمدا آن نگار
زر سگالي کس نديد آن شهره‌ي آفاق راهر که روي او بديد از جان و دل درويش شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط