همي گردم به گرد هر سرايي

همي گردم به گرد هر سرايي شاعر : فخرالدين عراقي نمي‌يابم نشان دوست جايي همي گردم به گرد هر سرايي نيابم نيز آن دم را بقايي وگر يابم دمي بوي وصالش گمارد در نفس بر من بلايي وگر يک دم به وصلش خوش برآرم نگويد: چون شد آخر مبتلايي؟ وگر از عشق جانم بر لب آيد نيابي خوشدلي را جايگايي چنان تنگ آمدم از غم که در وي که چون مي‌باشد اندر تنگنايي؟ عجب زين محنت و رنج فراوان برون شد کي توان بي‌آشنايي؟ ازين درياي بي‌پايان خون خوار نيابد جان بيمارم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همي گردم به گرد هر سرايي
همي گردم به گرد هر سرايي
همي گردم به گرد هر سرايي

شاعر : فخرالدين عراقي

نمي‌يابم نشان دوست جاييهمي گردم به گرد هر سرايي
نيابم نيز آن دم را بقاييوگر يابم دمي بوي وصالش
گمارد در نفس بر من بلاييوگر يک دم به وصلش خوش برآرم
نگويد: چون شد آخر مبتلايي؟وگر از عشق جانم بر لب آيد
نيابي خوشدلي را جايگاييچنان تنگ آمدم از غم که در وي
که چون مي‌باشد اندر تنگنايي؟عجب زين محنت و رنج فراوان
برون شد کي توان بي‌آشنايي؟ازين درياي بي‌پايان خون خوار
نيابد جان بيمارم شفاييمشامم تا ازو بويي نيابد
نيارم خواست از وي خون بهاييمرا ياري است، گر خونم بريزد
ازين خوشتر شنيدي ماجرايي؟غمش گويد مرا: جان در ميان نه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط