هر که صيد چون تو دلداري شود شاعر : عطار عاجزي گردد گرفتاري شود هر که صيد چون تو دلداري شود هر گلي در چشم او خاري شود هر که خار مژهي تو بنگرد بي شکش هر خار گلزاري شود باز چون گلبرگ روي تو بديد چون به جان آيد جگر خواري شود شير دل پيش نمکدان لبت ابر تا محشر شکرباري شود گر لبت در ابر خندد همچو برق چرخ سرگردان چو پرگاري شود در طواف نقطهي خالت ز شوق وصف خط تو چو بسياري شود مس اگرچه زر تواند شد وليک زر کند بدرود و زنگاري شود پيش...