نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن شاعر : عطار خرقهي پيروز را دام ريا ساختن نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن از پي ديدار حق دلق و عصا ساختن دلق و عصا را بسوز کين نه نکو مذهبي است لايق عشاق نيست صيد هوا ساختن مرغ دلت را که اوست مرغ هوا خواه دوست در طلب درد عشق پشت دوتا ساختن از فلک بيقرار هيچ نياموختن برگ عدم داشتن راه فنا ساختن مفلس اين راه را سلطنت فقر چيست دل به صفت همچو گوي بي سر و پا ساختن بر سر ميدان عشق در خم چوگان دوست پيش برون...