مجرم سیاسی در اسلام
اینکه در فقه و حقوق اسلام آیا عملی به عنوان جرم سیاسی داریم یا خیر سوالی است که باید به آن پاسخ داد. از نظر عده ای از دانشمندان در حقوق اسلام شاید نتوان عنوان خاص جرم سیاسی را پیدا کرد اما مصادیق آن مشخص است و کمااینکه عده ای معتقدند اسلام نیز از پیشگامان طرح جرم سیاسی بوده است.
در میان این مصادیق جرایمی همچون توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، مخالفت و ضدیت با حاکمان اسلامی و ... را می توان بیان داشت
اما عبدالقادر عوده در کتاب حقوق جنایی اسلام که به فارسی ترجمه شده است و با تعلیقات آیت الله سید اسماعیل صدر به چاپ رسیده است تحت عنوان(جرایم عادی و وجرایم سیاسی«بغی») و همچنین با این عنوان که جرایم عادی با جرایم سیاسی تفاوت دارد می نویسد:[1]
«شریعت اسلامی از روز نخست میان جرایم عادی و جرایم بغی یعنی جرم سیاسی تفاوت گذاشته است ولی در این تفاوت گذاری مصالح جامعه و امنیت آنرا رعایت و از نظام وکیان آن محافظت کرده است. از این رو هر جرمی که برای هدف سیاسی وقوع یابد جرم سیاسی محسوب نکرده است، هرچند برخی از جرایم عادی را که در شرایط سیاسی معینی وقوع یابد جرم سیاسی دانسته است.»
جرم سیاسی از لحاظ طبیعت تفاوتی با جرم عادی ندارد... فقط از لحاظ انگیزه هایی که باعث ارتکاب این دو جرم می شود متفاونتد، چه آنکه جرم سیاسی برای تحقق اهداف سیاسی وقوع یابد ویا انگیزه سیاسی باعث ارتکاب آن می شود و...»
در حقوق اسلام هنگام سخن گفتن از جرم سیاسی بلافاصله مفهوم بغی به ذهن متبادر می شود و علت این امر آن است که بارزترین مصداق جرم سیاسی در فقه اسلامی است. به همین دلیل است که گروهی از حقوقدانان اسلامی نیز جرم سیاسی را مساوی بغی دانسته و در تعریف جرم سیاسی از مفهوم بغی سود جسته اند.
جرح: که زمانی به این معنی به کار می رود که زخم ورم کرده باشد[2]
طلب شدید: که در سوره بقره آیه 198 به معنای طلب خیر به کار رفته است و در نقطه مقابل، سوره قصص آیه 77 به معنای طلب بدی به کار رفته است.
بغی به معنای فاسد کردن نیز به کار رفته است و گفته اند در اصل حسد ورزیدن است و ستمگر را باغی دانسته اند چون که حسادت ورزیدن نهایتا به ستمگری و ظلم دست می آلاید. «بغی علی الناس، یعنی به مردم تعدی و ستم کردن»[3]
«همچنین بغی به زن زناکار نیز اطلاق گردیده است چراکه از حد عفاف و پاکدامنی تجاوز کرده است.»[4]
«و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا، فاصلحوا بینهما، فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئی الی امر الله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا، ان الله یحب المقسطین»
ترجمه-«و اگر دو گروه از مومنان با یکدیگر مقاتله و جنگ کردند پس بین آنها صلح و آشتی کنید، و اگر گروهی بر دیگری تجاوز و ستم کند، با ستمگر به جنگ و قتال برخیزید تا به امر پروردگار گردن نهد. پس در صورت برگشت به حق و تسلیم در برابر امر خدا بین آن دو(گروه) به عدل و داد اصلاح کنید وآشتی دهید و قسط و عدل را رعایت نمایید که خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد.»
همان طور که در سطوح آتی بیان خواهد شد اکثر دانشمندان و علماء اسلامی و فقها در مبحث بغی به آیه مبارکه فوق الذکر استناد کرده و رکن عمده تعریف بغی را که خروج بر امام عادل است از همین آیه استخراج کرده اند.
کلمه اقتال و تقابل به یک معناست و برگردانیدن ضمیر جمع به دو طائفه به اعتبار معنا است( چون هر چند دو طائفه بودند و می باید ضمی آن دو برگردد ولی چون دو طاهفه چند نفر هستند پس حیث نفر جمع اند) ر تثنیه به همچنانکه در عبارت(فاصلحوا بینهما) ضمیر تثنیه به آن بر می گردد به اعتبار لفظ و در بیان سر این مطلب آورده شده است که در اول دو طائفه در حال جنگ یک طائفه مخلوط به هم هستند و چون جمعیتی هستند ضمیر جمع به آنها بر می گردد و در دومی که ضمیر تثنیه برگردانده به این جهت است که در آن حال دو طایفه جدا از هم هستند[5]
در ادامه آیه گفته بیان شده است که بعد از آنکه گروهی به گروه دیگر تعدی کردند با آنها بجنگید نکته مهم این است که فرموده بعد از جنگ نباید سلاح را بر روی زمین بگذارید و دست از جنگ بکشید بلکه باید اصلاحی توام با عدل باشد به این معنا که احکام الهی را در مورد هرکسی که به او تجاوز شده مثلا کسی از او کشته شده و یا عرض و مال او و یا حق او تضییع شده اجراء کنید و بعد می فرماید (واقسطوا ان الله یحب المقسطین) که برای بار دوم تاکید می فرماید بین آن دو طائفه به عدالت اصلاح کنید و بر روی عدات بسیار تاکید دارد برای اینکه خداوند عدالت گستران را به خاطر عدالتشان دوست می دارد.[6]
آیه دیگری که در قرآن کریم کلمه بغی به این مضمون در آن بکار رفته است آیه 23 سوره یونس می باشد که بیان می دارد.
« فلما انجهم اذا هم یبغون فی الارض بغیر الحق یا ایها الناس انما یبغکم علی انفسکم متاع الحیوه الدنیا ثم الینا مرجعکم فننبئکم بما کنتم تعلمون»
ترجمه-« پس چون خدا نجات داد در حال روی زمین سرکشی کنند ای مردم سرکشی شما به زیان خودتان است شما فقط از زندگی دنیا بهره می گیرید و سرانجام بازگشت شما به سوی ماست و آنگاه شما را با آنچه می کرده اید آگاه می سازیم»
در این آیه بغی به معنی طلب است زیرا ظلم طلب حق غیر است از راه تعدی و تجاوز به آن حق و خطاب بلاواسطه خداوند بمردم است که فکر می کنند از دیدگان خداوند غایبند که خدا آنها را ظالم می شمارد چراکه به خودشان ظلم می کنند و می فرماید: من به شما و کارهایتان نزدیکتر از خودتان هستم و هر کاری می کنید و می خواهید با آن در برابر ما اًلًم طغیان بر افرازید و با ما به مکر و حیله بپردازید همه اینها با نقشه و تدبیر ما انجام می گیرد و به دست ما جریان می یابد و در این صورت شما چگونه می توانید با ما به سرکشی بپردازید و در این خصوص روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل است که می فرمایند:سه چیز است که به صاحب خود بر می گردد: پیمان شکنی، مکر و سرکشی[7]
راغب اصفهانی در بیان این آیه می گوید: بغی تجاوز کردن است از حد اعتدال و معنی کبر و استعلا نیز دارد و درآیه یبغون فی الارض بغیر الحق بغی مرتبط به تجاوزگران و ظالمین است.
جرم بغی با شروط و مزایایی که بیان خواهد شد بر جرم سیاسی منطبق می شود و در کلمات ائمه و اخبار و روایات این کلمه موارد استعمال زیادی دارد.
روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل است که درباره عمار یاسر که از سنگینی بار سنگ موقع ساختن مسجدالنبی در مدینه شکوه کرد و از افرادی که رفتار خوبی با عمار نداشتند شکایت کرد و در این شکوه گفت: این همکاران با این بار سنگین مرا خواهند
کشت پیامبر(ص) در جواب فرمود:( «تقتل عمارا، الفئه الباغیه» یعنی عمار را گروه ستمگران(فئه باغیه) می کشند و چنین نیز شد و عمار توسط بغات (گروه قاسطین) به شهادت رسید.)[8]
در اسلام بغی به دو صورت مطرح گردیده است یکی همان موردی که در سوره حجرات آمده است و دوم کسانی که بر علیه حاکم اسلامی خروج کرده و به مخالفت به آن می پردازند که امروزه این نوع جرم در مباحث حقوقی مطرح شده است. با این مقدمه به تعریف جرم سیاسی از دیدگاه فقهی می پردازیم.
/خ
در میان این مصادیق جرایمی همچون توطئه برای براندازی حکومت اسلامی، مخالفت و ضدیت با حاکمان اسلامی و ... را می توان بیان داشت
اما عبدالقادر عوده در کتاب حقوق جنایی اسلام که به فارسی ترجمه شده است و با تعلیقات آیت الله سید اسماعیل صدر به چاپ رسیده است تحت عنوان(جرایم عادی و وجرایم سیاسی«بغی») و همچنین با این عنوان که جرایم عادی با جرایم سیاسی تفاوت دارد می نویسد:[1]
«شریعت اسلامی از روز نخست میان جرایم عادی و جرایم بغی یعنی جرم سیاسی تفاوت گذاشته است ولی در این تفاوت گذاری مصالح جامعه و امنیت آنرا رعایت و از نظام وکیان آن محافظت کرده است. از این رو هر جرمی که برای هدف سیاسی وقوع یابد جرم سیاسی محسوب نکرده است، هرچند برخی از جرایم عادی را که در شرایط سیاسی معینی وقوع یابد جرم سیاسی دانسته است.»
جرم سیاسی از لحاظ طبیعت تفاوتی با جرم عادی ندارد... فقط از لحاظ انگیزه هایی که باعث ارتکاب این دو جرم می شود متفاونتد، چه آنکه جرم سیاسی برای تحقق اهداف سیاسی وقوع یابد ویا انگیزه سیاسی باعث ارتکاب آن می شود و...»
در حقوق اسلام هنگام سخن گفتن از جرم سیاسی بلافاصله مفهوم بغی به ذهن متبادر می شود و علت این امر آن است که بارزترین مصداق جرم سیاسی در فقه اسلامی است. به همین دلیل است که گروهی از حقوقدانان اسلامی نیز جرم سیاسی را مساوی بغی دانسته و در تعریف جرم سیاسی از مفهوم بغی سود جسته اند.
بغی در لغت
جرح: که زمانی به این معنی به کار می رود که زخم ورم کرده باشد[2]
طلب شدید: که در سوره بقره آیه 198 به معنای طلب خیر به کار رفته است و در نقطه مقابل، سوره قصص آیه 77 به معنای طلب بدی به کار رفته است.
بغی به معنای فاسد کردن نیز به کار رفته است و گفته اند در اصل حسد ورزیدن است و ستمگر را باغی دانسته اند چون که حسادت ورزیدن نهایتا به ستمگری و ظلم دست می آلاید. «بغی علی الناس، یعنی به مردم تعدی و ستم کردن»[3]
«همچنین بغی به زن زناکار نیز اطلاق گردیده است چراکه از حد عفاف و پاکدامنی تجاوز کرده است.»[4]
بغی در قرآن و روایات
«و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا، فاصلحوا بینهما، فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئی الی امر الله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا، ان الله یحب المقسطین»
ترجمه-«و اگر دو گروه از مومنان با یکدیگر مقاتله و جنگ کردند پس بین آنها صلح و آشتی کنید، و اگر گروهی بر دیگری تجاوز و ستم کند، با ستمگر به جنگ و قتال برخیزید تا به امر پروردگار گردن نهد. پس در صورت برگشت به حق و تسلیم در برابر امر خدا بین آن دو(گروه) به عدل و داد اصلاح کنید وآشتی دهید و قسط و عدل را رعایت نمایید که خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد.»
همان طور که در سطوح آتی بیان خواهد شد اکثر دانشمندان و علماء اسلامی و فقها در مبحث بغی به آیه مبارکه فوق الذکر استناد کرده و رکن عمده تعریف بغی را که خروج بر امام عادل است از همین آیه استخراج کرده اند.
کلمه اقتال و تقابل به یک معناست و برگردانیدن ضمیر جمع به دو طائفه به اعتبار معنا است( چون هر چند دو طائفه بودند و می باید ضمی آن دو برگردد ولی چون دو طاهفه چند نفر هستند پس حیث نفر جمع اند) ر تثنیه به همچنانکه در عبارت(فاصلحوا بینهما) ضمیر تثنیه به آن بر می گردد به اعتبار لفظ و در بیان سر این مطلب آورده شده است که در اول دو طائفه در حال جنگ یک طائفه مخلوط به هم هستند و چون جمعیتی هستند ضمیر جمع به آنها بر می گردد و در دومی که ضمیر تثنیه برگردانده به این جهت است که در آن حال دو طایفه جدا از هم هستند[5]
در ادامه آیه گفته بیان شده است که بعد از آنکه گروهی به گروه دیگر تعدی کردند با آنها بجنگید نکته مهم این است که فرموده بعد از جنگ نباید سلاح را بر روی زمین بگذارید و دست از جنگ بکشید بلکه باید اصلاحی توام با عدل باشد به این معنا که احکام الهی را در مورد هرکسی که به او تجاوز شده مثلا کسی از او کشته شده و یا عرض و مال او و یا حق او تضییع شده اجراء کنید و بعد می فرماید (واقسطوا ان الله یحب المقسطین) که برای بار دوم تاکید می فرماید بین آن دو طائفه به عدالت اصلاح کنید و بر روی عدات بسیار تاکید دارد برای اینکه خداوند عدالت گستران را به خاطر عدالتشان دوست می دارد.[6]
آیه دیگری که در قرآن کریم کلمه بغی به این مضمون در آن بکار رفته است آیه 23 سوره یونس می باشد که بیان می دارد.
« فلما انجهم اذا هم یبغون فی الارض بغیر الحق یا ایها الناس انما یبغکم علی انفسکم متاع الحیوه الدنیا ثم الینا مرجعکم فننبئکم بما کنتم تعلمون»
ترجمه-« پس چون خدا نجات داد در حال روی زمین سرکشی کنند ای مردم سرکشی شما به زیان خودتان است شما فقط از زندگی دنیا بهره می گیرید و سرانجام بازگشت شما به سوی ماست و آنگاه شما را با آنچه می کرده اید آگاه می سازیم»
در این آیه بغی به معنی طلب است زیرا ظلم طلب حق غیر است از راه تعدی و تجاوز به آن حق و خطاب بلاواسطه خداوند بمردم است که فکر می کنند از دیدگان خداوند غایبند که خدا آنها را ظالم می شمارد چراکه به خودشان ظلم می کنند و می فرماید: من به شما و کارهایتان نزدیکتر از خودتان هستم و هر کاری می کنید و می خواهید با آن در برابر ما اًلًم طغیان بر افرازید و با ما به مکر و حیله بپردازید همه اینها با نقشه و تدبیر ما انجام می گیرد و به دست ما جریان می یابد و در این صورت شما چگونه می توانید با ما به سرکشی بپردازید و در این خصوص روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل است که می فرمایند:سه چیز است که به صاحب خود بر می گردد: پیمان شکنی، مکر و سرکشی[7]
راغب اصفهانی در بیان این آیه می گوید: بغی تجاوز کردن است از حد اعتدال و معنی کبر و استعلا نیز دارد و درآیه یبغون فی الارض بغیر الحق بغی مرتبط به تجاوزگران و ظالمین است.
جرم بغی با شروط و مزایایی که بیان خواهد شد بر جرم سیاسی منطبق می شود و در کلمات ائمه و اخبار و روایات این کلمه موارد استعمال زیادی دارد.
روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل است که درباره عمار یاسر که از سنگینی بار سنگ موقع ساختن مسجدالنبی در مدینه شکوه کرد و از افرادی که رفتار خوبی با عمار نداشتند شکایت کرد و در این شکوه گفت: این همکاران با این بار سنگین مرا خواهند
کشت پیامبر(ص) در جواب فرمود:( «تقتل عمارا، الفئه الباغیه» یعنی عمار را گروه ستمگران(فئه باغیه) می کشند و چنین نیز شد و عمار توسط بغات (گروه قاسطین) به شهادت رسید.)[8]
در اسلام بغی به دو صورت مطرح گردیده است یکی همان موردی که در سوره حجرات آمده است و دوم کسانی که بر علیه حاکم اسلامی خروج کرده و به مخالفت به آن می پردازند که امروزه این نوع جرم در مباحث حقوقی مطرح شده است. با این مقدمه به تعریف جرم سیاسی از دیدگاه فقهی می پردازیم.
پی نوشت ها :
[1] سید محمد اصغری بررسی تطبیقی جرم سیاسی ص43
[2] غلامرضا پیوندی جرم سیاسی ص 116
[3] سید محمد اصغری بررسیی تطبیقی جرم سیاسی ص41
[4] غلامرضا پیوندی جرم سیاسی ص116
[5] علامه سید محمد حسین طباطبائی تفسیر المیزان ج 18 ص 497
[6] علامه سید محمد حسین طباطبائی تفسیر المیزان ج 18 ص 498
[7] علامه سید محمد حسین طباطبائی تفسیرالمیزان ج10 ص 59 و 65
[8] سید محمد اصغری بررسی تطبیقی جرم سیاسی ص43
/خ