كيفرها و عقوبتهاي معنوي خداوند
متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
تاريخ پخش: 09/10/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها بعد از عاشورا بحث را تماشا ميكنند. بحث امشب ما عقوبتهاي معنوي در قرآن است.
يكي از عقوبتهاي معنوي اين است كه خداوند ميفرمايد: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ» (توبه/77) اگر كسي وعده بدهد، وعدهاش را خلف كند اين منافق ميشود. نامه به امام حسين بنويسد بيا كمك ميكنيم. به وعدهشان وفا نكردند. اين وفاي به وعده خيلي مهم است. خداوند كمالات ابراهيم را وقتي ميخواهد بگويد چند تا چند تا ميگويد. ميگويد: ابراهيم چنين و چنين و چنين و چنين بود... به وفا كه ميرسد كلمهي وفا را در يك آيه مستقل ميگذارد. ميگويد: «وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى» (نجم/37) وفادار بود. چيز ديگري كنار «وَفَّي» نميگذارد. ولي آيات ديگري كه ميخواهد تعريف ابراهيم را بكند، ميگويد: «حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» (آلعمران/67) «قانِتاً لِلَّه» (نحل/120) يعني همهي كمالات يك فاكتور دارد، وفا هم يك فاكتور دارد. «وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى»
يك عده از فقرا نامرد هستند. گفت: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِه» (توبه/75) اگر خدا وضع مرا خوب كند، «لَنَصَّدَّقَن» صدقه ميدهيم. ولي همينكه وضعش خوب شد، «بَخِلُوا» (توبه/76) همين كه ميبيند غرق ميشود، «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْك» (عنكبوت/65) وقتي ميبيند دارد كشتياش تاب ميخورد، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصين» (عنكبوت/65) يا الله! «فَلَمَّا نَجَّاهُم» (عنكبوت/65) جفتك ميزند. جا به جاي قرآن ميگويد: اينهايي كه حرف ميزنند حرفشان با عملشان فرق ميكند. طوري وارد ميشوند كه خروجيشان با وروديشان فرق ميكند. خوشا به حال كسي كه «رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء/80) ورود و خروجش يك جور باشد.
يكي از عقوبتهاي معنوي اين است كه آدم منافق ميشود. چطور آدم منافق ميشود؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوه» (توبه/77) وعدههايي كه داده خلف وعده ميكند، «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِم» (توبه/77) نفاق هم در قلبش ميگذارد. ديگر بيرون نميآيد. دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا ما را نسبت به دين، نسبت به قرآن، پيغمبر، اهل بيتش، خون شهدا، امام، مردم، نياكان، ما را وفادار قرار بده. خيلي مهم است. وفاي به عهد شرطش اسلام هم نيست. لازم نيست كسي مسلمان باشد. به يهودي و مسيحي، به كافر هم شما قول دادي بايد به قولت عمل كني.
سه چيز است از حقوق اسلامي نيست، از حقوق انساني است. رد امانت، شمر هم خنجرش را نزد شما گذاشت، گفت: نزد شما باشد يك ساعت ديگر ميآيم ميگيرم، آمد به او بده. شمر است، خنجر است. رد امانت كن، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته «وَ بِالْوالِدَيْنِ المؤمنين»، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»، احترام پدر و مادر، رد امانت، وفا، شرطش اسلام نيست. اين يك مورد.
1- نفاق؛ در اثر خلف وعد.
2- كينه، كينه دائمي
بالاخره آدم كينه پيدا ميكند، ناراحت ميشود. ولي اسلام گفته: تا سه روز بيشتر با هم قهر نكنيد. كسي اگر بيش از سه روز با رفيقش قهر كند، پيغمبر فرمود: هيچ كدام از اينها در مدار ما نيستند. از مدار خارج ميشوند. يعني مؤمن واقعي نيستند. محدوده كينه تا سه روز، ناراحتي. اما ميگويد كه: «فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَة» يكي از دلايلي كه قمار حرام است همين است. دو نفر رفيق هستند مينشينند با هم قمار ميكنند. يكي برنده ميشود. وقتي بلند ميشوند بازنده كينهي برنده را دارد، چون ميبيند پولش به جيب او رفت. و قرآن ميگويد: قمار « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِر» (مائده/90) تو ميگويي: «يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء» (مائده/91) با هم دوست هستيم مينشينيم، من صد هزار تومان برنده ميشوم. شما ديگر من را دوست نداري. «يُريدُ الشَّيْطانُ» فلسفهي تحريم قمار، يكي اين است.
هركس شما را فحش داده حلال كنيد. غيبت، فحش، تهمت، هركس به شما ظلم كرده حلال كنيد. مردم آنقدر قيامت گير هستند، ديگر گير تو يكي نباشند. و در ثاني آن كسي كه غيبت كرده ميخواسته تو را خراب كند. عزت و ذلت شما دست او نيست. «الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي» در مناجات شعبانيه داريم. 43 راديو به امام جسارت ميكرد و از صدام تعريف ميكرد. حالا عزت امام بيشتر است، يا عزت صدام؟ اينطور نيست كه اگر تو را فحش دادند، بد شود. گاهي وقتها فحشها خوب ميشود. به پيغمبر چقدر دري وري گفتند. شاعر! كاهن! ساحر! مجنون! «يُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) يك آدم به تو ياد داده است. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُون» (فرقان/4) يك باندي پشت پرده به تو كمك ميكند. همه چيزي گفتند. ولي در مقابل همهي اينها قرآن ميفرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» (فتح/29) (صلوات حضار)
يك خاطره براي شما بگويم. خيلي قشنگ است زيادي گوش بدهيد.
يكي از آقايان ميگفت، من رفتم بيمارستان عيادت، چند تا جعبهي گز هم زير عباي من بود. بالاخره دور مريض خيلي شلوغ بود. جعبه را گذاشتم در يك كمد كنار بيمار و احوالپرسي كردم و بيرون آمدم بعد گفتم: من چند تا گز در ميز گذاشتم هيچكس نفهميد. هيچكس نفهميد. همان كه نفهميد، همان را خدا مينويسد، هرچه بنويسيد، خدا پاك ميكند.
پاي فوتبال مينشيند كه فلان كشور به فلان كشور گل ميزند. خوب خودت بلند شو ورزش كن. مثل اينكه آدم بنشيند پولهاي بانك را بشمرند. خوب به تو چه! تماشاي پول بانك كه براي تو پول نيست. او ورزش ميكند تو چه گيرت ميآيد؟ خودت ورزش كن. اين خودش را فراموش ميكند. مينشيند توپ بلژيك كجا رفت تا نفهمد نفت خودش كجا ميرود. تا نفهمد جواني خودش كجا مي رود. اين خود فراموشي بزرگترين خسارت است. اينكه ميگويند: چوب خدا صدا ندارد، همين است. انسان يكوقت ميبيند اِ... خودش را به چه كسي فروخت. خودش را به چه كسي فروخت. چند فروخت؟ چرا چنين شد؟
بعد از ماجراي كربلا يك نفر همينطور بر سرش ميزد و ميگفت: باختم! باختم! باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند: برو كربلا امام حسين را بكش بيا جايزه بگير. ده درهم دادم خرج خودم و اسب و شمشيرم. رفتم امام حسين را كشتم و برگشتم شش درهم به من دادند. اين را ميگويند: «خَسِرَ الدُّنْيا...» (حج/11) اينطور نيست كه اينهايي كه براي دنيا ميروند به دنيا برسند. بگذار من يك فرمول رياضي بگويم.
اگر كسي براي خدا كار بكند، صد در صد قيامت را دارد. دنيايش هم يكوقت ميبيني خوب شد، يك وقت ميبيني خوب نشد. دنيايش شرط نيست. آدمهاي مؤمن و مخلص حتماً زندگيشان مرفه نيست. ممكن است مؤمن و مخلص باشد، به هزار و يك مشكل هم گرفتار باشد. ممكن هم هست، زندگياش خوب باشد. پس دنيايش را ميگوييم: پنجاه درصد! بالاخره آدم مخلص چقدر دارد؟ يك صد در صد قيامت در دارد، يك پنجاه درصد هم در دنيا. اما غير مخلص چه؟ غير مخلص آخرتش كه صفر است. دنيايش هم معلوم نيست برسد، خيليها دزدي ميروند گير پليس ميافتند. اينطور نيست كه حالا اگر آخرت را ديدند، حتماً به دنيا يكبار ميبيني عمر سعد شديم، امام حسين را كشتيم حكومت ري را هم به ما ندادند. اينكه ميگويم: بگوييد... دو تا فايده دارد. يكي اينكه من نفسم حال ميآيد. يكي هم اينكه فكر ميكنم شما حضور داري حرف ميزني. ببينيد اين فايده!
خودفراموشي اين است كه آدم يادش ميرود محاسبات. يك وقت ميبيني كه مفت، مفت مفت... شما اگر درس ميخوانيد براي خدا قطعاً قيامت داريد. دنيا هم يكوقت ميبينيد خوب شد. اگر براي مدرك درس بخوانيد، براي پول، پز، مقام، آخرت صفر و شايد دنيا هم بد بخت شدي. ممكن است مدرك بگيريد، گير يك زني بيافتيد، گير يك شريكي بيفتيد، در يك حادثهاي در يك تصادفي اصلاً ناكام ميشود. يك دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا هرچه باختيم گذشتهي ما را ببخش، از الآن تا ابد ما را از باختهها قرار نده.
عقوبتهاي معنوي؛ اينكه ميگويند: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم» (توبه/67) اين تك و پاتك خدا زياد در قرآن است.
يك كسي يك آبكش برداشت جلوي صورتش گذاشت. آبكش سوراخ سوراخ است. برادرش گفت: من را چطور ميبيني؟ گفت: همينطور كه تو مرا ميبيني. يعني سوراخ سوراخ ميبينم. هركس دنبال اين باشد كه يك نقطه ضعفي را از كسي دربياورد، يك كسي هم دنبال اين است كه نقطه ضعفش را... خيلي تك و پاتك است. «مَنْ غَشَّ غُش» (كافي/ج5/ص160) كلك بزني، به تو كلك ميزنند.
قرآن عجيب است. هر كلمهي قرآن يك دريا است. اينكه ميگويم مبالغه نيست. يعني مسألهاي نيست مگر اينكه قرآن از آن موج ميزند. منتها خوب حالا ما به اين نرسيدهايم كه دقت بكنيم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
بنده خودم گاهي وقتها هرچه فكر ميكنم، چيزي نميفهمم. گاهي از خواب ميپرم يك چيزي به ذهنم ميآيد تند تند مينويسم. ديشب يك مسألهاي را خواستم بنويسم، حدود 50 نكته راجع به يك مسأله گيرم آمد. اگر هم ننويسم صبح ديگر يادم ميرود. قلم و كاغذ بايد در رختخواب هم باشد. در آشپزخانه هم باشد. چون استكان ميشويي، يك چيزي يادت ميآيد. يعني هر دانشجو و طلبه بايد يك دفتر در آشپزخانه داشته باشد. يك دفتر در رختخواب داشته باشد. يك دفتر در ماشينش باشد. يك دفتر پشت موتورش باشد. يك دفتر در جيبش باشد.
حديث داريم امام صادق قلم پشت گوشش بود. مثل نجارها كه قديم قلم را اينجا ميگذاشتند. حديث داريم پيغمبر ما مسواكش پشت گوشش بود. آني جدا نشويد، چون رزق است، ميايد و نگيري ميپرد. «اغتنم الفرص» دست خداست. هيچ ربطي هم به بودجه نميدانم تأمين اعتبار و... خدا يك آيه دارد ميگويد: ببين، حرف تأمين اعتبار را نزن. ميگويد: «لَوْ أَنْفَقْت»، «أَنْفَقْت» را به پيغمبر ميگويد. ميگويد: اگر خرج كني. چه چيزي؟ «ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (انفال/63) اگر همهي بودجه زمين را، نيروي انسانياش چه كسي است؟ «أَنْفَقْت» خود پيغمبر. نيروي انسانياش از تو پيغمبر. بودجه «ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» يعني هم نيروي انساني تأمين است. هم بودجه تأمين است. اما تو نميتواني آشتي بدهي. «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) اگر نيروي انساني شخص پيغمبر باشد، يعني اشرف مخلوقات، تأمين اعتبار بودجهي كرهي زمين، شخص پيغمبر نيروي انساني، بودجهي كرهي زمين هم تأمين اعتبار، اما دل دست خداست. «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» ما فكر ميكنيم كه اگر انگشتر ما قشنگ بود مردم جذب ميشوند.
به يك كسي گفتم: خيلي انگشترت گران است. انگشترش يك ميليون و چهارصد هزار تومان بود. گف: شما نميداني وقتي من با اين انگشتر در دانشگاه ميروم. دانشجوها جذب ميشوند. گفتم: پس خدا كج رفته و تو درست ميروي. چون خدا ميگويد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (نحل/125) ميگويد: راه دعوت حكمت، موعظه، احسن. ولي شما ميگويي: ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ به انگشتر گران قيمت!
ما فكر ميكنيم كه اگر مثلاً كتابخانه خيلي مدرن بود باسواد ميشويم. حاج احمد آقا ميگفت: امام كتابهايش هيچوقت از 200 تا بيشتر نشد. با دويست تا كتاب هم رهبر شد، هم مرجع. من الآن هفت هزار جلد كتاب دارم. يكي را نشان نميدهم... مُهر كه آدم را نمازخوان نميكند. بعضي از آدمها هستند، سجادهشان به اندازهي يك بقچهي حمام وزن دارد. ناخنگير، شانه، مسواك، يك پارچه از مكه، يك پارچه از مدينه، چطور دوختن، مُهر يك وجب در يك وجب! نميدانم... نماز هم خواندي يا سجادهات...
يك شاهزادهاي قديم يك لنگ قيمتي بست در حمام رفت. يك پيرمردي در حمام بود. ميخواست پزي بدهد. نزد پيرمرد رفت گفت: پيرمرد من چند ميارزم؟ پيرمرد هم اين لنگش را گرفت يك نگاهي كرد و گفت: هفتصد تومان، حالا هفتصد توماني كه ميشد با آن زمان قديم چند تا خانه خريد. گفت: هفتصد تومان! گفت: احمق! هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت: ببخشيد من لنگ شما را قيمت كردم، خود شما ارزشي نداريد!
اينكه مهم است جوهر است. فرق بين ما و ديگران اين است كه ديگران ميگويند: كد خدا را ببين ده را بچاپ. ما بايد اينطور بگوييم. بگوييم: خدا را ببين و دل را بچاپ. كدخدا را ببين دل را بچاپ. خدا را ببين ده را بچاپ. گاهي وقتها عروس زيبا، داماد زيبا، همه تحصيل كرده، امكانات مادي، مدركي، شكلي، همه چيز آنها... همديگر را دوست ندارند. گاهي هم يك زن و شوهر نه شكلي دارند، نه زندگي دارند، قربون هم ميروند. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّة» (روم/21) «جَعَلَ» يعني خدا قرار داد. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاس تَهْوي إِلَيْهِمْ » (ابراهيم/37) خدايا تو دلها را به سمت مكه هُل بده. «مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/39) محبوبيت از خداست. «كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ» (توبه/46)
اين هم يكي از عقوبتهاي معنوي است. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) قرآن ميگويد: نماز سنگين است. ولايت حضرت علي سنگين بود. به اميرالمؤمنين گفتند: ياعلي! فلاني را پول ندهي سمت معاويه ميرود. فرمود: «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»، «اِنَّها» به نماز برميگردد ولي حضرت امير اينجا براي خودش گفت. يكي از هنرهاي امامان ما اين بود كه مصداق را توسعه ميدادند. وقتي قرآن ميگويد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/24) انسان به غذايش نگاه كند. امام ميفرمايد: «الي علمه عمّن ياخذ» طعام فقط اين نيست كه در معده برود. مطلبي هم كه وارد ذهن ميشود هم طعام است. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/5) هجرت را براي پليدي به كار برده... هجرت فقط هجرت مادي نيست. از اين شهر به آن شهر... هجرت معنوي، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاريات/50) اين فرار مادي نيست، فرار معنوي است. هرچه مادي هست، تقريباً معنوياش هم هست.
«كَرِهَ اللَّهُ» (توبه/46) ما خودمان هم متأسفانه اينطور هستيم. مثلاً نماز كه خوانديم، ميگوييم: نماز خوانديم راحت شديم. يعني چه؟ يعني گير افتاديم. يا به رفيقش ميگويد: ببين! بلند شو نمازت را بخوان راحت شوي. گاهي هم ميگوييم: نمازِ را خوانديم، نمازِ... ببين اصلاً از نماز بدمان ميآيد. مثل اينكه شما بگويي: كجا بودي؟ رفته بودم جلسهي قرائتيه! آخر وقتي ميگويي: قرائتيه، يعني چه؟ يعني من براي تو آدم پستي هستم. وقتي نميگويي: قرائتي، ميگويي: قرائتيه! نمازِ... اصلاً تعقيب نماز ما خوب نيست. بايد 33 مرتبه بگويي: «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله» ميگوييم: سب... سب... سب... يك طوري سبحان الله ميگويي، مثل اينكه ميگوييم: پليس، پليس، پليس! ميگويد: كوفت! (خنده حضار)
«كَرِهَ اللَّهُ» بعضيها جبهه برايشان سنگين است. «فَثَبَّطَهُمْ»
آيهي عقوبتهاي معنوي، «وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (بقره/15) طغيان هست، سركشي ميكند. ببين گناه، گناه ميآورد. گناه، گناه ميآورد. يعني اگر سيگار كشيدي، ترياك هم ميكشي. ترياك كشيدي تا آخرش ميروي. مرغ بكشي، بز ميكشي. بز بكشي، ميتواني آدم هم بكشي. شتر هم ميتواني بكشي. هرچه هم بزرگتر شد، ميكشي. اولين گناه خطرناك است. «اللهم اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَم» قاضي ميگفت: تروريست را گرفتيم، هجده نفر را ترور كرده است. به او گفتم: تو هجده نفر را ترور كردي، دلت آمد. گفت: اولي را كه زدم، ترسيدم. اما دوم و سوم آسان بود. سيگار اول را آدم سرفه ميكند. سيگار بعد را اصلاً ممكن است كيف هم بكند. غلط كرديم و سيگار كيفي هم ندارد.
كيفرهاي معنوي، خدا مسخرهشان ميكند. «فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُم» (توبه/79) خيلي مهم است. اينها خدا را مسخره ميكنند، خدا هم اينها را مسخره ميكند.
امام زين العابدين در ابوحمزه، در دعاي ابوحمزه در سحرهاي ماه رمضان ميگويد: چرا سحرها خواب هستم؟ خوابم ميگيرد؟ ميگويد: يازده دليل دارد. برويد وارسي كنيد. «أَوْ لَعَلَّك»، «أَوْ لَعَلَّك» يازده تا «لَعَلَّ» دارد. اين را تحليل رواني ميگويند. چرا مثلاً من از اين خوشم ميآيد، از اين بدم ميآيد؟ اگر از خوب خوشمان آمد، معلوم ميشود مورد لطف خدا هستم. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانوَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» (حجرات/7) همينكه ايمان را دوست داريد. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوق» (حجرات/7) آدم ممكن است به عكس باشد. داشتيم آدمهايي را كه از كشتن سيد لذت ميبردند. الآن داريم آدمهايي را كه از مسخره كردن مؤمنين لذت ميبرند. لذت ميبرد. مؤمن را مسخره ميكنند لذت ميبرند.
رفتم بهزيستي ديدم دستهاي يك نفر را به تخت بستند. گفتم: اين آزار به خودش يا ديگران ميدهد؟ گفت: نه! اين آشغال خور است. تا دستش را باز كنيم هرچه آشغال است ميخورد. بيسكويت به او ميدهيم نميخورد. ولي آشغال ميخورد. همينكه ما خوب را دوست داريم خيلي نعمت است. امام حسين را دوست داريم. جلسهي عزاداري را دوست داريم. و بايد هم دوست داشته باشيم.
من زيمباوه آفريقا رفتم. يك زن و شوهر شيعه پيدا كردم. مسلمان زياد بودند، اهل سنت بودند. شيعه يك زن و شوهر بود، از اين شيعههاي هندوستان، رفتيم بازار پيدايش كرديم. مغازهاش بسته بود. آدرس گرفتيم خانهاش رفتيم. بالاخره ديدم بله يك پيرمرد تقريباً هشتاد ساله است. گفتيم: خوب چه ميكني؟ گفت: هيچ! ما شيعه هستيم، از هندوستان آمديم. اسم بچههايت چيست؟ صادق، باقر، كاظم، گفتيم: خوب يك زن و شوهر چه كار ميكنيد؟ گفت: خبر داريم شب عاشورا چه وقت است. شام كه خورديم يا قبل از شام، يا بعد از شام، تاريخ عاشورا را ميخوانم و زن و بچهام گريه ميكنند. بعد او مينشيند ميخواند من گريه ميكنم. يك روضهي دو نفري داريم. يك سال پولهايمان را جمع كرديم با هواپيما فلان كشور رفتيم، روضهي امام حسين گوش داديم. يك كسي را هم ميبيني سر امام حسين را ميبرد براي حكومت ري.
خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد، همهي ما را از عقوبتهاي مادي و معنوي حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
2) سنگدلي
3) نسيان
2) بروز كينه و دشمني ميان افراد
3) تخريب اقتصادي جامعه
2) 50% در قيامت و 100% در دنيا
3) 100% در دنيا و 100% در قيامت
2) محبوبيت از سوي خداست.
3) به سوي خداوند هجرت كنيد.
2) هر كس به مقدار توانش تكليف دارد
3) هر كس به مقدار آگاهيش تكليف دارد
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع
تاريخ پخش: 09/10/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها بعد از عاشورا بحث را تماشا ميكنند. بحث امشب ما عقوبتهاي معنوي در قرآن است.
يكي از عقوبتهاي معنوي اين است كه خداوند ميفرمايد: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ» (توبه/77) اگر كسي وعده بدهد، وعدهاش را خلف كند اين منافق ميشود. نامه به امام حسين بنويسد بيا كمك ميكنيم. به وعدهشان وفا نكردند. اين وفاي به وعده خيلي مهم است. خداوند كمالات ابراهيم را وقتي ميخواهد بگويد چند تا چند تا ميگويد. ميگويد: ابراهيم چنين و چنين و چنين و چنين بود... به وفا كه ميرسد كلمهي وفا را در يك آيه مستقل ميگذارد. ميگويد: «وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى» (نجم/37) وفادار بود. چيز ديگري كنار «وَفَّي» نميگذارد. ولي آيات ديگري كه ميخواهد تعريف ابراهيم را بكند، ميگويد: «حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» (آلعمران/67) «قانِتاً لِلَّه» (نحل/120) يعني همهي كمالات يك فاكتور دارد، وفا هم يك فاكتور دارد. «وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى»
1- نفاق، كيفر پيمان شكني با خداوند
يك عده از فقرا نامرد هستند. گفت: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِه» (توبه/75) اگر خدا وضع مرا خوب كند، «لَنَصَّدَّقَن» صدقه ميدهيم. ولي همينكه وضعش خوب شد، «بَخِلُوا» (توبه/76) همين كه ميبيند غرق ميشود، «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْك» (عنكبوت/65) وقتي ميبيند دارد كشتياش تاب ميخورد، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصين» (عنكبوت/65) يا الله! «فَلَمَّا نَجَّاهُم» (عنكبوت/65) جفتك ميزند. جا به جاي قرآن ميگويد: اينهايي كه حرف ميزنند حرفشان با عملشان فرق ميكند. طوري وارد ميشوند كه خروجيشان با وروديشان فرق ميكند. خوشا به حال كسي كه «رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء/80) ورود و خروجش يك جور باشد.
يكي از عقوبتهاي معنوي اين است كه آدم منافق ميشود. چطور آدم منافق ميشود؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوه» (توبه/77) وعدههايي كه داده خلف وعده ميكند، «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِم» (توبه/77) نفاق هم در قلبش ميگذارد. ديگر بيرون نميآيد. دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا ما را نسبت به دين، نسبت به قرآن، پيغمبر، اهل بيتش، خون شهدا، امام، مردم، نياكان، ما را وفادار قرار بده. خيلي مهم است. وفاي به عهد شرطش اسلام هم نيست. لازم نيست كسي مسلمان باشد. به يهودي و مسيحي، به كافر هم شما قول دادي بايد به قولت عمل كني.
سه چيز است از حقوق اسلامي نيست، از حقوق انساني است. رد امانت، شمر هم خنجرش را نزد شما گذاشت، گفت: نزد شما باشد يك ساعت ديگر ميآيم ميگيرم، آمد به او بده. شمر است، خنجر است. رد امانت كن، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته «وَ بِالْوالِدَيْنِ المؤمنين»، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»، احترام پدر و مادر، رد امانت، وفا، شرطش اسلام نيست. اين يك مورد.
2- كينه و دشمني، كيفر فراموش كردن آيات الهي
1- نفاق؛ در اثر خلف وعد.
2- كينه، كينه دائمي
بالاخره آدم كينه پيدا ميكند، ناراحت ميشود. ولي اسلام گفته: تا سه روز بيشتر با هم قهر نكنيد. كسي اگر بيش از سه روز با رفيقش قهر كند، پيغمبر فرمود: هيچ كدام از اينها در مدار ما نيستند. از مدار خارج ميشوند. يعني مؤمن واقعي نيستند. محدوده كينه تا سه روز، ناراحتي. اما ميگويد كه: «فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَة» يكي از دلايلي كه قمار حرام است همين است. دو نفر رفيق هستند مينشينند با هم قمار ميكنند. يكي برنده ميشود. وقتي بلند ميشوند بازنده كينهي برنده را دارد، چون ميبيند پولش به جيب او رفت. و قرآن ميگويد: قمار « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِر» (مائده/90) تو ميگويي: «يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء» (مائده/91) با هم دوست هستيم مينشينيم، من صد هزار تومان برنده ميشوم. شما ديگر من را دوست نداري. «يُريدُ الشَّيْطانُ» فلسفهي تحريم قمار، يكي اين است.
هركس شما را فحش داده حلال كنيد. غيبت، فحش، تهمت، هركس به شما ظلم كرده حلال كنيد. مردم آنقدر قيامت گير هستند، ديگر گير تو يكي نباشند. و در ثاني آن كسي كه غيبت كرده ميخواسته تو را خراب كند. عزت و ذلت شما دست او نيست. «الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي» در مناجات شعبانيه داريم. 43 راديو به امام جسارت ميكرد و از صدام تعريف ميكرد. حالا عزت امام بيشتر است، يا عزت صدام؟ اينطور نيست كه اگر تو را فحش دادند، بد شود. گاهي وقتها فحشها خوب ميشود. به پيغمبر چقدر دري وري گفتند. شاعر! كاهن! ساحر! مجنون! «يُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) يك آدم به تو ياد داده است. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُون» (فرقان/4) يك باندي پشت پرده به تو كمك ميكند. همه چيزي گفتند. ولي در مقابل همهي اينها قرآن ميفرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» (فتح/29) (صلوات حضار)
يك خاطره براي شما بگويم. خيلي قشنگ است زيادي گوش بدهيد.
3- پاك كردن نام خود، زمينه ثبت در دفتر الهي
يكي از آقايان ميگفت، من رفتم بيمارستان عيادت، چند تا جعبهي گز هم زير عباي من بود. بالاخره دور مريض خيلي شلوغ بود. جعبه را گذاشتم در يك كمد كنار بيمار و احوالپرسي كردم و بيرون آمدم بعد گفتم: من چند تا گز در ميز گذاشتم هيچكس نفهميد. هيچكس نفهميد. همان كه نفهميد، همان را خدا مينويسد، هرچه بنويسيد، خدا پاك ميكند.
4- خودفراموشي، كيفر فراموش كردن خداوند
پاي فوتبال مينشيند كه فلان كشور به فلان كشور گل ميزند. خوب خودت بلند شو ورزش كن. مثل اينكه آدم بنشيند پولهاي بانك را بشمرند. خوب به تو چه! تماشاي پول بانك كه براي تو پول نيست. او ورزش ميكند تو چه گيرت ميآيد؟ خودت ورزش كن. اين خودش را فراموش ميكند. مينشيند توپ بلژيك كجا رفت تا نفهمد نفت خودش كجا ميرود. تا نفهمد جواني خودش كجا مي رود. اين خود فراموشي بزرگترين خسارت است. اينكه ميگويند: چوب خدا صدا ندارد، همين است. انسان يكوقت ميبيند اِ... خودش را به چه كسي فروخت. خودش را به چه كسي فروخت. چند فروخت؟ چرا چنين شد؟
بعد از ماجراي كربلا يك نفر همينطور بر سرش ميزد و ميگفت: باختم! باختم! باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند: برو كربلا امام حسين را بكش بيا جايزه بگير. ده درهم دادم خرج خودم و اسب و شمشيرم. رفتم امام حسين را كشتم و برگشتم شش درهم به من دادند. اين را ميگويند: «خَسِرَ الدُّنْيا...» (حج/11) اينطور نيست كه اينهايي كه براي دنيا ميروند به دنيا برسند. بگذار من يك فرمول رياضي بگويم.
اگر كسي براي خدا كار بكند، صد در صد قيامت را دارد. دنيايش هم يكوقت ميبيني خوب شد، يك وقت ميبيني خوب نشد. دنيايش شرط نيست. آدمهاي مؤمن و مخلص حتماً زندگيشان مرفه نيست. ممكن است مؤمن و مخلص باشد، به هزار و يك مشكل هم گرفتار باشد. ممكن هم هست، زندگياش خوب باشد. پس دنيايش را ميگوييم: پنجاه درصد! بالاخره آدم مخلص چقدر دارد؟ يك صد در صد قيامت در دارد، يك پنجاه درصد هم در دنيا. اما غير مخلص چه؟ غير مخلص آخرتش كه صفر است. دنيايش هم معلوم نيست برسد، خيليها دزدي ميروند گير پليس ميافتند. اينطور نيست كه حالا اگر آخرت را ديدند، حتماً به دنيا يكبار ميبيني عمر سعد شديم، امام حسين را كشتيم حكومت ري را هم به ما ندادند. اينكه ميگويم: بگوييد... دو تا فايده دارد. يكي اينكه من نفسم حال ميآيد. يكي هم اينكه فكر ميكنم شما حضور داري حرف ميزني. ببينيد اين فايده!
5- عاقبت مؤمن و كافر در دنيا و آخرت
خودفراموشي اين است كه آدم يادش ميرود محاسبات. يك وقت ميبيني كه مفت، مفت مفت... شما اگر درس ميخوانيد براي خدا قطعاً قيامت داريد. دنيا هم يكوقت ميبينيد خوب شد. اگر براي مدرك درس بخوانيد، براي پول، پز، مقام، آخرت صفر و شايد دنيا هم بد بخت شدي. ممكن است مدرك بگيريد، گير يك زني بيافتيد، گير يك شريكي بيفتيد، در يك حادثهاي در يك تصادفي اصلاً ناكام ميشود. يك دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا هرچه باختيم گذشتهي ما را ببخش، از الآن تا ابد ما را از باختهها قرار نده.
عقوبتهاي معنوي؛ اينكه ميگويند: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم» (توبه/67) اين تك و پاتك خدا زياد در قرآن است.
6- عمل و عكس العمل در سنت خداوند
يك كسي يك آبكش برداشت جلوي صورتش گذاشت. آبكش سوراخ سوراخ است. برادرش گفت: من را چطور ميبيني؟ گفت: همينطور كه تو مرا ميبيني. يعني سوراخ سوراخ ميبينم. هركس دنبال اين باشد كه يك نقطه ضعفي را از كسي دربياورد، يك كسي هم دنبال اين است كه نقطه ضعفش را... خيلي تك و پاتك است. «مَنْ غَشَّ غُش» (كافي/ج5/ص160) كلك بزني، به تو كلك ميزنند.
قرآن عجيب است. هر كلمهي قرآن يك دريا است. اينكه ميگويم مبالغه نيست. يعني مسألهاي نيست مگر اينكه قرآن از آن موج ميزند. منتها خوب حالا ما به اين نرسيدهايم كه دقت بكنيم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
7- مهر خوردن بر دل افراد فاسق
بنده خودم گاهي وقتها هرچه فكر ميكنم، چيزي نميفهمم. گاهي از خواب ميپرم يك چيزي به ذهنم ميآيد تند تند مينويسم. ديشب يك مسألهاي را خواستم بنويسم، حدود 50 نكته راجع به يك مسأله گيرم آمد. اگر هم ننويسم صبح ديگر يادم ميرود. قلم و كاغذ بايد در رختخواب هم باشد. در آشپزخانه هم باشد. چون استكان ميشويي، يك چيزي يادت ميآيد. يعني هر دانشجو و طلبه بايد يك دفتر در آشپزخانه داشته باشد. يك دفتر در رختخواب داشته باشد. يك دفتر در ماشينش باشد. يك دفتر پشت موتورش باشد. يك دفتر در جيبش باشد.
حديث داريم امام صادق قلم پشت گوشش بود. مثل نجارها كه قديم قلم را اينجا ميگذاشتند. حديث داريم پيغمبر ما مسواكش پشت گوشش بود. آني جدا نشويد، چون رزق است، ميايد و نگيري ميپرد. «اغتنم الفرص» دست خداست. هيچ ربطي هم به بودجه نميدانم تأمين اعتبار و... خدا يك آيه دارد ميگويد: ببين، حرف تأمين اعتبار را نزن. ميگويد: «لَوْ أَنْفَقْت»، «أَنْفَقْت» را به پيغمبر ميگويد. ميگويد: اگر خرج كني. چه چيزي؟ «ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (انفال/63) اگر همهي بودجه زمين را، نيروي انسانياش چه كسي است؟ «أَنْفَقْت» خود پيغمبر. نيروي انسانياش از تو پيغمبر. بودجه «ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» يعني هم نيروي انساني تأمين است. هم بودجه تأمين است. اما تو نميتواني آشتي بدهي. «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) اگر نيروي انساني شخص پيغمبر باشد، يعني اشرف مخلوقات، تأمين اعتبار بودجهي كرهي زمين، شخص پيغمبر نيروي انساني، بودجهي كرهي زمين هم تأمين اعتبار، اما دل دست خداست. «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» ما فكر ميكنيم كه اگر انگشتر ما قشنگ بود مردم جذب ميشوند.
به يك كسي گفتم: خيلي انگشترت گران است. انگشترش يك ميليون و چهارصد هزار تومان بود. گف: شما نميداني وقتي من با اين انگشتر در دانشگاه ميروم. دانشجوها جذب ميشوند. گفتم: پس خدا كج رفته و تو درست ميروي. چون خدا ميگويد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (نحل/125) ميگويد: راه دعوت حكمت، موعظه، احسن. ولي شما ميگويي: ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ به انگشتر گران قيمت!
ما فكر ميكنيم كه اگر مثلاً كتابخانه خيلي مدرن بود باسواد ميشويم. حاج احمد آقا ميگفت: امام كتابهايش هيچوقت از 200 تا بيشتر نشد. با دويست تا كتاب هم رهبر شد، هم مرجع. من الآن هفت هزار جلد كتاب دارم. يكي را نشان نميدهم... مُهر كه آدم را نمازخوان نميكند. بعضي از آدمها هستند، سجادهشان به اندازهي يك بقچهي حمام وزن دارد. ناخنگير، شانه، مسواك، يك پارچه از مكه، يك پارچه از مدينه، چطور دوختن، مُهر يك وجب در يك وجب! نميدانم... نماز هم خواندي يا سجادهات...
يك شاهزادهاي قديم يك لنگ قيمتي بست در حمام رفت. يك پيرمردي در حمام بود. ميخواست پزي بدهد. نزد پيرمرد رفت گفت: پيرمرد من چند ميارزم؟ پيرمرد هم اين لنگش را گرفت يك نگاهي كرد و گفت: هفتصد تومان، حالا هفتصد توماني كه ميشد با آن زمان قديم چند تا خانه خريد. گفت: هفتصد تومان! گفت: احمق! هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت: ببخشيد من لنگ شما را قيمت كردم، خود شما ارزشي نداريد!
اينكه مهم است جوهر است. فرق بين ما و ديگران اين است كه ديگران ميگويند: كد خدا را ببين ده را بچاپ. ما بايد اينطور بگوييم. بگوييم: خدا را ببين و دل را بچاپ. كدخدا را ببين دل را بچاپ. خدا را ببين ده را بچاپ. گاهي وقتها عروس زيبا، داماد زيبا، همه تحصيل كرده، امكانات مادي، مدركي، شكلي، همه چيز آنها... همديگر را دوست ندارند. گاهي هم يك زن و شوهر نه شكلي دارند، نه زندگي دارند، قربون هم ميروند. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّة» (روم/21) «جَعَلَ» يعني خدا قرار داد. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاس تَهْوي إِلَيْهِمْ » (ابراهيم/37) خدايا تو دلها را به سمت مكه هُل بده. «مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/39) محبوبيت از خداست. «كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ» (توبه/46)
اين هم يكي از عقوبتهاي معنوي است. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) قرآن ميگويد: نماز سنگين است. ولايت حضرت علي سنگين بود. به اميرالمؤمنين گفتند: ياعلي! فلاني را پول ندهي سمت معاويه ميرود. فرمود: «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»، «اِنَّها» به نماز برميگردد ولي حضرت امير اينجا براي خودش گفت. يكي از هنرهاي امامان ما اين بود كه مصداق را توسعه ميدادند. وقتي قرآن ميگويد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/24) انسان به غذايش نگاه كند. امام ميفرمايد: «الي علمه عمّن ياخذ» طعام فقط اين نيست كه در معده برود. مطلبي هم كه وارد ذهن ميشود هم طعام است. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/5) هجرت را براي پليدي به كار برده... هجرت فقط هجرت مادي نيست. از اين شهر به آن شهر... هجرت معنوي، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاريات/50) اين فرار مادي نيست، فرار معنوي است. هرچه مادي هست، تقريباً معنوياش هم هست.
«كَرِهَ اللَّهُ» (توبه/46) ما خودمان هم متأسفانه اينطور هستيم. مثلاً نماز كه خوانديم، ميگوييم: نماز خوانديم راحت شديم. يعني چه؟ يعني گير افتاديم. يا به رفيقش ميگويد: ببين! بلند شو نمازت را بخوان راحت شوي. گاهي هم ميگوييم: نمازِ را خوانديم، نمازِ... ببين اصلاً از نماز بدمان ميآيد. مثل اينكه شما بگويي: كجا بودي؟ رفته بودم جلسهي قرائتيه! آخر وقتي ميگويي: قرائتيه، يعني چه؟ يعني من براي تو آدم پستي هستم. وقتي نميگويي: قرائتي، ميگويي: قرائتيه! نمازِ... اصلاً تعقيب نماز ما خوب نيست. بايد 33 مرتبه بگويي: «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله» ميگوييم: سب... سب... سب... يك طوري سبحان الله ميگويي، مثل اينكه ميگوييم: پليس، پليس، پليس! ميگويد: كوفت! (خنده حضار)
«كَرِهَ اللَّهُ» بعضيها جبهه برايشان سنگين است. «فَثَبَّطَهُمْ»
آيهي عقوبتهاي معنوي، «وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (بقره/15) طغيان هست، سركشي ميكند. ببين گناه، گناه ميآورد. گناه، گناه ميآورد. يعني اگر سيگار كشيدي، ترياك هم ميكشي. ترياك كشيدي تا آخرش ميروي. مرغ بكشي، بز ميكشي. بز بكشي، ميتواني آدم هم بكشي. شتر هم ميتواني بكشي. هرچه هم بزرگتر شد، ميكشي. اولين گناه خطرناك است. «اللهم اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَم» قاضي ميگفت: تروريست را گرفتيم، هجده نفر را ترور كرده است. به او گفتم: تو هجده نفر را ترور كردي، دلت آمد. گفت: اولي را كه زدم، ترسيدم. اما دوم و سوم آسان بود. سيگار اول را آدم سرفه ميكند. سيگار بعد را اصلاً ممكن است كيف هم بكند. غلط كرديم و سيگار كيفي هم ندارد.
كيفرهاي معنوي، خدا مسخرهشان ميكند. «فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُم» (توبه/79) خيلي مهم است. اينها خدا را مسخره ميكنند، خدا هم اينها را مسخره ميكند.
8- قساوت قلب، كيفر تكرار گناه
امام زين العابدين در ابوحمزه، در دعاي ابوحمزه در سحرهاي ماه رمضان ميگويد: چرا سحرها خواب هستم؟ خوابم ميگيرد؟ ميگويد: يازده دليل دارد. برويد وارسي كنيد. «أَوْ لَعَلَّك»، «أَوْ لَعَلَّك» يازده تا «لَعَلَّ» دارد. اين را تحليل رواني ميگويند. چرا مثلاً من از اين خوشم ميآيد، از اين بدم ميآيد؟ اگر از خوب خوشمان آمد، معلوم ميشود مورد لطف خدا هستم. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانوَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» (حجرات/7) همينكه ايمان را دوست داريد. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوق» (حجرات/7) آدم ممكن است به عكس باشد. داشتيم آدمهايي را كه از كشتن سيد لذت ميبردند. الآن داريم آدمهايي را كه از مسخره كردن مؤمنين لذت ميبرند. لذت ميبرد. مؤمن را مسخره ميكنند لذت ميبرند.
رفتم بهزيستي ديدم دستهاي يك نفر را به تخت بستند. گفتم: اين آزار به خودش يا ديگران ميدهد؟ گفت: نه! اين آشغال خور است. تا دستش را باز كنيم هرچه آشغال است ميخورد. بيسكويت به او ميدهيم نميخورد. ولي آشغال ميخورد. همينكه ما خوب را دوست داريم خيلي نعمت است. امام حسين را دوست داريم. جلسهي عزاداري را دوست داريم. و بايد هم دوست داشته باشيم.
من زيمباوه آفريقا رفتم. يك زن و شوهر شيعه پيدا كردم. مسلمان زياد بودند، اهل سنت بودند. شيعه يك زن و شوهر بود، از اين شيعههاي هندوستان، رفتيم بازار پيدايش كرديم. مغازهاش بسته بود. آدرس گرفتيم خانهاش رفتيم. بالاخره ديدم بله يك پيرمرد تقريباً هشتاد ساله است. گفتيم: خوب چه ميكني؟ گفت: هيچ! ما شيعه هستيم، از هندوستان آمديم. اسم بچههايت چيست؟ صادق، باقر، كاظم، گفتيم: خوب يك زن و شوهر چه كار ميكنيد؟ گفت: خبر داريم شب عاشورا چه وقت است. شام كه خورديم يا قبل از شام، يا بعد از شام، تاريخ عاشورا را ميخوانم و زن و بچهام گريه ميكنند. بعد او مينشيند ميخواند من گريه ميكنم. يك روضهي دو نفري داريم. يك سال پولهايمان را جمع كرديم با هواپيما فلان كشور رفتيم، روضهي امام حسين گوش داديم. يك كسي را هم ميبيني سر امام حسين را ميبرد براي حكومت ري.
خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد، همهي ما را از عقوبتهاي مادي و معنوي حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس قرآن، كيفر پيمان شكني با خداوند چيست؟
2) سنگدلي
3) نسيان
2- بر اساس آيه 91 سورهي مائده، دليل تحريم قمار چيست؟
2) بروز كينه و دشمني ميان افراد
3) تخريب اقتصادي جامعه
3- ميزان موفقيت كسي كه براي خدا كار كند، چه مقدار است؟
2) 50% در قيامت و 100% در دنيا
3) 100% در دنيا و 100% در قيامت
4- آيه 39 سوره طه بر چه امري تأكيد دارد؟
2) محبوبيت از سوي خداست.
3) به سوي خداوند هجرت كنيد.
5- در مورد تكليف، كدام گزاره صحيح است؟
2) هر كس به مقدار توانش تكليف دارد
3) هر كس به مقدار آگاهيش تكليف دارد
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع