تجربه عجيبِ خروج ازبدن
نويسنده:دکترعطاءا...جعفرآبادي(فرهي منش)
تاريک وروشن صبح باکاميون در امتداد جاده رانندگي مي کردم.شاگردم خواب وبيدار،کنارم نشسته بود.از دور دست مقابل يک سواري به سمت ما مي آمد.سرعت زيادي داشت.نزديک ماکه رسيد،طوري که انگار راننده خواب رفته باشد،به سمت چپ منحرف شد.وحشت وجودم را فراگرفت.بي اختيار وبا حداکثر توان پايم رفت روي پدال ترمز و فرمان راچرخاندم به سمت راست.کاميون باآن همه بارغلتيد به پهلوي چپ.فقط يک لحظه فرصت پيداکردم به خودم فکر کنم:ازذهنم گذشت که ديگر همه چيزتمام شد.
لحظه اي بعد احساس کردم که بدنم تکه پاره شده است.دور وبرم خون ريخته بود.به شاگردم فکر کردم.مي خواستم بدانم چه برسرش آمده است ولي نمي توانستم سرم رابرگردانم.آرام آرام سبکي و بي خيالي لذت بخشي وجودم رافرا گرفت.آرام و شناور درفضا به پرواز درآمدم.خودم را مي ديدم که فرمان توي شکمم رفته و سر و صورتم غرق درخون است.در کمال ناباوري متوجه شدم که ديگر مرده ام.شاگردم هم وضع بهتري نداشت.کف وخون دهانش راپر کرده بود وداشت خِرخِر مي کرد.باهمان آرامش وبي خيالي لذت بخشي که برايم بي سابقه بود،عقب تررفتم.اتاق کاميون له و لورده به نظرمي رسيد،چرخ ها روبه هوا وشيشه جلو کاملا خرد بود.از اتومبيلِ مسبب حادثه،اثري ديده نمي شد ومابه همان حالت مانده بوديم.آفتاب داشت ازافق شرق بيرون مي آمد.تااين هنگام طلوع خورشيد رااين قدرباشکوه نديده بودم.به زودي چند ماشين رهگذر ازراه رسيدند.عده اي هراسان به سمت ماآمدند.بعد بالگرد امداد ازراه رسيد.مارااز توي شيشه بيرون کشيدند.بدن درب وداغانم راکف جاده دراز کردند.امدادگران باتمام توان مي کوشيدند تامارا برگردانند.
فکر کردم:"پس آدم به همين راحتي مي ميرد!"وبعد به ياد آوردم که چگونه درتمام عمر ازمرگ مي ترسيدم و نسب به آن احساس وحشتناکي داشتم.
بعد به همسر وتنها فرزندم که حالا ديگر تنها مانده بودند،فکر کردم.انگار باتمام وجود به يک نيروي خارجي التماس کردم که مرا برگرداند وباز انگار برايم تصميم گرفته شدکه برگردم.ماموران امداد هنوز داشتند روي بدنم کار مي کردند.ومن کم کم پايين و پايين ترآمدم.روي بدن خودم نشستم وآرام در کالبد مادي ام فرورفتم.سپس انگار به ناگهان تمام دردهاي عالم را دربدنم ريختند وبعد ازحال رفتم...
چشم هايم راکه باز کردم روي تخت بيمارستان بودم و همسرم کنارم نشسته بود.بعدا فهميدم که چندبار بدنم راجراحي کرده اند ويک هفته بيهوش بوده ام.شاگردم هم به نحو معجزه آسايي نجات پيدا کرده بود. ...
اين داستان،نمونه اي ازتجربه کساني است که تامرز مرگ پيش رفته و مجددا به زندگي بازگشته اند.توضيحات اين افراد درباره وقايع مذکور دربر گيرنده نکات مشترک فراواني است که درمجموع آنها رابا عنوان "تجربه نزديک به مرگ" نام گذاري کرده اند ويکي از شاخص ترين رويدادهاي آستانه مرگ،واقعه اي عمومي است که به تنهايي "تجربه خروج ازبدن" يابه اختصارOBEخوانده مي شود.
هيچ کس نمي تواند دراين باره که OBE چيست،با اطمينان سخن بگويد.عده اي معتقدند تجربه خروج ازبدن راهي براي تماس با عالم غيب است.برخي نيز مدعي اند کهOBE روشي ناخودآگاه براي رويارويي باانواع"تروما"(شوک هاي روحي)است.درباره تجربه خروج ازبدن کتاب ها ومقالات فراواني نوشته شده است وطي فيلم هاو مطالب مستند گوناگون کوشيده اند تاشرحي براي آن ارائه دهند.موضوع خروج ازبدن همواره دستمايه اي براي نگارش داستان هاي کوتاه وبلند علمي ـ تخيلي و ساخت فيلم هاي سينمايي و سريال هاي اسرارآميز بوده است.
عده اي ازعلاقه مندان به افکار وعقايد نوين نيز آن رابه عنوان روشي براي مراقبه بامکاشفات روحي و تنوير رواني قلمداد مي کنند.برخي ازاقوام ازOBEشفاي بيمار رامي گيرند و بودائيان به تحسين فضايل تجربه خروج ازبدن،پرداخته اند.بوميان آمريکا هم اين گونه تجربيات را بخش سودمند مراسم مذهبي خود مي دانند.
اعتقاد براين است که وقتي اين رشته آسيب ببيند،جسم مادي مي ميرد وجسم اختري براي ابد درسطح روحاني باقي مي ماند.درهر حال به نظر مي رسد تازماني که جهان مادي موجبات مرگ کالبد فيزيکي رافراهم نياورد،هيچ چيز نمي تواند منجربه گسيختگي رشته نقره اي شود.طول اين رشته هيچ محدوديتي ندارد وبرخي ازکساني که فرآيندخروج ازبدن را پيوسته تجربه مي کنند،مدعي اند که آن راديده اند.درواقع آنان مدعي اندکه پس ازپايان مراحلOBC،احساس مي کنند که پيکر اختري آنان توسط اين رشته به درون پيکرفيزيکي کشيده مي شود.
نقش تروما دراين زمينه راهم کاملا محتمل تلقي مي کنند.قربانيان اقدامات جنايي وجان به دربردگان ازحوادث مرگبار،گزارش داده اند که درمرحله خاصي ازمراحل وقوع حوادث، به طورناگهاني دچارحس بيرون آمدن ازبدن خود شده اند.بااين حال گفته شده است که شايد اين رويداد روشي ناخودآگاه براي مقابله بااثرات تروماست ونمي توان آن رابه عنوان يک تجربه واقعي خروج ازبدن تلقي کرد.همچنين برخي،اين گونه موارد را راه هايي دانسته اند که طي آن،جسم اختري فردبه وي کمک مي کندتا دراوقات ناآرامي وتکاپوي بي فايده ذهني و رواني،خاموش وآرام باقي بماند.
در واقع،وقوع همزمان OBE و NDE تنها درهنگام تجربه نزديک به مرگ ميسر است.
تجربيات نشان داده اند که OBE ممکن است براي هرکس،صرف نظراز مذهب و اعتقادات وي،روي دهد.برخي ازمعتصبان مذهبي احساس مي کنند که"تجربه خروج ازبدن"پديده اي شيطاني و منکر است.بااين حال،مطلقا،هيچ چيز قبيح و زشتي دراين تجربه وجود ندارد.OBE بخشي ازماهيت طبيعي روح بشر است ومي تواند راه هايي بالقوه را،براي کمک به درک وي ازگوشه هاي پنهان جهان آفرينش بگشايد.
با ورود به هزاره جديد و کشف فناوري هاي نوين،به تدريج ممنوعيت هاي ذهني وسواس گونه اي که آدمي را ازآموختن چيزهاي جديد در حوزه هاي خاص باز مي دارند،کنار مي روند وبه اين ترتيب مي توان انتظار داشت که OBE به عنوان يکي ازاسرار ناشناخته عالم،مورد پژوهش ومطالعات علمي گسترده اي قرار گيرد.ازاين پس نويسندگان زيادي دراين باره مطلب خواهند نوشت واميد آن مي رود که روزي ماهيت واقعي وقابليت هاي ناشناخته آن برما آشکار گردد.
لحظه اي بعد احساس کردم که بدنم تکه پاره شده است.دور وبرم خون ريخته بود.به شاگردم فکر کردم.مي خواستم بدانم چه برسرش آمده است ولي نمي توانستم سرم رابرگردانم.آرام آرام سبکي و بي خيالي لذت بخشي وجودم رافرا گرفت.آرام و شناور درفضا به پرواز درآمدم.خودم را مي ديدم که فرمان توي شکمم رفته و سر و صورتم غرق درخون است.در کمال ناباوري متوجه شدم که ديگر مرده ام.شاگردم هم وضع بهتري نداشت.کف وخون دهانش راپر کرده بود وداشت خِرخِر مي کرد.باهمان آرامش وبي خيالي لذت بخشي که برايم بي سابقه بود،عقب تررفتم.اتاق کاميون له و لورده به نظرمي رسيد،چرخ ها روبه هوا وشيشه جلو کاملا خرد بود.از اتومبيلِ مسبب حادثه،اثري ديده نمي شد ومابه همان حالت مانده بوديم.آفتاب داشت ازافق شرق بيرون مي آمد.تااين هنگام طلوع خورشيد رااين قدرباشکوه نديده بودم.به زودي چند ماشين رهگذر ازراه رسيدند.عده اي هراسان به سمت ماآمدند.بعد بالگرد امداد ازراه رسيد.مارااز توي شيشه بيرون کشيدند.بدن درب وداغانم راکف جاده دراز کردند.امدادگران باتمام توان مي کوشيدند تامارا برگردانند.
فکر کردم:"پس آدم به همين راحتي مي ميرد!"وبعد به ياد آوردم که چگونه درتمام عمر ازمرگ مي ترسيدم و نسب به آن احساس وحشتناکي داشتم.
بعد به همسر وتنها فرزندم که حالا ديگر تنها مانده بودند،فکر کردم.انگار باتمام وجود به يک نيروي خارجي التماس کردم که مرا برگرداند وباز انگار برايم تصميم گرفته شدکه برگردم.ماموران امداد هنوز داشتند روي بدنم کار مي کردند.ومن کم کم پايين و پايين ترآمدم.روي بدن خودم نشستم وآرام در کالبد مادي ام فرورفتم.سپس انگار به ناگهان تمام دردهاي عالم را دربدنم ريختند وبعد ازحال رفتم...
چشم هايم راکه باز کردم روي تخت بيمارستان بودم و همسرم کنارم نشسته بود.بعدا فهميدم که چندبار بدنم راجراحي کرده اند ويک هفته بيهوش بوده ام.شاگردم هم به نحو معجزه آسايي نجات پيدا کرده بود. ...
اين داستان،نمونه اي ازتجربه کساني است که تامرز مرگ پيش رفته و مجددا به زندگي بازگشته اند.توضيحات اين افراد درباره وقايع مذکور دربر گيرنده نکات مشترک فراواني است که درمجموع آنها رابا عنوان "تجربه نزديک به مرگ" نام گذاري کرده اند ويکي از شاخص ترين رويدادهاي آستانه مرگ،واقعه اي عمومي است که به تنهايي "تجربه خروج ازبدن" يابه اختصارOBEخوانده مي شود.
تجربه خروج ازبدن
هيچ کس نمي تواند دراين باره که OBE چيست،با اطمينان سخن بگويد.عده اي معتقدند تجربه خروج ازبدن راهي براي تماس با عالم غيب است.برخي نيز مدعي اند کهOBE روشي ناخودآگاه براي رويارويي باانواع"تروما"(شوک هاي روحي)است.درباره تجربه خروج ازبدن کتاب ها ومقالات فراواني نوشته شده است وطي فيلم هاو مطالب مستند گوناگون کوشيده اند تاشرحي براي آن ارائه دهند.موضوع خروج ازبدن همواره دستمايه اي براي نگارش داستان هاي کوتاه وبلند علمي ـ تخيلي و ساخت فيلم هاي سينمايي و سريال هاي اسرارآميز بوده است.
تجربه خروج ازبدن چيست؟
شواهد تاريخي
عده اي ازعلاقه مندان به افکار وعقايد نوين نيز آن رابه عنوان روشي براي مراقبه بامکاشفات روحي و تنوير رواني قلمداد مي کنند.برخي ازاقوام ازOBEشفاي بيمار رامي گيرند و بودائيان به تحسين فضايل تجربه خروج ازبدن،پرداخته اند.بوميان آمريکا هم اين گونه تجربيات را بخش سودمند مراسم مذهبي خود مي دانند.
عامل مشترک
اعتقاد براين است که وقتي اين رشته آسيب ببيند،جسم مادي مي ميرد وجسم اختري براي ابد درسطح روحاني باقي مي ماند.درهر حال به نظر مي رسد تازماني که جهان مادي موجبات مرگ کالبد فيزيکي رافراهم نياورد،هيچ چيز نمي تواند منجربه گسيختگي رشته نقره اي شود.طول اين رشته هيچ محدوديتي ندارد وبرخي ازکساني که فرآيندخروج ازبدن را پيوسته تجربه مي کنند،مدعي اند که آن راديده اند.درواقع آنان مدعي اندکه پس ازپايان مراحلOBC،احساس مي کنند که پيکر اختري آنان توسط اين رشته به درون پيکرفيزيکي کشيده مي شود.
چه عاملي باعث تجربه خروج ازبدن مي شود؟
نقش تروما دراين زمينه راهم کاملا محتمل تلقي مي کنند.قربانيان اقدامات جنايي وجان به دربردگان ازحوادث مرگبار،گزارش داده اند که درمرحله خاصي ازمراحل وقوع حوادث، به طورناگهاني دچارحس بيرون آمدن ازبدن خود شده اند.بااين حال گفته شده است که شايد اين رويداد روشي ناخودآگاه براي مقابله بااثرات تروماست ونمي توان آن رابه عنوان يک تجربه واقعي خروج ازبدن تلقي کرد.همچنين برخي،اين گونه موارد را راه هايي دانسته اند که طي آن،جسم اختري فردبه وي کمک مي کندتا دراوقات ناآرامي وتکاپوي بي فايده ذهني و رواني،خاموش وآرام باقي بماند.
"تجربه خروج ازبدن"و"تجربه نزديک به مرگ"
در واقع،وقوع همزمان OBE و NDE تنها درهنگام تجربه نزديک به مرگ ميسر است.
قلمرو ناشناخته
تجربيات نشان داده اند که OBE ممکن است براي هرکس،صرف نظراز مذهب و اعتقادات وي،روي دهد.برخي ازمعتصبان مذهبي احساس مي کنند که"تجربه خروج ازبدن"پديده اي شيطاني و منکر است.بااين حال،مطلقا،هيچ چيز قبيح و زشتي دراين تجربه وجود ندارد.OBE بخشي ازماهيت طبيعي روح بشر است ومي تواند راه هايي بالقوه را،براي کمک به درک وي ازگوشه هاي پنهان جهان آفرينش بگشايد.
با ورود به هزاره جديد و کشف فناوري هاي نوين،به تدريج ممنوعيت هاي ذهني وسواس گونه اي که آدمي را ازآموختن چيزهاي جديد در حوزه هاي خاص باز مي دارند،کنار مي روند وبه اين ترتيب مي توان انتظار داشت که OBE به عنوان يکي ازاسرار ناشناخته عالم،مورد پژوهش ومطالعات علمي گسترده اي قرار گيرد.ازاين پس نويسندگان زيادي دراين باره مطلب خواهند نوشت واميد آن مي رود که روزي ماهيت واقعي وقابليت هاي ناشناخته آن برما آشکار گردد.
پينوشتها:
1-Out-Of-Body Experience/ 2-Near-Death Experience
/ج