نبرد با خطر استعمار وصهيونيسم درفضای آشفته(2)
دورنماي تجربه مقاومت شيخ شهيد عزالدين القسام
گفت وگو با احمد جبريل دبيرکل جبهه خلق براي آزادي فلسطين(فرماندهي کل)
جنابعالي در شيوه مبارزه با دشمن صهيونيستي شناخت کامل داريد. بفرمائيد که ديدگاه القسام نسبت به انگليسي ها و صهيونيست ها چگونه بوده است ؟
شيخ مجاهد ضمن آگاهي از ماهيت و حجم توطئه هاي استعمار و صهيونيسم براي ترسيم آينده فلسطين، از ميزان آماده سازي و برنامه ريزي جنبش صهيونيستي براي احضار هزاران مهاجر يهودي به فلسطين و مسلح نمودن آنان با حمايت انگليس و آواره نمودن صاحبان اصلي اين سرزمين شناخت داشت. همه اين توطئه ها به او انگيزه داد تا بر مباني شناختي که از قواعد مبارزه و اصول جنگ مسلحانه داشت ، خود و جوانان فداکار را براي جهاد آماده نمايد. القسام به دليل صداقت بيان و قدرت متقاعد کردن جوانان توانست جريان مردمي گسترده اي را به وجود بياورد، و حس ميهن دوستي و عقيد جهاد را در انديشه پيروان خود تقويت نمايد.
البته شيخ شهيد در بيان گرايشات، تفکرات و اجراي تحرکات خويش رنج هاي فراواني متحمل شد. از يک سو دشمن و عوامل جاسوس دشمن. و از سوي ديگر سياست بازي ها و مخالفت هاي رهبران سياسي آن مرحله او را محاصره کرده يا در برنامه هاي او کارشکني مي کردند. القسام با در نظر گرفتن اين واقعيت ها و با تکيه بر تجربيات و مهارت هاي رزمي خود در دوران جهاد برضد استعمارگران فرانسوي در سوريه تصميم گرفت کار آماده سازي رواني و بسيج رزمندگان در جهت مبارزه عليه استعمارگران انگليسي را آغاز نمايد.
شهيد ابوابراهيم الکبير يکي از مجاهدان و ياران القسام نقل کرده است که او با دورنگري و تيزهوشي سعي مي کرد نيروهاي کيفي را گزينش کند. القسام مرحله آماده سازي را از سال 1922آغاز کرد و حدود شش سال طول کشيد. قيام همگاني که در پي حادثه البراق در کنار مسجد الاقصي در سال 1928آغاز شد به شيخ شهيد انگيزه داد تا از مرحله آماده سازي به مرحله جهاد عملي گام بردارد. اين قيام تفاوت قدرت ميان فلسطيني ها و يهوديان را آشکار ساخت. در جريان نبردهاي خونين در کنار ديوار البراق فلسطيني ها فاقد سلاح بودند و يهوديان تا دندان مسلح شده بودند.
اولين شوراي فرماندهي جنبش القسام که در سال1928تکشيل شد، پنج نفر در آن عضويت داشتند که شيخ نيز يکي از آن ها بود. چهارنفر ديگر از کارگران و کشاورزان فلسطيني بودند.
در حقيقت جنبش عزالدين القسام در تاريخ معاصر فلسطين نخستين تشکيلات انقلابي و عقيدتي است که بر اصول استواري بنيانگذاري شده بود و کارگران و کشاورزان و زحمتکشان را در برداشت. اين اقشار همواره و همه جا نيروهاي مؤمن و فعال جنبش هاي انقلابي عقيدتي و پيشگام را تشکيل مي دهند. امام روح الله موسوي خميني(ره) براساس اين بينش انقلاب اسلامي را به عنوان انقلاب مستضعفان ناميد.
شيخ شهيد براي سازماندهي جنبش انقلابي خود افراد فعال، توانمند، و از نظر جسمي و روحي افراد آماده ايثار و فداکاري را گزينش مي کرد و آنان را در دسته هاي پنج نفره سازماندهي مي کرد. او هرگز محل سکونت خود را در محله قديمي و فقير نشين شهر حيفا که کارگران و کشاورزان طرد شده از زمين کشاورزي يا محل کارشان آنجا سکونت داشتند تعويض نکرد. پس از تدوين اساسنامه اداري و سازماني جنبش انقلابي خويش، پنج کميته تشکيل داد که عبارتند از :کميته تبليغات، کميته تدارکات، کميته آموزش، کميته اطلاعات و عمليات و کميته روابط خارجي.
همه اين مسائل نشان مي دهد که القسام تا چه اندازه به اصول پيکار انقلابي براي مبارزه با استعمارگران و اشغالگران و همه دشمنان امت با تکيه بر يکپارچگي و همبستگي سازماني و آماده سازي روحي وب رنامه ريزي دقيق پايبند بود. او ضمن اينکه جهاد را تکليف شرعي مي دانست براي مبارزه با استعمارگران و رک ابعاد سياسي و اهداف توطئه شان در فلسطين ، بر اين باور بود که خطر قيموميت انگليس و حمايت از جنبش صهيونيستي فراتر از سرزمين فلسطين است. و همه مسلمانان را تهديد مي کند
القسام چه جايگاهي در جبهه خلق براي آزادي فلسطين دارد؟
امروزه در برابر مقوله هاي واهي برخي از تسليم شدگان، سازشکاران، تنگ نظران و همه کساني که با توطئه ها و سياست هاي آمريکا و صهيونيسم در منطقه همراه شده اند و ما را به افراط گرايي متهم مي کنند. پيش از اين نيز
چنين اتهاماتي را به القسام در دوران حيات و پس از شهادتش بستند.
من به آنان مي گويم اگر چه القسام در ميدان جهاد به پيروزي نظامي و آرزوي خود نرسيد، ولي رسالت مکتب جهادي او پس از شهادتش به پيروزي قطعي رسيد. مهمترين نشانه پيروزي القسام اين است که همرزمان مجاهد شيخ که به شرف شهادت در کنار او در ميدان جهاد نائل نيامدند، در زندان هاي استعمارگران و در نهايت آرامش به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. آنان هنگام بازجويي در بيدادگاه انگليسي ها از اينکه در کنار القسام شهيد نشدند افسوس مي خوردند.
مهمترين گواه بر اين پيروزي اين است که باب جهاد مقدس که توسط القسام در سرزمين فلسطين گشوده شده به رغم همه کارشکني ها و سازشکاري ها تا کنون بسته نشده است نشانه هاي بيداري اسلامي که امروزه از ايران تا شمال آفريقا شاهد آن هستيم خواب آرام را از چشمان استعمارگران و دشمنان مسلمانان ربوده است. مجاهدان راستين امت به خواست خداي بزرگ مصمم اند رسالت جهادي القسام را تا پيروزي نهايي در دست داشته باشند. اين است رمز پيروزي و عظمت و جاودانگي شهيد عز الدين القسام و ساير رهبران و پيشگامان قهرمان و مصلحان تاريخ . رسالت آن ها به زندگي دنيوي شان محدود نمي باشد، و با شهادت شان متوقف نمي گردد. نسل کنوني و نسل هاي آينده از اين رسالت به عنوان ميراث ملي و انساني و فرهنگي پاسداري خواهند کرد.
نسل آينده چگونه و با چه شيوه مي توانند رسالت القسام را ابلاغ کنند؟
چنانچه به شرايط تاريخي سرآغاز نهضت و جهاد اين شيخ خستگي ناپذير بنگريم ملاحظه خواهيم کرد که بيشتر نيروهاي سياسي فلسطيني در آن دوره بر اين باور بودند که «انگليس دوست فلسطيني هاست و خواسته هاي فلسطيني ها را درک مي کند. چنانچه با انگليسي ها گفت و گوي سازنده و ديپلماتيک داشته باشيم امکان دارد با فلسطيني ها منصفانه رفتار کند».در حالي که اين سياست بازان خشم و غضب خود را بر سر يهوديان مهاجر فرو مي ريختند.
در آن شرايط شيخ عز الدين القسام دشمن اصلي را خوب تشخيص داده بود و به مردم گفت:«همه مشکلات ما از دست انگليس است. اين انگليس است که طرح ها و اهداف صهيونيسم را در فلسطين اجرا مي کند. بنابراين همه سلاح ها بايد متوجه انگليس شود. کسي که آزموده را بيازمايد خائن است ».بي ترديد شيخ شهيد از تجربه ناکام قيام ها وانقلاب هاي پيشين خوب استفاده کرد. تجربه امت را در خود خلاصه کرده بود. تجربه ناکام قيام عرابي پاشا بر ضد استعمارگران انگليسي در مصر را ملاک عمل خود قرار داد. اين قيام به اين دليل شکست خورد که همه احزاب و نهادهاي سياسي مصر با انگليسي ها همدست شده بودند.
البته اين بدان معنا نيست که القسام نقش جنبش صهيونيستي در فلسطين را کم اهميت مي دانست. به اين دليل که نخستين عمليات مسلحانه جنبش او بر ضد شهرک صهيونيست نشين نهلال در سال1933انجام گرفت. اين عمليات نشان داد القسام از ساير رهبران فلسطيني آن مرحله متمايز بوده است . او دشمن خطرناکتر و پليدتر را شناخته بود. با وجودي که ستيز با انگليس در آن مرحله کار ساده اي نبوده است ، ولي القسام به طور همزمان در برابر دشمن مشترک مي جنگيد.
اين مسائل بايد براي نسل آينده روشن شود. من تعجب مي کنم که رهبران سياسي آن مرحله فلسطين چگونه منطق گرايي و واقع گرايي را توجيه کردند، و آن را راهبرد سياسي خود قرار داده بودند. در آن مرحله ماهيت منشور جيمز آرثر بالفور و سند قيموميت انگليس بر فلسطين براي مردم آشکار شده بود. در بند دوم اين سند انگليس متعهد شده بود زمينه برپايي دولت قومي براي يهوديان در فلسطين را فراهم سازد. اين در حالي است که اولين کميسر عالي انگليس در فلسطين يک شخص يهودي انگليسي تبار به نام هربرت صمويل بوده است.
مهمتر از همه اهداف پليد پيمان سايس بيکو و پيمان سان ريمو دولت هاي انگليس و فرانسه را مفتضح کرده بود . ملت هاي خاورميانه از نقش و وظيفه انگليس براي زمينه سازي مهاجرت يهوديان به فلسطين آگاه شده بودند. مگر انگليس نبود که انواع اسلحه مورد نياز يهوديان را تأمين مي کرد، و نيروهاي تروريستي آنان را آموزش مي داد. مگر انگليس نبود که با تحميل ماليات هاي سنگين، کشاورزان فلسطيني را وادار مي کرد از اراضي خود چشم پوشي نمايند. به رغم همه اين توطئه ها باز هم جرياناتي وجود داشتند که گفت و گو با استعمارگران را ترجيح مي دادند. مردم را فريب مي دادند که انگليسي ها قابل اعتماد هستند و گفت و گو با آنان سودمند است. دولت هاي عرب و شخصيت هاي سياسي فلسطين در آن مرحله اينگونه مي انديشيدند. بهانه شان اين که ما نمي توانيم در برابر قدرت هاي بزرگ همچون انگليس بايستيم . بهترين راه اين است که حقوق خويش را از طريق مذاکره باز پس گيريم. شيخ شهيد در چنين فضاي آشفته انگليس را دشمن شماره يک ملت فلسطين معرفي کرد، و جهاد مسلحانه را تنها راه آزادي سرزمين فلسطين دانست.
به اين نکته اشاره کرديد که شهيد براي سازماندهي جهاد در فلسطين برنامه سياسي تدارک ديده بوده است. بفرمائيد که جزئيات اين برنامه سياسي چه بوده است ؟
القسام در تشريح خطر صهيونيست ها بر فلسطين گفته است که يهوديان بي صبرانه منتظر فرصتي هستند تا ملت فلسطين را از اين سرزمين حذف نمايند و دولت خود را بر ويرانه هاي آن برپا کنند. واقعيت موجود صحت آينده نگري القسام، و شکست راهکارهاي سازشکارانه جرياناتي را نشان مي دهد که به بازگشت سرزمين و حقوق ملت فلسطين از طريق گفت و گو با دشمن دل خوش کرده بودند.
چنانچه وضع موجود را بازنگري کنيم، بي ترديد با واقعيتي مواجه مي شويم که با گذشته و با دوران شيخ شهيد هيچ تفاوتي ندارد . فقط اسامي و عناوين و هويت گردانندگان صحنه و پشت صحنه تغيير کرده اند. مکتب رسمي سياسي و اقعيت گرايي دولت هاي پرنفوذ جهان عرب که امروزه بر سازمان آزادي بخش فلسطين اعمال قدرت مي کنند، دنباله رو همان دولت ها و جريانات کوته فکر و تنگ نظر و سازشکار گذشته هستند. آن ها بودند که با ارزيابي هاي غلط شان نتوانستند سرمنشأ همه دردها و بلاهايي را که گربانگير امت شده تشخيص دهند. جريانات کنوني هم نمي خواهند بپذيرند که در عصر حاضر سرمنشأ همه دردها و مشکلا ت جهان اسلام شيطان بزرگ، آمريکاست . و باز هم به گفت و گوهاي سياسي سازشکارانه و بيهوده دل خوش کرده اند.
با وجودي که مسئولان آمريکا بارها اعلام کرده اند که در صددند نقشه سياسي و جغرافيايي و قومي منطقه را دگرگون کنند، و اسرائيل را به قدرت مرکزي منطقه تبديل نمايند تا همه تصميم گيري ها و سياست گذاري هاي خاورميانه در دست اسرائيل باشد. باز ملاحظه مي کنيم که دولت هاي عرب امروزه آمريکا را جايگزين انگليس کرده اند. برخي از اعراب در آستان کاخ سفيد آمريکا و سفارت هاي آن کشور در پايتخت هاي عرب در نهايت فروتني زانو مي زنند، و مذبوحانه خداي آمريکائي را پرستش مي کنند. برخي از مسئولان عرب به منظور حفظ پست و مقام خود آمادگي شان را بر اجراي سياست ها و دستورات آمريکا اعلام مي کنند. برخي ديگر با ادعاهاي پوچ امت را فريب مي دهند، و مي گويند که آمريکا دشمن نيست و مي توان از طريق گفت و گوهاي ديپلماتيک و ياد آوري منافع واشنگتن در منطقه، دولت آن کشور را به صف خود بکشانيم.
به هر حال راه حل چيست؟ جهان اسلام و جهان عرب از آغاز قرن گذشته تا کنون گرفتار افرادي است که جاده صاف کن استعمار هستند ؟
راهکارهاي شيخ شهيد عزالدين القسام پاسخگوي نيازهاي واقعي مان هستند. شرايط مبارزه اقتضا مي کند تا امت را از دايره تنگ نظري و و ابستگي به بيگانگان خارج کنيم. تجربه قيام القسام و
انقلاب اسلامي ايران را ملاک عمل قرار دهيم . فضاي يأس و نااميدي را از اذهان آزادي خواهان برطرف کنيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55