ارزيابي مناسبات سوگواري و فرهنگ عاشورا
رويداد جاويد
گر بريزي بحر را در کوزه اي
چند گنجد؟ قسمت يک روزه اي
با اين وجود:
آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
و به قول صائب تبريزي:
يک عمر مي توان سخن از زلف يار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
چشمه اشک در کوير غم
هر چه در ماتم او ديده خود تر کردم
چشم من سير نشد گريه ديگر کردم
امام صادق «ع» فرموده اند: امام حسين «ع» اشک آور هر مومني است (1). و به راستي نام بزرگ آن امام همام بر دل هر مومني غم مي نشاند و گريه بر ديدگانش مي آورد، اندوهي که دل را پاک مي کند و لذتي آسمانيِ را به ارمغان مي آورد.
برخي گفته اند آنچه سبب گريه مي شود در حب ذات آدمي ريشه دارد، اما در مواردي فضيلت طلبي، کمال دوستي، حق جويي و خيرخواهي که بنيان هاي اصيل آن در تمايلات عالي انسان است، انگيزه گريستن است. وقتي انسان به خدايش ايمان آورد و بر اثر اطاعت از او به تزکيه درون پرداخت رفته رفته نائره محبت الهي در درونش شعله ور مي شود و حب خدا که به صورت فطري در عمق جان بشريت وجود دارد، دلش را مشتعل مي کند. اين محبت ملکوتي هر چه شدت مي يابد هر وجودي را که منتسب به خدا باشد دوست مي دارد، از سوي ديگر امام معصوم پيراسته از کاستي ها و آراسته به کمالات ملکوتي است وچنين شخصيتي شايسته مهرورزي است.
وقتي عقيده اي درست و پاک با روحي متعالي ترکيب شود، ريزش اشک محبت در آسمان وجود و داستان سوز و گداز طالب دلداده آغاز مي شود، شيفتگي و بي قراري حيات روحي را فرا مي گيرد و سرشکي شيرين را مونس وي مي کند. محب، در اين درد و غم معنوي سوخته و ساخته و شايسته حضرت دوست مي شود. از آنجا که حضرت امام حسين «ع» شديدترين رنج ها و عميقترين بلاها را به جان پذيرفته تا غبار از حق برگرفته و معنويت و فضيلت را احيا کند، انسان هاي شريف و وارسته نسبت به اين سرگذشت پر درد و الم آن مصلح و منادي حق و عدالت، عواطف صادقانه خود را نثار چنين وجود با برکت و شريفي مي کنند و بدين گونه عزاداري در ميان شيعيان سنتي پسنديده و رايج محسوب مي شود.
ريشه هاي استوار سوگواري
اين بزرگداشت ها از مصاديق تعظيم شعاير الهي است که قرآن کريم ما را به آن امر فرموده و آن را از نتايج تقواي قلب ها دانسته است. و من يعظم شعائر الله فانَّها من تقوي القلوب. مجالس عزاداري موجب زنده ماندن ياد خامس آل عبا و مکتب او در دل ها مي شود . يکي از اموري که خداوند به انبيا دستور داده است مردم را به ياد آن بيندازند ايام الله است: وذکرهم بايام الله انَّ في ذلک لآيات لکلِّ صبارٍ شکور (6)، بديهي است يادآوري ايام الهي خود روشي روشن در بيرون آوردن مردم از غفلت و ظلمت و هدايت آنان به سوي نور است.
عزاداري براي اهل بيت عصمت و طهارت از آن جهت که آدمي را به ياد آن بزرگواران و دستورات و خواسته هاي آنان مي اندازد و وظايف ما را در قبال آن ستارگان درخشان و مصائبي که برايشان روي داده مشخص مي کند از مصاديق يادکرد ايام الله است.
قرآن کريم مودّت نسبت به اهل بيت پيامبر را به عنوان اجر رسالت از سوي امت بر تمامي مسلمين واجب ساخته است. قل لا اسالکم عليه اجرًا إلا الموده في القربي. (7) البته نبايد چنين تلقي شود که اين محبت و از جمله عزاداري ها براي ائمه هدي چيزي است که آن فروغ هاي فروزان به آن نياز داشته باشند بلکه جامعه اسلامي براي استمرار حيات فکري و تکميل مکارم، محتاج چنين برنامه اي است. قرآن تأکيد مي کند: قُل ما سئلتُکم من اجرٍ فهو لکم (8) (بگو آنچه که به عنوان اجر از شما خواستم (مودت خاندانم) پس به سود شماست).
نزاع امام حسين و يارانش با امويان بر سر محو باطل و احياي سنت هاي اصيل اسلامي بود و بنابراين شعاع کربلا خيلي وسيعتر از آن است که برخي از اهل سنت تصور کرده اند. امام حسين پرچمدار ديانت بود و مي خواست اين پرچم را پاس دارد و برافراشته سازد و خود تأکيد مي کرد اگر مردم گرفتار فرمانروايي چون يزيد شوند پس بايد فاتحه اسلام خوانده شود (9) و نيز يادآور مي شد: من براي اصلاح امت جدم قيام کردم. (10) اما از آن طرف يزيد هيچ گاه در سخنان خود از ديانت و کرامت هاي اسلامي نکته اي بر زبان نياورد، بلکه يادآور گفت: پيروزي من در کربلا جبران شکست اجدادم در جنگ بدر است. او ضمن سروده اي ضمن اشاره به انتقامي سخت از پيامبر به دليل به شهادت رسانيدن امام حسين «ع» و به اسيري گرفتن يارانش حتي وحي را تکذيب کرد. (11) او رقم زدن حادثه کربلا را عملي تلافيگرانه در برابر پيروزي غرورآفرين مسلمانان در غزوه بدر تصور کرد و نه تنها از قرآن و ايمان نگفت بلکه به حاکم بودن بر سرزمين اسلامي و قلمرو مسلمين هم اشاره اي نکرد. اين شيطان صفت بيش از سه سال خلافت نکرد ولي در هر سالي تبهکاري و کفر خويش را آشکار ساخت. در سال اول خانواده پيامبر را کشت و يا به اسارت بُرد، در سال دوم جنايات زيادي در مدينه، شهر پيامبر، مرتکب شد و در سال سوم خانه خدا را در مکه به سنگ و آتش بست. طبيعي است انسان مسلمان براي کسي سوگواري کند که مدافع حق است و مي کوشد با نثار جان، ارزش هاي قرآني را زنده نگه دارد و با تبهکاراني چون يزيد که سد راه حقّند به ستيزي شکوهمند برخيزد.
همچنين امام حسين «ع» پيشقراول عدالتخواهي، عزّت و آزادگي به شمار مي رود و جان خود را داد تا زير بار ذلت نرود و مرگ توأم با عزت را بر زندگي با ستمکاران و ظالمان ترجيح دهد و سوگند ياد کرد نه مانند افراد ذليل تسليم ستم مي شوم و نه همچون بردگان از صحنه نبرد مي گريزم. (12) چنين امامي که اين گونه از سازش با جفاکاران اجتناب کرده، شايسته مهروزي است و گرامي داشتن ياد و نامش در مجالس سوگ و ماتم، تکريم عزت، شرف و بزرگواري است.
از منظر عقل و برهان نيز عزاداري نوعي سپاسگزاري از امام حسين «ع» و ياران باوفايش محسوب مي شود. او که در راه عظمت اسلام، زنده نگهداشتن قرآن و سنت پيامبر و حمايت از مسلمانان به مبارزه و پايداري در برابر نابکاران پرداخته و آنچه داشته، در اين راه تقديم کرده، شايسته ارجگذاري است و گراميداشت ياد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش کمترين کاري است که مي توان در اين عرصه انجام داد.
امام حسين با مبارزه خود بار ديگر اسلام را زنده کرد و بدين گونه حقي بر گردن مسلمانان جهان نهاد و وظيفه هر فرد مسلمان است که در هر دوره اي از زندگي خويش از آن بزرگمرد تاريخ اسلام قدرداني کند که اين برنامه با سوگواري و به راه انداختن دسته هاي ماتم در ماه محرم صورت مي گيرد و چنين تلاشي، هم خردمندانه است و هم سرشت پاک آدمي آن را تأييد مي کند و ضرورت دارد هر انسان منصفي به ترويج آن اهتمام ورزد. (13)
خاستگاه عاطفي عاشورا
از اين رو ادوارد براون اعتراف مي کند: احساساتي که به دليل سوگواري هاي ماه محرم تجلي مي کند خواه به صورت نمايشي (تعزيه) و خواه نوحه خواني، عميق و اصيل است و حتي آنهايي که مسلمان نيستند اقرار مي کنند که تحت تأثير آن قرار گرفته اند. سِرلوئيس پلي در مقدمه اي که بر نسخه هاي تعزيه نوشته، گفته است: اگر ارزش تأثر به وسيله تأثيراتي باشد که بر روي مردم مي گذارد، هيچ نمايشنامه اي نتوانسته است با مصيبتي که در ميان مسلمانان معروف به داستان غم انگيز حسن و حسين است برابري کند و خاورشناسي به نام گيبون مي افزايد: صحنه مصيبت بار شهادت امام حسين «ع» همدردي بي عاطفه ترين خواننده را حتي در يک اقليم و زمان دور بر مي انگيزد. (14)
همچنين علامه سيد عبدالرزاق مقرّم مي نويسد: مراسم يادبودي که براي امام حسين در مجامع مختلف تشکيل مي شود و نيز عزاداري در منازل و دسته جات و هيئت هايي که در خيابان ها حرکت مي کنند براي اين است که به جامعه بفهمانند اُمويان چه جناياتي را مترکب شدند و نيز مي کوشند روز عاشورا را براي عموم مردم مجسم کنند و جان و دلشان را به اين موضوع جلب و بدين وسيله رابطه عاطفي جامعه با ائمه اطهار را حفظ کنند.
آن بزرگان که حالات مردم را بخوبي مي دانند و مقتضيات روز را درک مي کنند از هر عاملي که به دعوت آنان کمک کند استفاده بهره مي گيرند.
يکي از همين وسايل، موضوع گريه بر سيدالشهداست که مردم را به آن ترغيب کردند تا آحاد جامعه از شنيدن اين حادثه، متذکر مصائب و بي رحمي هايي شوند که بر خاندان رسالت وارد شد. مومن هنگامي که پيوند خود را با امام حسين «ع» محکم مي کند و با دوستي و محبت قلبي، از آن جناب پيروي مي کند در برابر همه حوادث و ناگواري ها، از خود پايداري و بردباري نشان مي دهد. (15)
امام خميني در پاسخ به شبهه افکني هاي روشنفکران خودباخته و بيمار و در دفاع از عزاداري هاي محرم فرموده اند: «هر مکتبي تا پايش سينه زن نباشد تا پايش گريه کن نباشد تا پايش تو سر و سينه زدن نباشد حفظ نمي شود....
ما بايد براي يک شهيدي که از دستمان مي رود عَلَم برپا کنيم، نوحه خواني کنيم، گريه کنيم، فرياد کنيم، ما براي يک آدمي که نجات داده اسلام را و رفته کشته شده بايد گريه کنيم ... اين خون سيد الشهدا «ع» است که خون همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد و اين دسته جات عزيز عاشوراست که مردم را به هيجان مي آورد و براي اسلام و براي حفظ مقاصد اسلامي مهيا مي کنند...» (16)
شهيد دکتر محمدجواد باهنر يادآور شده است: حادثه ي عاشورا دو موج ايجاد کرد؛ يکي مايه ي عاطفي و احساسي و ديگري حماسي و انقلابي. اينکه از خانداني پاک، کودکاني معصوم و جوانان و نوجواناني برجسته شهيد شدند، داغ ديدند و به اسارت رفتند و يا زير سُمِ اسب ها بدن هايشان پايمال شد اين مصيبت رقت آور و تأسف انگيز، عواطف را تحريک و احساسات را بيدار مي کند و موج به وجود مي آورد. موج اين حادثه، بسيار عظيم، شديد و پايدار است؛ يعني درست برعکس خاصيتي که معمولاً پديده هاي اجتماعي دارند.
خاندان حسين بن علي «ع» بر اساس آن رسالتي که در گسترش و دامن زدن به حادثه کربلا داشتند، در موقعيت هاي مناسب، حوادث کربلا را براي مردم بيان مي کردند. اما هر چه زمان مي گذشت علي رغم فراز و نشيب ها، موج عاطفي و احساسي آن بيشتر گسترش مي يافت. به گفته باهنر، حادثه کربلا موج حماسي و انقلابي هم داشت. يعني وقتي از منبع حادثه کربلا الهام مي گيريم، مي بينيم که به عنوان عاليترين و چشمگيرترين فراز تاريخ اسلام مطرح است، فرازي انقلابي، تحرک زا، بيدار کننده، مبارزه اي عليه ظلم و باطل و سلطه اشراف، اين موج در دل تاريخ پيش رفت.
آن شهيد، احساس تأسف مي کند که بتدريج به دليل برخي انحرافات اجتماعي در تاريخ شيعه، موج حماسي سير نزولي يافت و در حالي که جنبه هاي عاطفي و احساسات گسترش مي يابد موج انقلابي فروکش کرد. (17) ايشان اميدوار است که مردم جنبه حماسي اين نهضت را فراموش نکنند و بدانند که يک حرکت مقدس و خونين در برابر ستم و بي عدالتي بود. البته گريه، دل را با امام حسين «ع » مأنوس مي کند. آن رقّت قلب و برانگيختن احساس و عاطفه روح انسان را با رهبر اين قيام پيوند مي دهد، اما اين ارتباط عاطفي، محبت ها، اشک ها، ناله ها، و اين عشق ورزيدن به خامس آل عبا بهتر است براي اين باشد که با هدف او آشنا بشوند و در راه او قدم بردارند، محبت ها و گريه ها در کنار شناخت هدف اصيل نهضت حسين «ع» به جان بال و پر مي دهد و بعد هم ثمراتي خوب دارد. (18)
عزاداري براي امام حسين «ع» تمديد اميد و يک دل شدن با کسي است که دل در هواي خدا داشت. اتصال به فرهنگ و حکمت حسيني از طريق اشک و سوگواري، به طمع دشمن اجازه قوت گرفتن نمي دهد. زنده بودن ملت ايران ناشي از نفس کشيدن در فضاي حسيني است. اين راهي است که جان ها را آفت ناپذير، حيات را پر نشاط و دشمن را مأيوس مي کند. عمده آن است که عمق نهضت و حکمت امام را بدرستي بشناسيم تا بتوانيم به آن دلبستگي پيدا کنيم. اين يعني احيا شدن، حضور و ظهور، شور و شعور حسيني در جامعه که سرنوشت امت را به سوي عزت و عظمت و آزادگي سوق مي دهد. (19)
اما بايد دانست همه ي اين سوگواري ها و مجالس ماتم داري، مقدمات و طريقه هايي هستند براي اينکه منکر از جامعه رخت بربندد و معروف جاي آن را بگيرد. همه مسلمانان وظيفه شناس شوند و تسليم حق باشند، فضيلت در معابر اجتماع جاري باشد، خود را از فقر، ذلت و حقارت برهانند، مفاسد و خلاف ها از بين برود، خويشتن را تزکيه کنند و براي اصلاح جامعه بکوشند. بايد عزاداران حسيني مروّجان خوبي، مکارم و فضليت باشند. تلاش براي سوگواري و اهتمام ورزيدن براي پالايش خود و جامعه از هم انفکاک ناپذيرند. کسي که از حسينيه مي آيد يا در محافل عاشورايي شرکت مي کند وقتي در جمعي حاضر مي شود بايد آثار اين عطر عاشورايي و آراستگي و پاکي کربلايي را بروز دهد، اين گونه نباشد که اين کار، عادت همه ساله و ميراث نياکان و سنت صرفاً تقليدي سوگوار باشد و براي تحولات معنوي مورد استفاده قرار نگيرد.
آن يکي پرسيد اشتر را که هي!
از کجا مي آيي اي اقبال پي!
گفت: از حمّام گرم کوي تو
گفت خود پيداست از زانوي تو!
چون ز چشمه آمدي چوني تو خشک؟!
گر تو ناف آهويي کو بوي مشک؟
گر تو مي آيي ز گلزار جَنان
دسته گل کو از براي ارمغان؟
ائمه هدي براي اين جهت ما را به گريه و ماتم تشويق کردند که فکر و راه امام حسين «ع» را برپا داريم، جاي پاي او حرکت کنيم، در پرتو معنويت و صلابت او زندگي نمائيم و به اوج عزت برسيم. عزاداري ها، طهارت و تقوا، پاکدامني، حقيقت خواهي ايمان و سعادت راستين را به جامعه تزريق مي کنند و انسان ها را در برابر معاصي، خلاف و فساد مصون مي سازند. (20)
فراتر از تحليل هاي استنباطي
برخي خواسته اند با بررسي هاي فقهي، به عاشورا از ديدگاه تکليفي يا وظيفه شرعي بنگرند. ترديدي نيست که امام در آن شرايط، بيعت با يزيد را حرام و امر به معروف و نهي از منکر را واجب مي دانست و سکوت در برابر يزيد را مساوي نابودي اسلام تلقي مي کرد. اگر وجوب تلاش براي تشکيل نظام اسلامي و جهاد عليه اهل فساد را بر اين تکاليف اضافه کنيم، ابعاد فقهي نهضت گسترش مي يابد. (22)
اما اگر بخواهيم اين حرکت سترگ را منحصراً با نگاه فقهي ارزيابي کنيم، برخي نکات بي پاسخ خواهند ماند، از جمله آنکه قرائن نشان مي داد ايستادگي در برابر اختناق اموي و اقدام به قيام مسلحانه در برابر رژيمي ستمگر بر حسب ظاهر شکست قيام قابل پيش بيني بود و برخي افراد دلسوز و خويشاوند امام چون محمد حنيفه، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس، هنگام خروج، حضرت را از رفتن باز مي داشتند، اما امام حقايقي والاتر و بالاتر از شرايط عادي سياسي و اجتماعي مي ديد که نمي توانست به سخنان اين ناصحان گوش دهد. بعلاوه خود امام صرف نظر از جنبه هاي غيبي و علم امامت، از اوضاع آن عصر اطلاع کافي و وافي داشت و خيلي دقيقتر و عميقتر از اين افراد نظاره گر مقتضيات آن زمان بود. با اين وجود، مسيري را برگزيد که به شهادت و فجايعي خونبار منتهي شد. تمام مصلحت انديشان از اين که امام مي خواهد اهل بيت را در اين سفر پُر خطر با خود ببرد، به وي هشدار دادند، امام ضمن اينکه دقت هاي ابن عباس را در اين باره تحسين کرد، به وي فرمود مطلبي که تو مي گويي از ديد من پنهان نيست.
همچنين مصلحت انديشان گفته اند اگر عمل امام مصداق جهاد باشد با دست خالي جلوي نيزه و تيغ رفتن شرعاً روا نيست. از جنبه امر به معروف و نهي از منکر هم ممکن است اين توجيه مطرح شود که شرايط آن فراهم نبوده و به همين دليل اجراي آن ساقط مي شود، اما کارنامه درخشان امام نشان داد که ارزش اصل مزبور چنان بالاست که بايد مال و جان را براي احياي آن فدا کرد، او منطقي فوق نگرش هاي علما و فقهاي آن عصر داشت و بروشني مي ديد در پس اين تاريکي هاي اموي به برکت آن قيام و حماسه عظيم، خورشيد معنويت و معرفت طلوع و ارزش هاي الهي و قرآني را احيا مي کند و طومار ستم را در هم مي پيچيد، گويا طرز تلقي فقهي تنها مي تواند يک بُعد از ميان ابعاد متعدد عاشورا را بررسي کند و اين ارزيابي ها توسط ضوابط و عواملي محصور و محدود مي شود. همچنان که داستان خضر و اعمالي که او انجام داد حتي بر حضرت موسي هم مکشوف نبود اما امام به وظيفه الهي و انساني عمل کرد که بهترين تجليگاه ايثار و نمايش عزت و شرافت بود. (23)
در ارزيابي قيام عاشورا برخي اساساً منکر وجود صبغه سياسي براي آن شده اند و اين تحليل را تا آنجا پيش برده اند که اصولاً دخالت در چنين اموري در شأن انبيا و اوليا «عليهم السلام» که براي هدايت خلق آمده اند نيست. برخي نيز اهدافي در مرتبه دوم و سوم اولويت را جزو علل و انگيزه هاي اصلي قيام ذکر کرده اند، بعضي هم نتوانسته اند ميان سياسي بودن حرکت به انگيزه ي به دست گرفتن حکومت و آگاهي حضرت از فرجام کار وفق دهند و راه انکار آگاهي کامل حضرت به سرنوشتي که جز شهادت نيست را در پيش گرفته اند و به همين دليلِ عده اي از اهل فضل، اين قيام را حرکتي اسرارآميز دانسته اند که نمي توان تفسيري بر اساس ملاک هاي جاري فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان که تنها راه باقيمانده براي حضرت را همين مي دانند و الا دچار سرنوشتي دردناکتر مي شد انگيزه ي اصلي را بايد در اين شمرد که حضرت براي نجات از آن وضع فجيعتر، از باب اهم و مهم اين راه را برگزيد. راهي که البته توانست ثمرات ديگري چون افشاي ماهيت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه امام بر آن تأکيد ورزيد و در عمل نيز بوضوح نشان داد، فراتر از تحليل هاي انجام شده است چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حيطه مسايل اجتماعي و حکومتي. البته آگاهي امام از سرانجام اين مبارزه، منافاتي با تلاش هاي حضرت براي محو ظلم و استقرارِ عدالت ندارد و قيام حضرت تکليفي مختص آن وجود مبارک نبود، بلکه حجتي شرعي و اسوه اي عملي براي تمامي دوره هاست يعني در آنجا که مصلحت فرد با مصالح جامعه اسلامي در تعارض قرار مي گيرد، تقدم با جامعه است و امام اين نکته را در نظر داشت. البته امام به اداي تکليف فکر مي کرد نه کمي و زيادي نيرو و پيروزي يا شکست ولي در هر حال خود را پيروز مي دانست. (24)
پي نوشت:
1. نفس المهموم و نفئه المصدور، محدث قمي، ترجمه کمره اي، (تهران، کتابچي، 1373).
2. کامل الزيارات، ابن قولويه، به تصحيح عبدالحسين اميني تبريزي، ص 108.
3. سوره اعراف، آيه 172.
4. کربلا مبارزه باپوچي ها، اصغر طاهر زاده ، (قم، گلستان ادب، 1381)، ج1، ص 46.
5. سوره حج، آيه 32.
6. سوره ابراهيم، آيه 5.
7. سوره شوري، آيه 23.
8. سوره سبا، آيه 47.
9. اللهوف علي قتلي الطفوف، ابن طاووس، (چاپ دهم: تهران، دارالاسوه، 1375)، ص 99.
10. بحار الانوار، علامه مجلسي، (بيروت، موسسه الوفا، 1403هـ ق)، ج44، ص 329.
11. همان، ج 45، ص 154 و اللهوف، پيشين، صص 215 و 214.
12. اللهوف، پيشين، صص 156 و 138 و بحارالانوار، ج 44، صص 192 و 191.
13. برگ هايي از تاريخ حوزه علميه قم، رسول جعفريان، (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1381)، ج اول.
14. تاريخ ادبيات ايران، ادوارد براون، ترجمه بهرام مقدادي، (چاپ اول: تهران، مرواريد، 1369)، ج سوم (از صفويه تا قرن حاضر)، صص 187 و 186.
15. قتل الحسين، سيد عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزيزالله عطاردي، (چاپ سوم: تهران، جهان، 1368)، صص 105 و 104.
16. قيام عاشورا در کلام و پيام امام خميني (تبيان، دفتر سوم)، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، صص 77 و 76.
17. گسترش نهضت حسيني، شهيد دکتر محمد جواد باهنر، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377)، صص 50 و 49.
18. همان، صص 124 و 123.
19. کربلا مبارزه با پوچي ها، پيشين، ص 35.
20. فلسفه عزاداري سيدالشهداء، حسنعلي راشد، (تهران، کانون انتشارات محمدي، 1341)، صص 20 و 21.
21. مصائب امام حسين، تهيه کننده غلامعلي رجايي، (تهران، برهان، 1372)، صص 16 و 15.
22. مسئله تحريف شناسي عاشورا، عباس ايزدپناه، کيهان فرهنگي، سال 13، ش 126، ص 44.
23. تحريف شناسي عاشورا در پرتو امام شناسي، داوود الهامي، (قم، مکتب اسلام، 1378)، صص 74-69.
24. ر.ک: عاشورا در فقه، سيد ضياء الدين مرتضوي، ويژه نامه روزنامه جمهوري اسلامي به مناسبت ششمين سالگرد ارتحال امام خميني، خرداد 1374، صص 34-24.