از ميان آن سال ها
نويسنده:محمدحسين شيخ شعاعي
نکات جالبي از سال هاي تبعيد امام خميني
شکوه وفاداري
دوستداران امام براي اين که از اين فرصت استفاده کنند و هم نيمه شعبان را گرامي بدارند، هم قدمي براي اهداف قيام امام بردارند، در نيمه شعبان که امام در ترکيه تبعيد بودند يعني سال 1343، مجلس باشکوهي در مسجد اعظم برگزار کردند. در اين جلسه سخنران ضمن صحبت درباره حضرت ولي عصر(عج) به جريان تبعيد امام و شخصيت علمي ايشان اشاره کرد.
اما خلاقيتي که در برنامه هاي اين جشن وجود داشت آن را از مراسم هاي ديگري که برگزار مي شد، متمايز مي کرد. در اين جشن از يک تابلوي نقاشي هم به اصطلاح امروزي ها پرده برداري شد. اين تابلو تصوير چهره امام بود که توسط يک طلبه جوان کشيده شده بود و تعجب همه را برانگيخت. برنامه جالب ديگري که اجرا شد، قرائت شعر بلندي بود که براي حضرت امام سروده شده بود:
اي ز وطن دور، اي مجاهد دربند
اي دلِ اهلِ وطن به مهر تو پيوند
بي تو دروغ است هر که قرب خدا جُست
بي تو فريب است هر که خواست دهد پند
چشم تو روشن که در سراسر ايران
فکر تو اين تخم افکند پراکند
فکر تو پيروز شد به حرمت قرآن
نام تو جاويد شد، به نام تو سوگند...
اولين پيام ها از تبعيد
و در اين نامه چند صفحه اي شرحي از خيانت ها و انحرافات رژيم پهلوي را بازگو مي کند و توصيه مي کند تا ديرنشده به خود بيايند. دو ماه پس از آن هم اعلاميه بعدي امام درباره جنگ اعراب با اسرائيل صادر شد. امام در آن پيام، هرگونه کمک به اسرائيل را حرام کردند و کشورهاي اسلامي را به همکاري و همت براي نابودي اسرائيل فراخواندند.
در برابر تخريب ها
مثلاً اين که حضرت امام گاهي که براي قدم زدن و هواخوري به فضاي سبز اطراف خانه مي رفتند، مراقب بودند حضورشان مزاحم راحتي ديگران نشود براي همين به محلي که زن ها حضور داشتند نزديک نمي شدند. اين مطالب ستايش آميز که بدون هيچ بزرگ نمايي، شخصيت امام را تصوير مي کرد در مخاطبين که آشنايي چندان با اين مرد بزرگ نداشتند، تاثير فوق العاده اي مي گذاشت به گونه اي که همه تلاش هاي جاهلانه دشمنان را که با نوشته ها و کاريکاتورهاي اهانت آميز قصد تخريب ايشان را داشتند ناکام مي گذاشت.
(خاطرات آيت الله صابري همداني، ص 221)
غريبه محبوب
در ابتداي حضور امام در نجف، برخي از افراد ظاهربين، رفتارهاي امام را با ساير بزرگان مقايسه مي کردند و به ايشان انتقاد مي کردند. مثلاً ايراد مي گرفتند که عمامه ايشان کوچک تر از عمامه اي است که يک مرجع تقليد بايد داشته باشد(!)يا از اين که امام خميني برخلاف رسم مراجع نجف، هر روز به حرم مشرف مي شود و برخي دعاها را از روي مفاتيح مي خواند نه از حفظ، تعجب مي کردند و يا به ابهت و رفتار رسمي و قاطعانه امام ايراد مي گرفتند. اما به تدريج که شخصيت جذاب و ملکوتي امام آشکار مي شد، اين ايرادهاي بني اسرائيلي کم و کم تر شد.
وقتي حضرت امام تدريس را در حوزه نجف شروع کردند، درس ايشان هر روز علاقمندان بيش تري را به خود جذب مي کرد.
(خاطرات عميد زنجاني)
مقصد حساب شده
آن ها معتقد بودند سفر به فرانسه نشانه سازش و روي خوش به غرب است و به جاي آن بايد به کشورهاي انقلابي و ضد امپرياليستي مثل الجزاير براي اقامت امام در نظر گرفته مي شد.
اما گذشت زمان درستي اين تصميم را ثابت کرد. از يک طرف قرار گرفتن امام در کشوري که داراي آزادي هاي لازم براي مبارزه و در دسترس بسياري از علاقمندان و رسانه هاي جهان بود، به انتشار پيام امام کمک کرد و از طرف ديگر از خطر اعتماد به برخي کشورهاي به ظاهر انقلابي و اسلامي که از سرحرکت نهضت رفع شد. کشورهايي مثل الجزاير که پس از انقلاب در کنار عراق با آرمان هاي امام جنگيد.
(خاطرات جواد منصوري، ص 237)
شريعتي و روحانيت
امام مي گويند: خير، ايشان کليّت روحانيت را زير سؤال برده است.
(خاطرات علي جنتي، ص 154)
اعتماد
يکي از اين مقامات خارجي، قذافي، رهبر ليبي بود. قذافي که البته به خاطر ناپديد شدن امام موسي صدر در سفر به ليبي، به شدت مظنون بود، آن ها را به خوبي تحويل گرفت و مراتب ارادت خود را به امام اعلام کرد و گفت آماده است هرگونه کمک مالي و تسليحاتي هم که لازم باشد بکند و پيشنهاد کرد اصلاً منتظر اتمام مدت ويزاي اقامت در پاريس هم نشوند و همين الان به ليبي سفر کنند. ياران امام با خوشحالي از اين فتحي که کرده اند نزد امام مي روند و جريان را مي گويند: نه!قذافي قابل اعتماد نيست. سفر به ليبي منتفي مي شود، اما خوشبختانه براي اقامت امام در پاريس هم مشکل پيش نمي آيد.
(خاطرات علي جنتي، ص158)
ساده ترين دستگاه ضدجاسوسي
اما با وجود ساده و بدون تشريفات بودن زندگي و ارتباطات امام، نتوانستند کاري که مي خواستند انجام دهند.
در بسياري از اوقات بعد از آن که اعلاميه اي از امام به ايران مي رفت و بين مردم پخش مي شد، مامور ساواک در نجف تازه باخبر مي شدند.
تيزبيني، تدبير و هوشياري امام و فداکاري هاي يارانش، تلاش هاي فراوان ساواک براي اختلاف افکني بين ايشان و مراجع نجف را هم نقش بر آب کرد و نهضت مقدس او را از گرداب هايي که مي توانست هر حرکتي را نابود کند، نجات داد.
(نهضت امام خميني، سيدحميد روحاني)
خرده شيشه
يکي از اين افراد مهندس بازرگان بود. وي در ملاقات اول خود به امام مي گويد:راه بن بست است و مردم خسته شده اند.
امام با قاطعيت جواب مي دهد: بن بستي وجود ندارد و ما انشاء الله پيش مي رويم.
پس از اوج گرفتن مبارزات و آشکار شدن نشانه هاي نابودي پهلوي حضرت امام براي ملاقات شخصيت هاي سياسي ايران شرطي گذاشتند و آن اين بود که بايد اول از سلطنت پهلوي بيزاري بجوئيد و حمايت خود را از نهضت اسلامي رسما اعلام کند.
بسياري از دوستان و ياران مهندس بازرگان اين شرط را پذيرفتند و بعد از اعلام حمايت از انقلاب، به ملاقات امام رفتند. اما بازرگان که چندان عجله اي در اعلام موضعش عليه رژيم پهلوي نداشت، موفق به ملاقات دوم با امام نشد.
البته بازرگان پس از بازگشت به ايران در اعلاميه نهضت آزادي با کمال احتياط اعلام کرد:چون مردم مي گويند شاه بايد برود، شاه بايد برود!
(خاطرات ابوالفضل توکلي بينا، ص156 )
منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 124