امامت، در دوره ي امام حسين (ع)
«پس از شهادت امام مجتبي (ع)، رسماً حركت تاريخي شيعه و امامت شيعي ، به دوره ي امام حسين (ع) منتقل مي شود.
نام حسين بن علي (ع)، نام عجيبي است. وقتي از لحاظ عاطفي نگاه مي كنيد، مي بينيد خصوصيت اسم آن امام در بين مسلمين با معرفت، اين است كه دل ها را مثل مغناطيس و كهربا به خود جذب مي كند، البته در بين مسلمين كساني هستند كه اين حالت را ندارند و در حقيقت، از معرفت به امام حسين (ع) بي بهره اند. از طرفي، كساني هم هستند كه جزء شيعيان اين خانواده محسوب نمي شوند، اما در بين آنها، بسياري هستند كه اسم حسين (ع)، اشكشان را جاري مي كند و دلشان را منقلب مي سازد. خداي متعال در نام امام حسين (ع)، اثري قرار داده است كه وقتي اسم او آورده مي شود، بردل و جان انسان يك حالت معنوي حاكم مي شود. اين معناي عاطفي آن ذات و وجود مقدس، از اول هم در بين اصحاب بصيرت همين طور بوده است» (سيد علي خامنهاي، سيماي معصومين، 1383، 158).
امام حسين (ع)، شريعه ي معارف
«امام حسين (ع)، وجود مباركش، به حق، شريعه ي معارف است. عزيزترين معارف و عالي ترين مطالب عرفاني و معرفتي در كلمات ديني آن بزرگوار است. همين دعاي امام حسين (ع) درروزعرفه، پر ازنغمه هاي شيوا و عشق و شور معرفتي است، حتي بعضي از دعاهاي امام سجاد (ع) را كه انسان مي بيند و مقايسه مي كند، گويا كه دعاي اين پسر، شرح و توضيح دعاي پدر مي باشد. يعني او اصل است و اين فرع مي باشد. دعاي عجيب و شريف عرفه و كلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا معنا و روح عجيبي دارد.
از جنبه هاي تاريخي هم، اين نام وخصوصيت و شخصيت، يك مقطع تاريخي و يك كتاب تاريخ است» (همان، 159).
دوران امام حسين (ع) و تغييرارتجاعي جامعه
«در دوران امام حسين (ع)، به دليل حاكميت امويان و ترفندها و توطئه هاي آنان،يك تغيير ارتجاعي كلان و مهمي در جامعه ي آن روز رخ داده بود و در واقع، جاهليت به دوره ي نويني منتقل شده بود.
از جنبه هاي تاريخي، حاكميت اموي ها، با طيف وسيعي از درباريان دين فروخته و مزدبگير و اجيرامويان، تغييرات عجيبي در جامعه به وجود آمد و همين مسأله، راز اين حادثه است كه بعد از 50 سال از رحلت نبي مكرم اسلام (ع)، كساني كه مدعي ديانت بودند، آمدند و فرزند پيامبر(ص) را با آن طرز فجيع به شهادت رساندند» (همان، 162).
اصل قرارگرفتن بيعت
در اين دوره، وضعيت عجيبي پيش آمد، يكي از آنها، اصل قرار گرفتن مسأله ي بيعت بود. بيعت يك اصلي شد كه گويا اصل دين است، آن هم با افراد فاسد و فاسقي همچون يزيد و امثال او.
اصل قرار گرفتن خلافت
با فاصله گرفتن خلافت از امامت اسلامي، خليفه گري و جانشيني افرادي به جاي افراد ديگر در رديف اصول قرار گرفت و تقريباً به مانند يك اصل برذهنيت جامعه حاكم شد؛ آن هم كسي كه هيچ سنخيتي بارسول گرامي اسلام (ع) ندارد. فقط اگر نام خليفه روي او بود، كفايت مي كرد در اين كه مردم اطاعت كنند.
اصل قرار گرفتن اطاعت
در اين دوره ي تاريخي اطاعت از جلادهايي نظير عبيدالله زياد هم اصل قرار گرفت و اطاعت از آنان امرواجبي شمرده مي شد. بنابر اين پرواضح است كه تخلف از بيعت و پذيرش خليفه و عدم اطاعت، چه عواقبي دارد.
شواهد انحراف
شواهد انحراف درك جامعه در دوره ي امام (ع) فراوانند، كه تاريخ، اين صحنه ها را به نمايش گذارده و شواهدي صادق بر انحراف هستند. قتل بزرگاني نظير ميثم تمار، عمر و بن حمق خزاعي، حجربن عدي و شخصيت هايي نظير كميل بن زياد و بزرگان از تابعين و صحابه، همه گواه هاي صادقي بر اوج و عمق انحراف در اين دوره مي باشند.
«پر واضع است كه اين انحرافات، نتيجهاي جز قتل و شهادت بهترين انسان را ندارد. مسأله به قدري روشن بود و انحراف به قدري نمودار بود كه در گفتارها كاملاً هويدا و نمودار شده بود. زينب كبري(س) در بازار كوفه، آن خطبه ي عظيم را اساساً بر همين محور ايراد كرد» (همان، 162).
«يا اهل الكوفهًْ، يا اهل الختل و الغدر، أتبكون؟» (سيد بن طاووس، 1345، 88).
« مردم كوفه، وقتي كه سر مبارك امام حسين(ع) را بر روي نيزه مشاهده كردند و دخترعلي (ع)را اسير ديدند و فاجعه را از نزديك لمس كردند، بنابه ضجه و گريه گذاشتند، فرمود:أتبكون؟»؛« فلارقأت الدمعهًْ و لا هدئت الرنةْ»؛ گريه و ناله ي آنان تمامي نداشته باشد. بعد فرمود:«انما مثلكم كمثل التي نقضت غزلها من بعد قوهًْ انكاثاً اتتخذون ايمانكم دخلاًبينكم»؛ اين،همان برگشت است، برگشت به قهقهرا و عقب گرد و شما مثل زني هستيد كه پشم ها يا پنبه ها را نخ مي كند، بعد از آن كه اين نخ ها آماده شد. دوباره شروع مي كند نخ ها را از نو باز مي كند و پنبه مي كند. شما در حقيقت، نخ هاي رشته ي خود را پنبه كرديد، اين، همان برگشت است، اين بزرگ ترين فاجعه ي آن روز بود» ( سيد علي خامنهاي، ص 163).
دوران غربت امامت
«دوره ي بعد از شهادت اميرمؤمنان(ع)، به حق دوران غربت امامت است، يعني دوره ي امامت امام حسن و امام حسين (ع)، امام حسين (ع)، بيست سال بعد از اين مدت به صورت امام معنوي همه ي مسلمانان مورد احترام همه ي مسلمانان است. محل ورود و تحصيل علم همه، محل تمسك وتوسل همه ي كساني كه مي خواهند به اهل بيت (ع) اظهار ارادتي بكنند؛ شخصيت محبوب،بزرگ،شريف ،نجيب، اصيل و عالم. او به معاويه نامه مي نويسد، نامهاي كه اگر هر كسي به هرحاكمي بنويسد، جزايش كشته شدن است. معاويه با احترام تمام اين نامه را مي گيرد، مي خواند، تحمل مي كند و چيزي نمي گويد. اگر درهمان اوقات هم كسي مي گفت كه در آينده ي نزديك به اين مردم محترم شريف عزيز نجيب كه مجسم كننده ي اسلام و قرآن، در نظرهربيننده است، ممكن است به دست همين امت اسلام و قرآن گشته بشود، آن هم با آن وضع، هيچكس تصور هم نمي كرد، اما همين حادثه ي باور نكردني، همين حادثه ي عجيب و حيرت انگيز اتفاق افتاد! چه كساني كردند؟ همان هايي كه به خدمتش مي آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مي كردند. اين يعني چه؟ معنايش اين است كه جامعه ي اسلامي در طول اين پنجاه سال از معنويت و حقيقت اسلام تهي شده است، ظاهرش اسلامي است، اما باطنش پوك شده است . خطر اين جاست. نمازها بر قرار است،نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان مسلمان است وعده اي هم طرفدار اهل بيت(ع) هستند»(سيد علي خامنه اي،1383، 158-152).
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389