نویسنده: ابراهیم غالی(2)
ترجمه: شیما صابری
ترجمه: شیما صابری
توانای نابرابر با نتایج تعجب آور(1)
اشاره
نقش جدید حزب الله دیگر در چارچوب جغرافیایی لبنان خلاصه نمی شود. حزب الله ضمن تعامل با سیستم سیاسی داخلی لبنان، خواستار یک نقش منطقه ای با محوریت مقاومت ضد صهیونیستی و اتحاد ملل اسلامی در برخورد با این مشکل اساسی است.
از این رو، به ویژه پس از جنگ 33 روزه اسراییل علیه این جنبش ضدصهیونیستی، آمریکا، غرب و صهیونیسم دریافته اند که به راحتی نمی توان بر مقدرات ملل منطقه سیطره یافت بدون اینکه مخالفتی نشنید.
هم اکنون هسته هایی با ابعاد منطقه ای، ملت های منطقه را متوجه خطرات اصلی کرده اند که نمونه حزب الله بارزترین آن است؛ این هسته های مقاومت با محاسبات دقیق هماوردانی تا بن دندان مسلح را به کارزاری واقعی با اندک سلاح، ولی ایمانی راسخ فرا می خوانند. این مقاله برداشتی آزاد از تحولات منطقه و محاسبات مطرح در یک رویارویی آشکار میان دو طرف است.
جهان عرب هم اکنون به تجزیه و تحلیل این قدرت تاثیرگذار یعنی حزب الله می پردازد؛ تاثیرگذاری ای که تاکنون هیچ یک از کشورهای عربی در قد و قامت یک دولت نداشته اند.
***
مدت سه سال است که اسراییل (3) و حزب الله در حالت آماده باش برای جنگ با یکدیگر به سر می برند.
تل آویو لبنان را تهدید می کند که در جنگ های آینده خود با حزب الله، این کشور را به ویرانی خواهد کشاند. در مقابل حزب الله نیز اعلام می دارد که می تواند با موشک هایش تل آویو را هدف قرار داده و اسراییل را شکست دهد. با وجود تمامی این تهدیدات از تابستان 2006- یعنی زمان پایان جنگ لبنان- تاکنون نبردی بین دو کشور رخ نداده است.
در طی این چندسال طرفین یکدیگر را تهدید کرده اند که در جنگ آتی با لبنان در مقابل هیچ مانعی متوقف نخواهند شد. حزب الله نیز تاکید دارد که حمله به ناحیه جنوبی مساوی است با حمله به تل آویو.
این گونه عبارات بیانگر آن است که بین طرفین جنگی روانی وجود دارد و هریک از دو طرف درصدد است طرف مقابل را تا آخرین حد ممکن عقب براند.
اسراییل از سال 2006 عملاً از قید جنگ علیه لبنان آزاد نشده، از سویی دیگر قطعنامه 1701 نیز حزب الله را از بالا بردن توان نظامی و آمادگی برای رویارویی با حملات اسراییل باز نداشته است. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که حزب الله نسبت به گذشته قدرتمندتر شده و توانسته بیش از 40 هزار فروند موشک را جمع آوری و ساماندهی کند تا برای پاسخ به اسراییل طی جنگ های آتی آماده باشد و در صورت حمله اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران به مقابله به مثل دست زند.
جدیدترین این گزارش ها، گزارشی است که در آگوست گذشته در روزنامه تایمز، چاپ لندن آمده است. این گزارش به نقل از منابع نظامی نزدیک به حزب الله بیان می دارد:
این حزب توان دفاع و مانور هوایی خود را افزایش داده و تعداد قابل توجهی موشک زمین به هوا SE 18 در اختیار دارد که قادر است هلی کوپترها و جنگنده های اسراییلی را که در ارتفاع پایین پرواز می کنند مورد هدف قرار دهد.
این روزنامه همچنین می افزاید حزب الله درصدد دستیابی به نسل پیشرفته ای از موشک ایرانی فتح 110 با قابلیت حمل کلاهک قابل انفجار به وزن 500 کیلوگرم و برد 200 کیلومتر است. این گزارش همچنین به این نکته اشاره دارد که دستیابی حزب الله به موشک های پیشرفته ضدهواپیما می تواند اسراییل را برآن دارد که در تلاش برای از بین بردن چنین سامانه ای برآید.
اما تشدید درگیری های لفظی و عملیاتی هنوز به مرحله جنگ جدید نزدیک نشده است؛ در حالی که دو طرف در محاسبات خود به اینکه وارد درگیری شوند، نمی اندیشند، در چشم انداز نزدیک نکته ای دال بر تحریک هیچ یک از طرفین از سوی دیگری دیده نمی شود و بدین ترتیب احتمال وقوع جنگی با عواقب نامشخص وجود ندارد. به دیگر سخن می توان گفت از سال 2008 تاکنون آرامشی نسبی بر منطقه حاکم است و روابط اسراییل و حزب الله رنگ آرامش به خود دیده است. اما این اوضاع، خالی از نگرانی متقابل و آمادگی هریک از طرفین برای رویارویی با دیگری نیست؛ به گونه ای که طی ماه های اخیر این شرایط به استفاده طرفین از تاکتیک های جایگزین جنگ رویارو تبدیل شده است. در این میان نباید شرایط سیاسی داخلی هریک از دو طرف را از نظر دور داشت.
اوضاع حاکم بر محور اسراییل- حزب الله به عنوان پرچالش ترین محور اختلاف اسراییل بر یک طرف به اصطلاح «تندرو» و یا طرفدار«مقاومت» سایه انداخته است. حتی طی حملات وحشیانه اسراییل به نوار غزه در سال 2008 و اوایل 2009، با وجود اینکه جنگ حول یکی از محورها- جنبش حماس- می چرخید محدودیت واکنش طرفداران این محور - ایران، سوریه، حزب الله- ثابت گردید.
طی این جنگ تلاش اسراییل برای نگشودن جبهه دوم با حزب الله در شمال قابل توجه بوده است. واکنش حزب الله نیز به نقد محور میانه روها و برپایی تظاهرات محدود گردید. این نکته نشان دهنده آن است که در مقایسه با جبهه ایران- آمریکا و سوریه-غرب، جبهه لبنان-اسراییل دامنه گسترده تری دارد. از این رو، حزب الله از سویی وارد درگیری با اسراییل شده و از سویی دیگر سرگرم سیاست داخلی لبنان است.
منطقه طی سال2008 شاهد مجموعه ای از تحولات بوده است؛ بدون شک بارزترین این تحولات رویکرد تمامی طرف ها به گفت و گو و تلاش برای آرام سازی درگیری در مناطق مختلف است که از جمله این گفت و گوها می توان به این موارد اشاره کرد:
1. توافقنامه امنیتی واشنگتن- بغداد با موافقت تهران به امضا رسید که این امر از احتمال حمله نظامی به ایران کاست؛ (4)
2. بازگشت به مذاکره بین اسراییل و حکومت فلسطین که از زمان نخست وزیری نتانیاهو متوقف شده بود؛
3. اجرای مذاکرات غیرمستقیم بین سوریه به واسطه ترکیه. سال 2009 نیز سالی است پر ابهام و زمانی است برای بررسی مسائل مختلف در گوشه و کنار جهان؛ بارزترین آنها آغاز خروج نیروهای آمریکا از عراق، اجرای مذاکرات مستقیم بین آمریکا و ایران، تلاش برای بازگشت به روند مذاکرات بین اسراییل و حکومت فلسطین و انتظار برای بررسی نتیجه تلاش های انجام شده در جهت نزدیک کردن سوریه به غرب، می باشد.
در میان این تحولات ابهام آلود منطقه، به مصلحت اسراییل و لبنان نیست که از این آرامش بی بهره باشند. بنابراین زبان ستیزه جویی متقابل بین دو طرف و نقد عملکرد نیروهای یونیفل و اعلام آمادگی متقابل برای درگیری مسلحانه، جای خود را به تلاش برای استفاده از تاکتیک های جایگزین و شیوه های بازدارنده داده است.
محاسبات حزب الله
1. تغییر استراتژی نظامی؛ به دنبال انتشار نیروهای فوق العاده بین المللی یونیفل با تعداد بالغ بر 15 هزار سرباز با اهداف نظامی و غیرنظامی و نیز حضور تعداد مشابه نیروهای ارتش لبنان در جنوب پس از صدور قطعنامه 1701 که بر ایجاد منطقه حائل بین خط آبی و رود لیطانی بدون حضور نیروهای مسلح حزب الله تاکید داشت، حزب الله خود را به دور از مرز با اسراییل و به دور از نقاطی یافت که سابقاً می توانست از طریق آن به اجرای عملیات یا اسیر کردن سربازان اسراییلی اقدام نماید.
البته حزب الله دریافت که وجود این نیروها چندان هم از حرکت آن نکاسته است چراکه حزب الله به فعالیت در آشکار و نهان و زیرزمین به عنوان یک تاکتیک نظامی عادت کرده بنابراین دست به عملیاتی دوجانبه زد. نخست بازسازی ویرانه های جنگ در جنوب و پس از آن انبار کردن مقدار زیادی اسلحه و موشک جدید.
بنابراین حزب الله نسبت به پیش از سال 2000 استراتژی نظامی کاملاً متفاوتی را به کار بسته است. در آن زمان این حزب هر روزه علیه اسراییل دست به اجرای عملیات می زد. از سال 2000 تا 2006 نیز در مزرعه های شبعا علیه اسراییل در پی اجرای عملیات بود. این استراتژی - همان گونه که شیخ نعیم قاسم جانشین دبیر کل حزب الله می گوید- مستلزم حفظ تجهیزات جنگی و سازگاری با شرایط، بدون تغییر دادن هدف یعنی آزاد سازی سرزمین ها و اسراست.
حزب الله اولویت های این استراتژی نظامی را در گرو عمل به سه مورد پی در پی می داند: دفاع، آزادسازی، بازدارندگی (پیش از جنگ، آزادسازی بر دفاع مقدم بود). نعیم قاسم می گوید:
شرایط جدید، حزب الله را بر آن داشته است که دفاع را بر آزادسازی مقدم بداند. در شرایط کنونی هدف اصلی مقاومت، دفاع از لبنان در برابر حملات اسراییل و دفاع از حاکمیت و خاک این کشور است اما تاکتیک تغییری نخواهد کرد.
مفهوم این سخنان آن است که حزب از عملیات حمله ای خود دست کشیده و در مقام دفاع، وارد جنگ می شود و هدف آزادسازی را به طور موقت از اولویت خارج کرده و هدف حفظ سلاح و رویارویی به قصد دفاع را که مستلزم داشتن توان نظامی برای بازدارندگی است بر آن مقدم داشته است.
2. توجه به اوضاع داخلی؛ برعکس زمان پیش از ترور نخست وزیر لبنان رفیق حریری در 14 فوریه 2005، حزب الله با سرعت وارد تعاملات داخلی سیاست لبنان شده است. این امر بعد از جنگ سال 2006 امری ضروری به نظر می رسد چرا که قطعنامه 1701 امور بسیار مهمی را به حکومت لبنان واگذار کرد که خلع سلاح نیروهای شبه نظامی لبنانی و غیرلبنانی و درخواست از نیروهای یونیفل برای اقدام جهت متوقف کردن قاچاق اسلحه و حفظ مرزهای جبهه شمالی یعنی مرزهای مشترک با سوریه از جلمه این امور است. همچنین قضیه حکم دادگاه بین المللی برای مجازات عاملین ترور حریری را نیز باید به موارد یاد شده افزود.
از این رو حزب به عنوان رهبر مخالفان حکومت لبنان به امور سیاست داخلی اهتمام ورزید. نیروهای مخالف از اول دسامبر 2006 با یکدیگر متحد شدند و در پیمان دوحه در 21 می 2008 با یکدیگر توافق کردند که لبنان را از بن بست سیاسی خارج کنند. طی این مدت حزب الله درصدد آن بود که یک سوم این نیروها را به دست گیرد تا بتواند بر هر تصمیم بزرگ و سرنوشت سازی که از سوی حکومت اکثریتی (نیروهای 14 مارس) اتخاذ شود، تاثیر بگذارد.
از سوی دیگر این حزب وارد معرکه سیاسی داخلی کشور شد تا با توجیه ممانعت از انحصاری شدن حکومت و افتادن سرنوشت کشور به دست گروهی خاص، شرایط سیاسی جدیدی را برای خود رقم زند، پس از حکم دولت مبنی بر غیرقانونی بودن شبکه ارتباطات بی سیم که حزب الله در بیروت تاسیس کرده بود، این حزب در 7 می 2008 به بهانه استفاده از سلاح برای حمایت از توان نظامی، نوک پیکان خود را به داخل نشانه گرفت. (5)
پس از شکست مخالفان دولت در انتخابات مجلس در ژوئن گذشته حزب الله همچون دیگر مخالفان درصدد اثبات این نکته بود که موتور محرک امور داخلی کشور است؛ به گونه ای که از زمان این انتخابات، لبنان نتوانست کابینه جدیدی تشکیل دهد. این نکته یعنی تشکیل کابینه جدید، در سایه تهدیدات هر روزه اسراییل ضروری می نماید.
با وجود آنکه مسئولان دایماً به این نکته تاکید دارند که توجه حزب الله به امور داخلی کشور با حفظ آمادگی برای رویارویی با اسراییل منافاتی ندارد، واقعیت بیانگر آن است که اهتمام حزب به امور داخلی- که در واقع بازتاب نقش نیروهای منطقه ای و بین المللی در لبنان و سراسر منطقه است- در کنار آرامش حاکم بر منطقه، این حزب را بر آن داشته که به آماده باش برای مواجهه با اسراییل بدون گشودن مجالی جدید برای درگیری مسلحانه که نه حزب الله و نه سیاست داخلی لبنان هیچکدام آن را محتمل نمی دانند، بسنده کند.
3. استفاده از تاکتیک های جایگزین؛ از سوی دیگر حزب الله طی دو سال گذشته تاکتیک های جایگزین رویارویی با اسراییل را در پیش گرفته است. چه بسا این رویکرد ناشی از آن باشد که حزب الله معتقد است پس از جنگ جایگاه خود را به مقدار کافی تثبیت کرده است؛ به گونه ای که در صدد است برای مقابله با طرح آمریکا- اسراییل در منطقه در حوزه هایی خارج از نفوذ خود وارد عمل شود.
حزب الله در صدد ایفای نقشی منطقه ای علیه اسراییل بر حسب اعتقاداتش است. از جمله این تلاش ها سخن گفتن ضمنی برخی از مسئولان حزب درباره حمایت از مقاومت فلسطین به وسیله سلاح و تجهیزات جنگی و حمایت لجستیک از نوار غزه است. این تاکتیک حزب الله در سخنرانی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب در 25 می 2008 به مناسبت هشتمین سالگرد آزادی جنوب لبنان به طور واضحی رخ نمود. وی در آن سخنرانی به اجرای استراتژی آزادی بخشی در بخشی به سطح منطقه - لبنان، فلسطین، عراق - اشاره کرد. نصرالله در این سخنرانی به طور صریح از دفاع مستقیم حزب الله از عراق سخن گفت:
طبیعی است که ما در حزب الله از موضع اعتقادی، ایمانی، فکری، سیاسی، واقعی و تجربی با مقاومت عراق همراه گردیم... اما چرا در این زمان؟ چون فعالان سیاسی کار خود را انجام داده اند و به امتحانی سخت و مشکل رسیده اند. معیار تعیین کننده، موضع گیری نسبت به معاهدات و پیمان هایی است که می خواهد آمریکا را بر عراق و ملتش مسلط گرداند...
شاید در وهله نخست حمایت حزب الله از مقاومت فلسطین و عراق با رویکرد سوریه و ایران در همین زمان متفاوت به نظر برسد- سوریه در حال اجرای گفت و گو با اسراییل است و ایران از حکومت مالکی دفاع می کند و با قرارداد امنیتی آمریکا و عراق مخالفتی ندارد- اما این امر مرحله ای انتقالی است که منطقه باید آن را پشت سر بگذارد تا احتمال درگیری مستقیم بر ایران و جنوب لبنان- یعنی دو نقطه ای که می توانند تبدیل به کانون جنگ تمام عیار منطقه شوند- کم شود.
از دیگر راه هایی که به گفته برخی منابع، لبنان آن را علیه اسراییل به کار می بندد، سیاست فرستادن جاسوس به اسراییل و مجهز شدن برای رسیدن به آب های اسراییل به منظور اجرای عملیات و تلاش برای پاسخ دادن به ترور شهید عماد مغنیه از طریق اجرای عملیات داخل اسراییل است. طبق گفته منابع اسراییلی، نیروهای امنیتی اسراییل روز 21 آگوست گذشته تلاش حزب الله برای ترور گابی اشکنازی، رئیس ستاد ارتش اسراییل را خنثی کردند.
از سوی دیگر انگیزه اسراییل برای آرام کردن جبهه شمال نیز تفاوت چندانی با رقیب ندارد. مجموعه عوامل داخلی، عدم ثبات حکومت به ویژه پس از اتهام اولمرت به فساد و اتهام رهبران ارتش به عملکرد منفی در جنگ لبنان- طبق گزارش کمیته وینوگراد- و برگزاری انتخابات پارلمانی زود هنگام که به انتخاب بنیامین نتانیاهو و رهبری ائتلافی شکننده از سوی وی انجامید- که با فشار آمریکا برای بازگشت به مذاکره با فلسطین مواجه است- اسراییل را وادار به تن دادن به آرامی اوضاع کرده است.
در سطوح نظامی نیر ارتش از سویی اقدام به آماده سازی مجدد جبهه داخلی نموده و از سوی دیگر در تلاش است از خطاهای جنگ اخیر با حزب الله درس بگیرد.
پی نوشت ها :
1)منبع: القدس، ش130.
2)پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه
3)ذکر عنوان اسراییل در این مقاله به جای رژیم صهیونیستی به معنای انعکاس دیدگاه های فصلنامه نمی باشد.
4)این موضوع، نگرش نویسنده است و ارتباطی به مواضع فصلنامه ندارد.
5)عبارت صحیح تر ، آن است که اجباراً تحرک بیشتری در صحنه سیاسی لبنان پیدا کرد.