گياهان در قرآن(3)

وَلَقَدْ رَءآهُ نَزْلَةً أُخْرَى* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى* عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى* إِذْ يغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى (نجم/13 ــ 18) «و يک بار ديگر هم او را (يعني جبرئيل را رسول را) مشاهده کرد ــ در نزد (مقام) سدره المنتهي ــ بهشتي که مسکن متقيان است و همان جايگاه (سدره) است ــ چون سدره
دوشنبه، 3 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گياهان در قرآن(3)

گياهان در قرآن(3)
گياهان در قرآن(3)


 





 

گياهان در قرآن (سدر)
 

************

وَلَقَدْ رَءآهُ نَزْلَةً أُخْرَى* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى* عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى* إِذْ يغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى (نجم/13 ــ 18)
 

«و يک بار ديگر هم او را (يعني جبرئيل را رسول را) مشاهده کرد ــ در نزد (مقام) سدره المنتهي ــ بهشتي که مسکن متقيان است و همان جايگاه (سدره) است ــ چون سدره مي پوشانند آنچه را که احدي از آن آگاه نيست ــ چشم (محمد) از حقايق آن عالم آنچه را بايد بنگرد بي هيچ کم و بيش مشاهده کرد.»
************
او را بار ديگر هم بديد ، نزد سدره المنتهي، که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتي که سدره را چيزي در خود مي پوشيد چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت.

نام قرآني: سدره ــ سدر
 

نام هاي متداول: فارسي: سدر؛ عربي: شجره الله، ارز، ارز الرب، ارز اللبنان؛ عبري: اهرازم؛ انگليسي: cedar؛ فرانسوي : cedre؛ آلماني: Zedre؛ لاتيني: cedrus؛ يوناني: kedros؛ ايتاليايي، اسپانيايي: cedro؛ روسي: kedr.
نام علمي: Cedrus Libani ( از تيره کاج Pinaceae)

اشارات قرآني:
 

************

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ* فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِمْ سَيلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتَي أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ (سبا/ 15 ــ 16)
 

«مردم سبا را در مساکنشان عبرتي بود: دو بوستان داشتند، يکي از جانب راست و يکي از جانب چپ. از آنچه پروردگارتان به شما روزي داده است بخوريد و شکر او را به جاي آوريد. شهري خوش و پاکيزه و پروردگاري آمرزنده. اعراض کردند، ما نيز سيل ويرانگر را بر آن فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کرديم با ميوه اي تلخ و شوره گز و اندکي سدر.»
************

وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى* ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَينِ أَوْ أَدْنَى* فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى* مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى* أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى* وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى* عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى* إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يغْشَى* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى (نجم/18 ــ 7)
 

و او به کناره آسمان بلند بود. سپس نزديک شد و بسيار نزديک شد. تا به قدر دو کمان يا نزديک تر. و خداوند به بنده خود هر چه بايد وحي کند وحي کرد. دل آنچه را که ديد دروغ نشمرد. آيا در آنچه مي بينيد با او جدل مي کنيد؟ او را بار ديگر هم بديده نزد سدره المنتهي. که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتي که سدره را چيزي در خود مي پوشيد چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت. هر آينه پاره اي از آيات بزرگ پروردگارش را بديد.
************

وَأَصْحَابُ الْيمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيمِينِ* فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ* وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ* وَظِلٍّ مَمْدُودٍ* وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ* وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ* لَا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ* وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (واقعه/ 27 ــ 34)
 

«اما اصحاب سعادت. اصحاب سعادت چه حالي دارند؟ در زير درخت سدره بي خار و درخت موزي که ميوه اي بر يک ديگر چيده شده، و سايه اي دائم، و آبي همواره جاري، و ميوه اي بسيار؛ که نه منقطع مي گردد و نه کس را از آن باز دارند. و زناني ارجمند.»
************

ماهيت سدره
 

در قرآن مجيد چهار بار نام کلمه سدره آمده است. دو بار در سوره نجم و دو بار در هر يک از سوره هاي واقعه و سبأ. فقط يک مورد (سوره سبأ) اشاره به اين زمين خاکي و سه مورد ديگر وصف بهشت و آسمان هاست.
اغلب مفسران و مترجمان قرآن به زبان انگليسي سدره را درخت کُنار مي دانند که به زبان هندي بري و به زبان هاي اروپايي jujube (عناب) و ziziphus (کنار) ناميده مي شود. اما مولانا عثماني مي نويسد: " بري (عناب) سدره المنتهي را که در آيه 14 سوره نجم به آن اشاره شده نبايد با بري اين جهان اشتباه کرد. فقط خداوند آگاه است که اين چه نوع درختي است. مي توان گفت که ريشه هاي اين درخت عظيم در آسمان ششم بود و شاخه هاي آن بالاي آسمان هفتم. " مولانا عبدالماجد بيان مي کند: "سدره المنتهي مرزي است که اين جهان را از جهان ديگر جدا مي سازد. در اعتقاد به وجود چنين درختي ترديد روا نيست زيرا به طور مسلم بسياري از چيزهاي موجود در اين جهان از جمله گياهان قطعاً در بهشت نيز وجود دارد. "مولانا عبدالماجد در ترجمه سدره المنتهي در سوره واقعه بيان مي کند که بعضي مفسران معتقدند سدره در واقع به معناي بري (درخت کنار) نيست بلکه درخت زيباي ديگري است. مولانا حقاني معتقد است که وحي الهي نزديک درختي مشهور بر موسي نازل شد و حضرت محمد (ص) در سدره المنتهي به ديدار حق نائل گرديد.
در کتاب لغه القرآن سدر به معناي درختي که آخرين حد معرفت انساني را مشخص مي کند آمده است. و غلام احمد پرويز سدره المنتهي را مرز ادراک بشر مي داند. مولانا مودودي مي گويد سدره در واقع جايي است که نبي اکرم (ص) براي دومين بار جبرئيل را ملاقات کرد و درک ماهيت واقعي و توصيف درخت سدر مشکل است. لذا به نظر او آن چيزي بود که خداوند کلمه سدر را مناسب ترين کلمه به زبان آدميان براي آن مي دانست. هيوز سدره المنتهي را درخت نهايت مي داند.
علامه يوسف علي سدره را درخت کنار از گونه کنار، عناب مي داند که در عربستان به صورت خودرو و هم پرورشي مي رويد. به رغم اين حقيقت که بيش تر مفسران قرآن سدره را درخت کنار مي دانند با اين وجود اغلب آنان اصل کلمه سدره المنتهي را در ترجمه سوره نجم آيه 14 حفظ کرده اند. داود سدره المنتهي را درخت سدره و سدر مخضود را سدر بي خار ترجمه کرده است:
براي دريافت هويت واقعي و ماهيت حقيقي سدره بايد به هدف قرآن از اشاره به اين درخت توجه کرد. در هيچ يک از چهار آيه مربوط به سدره نشانه اي يا وصفي از ميوه آن نيامده است. به علاوه در هيچ يک از اين آيات خداوند کلمه سدر را همراه با درختان ميوه دار ديگر مانند نخل، زيتون، انجير، انگور و انار نام نبرده است. در چندين آيه قرآن نام اين ميوه ها و درختان ميوه با هم آمده است اما در هيچ جا نام سدر همراه با آن ها نيامده است. از اين رو به روشني معلوم است که منظور خداوند از ذکر سدره در واقع تنها بيان زيبايي، استحکام و عظمت درخت سدر بوده نه ميوه آن. مثلاً در سوره نجم و سوره واقعه با ذکر کلمه سدره وصف بديع و زيبايي از آسمان ها و بهشت آمده است در صورتي که در سوره سبأ، سدر يک نوع از سه درخت استواري بود که از سيل بنيان کن عرم در امان ماند؛ دو درخت ديگر خردل و گز بود.
قبل از تلاش براي شناخت سدره واقعي لازم است نظر کساني را که اين گياه را درخت کنار و يا گونه اي از کنار (زيزفون) مي دانند بررسي کنيم. به نظر پاکستون زيزفون (کنار) کلمه اي مشتق از عربي و به معني بوته اي خاردار است. در واقع تمام گونه هاي کنار خاردار و کم ريشه اند. سه گونه کنار که در عربستان مي رويد يکي کنار موريتانيايي است که يک نوع عناب است و به زبان هندي "بِر" ناميده مي شود، ديگري کنار کازروني است که عناب معمولي است و سومي کنار درختي است که تاج مسيح از خارهاي آن ساخته شده بود. اين گونه کنار معمولاً بوته اي خاردار است ولي گاهي تا حد درختاني کوچک مي رسد. همه انواع آن ميوه اي که خوراکي دارند هر چند طعم هيچ کدام از آن ها به خوبي ديگر ميوه هايي که وصف آن در قرآن آمده است مانند خرما، انگور، انجير، انار و زيتون نمي باشد. گونه هاي کنار براي سوخت بسيار مناسب است اما از چوب اين درختان استفاده صنعتي نمي شود. همه اين گياهان در مناطق گرم آفريقا و آسيا مي رويد اما هيچ نوع آن در مناطق سرد سير ديده نمي شود. باغستان هايي که فقط کنار در آن کاشته باشند بندرت ديده مي شود. اين درختان يات به طور خودرو مي رويد يا در قطعات پراکنده زمين و يا در گرداگرد باغ ها به عنوان حصار يا پرچين کاشته مي شود.
اکنون با توجه به اين خصوصيات درخت کنار به اين نتيجه مي رسيم که سدره اي که وصف آن در قرآن آمده هيچ يک از اين گونه هاي گياهي نيست. زيرا در سوره نجم و واقعه وصف زيبايي درختان سدره آمده و در سوره سبأ از وجود آن در سرزمين سرد و کوهستاني يمن با ارتفاعي بيش از 1300 متر از سطح دريا سخن گفته است. در چنين ارتفاعي گمان نمي رود که درخت کنار حتي به صورت غير خودرو برويد. کنار را نمي توان درخت رعنا و مفيد دانست به حدي که توصيف آن شايسته آيه هايي در مورد سدره المنتهي و بهشت باشد. و به اين نکته بايد توجه داشت که در آيه ها ذکري از ميوه سدره نشده است. در اين شرايط به ناچار نظر گروهي از مفسران را که گفته اند سدره ممکن است "درخت خوب ديگري" باشد بايد بررسي کرد. اين انگيزه اي مي شود که امکان سدر لبنان را به عنوان سدر واقعي قرآن بررسي کنيم. نام علمي اين درخت با شکوه سدر لبناني "سدروس ليباني" است که معمولاً ارزالرب، شجره الله يا ارز لبنان ناميده مي شود. اين درخت در قلمرو گياهان است. سدر لبناني درختي است بسيار تناور که ارتفاع آن تا حدود 50 متر تنه آن تا حدود 3 متر و دور درخت تا حدود 15 متر مي رسد. شاخ و برگي انبوه و رنگي سبز تيره و شاخه هايي گسترده دارد. تمامي درخت با جلوه هماهنگ شاخ و برگ ها از دور شکوه و عظمت هرمي بزرگ به آن مي بخشد. مولدنکه درست گفته که با نگاه به درخت سدر (يا جنگل سدر) آدمي محو زيبايي آن مي شود. منظره سدر افسونگر و جذاب است.

موارد استفاده سدر
 

چوب سدرالواري مرغوب است. چوبي است درخشان، روشن و با دوام و به علت داشتن رزيني به نام روغن سدر داراي بويي خوش است. به اين دلايل بود که در دوران قبل از مسيح معابد بزرگ با چوب سدر ساخته مي شد. نياز به دقت بسيار براي نظافت و شستشوي چنين بناهايي نبود. نقل شده که قصر با شکوه سليمان از چوب اين درخت شگفت انگيز ساخته شده بود و هشتاد هزار کارگر را براي بريدن و بردن چوب اين درخت به اورشليم به کار گرفته بودند. در دوران فراعنه نيز درختان جنگل هاي سدر لبنان را بريدند و چوب آن را براي ساختن قصرها و معابدي که تا چندين قرن بعد باقي بود به مصر بردند. بريدن درختان سدر در زمان حضرت عيسي به مرحله اي رسيده بود که اين درخت بسيار کمياب شده بود و در بعضي مناطق بريدن و نابودي آن ها ممنوع و منفور بود.

درخت سدر در کتاب مقدس
 

در کتاب مقدس از درخت با شکوه لبنان به نام ارز که در ترجمه يوناني و ديگر ترجمه هاي اروپايي به کدروس، سدروس، و غيره ترجمه شده نام برده است. عده اي را عقيده بر اين است که نام عبري اِرِز و معادل آن در عربي اَرز مشتق از زبان سامي است. همين گونه ديگر نام هاي آن مانند سدروس، سدرو، و غيره ريشه سامي دارند. اين يک حقيقت تاريخي است که قبل از ظهور اسلام مناطق وسيعي از سوريه، فلسطين و عراق زير نفوذ يونان و روم قرار داشت. در نتيجه نام رومي و يوناني بسياري از گياهان با تغييري اندک در تلفظ و شکل کلمه وارد زبان عربي شد. لذا ممکن است اَرز (عربي) و اِرِز (عبري)، در زبان عربي به شکل سدر و سدره که مشتق از سدروس و سدرو است در آمده باشند. اما هنگامي که سدر واقعي يعني سدره قرآني حتي در لبنان و سوريه به صورت درختي مقدس در آمد مردم درختان ديگر را نيز سدره نام گذاشتند. مثلاً درخت اُرس در مناطق کوهستاني حجاز و ديگر بلندهاي عربستان مي رويد با وجود آن که نام اصلي عربي آن عرعر بود، اَرز (سدر) ناميده مي شد. به هنگام قطع درختان ارس، که سرنوشتي همانند سدر لبناني داشت، براي عرضه به مردمي که تقاضاي چوب و سوخت داشتند درختان ديگر نيز سدر ناميده شدند و کنار در اين ميان مقام اول را داشت مخصوصاً با توجه به اين حقيقت که چندين گونه از اين جنس مانند کنار کازروني و کنار (سدر) در جزيره العرب به طور خودرو مي روييد. اين گونه بود که سدره واقعي يعني سدر لبناني يا اَرزالرب به فراموشي سپرده شد و کلمه سدره به اشتباه به جاي درخت کنار (گونه هاي کنار) به کار رفت و مقبوليتي عام و فراگير يافت. در واقع چنين تغييراتي در نام هاي بومي و محلي گياهان پديده اي متداول در اندوخته گياهي هر کشوري يا هر زباني مي باشد. مثلاً کات هندي، سندروس، ساج و غيره براي گونه هاي گياهي مختلفي به کار مي رود که از جنس ها و حتي از تيره هاي مختلف مي باشند. بنابراين مي توان بسادگي استنباط کرد که سدره واقعي همان سدر لبناني بود گرچه انواع
درختان ارس (عرعر) و کنار را نيز سدره ناميدند.
استيگاس که سدره را قامت بلند ترجمه کرده مسلماً به ارتفاع درخت سدره توجه داشته است. در واقع سدره زماني سلطان جنگل ناميده مي شد و اشارات زيادي به اين درخت در کتاب مقدس آمده است. اين درخت، درخت خداوند نيز ناميده مي شود و در يکي از آيات اين گونه از آن ستايش شده است:
درختان خداوند شادابند. يعني سروهاي آزاد لبنان که غرس کرده است. (ميزامير داود: 104/16).
در آيه ديگري اين گونه نام سدر آمده است:
کوه ها به سايه اش پوشانيده شد. و سروهاي آزاد خدا به شاخه هايش. (ميزامير داود: 80/10).
سدر به زبان عربي شجره الله و ارزالرب ناميده مي شود و گونه اي هم جنس آن که در کوه هاي هيماليا مي رويد به زبان سانسکريت و هندي "دئودرا" ناميده مي شود که به معني چوب يا درخت خداوند است.
چنان که قبلاً بيان شد از دوران حضرت عيسي تا زمان ظهور اسلام اَرز را در زبان يوناني و ديگر زبان هاي اروپايي با کلماتي شبيه سدر مي شناختند، بنابراين اگر ارز لبنان را سدره (سدر) قرآن بدانيم، همه آيات قرآني که در آن نام سدر آمده است روشن و هماهنگ با اين گياه مي شود.

توصيف درخت سدر در قرآن
 

درخت سدره در آسمان ششم و هفتم (سوره نجم) تناورترين درخت و زيباترين خلقت خداوند بود و موضوع وصف و عظمت بيش تر پيامبران بود. در سوره اي ديگر (واقعه) که شرحي از نعمت هاي بهشت است نام اين درخت به صورت سدر مخضود يعني سدر بي خار از آن جهت آمده که در آيه بعدي همين سوره از طلح که درختي خاردار است نام برده است.در سوره سبأ،آن جا که مي گويد فقط سه نوع درخت از ويراني سيل رهايي يافتند و گر نه تمام بوستان ها کلاً نابود مي شدند، توصيف روشني ازسدره آمده است.اين گياهان خمط (درخت مسواک )، اثل (گز) وسدره(سدر لبناني ) مي باشد. که هر سه درختاني محکمند وريشه هايي عميق دارند. بنابر اين بقاي آن ها در طول سيل عرم در مآرب واقعه اي منطقي تر وطبيعي تر است. در مارب به خاطر کوهستاني بودن منطقه که به علت ارتفاع آن (حدود 1400 متر)آب وهوايي سرد سيري دارد امکان بودن سدر که درختي سردسيري وکوهستاني است وجود دارد. به سادگي درک مي شود که در يمن که در آن زمان داراي تمدني عالي ودولتي ثروتمند بود سدر لبناني مي روييده است.

درخت سدر در قرن نوزدهم
 

کتاب هايي که در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به وسيله متخصصان اين رشته نوشته شده نشان مي دهد که سه گونه کنار انواع درخت اُرس وچند گونه گز هنوز هم در اصطلاح محلي سدر وارز ناميده مي شوند. کاملاً روشن است که هنگام ظهور اسلام سدر واقعي همان ارز(سدر) لبنان بوده اما هر دو نام سدر وارز براي ديگر درختان اُرس و کنار نيز به کار مي رفته است. به هر جهت در زبان هاي يوناني، ايتاليايي و ديگر زبان هايي که ارتباط بيش تري با شمال عربستان داشته اند، سدروس، سدار، سدرو و غيره به معناي سدر لبناني است نه کنار.

درخت سدر در روايات
 

احاديثي که از حضرت محمد (ص) نقل شده نشان مي دهد که سدر قرآن همان درخت تناور سدر است نه بوته اي خاردار مانند کنار. براي مثال حديثي است در سنن ابوداود که از پيامبر اکرم(ص) نقل مي کند: "هر کس درخت سدري را قطع کند سرنگون وارد جهنم خواهد شد." حديثي شبيه به اين در همان کتاب نقل شده:"در مکه از نبي اکرم حضرت محمد(ص) شنيدم که برنده درخت سدر را لعنت فرمود. "پيامبر اين حديث را در جريان امري فرمود که گروهي از مردم مکه از چوب سدر براي ساختن در استفاده مي کردند. او اين عمل را کاري ناپسند(بدعت) دانست. اين احاديث پيامبر(ص) در مورد نابودي و قطع اين درختان ازتوجه علمي او به ذخاير ثروت گياهي و حفظ موازنه محيط زيست نشأت مي گرفت و اگر هنوز جنگل هاي سدر در لبنان و سوريه ديده مي شود به علت توجه مسلمانان به نگهداري اين درخت بوده است. و چنان چه قطع اين درختان جنگلي مجاز شمرده مي شد در خت سدري در اين زمان وجود نداشت. احاديث فوق بيش تر مربوط به درخت ارز است نه به در خت کنار. قطع درخت خودرو و بوته مانند کنار نمي تواند گناهي کبيره شمرده شود. بر عکس قطع درختان کنار کهن رويش دوباره اين درخت را تسريع مي کند. اين نظر که فقط نابودي درختان کنار مکه و مدينه ممنوع و منفور بوده منطقي به نظر نمي رسد.
در حديثي در صحيح بخاري از حضرت محمد (ص) نقل شده که به اصحابش فرمود سدره المنتهي درختي بود بسيار تنومند که برگ هايش (شاخه هايش) شبيه گوش فيل بود و ميوه اش مانند کوزه آب هاجر. اکنون هر کس اين درخت را همراه با شاخه ها و مخروط هايش (يعني ميوه اش) از نزديک ببيند تشبيهي را که پيامبر (ص) بيان فرموده تحسين مي کند.
احاديث زيادي در صحيح بخاري، ترمذي و ديگر کتب حديث آمده که در آن توصيه شده است براي غسل دادن ميت، برگ سدر را در آب گرم مخلوط کنند. در اين جا فقط برگ سدر لبناني و ارس خاردار مناسب ترين گياه، براي ضد عفوني کردن است. اما در صورت نبودن اين دو گياه، برگ کنار جانشين مناسبي براي آن مي باشد. لذا در صورت وجود هر يک از اين گياهان مي توان از برگ آن براي شستشوي ميت استفاده کرد.
با توجه به حقايقي که ذکر آن گذشت سدره قرآني (سدر) همان سدر لبنان است و درخت کُنار را سدر قرآن دانستن سوء تعبيري تاريخي است که تا به امروز به طور مداوم بر گياهاني محلي اطلاق شده است.

گياهان در قرآن (انگور)
 

************

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا* حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا (نباء/31 ــ 32)
 

«متقيان را در آن جهان مقام گشايش و هر گونه آسايش است ــ باغ ها و تاکستان است.»
************
پرهيزکاران را جايي است در امان از هر آسيب؛ بستان ها و تاکستان ها.

نام قرآني: عنب (مفرد)، اعناب (جمع)
 

نام هاي متداول: فارسي: انگور، فرشک؛ عربي: عنب؛ عبري: عنو؛ اردو، هندي، پنجابي، بنگالي: انگور؛ تلگو، سانسکريت، مراتي، گجراتي: درکش؛ مليالمي: مونتارنگا؛ کشميري: داج؛ انگليسي: grape؛ فرانسوي: vigne ــ cultive؛ يوناني: staphilia,roga؛ آلماني:, Traube Weineere؛ اسپانيايي: uva؛ لاتيني: acinus؛ ايتاليايي: acino,uva؛ روسي: vinograd.
نام علمي: Vitis vinifera (از تيره انگور Vitaceae)

اشاراتي قرآني
 

************

"أَيوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ" (بقره/266)
 

«آيا از ميان شما کسي هست که دوست داشته باشد که او را بوستاني از خرما و انگور بوده باشد، و جوي ها در پاي درختانش جاري باشد، و هر گونه ميوه اي دهد. و خود پير شده و فرزنداني ناتوان داشته باشد، به ناگاه گردبادي آتشناک در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آيات خود را براي شما اين چنين بيان مي کند، باشد که بينديشيد.»
************

"وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ" (رعد/4)
 

«و بر روي زمين قطعه هايي است در کنار يک ديگر و باغ هاي انگور و کشتزارها و نخل هايي که دو تنه از يک ريشه رسته است يا يک تنه از يک ريشه و همه به يک آب سيراب مي شوند و در ثمره، بعضي را به بعضي ديگر برتري نهاده ايم. هر آينه در اين ها براي خردمندان عبرت هاست.»
************

"يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لِقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ" (نحل/11)
 

«و با آن برايتان کشتزار و زيتون و نخل ها و تاکستان ها و هر نوع ميوه بروياند، در اين عبرتي است براي مردمي که مي انديشند.»
************

"وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ" (نحل/67)
 

«و از ميوه ها نخل ها و تاک ها شرابي مستي آور و رزقي نيکو به دست مي آوريد، و خردمندان را در اين عبرتي است.»
************

"أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا" (اسراء/91)
 

«يا تو را بستاني باشد از درختان خرما و انگور که در خلالش نهرها جاري گرداني.»
************

"وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَّجُلَينِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَينِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَينَهُمَا زَرْعًا" (کهف/32)
 

«برايشان داستان دو مرد را بيان کن که به يکي دو تاکستان داده بوديم و بر گرد آن ها نخل ها و در ميان کشتزار کرده بوديم.»
************

"فَأَنْشَأْنَا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِّنْ نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ" (مؤمنون/19)
 

«با آن برايتان بوستان هايي از خرما و انگور پديد آورديم. شما را در آن باغ ها ميوه هاي بسياري است که از آن باغ ها ميوه هاي بسياري است که از آن مي خوريد.»
************

"وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيونِ" (يس/34)
 

«و در آن باغ هايي از نخل ها و تاک ها پديد آورديم و چشمه ها را روان ساختيم.»
************

"إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا* حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا" (نباء/31 ــ 32)
 

«متقيان را در آن جهان مقام گشايش و هر گونه آسايش است ــ بستان ها و تاکستان ها است.»
************

"وَ عِنباً وَ قَضباً" (عبس/28)
 

«و باغ انگور و نباتاتي که دائم بدروند باز برويد.»
************
انگور يکي از لذيذ ترين ميوه هايي است که خداوند براي انسان آفريده است و از اين رو يازده مرتبه در قرآن مجيد نام اين ميوه به صورت مفرد (عنب) و جمع (اعناب) آمده است.

آغاز کاشت درخت مو
 

چند نوع انگور خودرو (مو) در نقاط مختلف جهان ديده شده، بنابراين تعيين زادگاه اصلي مو مشکل است. اما بعضي از دانشمندان ارمنستان و آذربايجان را منشأ اصلي اين گياه مي دانند. احتمالاً کاشت مو در اين ناحيه آغاز شده و از آن جا به ايران، عربستان و مصر گسترش يافته است. نقل شده که کاشت مو قبل از زمان نوح متداول بوده است. از اين رو شايد بتوان گفت که در بين ميوه ها انگور قدمتي بيش از نخل دارد. در تمدن هاي کهن آفريقا و آسيا به کاشت مو و توليد شرابي که از تخمير انگور به دست مي آمد اهميت بسيار مي دادند.
تا کنون حدود هشت هزار نوع انگور پرورشي در سر تا سر جهان ديده شده است که نوعي انگور بي دانه (به نام تامسون) در سطحي وسيع در چندين کشور از جمله ايتاليا، فرانسه، روسيه، اسپانيا، ترکيه، ايران، افغانستان، ژاپن، سوريه، الجزيره، مراکش و امريکا کاشته مي شود. بيش از نيمي از محصول انگور جهان در کشورهاي اروپايي توليد مي شود. هندوستان قبلاً انگور را از ايران و افغانستان وارد مي کرد اما در سي سال اخير کاشت آن در ماهارشترا، آندرا و کرناتاکا موفقيت آميز بوده است و هر سال سيصد هزار تن انگور از اين نواحي به دست مي آيد ولي مقدار فقط يک درصد محصول جهاني است.

خواص انگور
 

انگور يکي از بهترين منابع طبيعي گلولز و فروکتوز است و 20 درصد انگور را اين مواد تشکيل مي دهد. علاوه بر قندها، انگور داراي اسيد تارتريک و اسيد ماليک فراوان است. مواد معدني مانند سديم، پتاسيم، کلسيم، و آهن به مقدار زياد در آن وجود دارد. در صورتي که پروتئين و چربي آن بسيار ناچيز است. بوي مخصوص انگور به علت ژرانيول و لينالول موجود در آن است. اخيراً ترکيب ديگري به نام ويتامين P از آن تهيه مي شود گفته مي شود اين ويتامين در جلوگيري از خونريزي هاي ناشي از بيماري قند بسيار مؤثر است، تورم وريدي و تصلب شرائين بدن را به خوبي بهبود مي بخشد انگور به علت مواد معدني موجود در آن خاصيتي محرک، هاضم، آرام بخش، اشتها آور، مبرّد و مدّر دارد. خون را زياد و تصيفه مي کند و ناتواني عمومي را درمان مي بخشد. آب غوره قابض است و گلو درد را درمان مي کند. شيره تاک براي بيماري هاي پوستي و چشم درد مفيد است. انگور هم چنين براي برنشيت مزمن، بيماري هاي قلبي، التهاب کليه و نقرس مفيد است. براي جلوگيري از تشنج ناشي از يبوست آب انگور به کودک مي خورانند، و براي رفع تب و سرماخوردگي بسيار ثمر بخش است. براي مبتلايان به بيماري يرقان نيز غذاي مفيدي است.
انگور در سر تا سر جهان مصرف خوراکي دارد، که 80 درصد اين محصول براي ساختن شراب به کار مي رود. و 7 درصد آن صرف تهيه کشمش (مويز) و سرکه مي شود. آمريکا و کشور هاي اروپايي از توليد کنندگان عمده شراب انگور هستند، در حالي که ايران، ترکيه، يونان، استراليا و افغانستان مهم ترين توليد کنندگان کشمش مي باشند. ترکيه و يونان بهترين نوع کشمش را تهيه مي کنند. تخميناً هر سال 800000 تن کشمش در جهان توليد مي شود. کشمش از نظر طبي مفيدتر از انگور است. کشمش براي تب، سرفه، نزله، يرقان و تورم نيمه حاد کبد و طحال نافع است.

استفاده نا مطلوب از انگور
 

قبل از ظهور اسلام انواع بسيار خوب انگور در مناطق وسيعي در سوريه، عراق، فلسطين، حجاز، يمن و حضرموت به عمل مي آمد و شراب به مقدار زياد توليد مي شد. در زمان هومر تهيه شراب انگور بخشي از زندگي مردم را تشکيل مي داد. بعد از ظهور اسلام شراب سازي و مصرف شراب منفور و حرام شناخته شد. اما کاشت درخت مو را براي استفاده از انگور آن حلال مي دانستند و اين کار را تشويق مي کردند. اين حقيقت را نمي توان ناديده گرفت که در جامعه عرب جاهلي کارهاي ناشايست زياد وجود داشت و اعتياد به شراب يکي از علل اين فساد اخلاقي بود. دستور حرمت شراب به طور ناگهاني اعمال نشد؛ بلکه اين امر به طور تدريجي و بر پايه اصول روانشناختي انجام گرفت. در مرحله اول (بقره/219) بيان مي کند که گناه شراب از سود آن بيش تر است. پس از اين در آيه ديگري (نساء/43) مي فرمايد "آنگاه که مست هستيد گرد نماز مگرديد." لذا مي بينيم اين دو آيه قرآن کريم مومنان را از شرب خمر بر حذر مي دارد و سرانجام در سوره مائده آيه هاي 90 و 91 حرمت قطعي آن اعلام مي شود.
************

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَّفْعِهِمَا وَيسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره/219)
 

«اي پيغمبر از تو از حکم شراب و قمار مي پرسم بگو در اين دو کار گناه بزرگي است و سودهايي ولي زيان گناه آن بيش از منفعت آن است و نيز سوال کنند تو را که چه در راه خدا انفاق کنم جواب ده آنچه زائد بر ضروري زندگاني است خدا بدين روشني آيات خود را براي شما بيان کرده است که تفکر کنيد و عقل به کار ببنديد.»
************

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* إِنَّمَا يرِيدُ الشَّيطَانُ أَنْ يوقِعَ بَينَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُّنْتَهُونَ (مائده/90 ــ 91)
 

«اي اهل ايمان شراب و قمار و بت پرستي و تيرهاي گروبندي (که رسمي بود در جاهليت) همه ي اين ها پليد و از عمل شيطان است از آن البته دوري کنيد تا رستگار شويد شيطان قصد آن دارد به وسيله شراب و قمار ميان شما عداوت و کينه برانگيزد و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد پس شما آيا از آن دست بر مي داريد (تا به فتنه شيطان مبتلا نشويد)»
************
پس از نزول اين آيه سوره مائده مردم مدينه هر نوع شرابي را به کوچه ها ريختند بعضي از مسلمانان مي خواستند اندوخته شراب خود را به همشهريان يهودي خود ببخشند اما اجازه چنين کاري را نيافتند. بنابر حديثي تهيه، شرب، و حتي بخشيدن شراب حرام بود.
در قرآن مجيد با کلمات مختلف مانند خمر، شراب، سکر و کاس به شراب اشاره شده است. خمر در اصل به معني شراب انگور است ولي به طور عام اين کلمه را مي توان براي هر نوع شرابي به کار برد. سکر هر چيزي است که سبب مستي شود. کاس به معناي جام شراب است و شراب به معناي هر نوع مايع نوشيدني از جمله شراب است. کلمه خمر در سوره بقره/219، سوره مائده/90 و 91، سوره محمد/15 و کاس در سوره طور/23، سوره دهر/5، سوره واقعه/18 و سوره صافات/45 آمده است و کلمه شراب چندين بار در جاهاي مختلف ذکر شده است.
************

مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَّبَنٍ لََّمْ يتَغَيرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ (محمد/15)
 

«داستان بهشتي که به متقيان در دنيا وعده دادند اين است که در آن باغ بهشت نهرهائي از آب زلال گواراست و نهرها از شير بي آنکه هرگز طعمش تغيير کند و نهرها از شراب (ناب) که نوشندگان را به حد کمال لذت بخشد و نهرها از عسل مصفي و تمام انواع ميوه ها برآنان مهيا و (فوق همه) مغفرت (و لطف) پروردگار آيا حال آن که در اين بهشت ابد است مانند کسي است که در آتش مخلد است و آب جوشنده (جهنم) نوشند تا اندرون شان را پاره پاره گرداند.»
************

يتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ (طور/23)
 

«آن ها در هشت جام (شراب گوارا) را چنان سريع از دست هم بگيرند که (گويي) منازعه مي کنند در صورتي که آنجا کار لغو و باطل نزاع و خلاف و بزه کاري هيچ نيست.»
************

إِنِّ الأَبرَارَ يَشرَبوُنَ مِن کَأسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً (دهر/5)
 

«و نکوکاران عالم (که دراني آيه حضرت علي و فاطمه و حسين و شيعيان با جماع خاصه و عامه مقصودند) در بهشت از شرابي نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بوي) کافور است.»
************

بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّنْ مَعِينٍ (واقعه/18)
 

«با کوزه ها و مشربه ها و جام هاي پر از شراب ناب»
************

يُطَافُ عَلَيهِمْ بِكَأْسٍ مِّنْ مَّعِينٍ (صافات/45)
 

«حور و غلامان جام شراب طهور بر آنان دور مي زنند.»
************
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بيولوژي در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389

ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.