چه چيز باعث مي شود برخي زنان بدحجاب شوند؟

انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مى‏كند. پوشش اسلامى نيز نگهبان زن است و به او امنيت و آرامش مى‏بخشد. پس هر چه اين پوشش كامل‏تر شود، درصد امنيت و حفاظت زنان بالاتر مى‏رود. زحمت حجاب، حق بيمه‏اى است كه زن براى تأمين سلامت خود مى‏پردازد؛ زيرا حجاب، مانع جريان يافتن هواى نفس و نگاه‏هاى آلوده و فسادآميز،
دوشنبه، 10 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه چيز باعث مي شود برخي زنان بدحجاب شوند؟

چه چيز باعث مي شود برخي زنان بدحجاب شوند؟
چه چيز باعث مي شود برخي زنان بدحجاب شوند؟


 





 
انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مى‏كند. پوشش اسلامى نيز نگهبان زن است و به او امنيت و آرامش مى‏بخشد. پس هر چه اين پوشش كامل‏تر شود، درصد امنيت و حفاظت زنان بالاتر مى‏رود. زحمت حجاب، حق بيمه‏اى است كه زن براى تأمين سلامت خود مى‏پردازد؛ زيرا حجاب، مانع جريان يافتن هواى نفس و نگاه‏هاى آلوده و فسادآميز، به حريم پاك زنان مى‏شود. پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جايگاه والاى زن مى‏طلبد كه اين گوهر آفرينش، در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزش‏هاى انسانى‏اش در امان بماند. فلسفه نگهبانى و پوشش اشيا، ارزش آنهاست و هر قدر اين ارزش بالاتر باشد، نسبت نگه‏دارى آنها نيز بيشتر مى‏شود.
پوشيدگى زن، نماد پرهيزكارى اوست. وقتى زن تقواى جنسى را رعايت كند و خود را بپوشاند، وعده‏هاى الهى كه براى پرهيزكاران داده شده است، درباره او نيز محقق مى‏شود. در واقع، چيرگى بر هواهاى نفسانى و چشم‏پوشى از لذت‏هاى حرام، به انسان هيبت و وقار مى‏بخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى كه پوشش ناقصى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است، ولى برخوردشان با زنان پوشيده و با حجاب اسلامى، برخوردى همراه با احترام و تكريم قلبى است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصيت عفيف يا هوس‏انگيز اوست كه موضع‏گيرى مرد را در برابر او مشخص مى‏كند. تا وقتى بانوان، خود را از ديد چشم‏هاى حريص مردان مى‏پوشانند، درياى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوه‏گرى دست مى‏زنند، تلاطم روحى و نابسامانى روانى را براى مردان فراهم مى‏آورند.

پرهيز از تحريك مردان
 

............................
خداوند در آيه‏اى از قرآن مجيد، حكم و حكمت حجاب را چنين بيان مى‏كند:
يا اَيها النَّبِىُّ قُلِ لأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يدْنين عَلَيهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلكَ أَدْنى أَنْ يعْرَفْنَ فَلا يؤْذَينَ و كانَ اللّه‏ُ غَفورا رحيما.(احزاب:59)
اى پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه روسرى‏هاى بلند خود را بر خويش فروافكنند كه اين كار براى اينكه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعريض و جسارت (هوس رانان) آزار نكشند، بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاك‏دامنى، منحصر به پوشش نيست، بلكه زن بايد از هر گونه رفتارى كه سبب تحريك و طمع‏ورزى هوس‏رانان مى‏شود، به شدت بپرهيزد. براى نمونه، خداوند حتى نرمش در سخن گفتن را كه سبب تحريك و گناه است، نفى مى‏كند. همچنين خداوند در قرآن، "تبرّج "؛ يعنى آرايش براى خودنمايى را نكوهيده و آن را به جامعه جاهلى نسبت داده و فرموده است:
و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِليةِ الاُولى.(احزاب: 33)
و خود را همانند زينت‏نمايى روزگار جاهليت پيشين، زينت‏نمايى نكنيد.
در حقيقت، آنچه مردان را تهييج مى‏كند، سه چيز است: زيبايى، زيور و حركت‏هاى اغوا كننده كه در قرآن مجيد، به تبرّج تعبير شده است. رفتار زن مى‏تواند وسيله اغوا و تهييج مرد شود؛ يعنى اگر زيبايى و زيور زنى ديده شود، ولى رفتار او معقول و متين باشد، مرد اغوا نمى‏شود، مگر به ندرت. به همين دليل، نرم سخن گفتن زن، گاهى از بى‏حجابى هم اغواكننده‏تر است. امروزه بعضى لباس‏ها كه مد روز نيز هستند، حجم و انحناى بدن را چنان نمايان مى‏كنند كه اغواى اين پوشيدگى گاهى از برهنگى نيز بيشتر است.

تأثير حيا، بر پوشش بانوان
 

..................................
امام على عليه‏السلام حيا را زيباترين لباس دنيا مى‏داند و مى‏فرمايد: "أَحْسَنُ مَلابِس الدُّنيا الحَياءُ؛ حيا، زيباترين جامه دنياست. "1 خداوند در قرآن مجيد هنگام بازگويى داستان دختران شعيب و حضرت موسى عليهم‏السلام، مى‏فرمايد: "جائت اِحْداهُما تَمْشى على اسْتِحياءٍ؛ يكى از آن دو دختر در حالى كه باحيا راه مى‏رفت، آمد ".(قصص:25)
در ديگر اديان نيز بر حيا تأكيد شده است: در انجيل، كتاب مقدس مسيحيان، آمده است: "و زنان نيز به لباس مزين به حيا و پرهيز، خود را بيارايند. "2 آرى زينت‏يابى به زيور حيا، نوعى آراستگى به صفات الهى است؛ زيرا يكى از صفات كمالى خداوند، حياست، چنان كه امام محمدباقر عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فانّ اللّه‏ عزّوجلّ كريمٌ يسْتَحيى و يحِبُّ اَهْلَ الحياء.3
خداوند صاحب عزت و جلال، كريمى است كه حيا مى‏كند و اهل حيا را دوست دارد.
همچنين نبى مكرم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز آراسته به ويژگى حيا بود، چنان كه امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: "شَيمَتُهُ الحياءُ؛ اخلاق و عادت او حيا بود. "4 حضرت على عليه‏السلام نيز فردى حيا پيشه بود. درباره ايشان آمده است: "و كان علىٌ عليه‏السلام كثيرُ الحياء؛ على، بسيار باحيا بود. "5 درباره حديث ازدواج حضرت فاطمه عليهاالسلام هم مى‏گويند:
فَلَمّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَةٌ مِنَ الحياءِ.6
چون صبح شد، (پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) فاطمه عليهاالسلام را خواند و او با حيايى آشكار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمه عليهاالسلام ، الگو و معيار بسيار روشنى براى همه بشر، به ويژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگى سعادتمندى داشته باشند. در حقيقت، دختران جوان، باحيا و عفاف خود، گامى مؤثر براى بالا بردن شخصيت و ارزش خود و حفظ موقعيت خويش در برابر مردان برخواهند داشت.
حيا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسى و ضامن پاك دامنى اوست. حيا، يكى از بهترين نيروهاى كنترل كننده درونى است. حيا، سبب سلامت روانى است. اگر به اين نداى درونى كه نشانه هماهنگى با طبيعت انسانى است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از ميان مى‏رود. همان گونه كه پاسخ ندادن به غريزه گرسنگى و تشنگى، انسان را به سختى مى‏اندازد، پاسخ ندادن به غريزه حيا نيز روابط انسان را مختل مى‏سازد. همچنين در پرتو حيا، شخصيت آدمى در امان مى‏ماند. حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: "مَنْ كَساهُ الْحياءُ ثَوْبَهُ خَفِىَ عَلَى النّاسِ عَيبُهُ؛ هر كس جامه حيا را بر خود بپوشاند، عيبش از مردم پوشيده مى‏ماند. "7 البته ميان ادب و حيا نيز رابطه محكمى وجود دارد و بسيارى از رفتارهاى مؤدبانه، نمونه‏اى از رفتار حيامدارانه است. در بسيارى از موارد، سبب پاى‏بندى افراد به ادب، وجود روحيه حيا در آنهاست. انسانى كه حيا دارد، از انجام دادن كارهاى ناپسند خجالت مى‏كشد، در حالى كه اگر شرم نمى‏كرد، ممكن بود آنها را انجام دهد. از اين رو، حيا، در آراسته شدن انسان به ادب نيز نقش به‏سزايى دارد. پيامبر اعظم صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهمى‏فرمايد:
آنچه از حيا ريشه مى‏گيرد، عبارت است از: نرمش؛ مهربانى؛ در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان؛ سلامت؛ دورى كردن از بدى؛ خوش‏رويى؛ گذشت و بخشندگى و پيروزى و خوش نامى ميان مردم. اينها فايده‏هايى است كه خردمند، از حيا مى‏برد.8
بى‏حيايى، زن را با همه ارزش والاى ذاتى‏اش، ابزارى براى سودجويان مى‏سازد و غرور زنانه‏شان را كه بخش جدا ناشدنى از شخصيت زنانگى آنان است، خواهد شكست.
با نگاهى گذرا به مباحث پيش گفته، مى‏توان مهم‏ترين عوامل بى‏حجابى را در محورهاى زير جست‏وجو كرد.

1. ضعف ايمان
 

-----------------
عمل به آموزه‏هاى الهى جز در پرتو ايمان و آگاهى ميسر نخواهد شد. بنابراين، كسانى كه در اعتقاد به خداوند و ضرورت دستورات دينى ترديد دارند و قلب آنها در ايمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمينان نرسيده است، در عمل به دستورهاى الهى نيز تسامح مى‏ورزند. اين افراد كه به ضرورت حجاب آن‏گونه كه بايد و شايد پى نبرده‏اند، در پاى‏بندى به آن نيز از خود ضعف و سستى نشان مى‏دهند.

2. هوس‏رانى
 

----------------
برخى زنان براى ارضاى هوس‏رانى خود، به تنوع پوشش، آرايش و زينت بسيار اهميت مى‏دهند و بهترين اوقات خود را به حضور در محيط‏هاى تجارتى و تفريحى و مهمانى‏هاى مفسده‏انگيز مى‏گذرانند. اين دسته از بانوان بدون تفكر و تعقّل مانند اشياى بى‏اراده به كارهايى دست مى‏زنند كه هيچ‏گونه فايده‏اى براى آنها ندارد و از اين رهگذر، آسيب‏هاى جدى متوجه آنان مى‏شود.

3. جلب توجه ديگران
 

------------------------
آدمى مى‏خواهد در جامعه، جايگاه ويژه‏اى داشته باشد كه چنين جايگاهى گاه به‏صورت حقيقى و گاه به‏صورت مجازى و كاذب به‏دست مى‏آيد. جايگاه حقيقى را با دانش و فضايل اخلاقى مى‏توان به‏دست آورد، ولى برخى زنان كه از چنين ارزش‏هايى محروم هستند، با نمايش زيبايى‏ها و جاذبه‏هاى طبيعى زنانگى خود به‏دنبال جلب توجه ديگران هستند و مى‏كوشند كمبودهاى كمالى خود را از اين راه جبران كنند، غافل از اينكه بى‏حجابى، تنها توجه بيماردلان را به زن جلب مى‏كند كه خود، كمترين اعتبارى ندارند.

4. دگر آزارى
 

--------------
بعضى از زنان كه عقده دگرآزارى دارند، با خودآرايى مى‏كوشند تمايلات مردان را برانگيزند، ولى بى‏پاسخ بگذارند. اين حركت، مردان را عقده‏مند مى‏سازد و در مقابل، زنان ساديسمى از اين حركت خود لذت مى‏برند.

5. غرب‏زدگى
 

--------------
يكى از مشكلات ديرينه جوامع مسلمان، پيروى كوركورانه و بدون تفكر و تحليل آنان از غرب است. آنها توجه ندارند كه اگر غرب به ارزش‏هاى انسانى زن مى‏انديشيد، هرگز به برهنگى و استفاده ابزارى از او فكر نمى‏كرد. او را به‏عنوان موجودى نمى‏شناخت كه مى‏تواند مرد را ارضا كند و اگر نتواند از عهده اين وظيفه برآيد، به سرعت مطرود شود. ازاين‏رو، زن براى ايفاى نقش ياد شده و حفظ بقاى خود، با قدرت تمام، به آرايش و خودنمايى سرگرم شده است تا توجه مردان را به سوى خود جلب كند. زنان با اين گرايش به‏گونه‏اى سردرگم شده‏اند كه خود به دنبال شكارچيان خويش مى‏دوند تا طعمه آنان گردند.
اين در حالى است كه زن مسلمان، ارزشمندتر و والاتر از آن است كه به‏دنبال سلوك غربى باشد و از زن غربى كه از ماهيت انسانى خود تهى شده است، الگو بردارى كند.

6. پل زدن به ازدواج
 

---------------------
برخى دختران، بدلباسى و خودنمايى خود را پلى براى رسيدن به ازدواج مى‏پندارند. آنان گمان مى‏كنند با بيرون ريختن مو از زير روسرى، پوشيدن لباس‏هاى زننده، آرايش‏هاى ناپسند و نشان دادن زيبايى‏هاى زنانه خود مى‏توانند جوانان را به خود جذب كنند. اينان از اين نكته غافلند كه جوانان با همه اقبال و خوش‏رويى‏هايى كه با ايشان داشته باشند، در پى ازدواج با آنان نخواهند بود. غالب جوانان در پى آنند كه دخترى را براى همسرى خود برگزينند كه طرح دوستى با جوان ديگرى را در پرونده خود نداشته باشد. جوانان بى‏تقوا از دختران خودنما براى لذت‏هاى زودگذر استقبال مى‏كنند. در حقيقت، اين دختران در چشم‏ها جاى دارند، نه در دل‏ها. بنابراين، بدحجابى و ظاهرسازى، چشم‏انداز مناسبى براى ازدواج نيست و اگر هم ازدواجى به‏خاطر جاذبه‏هاى جنسى صورت پذيرد، بنيان محكمى نخواهد داشت.

7. فخرفروشى
 

-----------------
يكى ديگر از ريشه‏هاى خودنمايى، فخرفروشى است. بعضى از زنان دوست دارند ديگران رفاه مالى آنان را ببينند. بدين منظور، لباس‏هاى فاخر مى‏پوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات مى‏جويند. اينان از جديدترين و شيك‏ترين لباس‏ها و جواهرات بهره مى‏گيرند و مى‏كوشند تا خود را برتر از ديگران نشان دهند و اندوخته‏هاى مالى خود را به رخ ديگران بكشند و به اين عمل افتخار كنند. نخوت، غرور و فخرفروشى در رفتار آنان موج مى‏زند و براى خود جايگاه ويژه‏اى قائلند.
زنان و دختران اگر در دايره عقل و شرع حركت نكنند، طبيعت آنان خواهان ظاهرسازى و جلوه‏گرى جسمانى است.

8. تبليغات استعمارى
 

------------------------
زنان، توان اثرگذارى بالايى دارند و استعمارگران نيز از اين نكته، بيشترين بهره‏بردارى را مى‏كنند. اقبال لاهورى، درباره آگاه شدن زنان از فريب‏هاى تبليغاتى استعمار گفته است:
اى زافسون فرنگى بى‏خبر
فتنه‏ها در آستين او نگر
از فريب او اگر خواهى امان
اشترانش را ز حوض خود بران
استعمار براى رواج فرهنگ برهنگى از راه‏كارهاى گوناگونى بهره مى‏برد كه در اين ميان، زن مسلمان بايد با هشيارى كامل، خود را از دام صيادان عفاف به دور دارد.
عده‏اى از زنان فريب‏خورده در راه ترويج مدهاى مبتذل در جامعه اسلامى، به مهره بى‏مزد و مواجب استعمار تبديل شده‏اند. اينان در حقيقت، سربازان تهاجم فرهنگى غربند كه مشكلات گوناگونى مانند: نابسامانى روحى و خانوادگى، پاى‏بند نبودن به ارزش‏هاى دينى و فقر و نادارى، آنان را به اين روز انداخته است.

9. وسوسه‏هاى شيطانى
 

----------------------------
شيطان با همه ارزش‏هاى الهى مخالف است و از گسترش گناهان و زشتى‏ها استقبال مى‏كند و در اين راه از هر ابزارى بهره مى‏گيرد. شيطان با بررسى روحيه افراد، باورهاى انحرافى‏اش را به شيوه‏هاى گوناگون عقيدتى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى يا اجتماعى به آنان القا مى‏كند. بايد دانست گناهان كليدى نزد شيطان، اولويت دارند؛ زيرا اين نوع زشتى‏ها سبب اشاعه گناهان مى‏گردد. شيطان از يك طرف دريافته است كه صلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشم‏گيرى دارد و از طرف ديگر مى‏داند كه زنان به خودنمايى نزد ديگران علاقه‏مندند و اين خودنمايى هم در اشاعه گناهان نقش كليدى دارد. شيطان چنان در اين مأموريت خود موفق عمل كرده است كه برخى زنان باور كرده‏اند چنين معصيت‏هاى آشكارى، شاخص روشن‏فكرى و نشانه پيشرفت است. هر كسى با كمترين واقع‏بينى، به سرعت درمى‏يابد كه هوس‏رانى نه تنها نشانه روشن‏فكرى و متمدن بودن نيست، بلكه قلب را تاريك و عقل را ضعيف مى‏سازد و جز از وسوسه‏هاى شيطان و نفس اماره برنمى‏خيزد. بى‏حجابى، نتيجه متمدن بودن نيست، بلكه در غرايز جنسى و ضعف باورهاى دينى ريشه دارد.

10. سرزنش ديگران
 

----------------------
يكى از ريشه‏هاى بى‏حجابى، سرزنش هم‏كلاسى‏ها، دوستان و آشنايان و گاهى هم اعضاى خانواده است. بسيارى از بانوان با برخوردارى از سلامت نفس، مى‏خواهند حجاب دينى كامل داشته باشند، ولى راهزنان پوشش به آنها شبيخون مى‏زنند و زبان به سرزنش مى‏گشايند كه تو چرا خود را محصور و آزادى خود را سلب مى‏كنى. گاهى هم اين سرزنش‏ها از سوى مردان است كه براى رسيدن به لذت‏هاى نامشروع خود چنين مى‏كنند.

11. مدگرايى
 

----------------
مدگرا مى‏كوشد همواره از تازه‏هاى لباس و آرايش آگاه شود و به هر قيمتى از آنها بهره گيرد. مدگرايى كوركورانه، نتيجه غلبه شهوت و تنوع‏طلبى افراطى بر روح انسان است. شهوت لباس، زنان و دختران و افراد مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشت‏پرده كه با بهره‏گيرى از پژوهش‏هاى گسترده روان‏شناسى به طراحى مدهاى جديد مى‏پردازند، با طرح مدل‏هاى تحريك‏آميز كفش، لباس و آرايش زنان، مقلدان بى‏اراده را اغفال مى‏كنند.
يكى ديگر از ريشه‏هاى خودنمايى و بى‏حجابى، تقليد ناموجه از زنان و دخترانى است كه بنا به دلايلى از تقواى پوششى دور مانده‏اند. دليل چنين تقليدى را بايد در ناآگاهى، ساده‏لوحى، هم‏رنگى با دوستان، چشم و هم‏چشمى، فريب‏خوردن و امثال آنها جست‏وجو كرد. چنين افرادى بدون كمترين تفكر، عاقبت‏انديشى و بررسى ماهيت پى‏آمد حكم شرعى رفتار خود، از ديگران تقليد مى‏كنند. اگر آدمى براساس مصالح واقع‏بينانه و منافع همه جانبه خود تصميم بگيرد، در چنين گردابى نخواهد افتاد.9

12. ضعف غيرت
 

-------------------
سست غيرتى سرپرست خانواده در گرايش به بى‏حجابى و سستى حيا و عفت زنان و دختران نقش بسزايى دارد. اين روحيه منفى گاهى سبب مى‏گردد وى با برخى توجيه‏هاى نفسانى بر بى‏حجابى و جلوه‏گرى ناموس خود اصرار ورزد و چه بسا به آنجا رسد كه به نمايش زيبايى‏ها و لباس‏هاى فاخر و زينت‏هاى گران‏بهاى او بر ديگران فخر كند. برخوردهاى چنين كسى با ادعاى انسانيت و مردانگى او در تضاد است.

13. عدم نظارت سياست‏گذاران فرهنگى
 

----------------------------------------------
يكى از وظيفه‏هاى مهم مسئولان فرهنگى كشور، نظارت بر مؤسسه‏هاى توليد پوشاك است كه بسيارى از آنها به مراكز مدسازى و دوخت لباس‏هاى مبتذل تبديل شده‏اند. اين مراكز، آزادانه و به دور از هرگونه نظارتى، لباس‏هاى غيرمعمول و غيرشرعى توليد مى‏كنند و حتى لباس‏هاى كودكان و نوجوانان نيز از مدسازى اينان در امان نمانده است.
نظارت بر فرآورده‏هاى فرهنگى، توليد و نمايش فيلم و رفتار بازيگران از تبديل شدن تلويزيون و سينماى كشور به صحنه ترويج مدهاى غربى جلوگيرى مى‏كند. به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه براساس قوانين جمهورى اسلامى، خانم‏هايى كه حجاب شرعى را رعايت نمى‏كنند، مجرمند و كيفر خاصى براى اين وضعيت در نظر گرفته شده است. با اين حال، از تصويب صريح، جامع و متقن قوانين پوشش دينى كه از ضروريات دين اسلام به شمار مى‏رود، خبرى نيست و خلأ آن بيش از پيش احساس مى‏شود. دستگاه‏هاى اجرايى نيز در برخورد با پوشش‏هاى غيراسلامى و طراحى مد، سردرگم هستند و بيشتر اوقات، با بى‏اعتنايى از كنار اين مسئله مى‏گذرند.

14. خانواده سهل‏انگار
 

-------------------------
خانواده‏هايى كه از آموزه‏هاى دينى فاصله مى‏گيرند، در برزخ ميان عمل به آموزه‏هاى دين يا تن دادن به خواسته‏هاى نفسانى خود قرار مى‏گيرند. عقايد آنها رنگ مذهبى دارد، ولى حقيقت دينى ندارد؛ زيرا دين را در محدوده‏اى مى‏پذيرند كه با باورهاى غيردينى آنها تضاد نداشته باشد. دين، لقلقه زبان اينان است و در صورت روبه‏رو شدن با كمترين سختى يا تضاد آموزه‏هاى دين با تمايلاتشان، به راحتى از دين چشم‏پوشى مى‏كنند. فرزندان چنين خانواده‏هايى به فرهنگ تسامح در برابر دين خو مى‏گيرند و به تدريج به سوى بى‏حجابى گام برمى‏دارند.

15. ضعف حيا
 

-----------------
پوشش و حيا، تفكيك ناپذيرند. تا جلوه‏اى از حيا در زنى وجود نداشته باشد، پوشش را هم با جديت مراعات نخواهد كرد. زنان باحيا كسانى هستند كه با پوشش كامل، از نمايش بدن، موى سر و زينت‏هاى خود شرم دارند. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمفرموده است: "خدا، حيا و پوشيدگى بندگانش را دوست دارد. "10 بى‏حيايى زنان و دختران جوان بيشتر در هم‏نشينى با دوستان بى‏حيا، تماشاى فيلم‏هاى مبتذل، بى‏توجهى به ارزش والاى عفت و حيا، ضدارزش ندانستن بى‏شرمى، فرهنگ نامناسب خانوادگى و بى‏قيد و بندى پدر و مادر ريشه دارد.
مسائل اخلاقى و تربيتى از ظرافت خاصى برخوردار است و از پايين‏ترين دوره سنى شكل مى‏گيرند. اشتباه است كه به مسائل تربيتى مربوط به شرم و حياى دختران تا نه سالگى توجه نشود. آن‏گاه با فرارسيدن زمان تكليف از آنها خواسته شود تا يك‏باره در درون خود انقلاب برپا كنند. امور تربيتى، حقايقى هستند كه بايد به‏تدريج شكل گيرند. حجاب نيز يك فرهنگ است و بايد به تدريج و در گذر زمان در روح و جان آدمى نهادينه شود. صفت ارزشمند حيا، ارزشى بزرگ به زن مى‏بخشد و بى‏حيايى، او را از مقام انسانيت به زير خواهد كشيد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1 . محمد محمدى رى‏شهرى، ميزان الحكمه، ج 2، ح 4544.
2 . كتاب مقدس انجيل، نامه اول پولس به تيموئوس، باب دوم، آيه 9.
3 . من لا يحضر الفقيه، ج 3، ص 506.
4 . محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 444.
5 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 29، ص 173.
6 . همان، ج 43، ص 138.
7 . ميزان الحكمه، ج 2، ص 563.
8 . همان، ص 564.
9 . محمدرضا اكبرى، تحليل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، صص190ـ146.
10 . مستدرك الوسايل، ج 7، ص 463.
 

منبع:شرح چهل حديث حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط