چه چيز باعث مي شود برخي زنان بدحجاب شوند؟
پوشيدگى زن، نماد پرهيزكارى اوست. وقتى زن تقواى جنسى را رعايت كند و خود را بپوشاند، وعدههاى الهى كه براى پرهيزكاران داده شده است، درباره او نيز محقق مىشود. در واقع، چيرگى بر هواهاى نفسانى و چشمپوشى از لذتهاى حرام، به انسان هيبت و وقار مىبخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى كه پوشش ناقصى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است، ولى برخوردشان با زنان پوشيده و با حجاب اسلامى، برخوردى همراه با احترام و تكريم قلبى است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصيت عفيف يا هوسانگيز اوست كه موضعگيرى مرد را در برابر او مشخص مىكند. تا وقتى بانوان، خود را از ديد چشمهاى حريص مردان مىپوشانند، درياى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوهگرى دست مىزنند، تلاطم روحى و نابسامانى روانى را براى مردان فراهم مىآورند.
پرهيز از تحريك مردان
خداوند در آيهاى از قرآن مجيد، حكم و حكمت حجاب را چنين بيان مىكند:
يا اَيها النَّبِىُّ قُلِ لأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يدْنين عَلَيهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلكَ أَدْنى أَنْ يعْرَفْنَ فَلا يؤْذَينَ و كانَ اللّهُ غَفورا رحيما.(احزاب:59)
اى پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه روسرىهاى بلند خود را بر خويش فروافكنند كه اين كار براى اينكه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعريض و جسارت (هوس رانان) آزار نكشند، بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاكدامنى، منحصر به پوشش نيست، بلكه زن بايد از هر گونه رفتارى كه سبب تحريك و طمعورزى هوسرانان مىشود، به شدت بپرهيزد. براى نمونه، خداوند حتى نرمش در سخن گفتن را كه سبب تحريك و گناه است، نفى مىكند. همچنين خداوند در قرآن، "تبرّج "؛ يعنى آرايش براى خودنمايى را نكوهيده و آن را به جامعه جاهلى نسبت داده و فرموده است:
و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِليةِ الاُولى.(احزاب: 33)
و خود را همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايى نكنيد.
در حقيقت، آنچه مردان را تهييج مىكند، سه چيز است: زيبايى، زيور و حركتهاى اغوا كننده كه در قرآن مجيد، به تبرّج تعبير شده است. رفتار زن مىتواند وسيله اغوا و تهييج مرد شود؛ يعنى اگر زيبايى و زيور زنى ديده شود، ولى رفتار او معقول و متين باشد، مرد اغوا نمىشود، مگر به ندرت. به همين دليل، نرم سخن گفتن زن، گاهى از بىحجابى هم اغواكنندهتر است. امروزه بعضى لباسها كه مد روز نيز هستند، حجم و انحناى بدن را چنان نمايان مىكنند كه اغواى اين پوشيدگى گاهى از برهنگى نيز بيشتر است.
تأثير حيا، بر پوشش بانوان
امام على عليهالسلام حيا را زيباترين لباس دنيا مىداند و مىفرمايد: "أَحْسَنُ مَلابِس الدُّنيا الحَياءُ؛ حيا، زيباترين جامه دنياست. "1 خداوند در قرآن مجيد هنگام بازگويى داستان دختران شعيب و حضرت موسى عليهمالسلام، مىفرمايد: "جائت اِحْداهُما تَمْشى على اسْتِحياءٍ؛ يكى از آن دو دختر در حالى كه باحيا راه مىرفت، آمد ".(قصص:25)
در ديگر اديان نيز بر حيا تأكيد شده است: در انجيل، كتاب مقدس مسيحيان، آمده است: "و زنان نيز به لباس مزين به حيا و پرهيز، خود را بيارايند. "2 آرى زينتيابى به زيور حيا، نوعى آراستگى به صفات الهى است؛ زيرا يكى از صفات كمالى خداوند، حياست، چنان كه امام محمدباقر عليهالسلام مىفرمايد:
فانّ اللّه عزّوجلّ كريمٌ يسْتَحيى و يحِبُّ اَهْلَ الحياء.3
خداوند صاحب عزت و جلال، كريمى است كه حيا مىكند و اهل حيا را دوست دارد.
همچنين نبى مكرم اسلام صلىاللهعليهوآله نيز آراسته به ويژگى حيا بود، چنان كه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: "شَيمَتُهُ الحياءُ؛ اخلاق و عادت او حيا بود. "4 حضرت على عليهالسلام نيز فردى حيا پيشه بود. درباره ايشان آمده است: "و كان علىٌ عليهالسلام كثيرُ الحياء؛ على، بسيار باحيا بود. "5 درباره حديث ازدواج حضرت فاطمه عليهاالسلام هم مىگويند:
فَلَمّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَةٌ مِنَ الحياءِ.6
چون صبح شد، (پيامبر صلىاللهعليهوآله) فاطمه عليهاالسلام را خواند و او با حيايى آشكار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمه عليهاالسلام ، الگو و معيار بسيار روشنى براى همه بشر، به ويژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگى سعادتمندى داشته باشند. در حقيقت، دختران جوان، باحيا و عفاف خود، گامى مؤثر براى بالا بردن شخصيت و ارزش خود و حفظ موقعيت خويش در برابر مردان برخواهند داشت.
حيا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسى و ضامن پاك دامنى اوست. حيا، يكى از بهترين نيروهاى كنترل كننده درونى است. حيا، سبب سلامت روانى است. اگر به اين نداى درونى كه نشانه هماهنگى با طبيعت انسانى است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از ميان مىرود. همان گونه كه پاسخ ندادن به غريزه گرسنگى و تشنگى، انسان را به سختى مىاندازد، پاسخ ندادن به غريزه حيا نيز روابط انسان را مختل مىسازد. همچنين در پرتو حيا، شخصيت آدمى در امان مىماند. حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: "مَنْ كَساهُ الْحياءُ ثَوْبَهُ خَفِىَ عَلَى النّاسِ عَيبُهُ؛ هر كس جامه حيا را بر خود بپوشاند، عيبش از مردم پوشيده مىماند. "7 البته ميان ادب و حيا نيز رابطه محكمى وجود دارد و بسيارى از رفتارهاى مؤدبانه، نمونهاى از رفتار حيامدارانه است. در بسيارى از موارد، سبب پاىبندى افراد به ادب، وجود روحيه حيا در آنهاست. انسانى كه حيا دارد، از انجام دادن كارهاى ناپسند خجالت مىكشد، در حالى كه اگر شرم نمىكرد، ممكن بود آنها را انجام دهد. از اين رو، حيا، در آراسته شدن انسان به ادب نيز نقش بهسزايى دارد. پيامبر اعظم صلىاللهعليهوآلهمىفرمايد:
آنچه از حيا ريشه مىگيرد، عبارت است از: نرمش؛ مهربانى؛ در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان؛ سلامت؛ دورى كردن از بدى؛ خوشرويى؛ گذشت و بخشندگى و پيروزى و خوش نامى ميان مردم. اينها فايدههايى است كه خردمند، از حيا مىبرد.8
بىحيايى، زن را با همه ارزش والاى ذاتىاش، ابزارى براى سودجويان مىسازد و غرور زنانهشان را كه بخش جدا ناشدنى از شخصيت زنانگى آنان است، خواهد شكست.
با نگاهى گذرا به مباحث پيش گفته، مىتوان مهمترين عوامل بىحجابى را در محورهاى زير جستوجو كرد.
1. ضعف ايمان
عمل به آموزههاى الهى جز در پرتو ايمان و آگاهى ميسر نخواهد شد. بنابراين، كسانى كه در اعتقاد به خداوند و ضرورت دستورات دينى ترديد دارند و قلب آنها در ايمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمينان نرسيده است، در عمل به دستورهاى الهى نيز تسامح مىورزند. اين افراد كه به ضرورت حجاب آنگونه كه بايد و شايد پى نبردهاند، در پاىبندى به آن نيز از خود ضعف و سستى نشان مىدهند.
2. هوسرانى
برخى زنان براى ارضاى هوسرانى خود، به تنوع پوشش، آرايش و زينت بسيار اهميت مىدهند و بهترين اوقات خود را به حضور در محيطهاى تجارتى و تفريحى و مهمانىهاى مفسدهانگيز مىگذرانند. اين دسته از بانوان بدون تفكر و تعقّل مانند اشياى بىاراده به كارهايى دست مىزنند كه هيچگونه فايدهاى براى آنها ندارد و از اين رهگذر، آسيبهاى جدى متوجه آنان مىشود.
3. جلب توجه ديگران
آدمى مىخواهد در جامعه، جايگاه ويژهاى داشته باشد كه چنين جايگاهى گاه بهصورت حقيقى و گاه بهصورت مجازى و كاذب بهدست مىآيد. جايگاه حقيقى را با دانش و فضايل اخلاقى مىتوان بهدست آورد، ولى برخى زنان كه از چنين ارزشهايى محروم هستند، با نمايش زيبايىها و جاذبههاى طبيعى زنانگى خود بهدنبال جلب توجه ديگران هستند و مىكوشند كمبودهاى كمالى خود را از اين راه جبران كنند، غافل از اينكه بىحجابى، تنها توجه بيماردلان را به زن جلب مىكند كه خود، كمترين اعتبارى ندارند.
4. دگر آزارى
بعضى از زنان كه عقده دگرآزارى دارند، با خودآرايى مىكوشند تمايلات مردان را برانگيزند، ولى بىپاسخ بگذارند. اين حركت، مردان را عقدهمند مىسازد و در مقابل، زنان ساديسمى از اين حركت خود لذت مىبرند.
5. غربزدگى
يكى از مشكلات ديرينه جوامع مسلمان، پيروى كوركورانه و بدون تفكر و تحليل آنان از غرب است. آنها توجه ندارند كه اگر غرب به ارزشهاى انسانى زن مىانديشيد، هرگز به برهنگى و استفاده ابزارى از او فكر نمىكرد. او را بهعنوان موجودى نمىشناخت كه مىتواند مرد را ارضا كند و اگر نتواند از عهده اين وظيفه برآيد، به سرعت مطرود شود. ازاينرو، زن براى ايفاى نقش ياد شده و حفظ بقاى خود، با قدرت تمام، به آرايش و خودنمايى سرگرم شده است تا توجه مردان را به سوى خود جلب كند. زنان با اين گرايش بهگونهاى سردرگم شدهاند كه خود به دنبال شكارچيان خويش مىدوند تا طعمه آنان گردند.
اين در حالى است كه زن مسلمان، ارزشمندتر و والاتر از آن است كه بهدنبال سلوك غربى باشد و از زن غربى كه از ماهيت انسانى خود تهى شده است، الگو بردارى كند.
6. پل زدن به ازدواج
برخى دختران، بدلباسى و خودنمايى خود را پلى براى رسيدن به ازدواج مىپندارند. آنان گمان مىكنند با بيرون ريختن مو از زير روسرى، پوشيدن لباسهاى زننده، آرايشهاى ناپسند و نشان دادن زيبايىهاى زنانه خود مىتوانند جوانان را به خود جذب كنند. اينان از اين نكته غافلند كه جوانان با همه اقبال و خوشرويىهايى كه با ايشان داشته باشند، در پى ازدواج با آنان نخواهند بود. غالب جوانان در پى آنند كه دخترى را براى همسرى خود برگزينند كه طرح دوستى با جوان ديگرى را در پرونده خود نداشته باشد. جوانان بىتقوا از دختران خودنما براى لذتهاى زودگذر استقبال مىكنند. در حقيقت، اين دختران در چشمها جاى دارند، نه در دلها. بنابراين، بدحجابى و ظاهرسازى، چشمانداز مناسبى براى ازدواج نيست و اگر هم ازدواجى بهخاطر جاذبههاى جنسى صورت پذيرد، بنيان محكمى نخواهد داشت.
7. فخرفروشى
يكى ديگر از ريشههاى خودنمايى، فخرفروشى است. بعضى از زنان دوست دارند ديگران رفاه مالى آنان را ببينند. بدين منظور، لباسهاى فاخر مىپوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات مىجويند. اينان از جديدترين و شيكترين لباسها و جواهرات بهره مىگيرند و مىكوشند تا خود را برتر از ديگران نشان دهند و اندوختههاى مالى خود را به رخ ديگران بكشند و به اين عمل افتخار كنند. نخوت، غرور و فخرفروشى در رفتار آنان موج مىزند و براى خود جايگاه ويژهاى قائلند.
زنان و دختران اگر در دايره عقل و شرع حركت نكنند، طبيعت آنان خواهان ظاهرسازى و جلوهگرى جسمانى است.
8. تبليغات استعمارى
زنان، توان اثرگذارى بالايى دارند و استعمارگران نيز از اين نكته، بيشترين بهرهبردارى را مىكنند. اقبال لاهورى، درباره آگاه شدن زنان از فريبهاى تبليغاتى استعمار گفته است:
اى زافسون فرنگى بىخبر
فتنهها در آستين او نگر
از فريب او اگر خواهى امان
اشترانش را ز حوض خود بران
استعمار براى رواج فرهنگ برهنگى از راهكارهاى گوناگونى بهره مىبرد كه در اين ميان، زن مسلمان بايد با هشيارى كامل، خود را از دام صيادان عفاف به دور دارد.
عدهاى از زنان فريبخورده در راه ترويج مدهاى مبتذل در جامعه اسلامى، به مهره بىمزد و مواجب استعمار تبديل شدهاند. اينان در حقيقت، سربازان تهاجم فرهنگى غربند كه مشكلات گوناگونى مانند: نابسامانى روحى و خانوادگى، پاىبند نبودن به ارزشهاى دينى و فقر و نادارى، آنان را به اين روز انداخته است.
9. وسوسههاى شيطانى
شيطان با همه ارزشهاى الهى مخالف است و از گسترش گناهان و زشتىها استقبال مىكند و در اين راه از هر ابزارى بهره مىگيرد. شيطان با بررسى روحيه افراد، باورهاى انحرافىاش را به شيوههاى گوناگون عقيدتى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى يا اجتماعى به آنان القا مىكند. بايد دانست گناهان كليدى نزد شيطان، اولويت دارند؛ زيرا اين نوع زشتىها سبب اشاعه گناهان مىگردد. شيطان از يك طرف دريافته است كه صلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگيرى دارد و از طرف ديگر مىداند كه زنان به خودنمايى نزد ديگران علاقهمندند و اين خودنمايى هم در اشاعه گناهان نقش كليدى دارد. شيطان چنان در اين مأموريت خود موفق عمل كرده است كه برخى زنان باور كردهاند چنين معصيتهاى آشكارى، شاخص روشنفكرى و نشانه پيشرفت است. هر كسى با كمترين واقعبينى، به سرعت درمىيابد كه هوسرانى نه تنها نشانه روشنفكرى و متمدن بودن نيست، بلكه قلب را تاريك و عقل را ضعيف مىسازد و جز از وسوسههاى شيطان و نفس اماره برنمىخيزد. بىحجابى، نتيجه متمدن بودن نيست، بلكه در غرايز جنسى و ضعف باورهاى دينى ريشه دارد.
10. سرزنش ديگران
يكى از ريشههاى بىحجابى، سرزنش همكلاسىها، دوستان و آشنايان و گاهى هم اعضاى خانواده است. بسيارى از بانوان با برخوردارى از سلامت نفس، مىخواهند حجاب دينى كامل داشته باشند، ولى راهزنان پوشش به آنها شبيخون مىزنند و زبان به سرزنش مىگشايند كه تو چرا خود را محصور و آزادى خود را سلب مىكنى. گاهى هم اين سرزنشها از سوى مردان است كه براى رسيدن به لذتهاى نامشروع خود چنين مىكنند.
11. مدگرايى
مدگرا مىكوشد همواره از تازههاى لباس و آرايش آگاه شود و به هر قيمتى از آنها بهره گيرد. مدگرايى كوركورانه، نتيجه غلبه شهوت و تنوعطلبى افراطى بر روح انسان است. شهوت لباس، زنان و دختران و افراد مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشتپرده كه با بهرهگيرى از پژوهشهاى گسترده روانشناسى به طراحى مدهاى جديد مىپردازند، با طرح مدلهاى تحريكآميز كفش، لباس و آرايش زنان، مقلدان بىاراده را اغفال مىكنند.
يكى ديگر از ريشههاى خودنمايى و بىحجابى، تقليد ناموجه از زنان و دخترانى است كه بنا به دلايلى از تقواى پوششى دور ماندهاند. دليل چنين تقليدى را بايد در ناآگاهى، سادهلوحى، همرنگى با دوستان، چشم و همچشمى، فريبخوردن و امثال آنها جستوجو كرد. چنين افرادى بدون كمترين تفكر، عاقبتانديشى و بررسى ماهيت پىآمد حكم شرعى رفتار خود، از ديگران تقليد مىكنند. اگر آدمى براساس مصالح واقعبينانه و منافع همه جانبه خود تصميم بگيرد، در چنين گردابى نخواهد افتاد.9
12. ضعف غيرت
سست غيرتى سرپرست خانواده در گرايش به بىحجابى و سستى حيا و عفت زنان و دختران نقش بسزايى دارد. اين روحيه منفى گاهى سبب مىگردد وى با برخى توجيههاى نفسانى بر بىحجابى و جلوهگرى ناموس خود اصرار ورزد و چه بسا به آنجا رسد كه به نمايش زيبايىها و لباسهاى فاخر و زينتهاى گرانبهاى او بر ديگران فخر كند. برخوردهاى چنين كسى با ادعاى انسانيت و مردانگى او در تضاد است.
13. عدم نظارت سياستگذاران فرهنگى
يكى از وظيفههاى مهم مسئولان فرهنگى كشور، نظارت بر مؤسسههاى توليد پوشاك است كه بسيارى از آنها به مراكز مدسازى و دوخت لباسهاى مبتذل تبديل شدهاند. اين مراكز، آزادانه و به دور از هرگونه نظارتى، لباسهاى غيرمعمول و غيرشرعى توليد مىكنند و حتى لباسهاى كودكان و نوجوانان نيز از مدسازى اينان در امان نمانده است.
نظارت بر فرآوردههاى فرهنگى، توليد و نمايش فيلم و رفتار بازيگران از تبديل شدن تلويزيون و سينماى كشور به صحنه ترويج مدهاى غربى جلوگيرى مىكند. به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه براساس قوانين جمهورى اسلامى، خانمهايى كه حجاب شرعى را رعايت نمىكنند، مجرمند و كيفر خاصى براى اين وضعيت در نظر گرفته شده است. با اين حال، از تصويب صريح، جامع و متقن قوانين پوشش دينى كه از ضروريات دين اسلام به شمار مىرود، خبرى نيست و خلأ آن بيش از پيش احساس مىشود. دستگاههاى اجرايى نيز در برخورد با پوششهاى غيراسلامى و طراحى مد، سردرگم هستند و بيشتر اوقات، با بىاعتنايى از كنار اين مسئله مىگذرند.
14. خانواده سهلانگار
خانوادههايى كه از آموزههاى دينى فاصله مىگيرند، در برزخ ميان عمل به آموزههاى دين يا تن دادن به خواستههاى نفسانى خود قرار مىگيرند. عقايد آنها رنگ مذهبى دارد، ولى حقيقت دينى ندارد؛ زيرا دين را در محدودهاى مىپذيرند كه با باورهاى غيردينى آنها تضاد نداشته باشد. دين، لقلقه زبان اينان است و در صورت روبهرو شدن با كمترين سختى يا تضاد آموزههاى دين با تمايلاتشان، به راحتى از دين چشمپوشى مىكنند. فرزندان چنين خانوادههايى به فرهنگ تسامح در برابر دين خو مىگيرند و به تدريج به سوى بىحجابى گام برمىدارند.
15. ضعف حيا
پوشش و حيا، تفكيك ناپذيرند. تا جلوهاى از حيا در زنى وجود نداشته باشد، پوشش را هم با جديت مراعات نخواهد كرد. زنان باحيا كسانى هستند كه با پوشش كامل، از نمايش بدن، موى سر و زينتهاى خود شرم دارند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلمفرموده است: "خدا، حيا و پوشيدگى بندگانش را دوست دارد. "10 بىحيايى زنان و دختران جوان بيشتر در همنشينى با دوستان بىحيا، تماشاى فيلمهاى مبتذل، بىتوجهى به ارزش والاى عفت و حيا، ضدارزش ندانستن بىشرمى، فرهنگ نامناسب خانوادگى و بىقيد و بندى پدر و مادر ريشه دارد.
مسائل اخلاقى و تربيتى از ظرافت خاصى برخوردار است و از پايينترين دوره سنى شكل مىگيرند. اشتباه است كه به مسائل تربيتى مربوط به شرم و حياى دختران تا نه سالگى توجه نشود. آنگاه با فرارسيدن زمان تكليف از آنها خواسته شود تا يكباره در درون خود انقلاب برپا كنند. امور تربيتى، حقايقى هستند كه بايد بهتدريج شكل گيرند. حجاب نيز يك فرهنگ است و بايد به تدريج و در گذر زمان در روح و جان آدمى نهادينه شود. صفت ارزشمند حيا، ارزشى بزرگ به زن مىبخشد و بىحيايى، او را از مقام انسانيت به زير خواهد كشيد.
پينوشتها:
1 . محمد محمدى رىشهرى، ميزان الحكمه، ج 2، ح 4544.
2 . كتاب مقدس انجيل، نامه اول پولس به تيموئوس، باب دوم، آيه 9.
3 . من لا يحضر الفقيه، ج 3، ص 506.
4 . محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 444.
5 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 29، ص 173.
6 . همان، ج 43، ص 138.
7 . ميزان الحكمه، ج 2، ص 563.
8 . همان، ص 564.
9 . محمدرضا اكبرى، تحليل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، صص190ـ146.
10 . مستدرك الوسايل، ج 7، ص 463.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج