آيا همه چيز را به همسرتان مي گوييد؟
نویستده:دكتر فرناز عطائي،متخصص روانپزشكي
خانم الف و همسرش طي 10 سالي كه از ازدواجشان مي گذرد مسائل بسياري را با هم سهيم شده اند؛ تغيير شغل، ساختن خانه، بيماري مادرش، بزرگ كردن دخترشان و... اما اخيرا مساله اي پيش آمد كه خانم الف حاضر به سهيم كردن شوهرش در آن نشده است.
ايميل شوهرش از كار افتاده بود و مي خواست كه از ايميل او استفاده كند. بعد از اين كه شوهرش وارد سيستم شد، از او رمز عبور ايميلش را خواست، اما خانم الف گفت كـه بـايد خودش آن را وارد كند. شوهرش فكر مي كرد كه شوخي مي كند و دوباره تقاضايش را مطرح كرد. اما خانم الف لام تا كام حرف نزد و وقتي مي خواست رمز عبور را وارد كند شوهرش را مجبور كرد جاي ديگري را نگاه كند.
خانم الف در مورد احساس شوهرش در آن لحظه مي گويد: «او گيج و بسيار عصباني بود. من برايش توضيح دادم كه چيزي در ايميلم وجود ندارد كه باعث ناراحتي او شود، اما فكر هم نمي كنم كه چون متاهل هستم بايد خصوصي ترين مسائلم را هم با او درميان بگذارم.»
2 نفر يكي مي شوند... من به ما تبديل مي شود و 2 طرف همه چيزشان را با هم شريك مي شوند. اين يك ايده آل در ازدواج رمانتيك است. اما بعد از حرف زدن با زناني مثل خانم الف حيرت مي كنم؛ آيا اين كار واقع بينانه است؟ آيا حتي براي ما خوشايند است؟
يك روان شناس مي گويد: «توازن و تعادل بين جدايي و پيوستگي يكي از مهم ترين مسائل در ازدواج است. همه زوج ها تلاش مي كنند راهكاري را پيش گيرند كه هر دو طرف با آن راحت باشند. گاهي اوقات يك زوج دوست دارد در رابطه پيوستگي بيشتري داشته باشد، در حالي كه زوج ديگر ممكن است جدايي بيشتر طلب كند.»
اكثر دوستانم در عقيده خود راسخند كه زن و شوهر بايد در همه چيز با هم شريك باشند، اما وقتي كمي فكر مي كنند، مي بينند كه خيلي وقت ها بعضي مسائل را از همسرشان پنهان مي كنند، مثل كيفيت رابطه جنسيشان با يكديگر يا چيزهايي در مورد خانواده همسرشان. يكي از همسايگانم روزي به من گفت «من همه چيز را به شوهرم مي گويم.» اما كمي از گفتن اين ادعا نگذشته بود كه حرفش را پس گرفت «نمي دانم، شايد همه چيز نه...» لحظه اي صبر كرد و بعد گفته اش را اين طور تكميل كرد «باشه باشه قبول مي كنم، همه چيز را نمي گويم، فقط چيزهايي را كه فكر مي كنم لازم است بداند با او درميان مي گذارم.»
هر انساني نياز به مرز و محدوده دارد و در يك ازدواج دو طرف بايد اينقدر انعطاف پذير باشند كه اجازه دهند طرف مقابلشان مرز و محدوده اي براي خود تعيين كند. كليد آن تعادل است: «اگر اين مرزها خيلي ثابت و محكم باشند، احتمال بسياري وجود دارد كه دو طرف از هم دور شده و جدا شوند و اگر هم هيچ مرز و حدودي براي خود تعيين نكنيد، دوطرف بيش از حد با هم قاطي خواهند شد كه به اين هم رابطه سالم نمي توان گفت.»
به عبارت ديگر، تركيب شدن دو طرف در ازدواج كمي حالت مجازي دارد، نه واقعي. زن و شوهر هميشه افرادي جدا از هم خواهند بود و درون هر فردي فضايي است كه نياز به حفاظت دارد، يعني شما اين حق را نداريد كه ايميل ها، كمدها، يا حتي كيف همديگر را بدون اجازه طرفتان چك كنيد. درواقع، همه كارشناساني كه مساله بين خانم الف و همسرش را مطالعه كردند، اتفاق نظر داشتند كه سونيا كاملاحق داشته كه بخواهد رمز عبور ايميل خود را از همسرش پنهان كند.
اما شناخت از نياز به داشتن حريم دروني در دنياي واقعي چگونه شكل مي گيرد؟ در بهترين ازدواج ها، زوجين به هم اجازه مي دهند كه از حد خود فراتر بروند و به طور ضمني به هم اعتماد مي كنند كه هر چه را كه بايد به همديگر بگويند. اين مساله بويژه در مورد مسائل مالي بسيار اتفاق مي افتد، همان طور كه در اكثر مواردي كه از خانم ها سوال مي كنم كه چه چيز را از همسرانشان پنهان مي كنند، به همين نكته اشاره مي كنند.
ترتيبات مالي معمولادر روابطي كه بازجويي هاي هر روزه از دخل و خرج طرفين انجام نمي شود، معمولابهتر صورت مي گيرد. زوجي را مي شناختم كه بين خود قرار گذاشته بودند كه در مورد خرج هاي بالاي 200 هزار تومان با هم مشورت كنند و تا زير اين قيمت خودشان مختار بودند. وقتي يكي از طرفين عادت داشته باشد تا يك ريال خرج و مخارج طرف مقابل را هم حساب كند، تمايل به پنهان كردن خرج ها در طرف مقابلش بيشتر خواهد شد؛ مشكلي كه ريشه و بنياد آن از بي اعتمادي نشات مي گيرد.
بله، مساله حريم شخصي نيز در ازدواج مثل خيلي از مسائل ديگر به مساله اعتماد برمي گردد. طرفين رابطه چقدر بايد به هم آزادي عمل بدهند؟ چه وقت پنهان كردن يك مساله يا برعكس آن، تجاوز به حريم شخصي طرف مقابل و خيانت در اعتماد به شمار مي رود؟ خود من، با اين كه چيزي براي پنهان كردن ندارم، اما اگر مي فهميدم شوهرم بدون اجازه ام وارد ايميلم شده است مطمئنا آزرده خاطر مي شدم و مطمئنم او هم اگر من چنين كاري مي كردم همين احساس را داشت.
شوهر من كه يك عكاس است زمان زيادي را در سفر مي گذراند و گفتن همه جزئيات زندگي اش وقتي پيش من نيست كمي دشوار است و اگر همه اتفاقاتي كه برايش مي افتد را براي من تعريف نكند مطمئنا من ناراحت يا نااميد نمي شوم، چون مي دانم كه قادر به نفوذ به همه شكاف هاي مغزش نيستم. او هم درعوض از رازهاي كوچكي كه براي خودم دارم ناراحت نمي شود.
درواقع من فكر مي كنم داشتن اين حريم شخصي باعث مي شود بتوانم خودم را در رابطه هر از گاهي احيا كنم. اگر من مجبور بودم كه همه كارها و افكارم را با شوهرم درميان بگذارم، آنقدر از انرژي خالي مي شدم كه ديگر چيزي براي ساير قسمت هاي زندگي مثل كار و بچه ها نمي ماند.
سعي كنيد كمي از احساسات طرف مقابلتان چشم پوشي كنيد؛ آيا اين بهترين دليل براي نگه داشتن بعضي چيزها پيش خودتان نيست؟ يكي از دوستانم روزي به من گفت كه از روابط زناشويي با همسر قبلي اش بيشتر احساس رضايت مي كرده است، اما هيچ وقت جرات گفتن اين مطلب را به همسر فعلي اش كه بسيار برايش قابل احترام است ندارد. او بدرستي اين مساله را براي حفظ احترام همسرش، پيش خود پنهان كرده است، مثل وقتي كه بعضي چيزها را براي حفاظت از خودتان پيش خود مخفي مي كنيد. دوست من ليزا از گفتن وزنش به همسرش ابا مي كند.
او مي گويد: «من خيلي سبك تر از وزنم به نظر مي آيم، پس چرا بايد همسرم را با گفتن اين واقعيت از خودم نااميد كنم؟» حفظ اين حريم شخصي، از شما محافظت مي كند؛ باعث مي شود در نظر فردي كه برايتان قابل ارزش و احترام است، رقت انگيز و ناتوان به نظر نياييد. زني را مي شناختم كه مي گفت «وقتي يك بار كودكم از روي ميز به پايين پرت شد به همسرم نگفتم، كودك آسيبي نديده بود، خودم هم به اندازه كافي ناراحت بودم پس چرا بايد فكر همسرم را هم آشفته مي كردم؟»
يكي از دوستانم مي گفت كه چند وقتي از طرف يكي از خواستگاران سابقش نامه هاي عاشقانه اي به دفتر كارش مي رسد. او اين نامه ها را جواب نمي داد، اما لزومي هم نمي ديد كه اين مساله را با همسرش درميان بگذارد، چون احساس مي كرد بي دليل باعث رنجش او خواهد شد. چه كسي مي تواند اين زن را از كتمان حقيقت از همسرش متهم كند؟ همه ما به تجربه دريافته ايم كه صداقت هميشه هم خوب نيست و گاهي خانه خراب كن مي شود.
دكتر رآل اعتقاد دارد كه همه ما ذاتا و غريزتا مي دانيم كه اين حد و حدود تا كجاست. با اين حال مقياسي براي ما عنوان مي كند: از خودتان بپرسيد، اگر كسي از اين كار شما فيلم بگيرد و آن را به همسرتان نشان دهد، آيا ناراحت يا عصباني مي شود؟ آيا مي توانيد جلوي آينه بايستيد و رودررو به خودتان بگوييد كه بي گناه و بي تقصيريد؟ اگر نتوانيد اين كار را كنيد حتما كارتان مشكل دارد.
در اين حالت بايد بفهميد كه پنهان كردن اين مساله به خاطر حق طبيعي شما براي داشتن حريم شخصي نيست، بلكه به اين خاطر است كه مي دانيد كارتان اشتباه بوده است. و اينجاست كه همسرتان را فريب مي دهيد.
دكتر رني كوهن اعتقاد دارد: «فعاليت هاي بزرگسالانه اي هست كه گزارش جزء به جزء آن به همسر الزامي ندارد. شما ديگر بچه نيستيد كه بخواهيد براي كارهايتان اجازه بگيريد. بايد اينقدر اعتماد و اطمينان در ازدواجتان باشد كه اين آزادي عمل را به شما بدهد.»
در پايان بايد بگويم اين كه چه چيزهايي را بايد از همسرتان پنهان كنيد و چه چيزهايي را نبايد، بستگي به نوع رابطه شما و همسرتان دارد. شناختي كه از همسرتان داريد مي تواند كمك خوبي برايتان باشد و از آن طريق بفهميد كه دوست دارد چه چيزهايي را با او ميان بگذاريد و اگر در موردي ترديد داشتيد، صراحت را انتخاب كنيد؛ گاهي اوقات برملاكردن حقايق بهتر از نگه داشتن راز است.
دكتر جاكوبز اعتقاد دارد هر چه دو طرف رابطه مسائل بيشتري را از هم پنهان كنند، ازدواجشان بي ثبات تر و ناپايدارتر خواهد شد. «وقتي در مورد آنچه هستيد رك و صادق باشيد و همزمان فرديت خودتان را حفظ كنيد، همسرتان تمايل بيشتري براي پذيرش و قبول شما آن طور كه هستيد پيدا خواهد كرد.»
منبع: سايت پزشك آنلاين
ارسال توسط کاربر محترم سایت :azadisaber
ايميل شوهرش از كار افتاده بود و مي خواست كه از ايميل او استفاده كند. بعد از اين كه شوهرش وارد سيستم شد، از او رمز عبور ايميلش را خواست، اما خانم الف گفت كـه بـايد خودش آن را وارد كند. شوهرش فكر مي كرد كه شوخي مي كند و دوباره تقاضايش را مطرح كرد. اما خانم الف لام تا كام حرف نزد و وقتي مي خواست رمز عبور را وارد كند شوهرش را مجبور كرد جاي ديگري را نگاه كند.
خانم الف در مورد احساس شوهرش در آن لحظه مي گويد: «او گيج و بسيار عصباني بود. من برايش توضيح دادم كه چيزي در ايميلم وجود ندارد كه باعث ناراحتي او شود، اما فكر هم نمي كنم كه چون متاهل هستم بايد خصوصي ترين مسائلم را هم با او درميان بگذارم.»
2 نفر يكي مي شوند... من به ما تبديل مي شود و 2 طرف همه چيزشان را با هم شريك مي شوند. اين يك ايده آل در ازدواج رمانتيك است. اما بعد از حرف زدن با زناني مثل خانم الف حيرت مي كنم؛ آيا اين كار واقع بينانه است؟ آيا حتي براي ما خوشايند است؟
يك روان شناس مي گويد: «توازن و تعادل بين جدايي و پيوستگي يكي از مهم ترين مسائل در ازدواج است. همه زوج ها تلاش مي كنند راهكاري را پيش گيرند كه هر دو طرف با آن راحت باشند. گاهي اوقات يك زوج دوست دارد در رابطه پيوستگي بيشتري داشته باشد، در حالي كه زوج ديگر ممكن است جدايي بيشتر طلب كند.»
اكثر دوستانم در عقيده خود راسخند كه زن و شوهر بايد در همه چيز با هم شريك باشند، اما وقتي كمي فكر مي كنند، مي بينند كه خيلي وقت ها بعضي مسائل را از همسرشان پنهان مي كنند، مثل كيفيت رابطه جنسيشان با يكديگر يا چيزهايي در مورد خانواده همسرشان. يكي از همسايگانم روزي به من گفت «من همه چيز را به شوهرم مي گويم.» اما كمي از گفتن اين ادعا نگذشته بود كه حرفش را پس گرفت «نمي دانم، شايد همه چيز نه...» لحظه اي صبر كرد و بعد گفته اش را اين طور تكميل كرد «باشه باشه قبول مي كنم، همه چيز را نمي گويم، فقط چيزهايي را كه فكر مي كنم لازم است بداند با او درميان مي گذارم.»
كمي جدايي
هر انساني نياز به مرز و محدوده دارد و در يك ازدواج دو طرف بايد اينقدر انعطاف پذير باشند كه اجازه دهند طرف مقابلشان مرز و محدوده اي براي خود تعيين كند. كليد آن تعادل است: «اگر اين مرزها خيلي ثابت و محكم باشند، احتمال بسياري وجود دارد كه دو طرف از هم دور شده و جدا شوند و اگر هم هيچ مرز و حدودي براي خود تعيين نكنيد، دوطرف بيش از حد با هم قاطي خواهند شد كه به اين هم رابطه سالم نمي توان گفت.»
به عبارت ديگر، تركيب شدن دو طرف در ازدواج كمي حالت مجازي دارد، نه واقعي. زن و شوهر هميشه افرادي جدا از هم خواهند بود و درون هر فردي فضايي است كه نياز به حفاظت دارد، يعني شما اين حق را نداريد كه ايميل ها، كمدها، يا حتي كيف همديگر را بدون اجازه طرفتان چك كنيد. درواقع، همه كارشناساني كه مساله بين خانم الف و همسرش را مطالعه كردند، اتفاق نظر داشتند كه سونيا كاملاحق داشته كه بخواهد رمز عبور ايميل خود را از همسرش پنهان كند.
اما شناخت از نياز به داشتن حريم دروني در دنياي واقعي چگونه شكل مي گيرد؟ در بهترين ازدواج ها، زوجين به هم اجازه مي دهند كه از حد خود فراتر بروند و به طور ضمني به هم اعتماد مي كنند كه هر چه را كه بايد به همديگر بگويند. اين مساله بويژه در مورد مسائل مالي بسيار اتفاق مي افتد، همان طور كه در اكثر مواردي كه از خانم ها سوال مي كنم كه چه چيز را از همسرانشان پنهان مي كنند، به همين نكته اشاره مي كنند.
ترتيبات مالي معمولادر روابطي كه بازجويي هاي هر روزه از دخل و خرج طرفين انجام نمي شود، معمولابهتر صورت مي گيرد. زوجي را مي شناختم كه بين خود قرار گذاشته بودند كه در مورد خرج هاي بالاي 200 هزار تومان با هم مشورت كنند و تا زير اين قيمت خودشان مختار بودند. وقتي يكي از طرفين عادت داشته باشد تا يك ريال خرج و مخارج طرف مقابل را هم حساب كند، تمايل به پنهان كردن خرج ها در طرف مقابلش بيشتر خواهد شد؛ مشكلي كه ريشه و بنياد آن از بي اعتمادي نشات مي گيرد.
بله، مساله حريم شخصي نيز در ازدواج مثل خيلي از مسائل ديگر به مساله اعتماد برمي گردد. طرفين رابطه چقدر بايد به هم آزادي عمل بدهند؟ چه وقت پنهان كردن يك مساله يا برعكس آن، تجاوز به حريم شخصي طرف مقابل و خيانت در اعتماد به شمار مي رود؟ خود من، با اين كه چيزي براي پنهان كردن ندارم، اما اگر مي فهميدم شوهرم بدون اجازه ام وارد ايميلم شده است مطمئنا آزرده خاطر مي شدم و مطمئنم او هم اگر من چنين كاري مي كردم همين احساس را داشت.
شوهر من كه يك عكاس است زمان زيادي را در سفر مي گذراند و گفتن همه جزئيات زندگي اش وقتي پيش من نيست كمي دشوار است و اگر همه اتفاقاتي كه برايش مي افتد را براي من تعريف نكند مطمئنا من ناراحت يا نااميد نمي شوم، چون مي دانم كه قادر به نفوذ به همه شكاف هاي مغزش نيستم. او هم درعوض از رازهاي كوچكي كه براي خودم دارم ناراحت نمي شود.
درواقع من فكر مي كنم داشتن اين حريم شخصي باعث مي شود بتوانم خودم را در رابطه هر از گاهي احيا كنم. اگر من مجبور بودم كه همه كارها و افكارم را با شوهرم درميان بگذارم، آنقدر از انرژي خالي مي شدم كه ديگر چيزي براي ساير قسمت هاي زندگي مثل كار و بچه ها نمي ماند.
حفظ ظاهر
سعي كنيد كمي از احساسات طرف مقابلتان چشم پوشي كنيد؛ آيا اين بهترين دليل براي نگه داشتن بعضي چيزها پيش خودتان نيست؟ يكي از دوستانم روزي به من گفت كه از روابط زناشويي با همسر قبلي اش بيشتر احساس رضايت مي كرده است، اما هيچ وقت جرات گفتن اين مطلب را به همسر فعلي اش كه بسيار برايش قابل احترام است ندارد. او بدرستي اين مساله را براي حفظ احترام همسرش، پيش خود پنهان كرده است، مثل وقتي كه بعضي چيزها را براي حفاظت از خودتان پيش خود مخفي مي كنيد. دوست من ليزا از گفتن وزنش به همسرش ابا مي كند.
او مي گويد: «من خيلي سبك تر از وزنم به نظر مي آيم، پس چرا بايد همسرم را با گفتن اين واقعيت از خودم نااميد كنم؟» حفظ اين حريم شخصي، از شما محافظت مي كند؛ باعث مي شود در نظر فردي كه برايتان قابل ارزش و احترام است، رقت انگيز و ناتوان به نظر نياييد. زني را مي شناختم كه مي گفت «وقتي يك بار كودكم از روي ميز به پايين پرت شد به همسرم نگفتم، كودك آسيبي نديده بود، خودم هم به اندازه كافي ناراحت بودم پس چرا بايد فكر همسرم را هم آشفته مي كردم؟»
يكي از دوستانم مي گفت كه چند وقتي از طرف يكي از خواستگاران سابقش نامه هاي عاشقانه اي به دفتر كارش مي رسد. او اين نامه ها را جواب نمي داد، اما لزومي هم نمي ديد كه اين مساله را با همسرش درميان بگذارد، چون احساس مي كرد بي دليل باعث رنجش او خواهد شد. چه كسي مي تواند اين زن را از كتمان حقيقت از همسرش متهم كند؟ همه ما به تجربه دريافته ايم كه صداقت هميشه هم خوب نيست و گاهي خانه خراب كن مي شود.
حقيقت و دروغ
دكتر رآل اعتقاد دارد كه همه ما ذاتا و غريزتا مي دانيم كه اين حد و حدود تا كجاست. با اين حال مقياسي براي ما عنوان مي كند: از خودتان بپرسيد، اگر كسي از اين كار شما فيلم بگيرد و آن را به همسرتان نشان دهد، آيا ناراحت يا عصباني مي شود؟ آيا مي توانيد جلوي آينه بايستيد و رودررو به خودتان بگوييد كه بي گناه و بي تقصيريد؟ اگر نتوانيد اين كار را كنيد حتما كارتان مشكل دارد.
در اين حالت بايد بفهميد كه پنهان كردن اين مساله به خاطر حق طبيعي شما براي داشتن حريم شخصي نيست، بلكه به اين خاطر است كه مي دانيد كارتان اشتباه بوده است. و اينجاست كه همسرتان را فريب مي دهيد.
دكتر رني كوهن اعتقاد دارد: «فعاليت هاي بزرگسالانه اي هست كه گزارش جزء به جزء آن به همسر الزامي ندارد. شما ديگر بچه نيستيد كه بخواهيد براي كارهايتان اجازه بگيريد. بايد اينقدر اعتماد و اطمينان در ازدواجتان باشد كه اين آزادي عمل را به شما بدهد.»
در پايان بايد بگويم اين كه چه چيزهايي را بايد از همسرتان پنهان كنيد و چه چيزهايي را نبايد، بستگي به نوع رابطه شما و همسرتان دارد. شناختي كه از همسرتان داريد مي تواند كمك خوبي برايتان باشد و از آن طريق بفهميد كه دوست دارد چه چيزهايي را با او ميان بگذاريد و اگر در موردي ترديد داشتيد، صراحت را انتخاب كنيد؛ گاهي اوقات برملاكردن حقايق بهتر از نگه داشتن راز است.
دكتر جاكوبز اعتقاد دارد هر چه دو طرف رابطه مسائل بيشتري را از هم پنهان كنند، ازدواجشان بي ثبات تر و ناپايدارتر خواهد شد. «وقتي در مورد آنچه هستيد رك و صادق باشيد و همزمان فرديت خودتان را حفظ كنيد، همسرتان تمايل بيشتري براي پذيرش و قبول شما آن طور كه هستيد پيدا خواهد كرد.»
منبع: سايت پزشك آنلاين
ارسال توسط کاربر محترم سایت :azadisaber
/ج