نهج البلاغه،کلام انسان «هادي»* (1)
چکيده
انسانها دو دسته اند، انسان هادي (انبيا واوصيا) ره يافته به علم مبذول الهي که براي هدايت انسانها از عالم ربوبي نازل شده است؛ وانسان هابط، همه انسانهاي گرفتار در دنياي ظلماني. کلام موجود نيز دو دسته است: کلام هادي يعني کلام وحي وکلام حاملان وحي وديگر کلام ظلمت يعني کلام انسان هابط. انسان هادي داراي علوم قرآني بوده ولاجرم به مقام عصمت نائل گرديده است چه دارا بودن علم صحيح مقارن با عصمت است. اواگر چه جزو بني آدم است اما حضورش در جهان خاکي از نوع ارسال است. بنابراين شان انسان هادي در قياس با ديگر انسانها نامحدود است.
مرتبه وجودي انسان هادي به نور، کلمه نور ونورالانوار تعبير شده است. کلمه نور ظهوري است که بر ساير ظهورها مقدم است و نورانوار فيض مطلق است و ساير پديده ها به واسطه او پديد آمده اند.او دليل اراده خدا وصنع کامل است وديگر پديده ها بسط وجودي اويند.اودر مقام عبوديت وانقطاع الا الله است وصاحب اسم گزين ومنشا فيض ودانا بر سر الهي است . اووجه الله است وآنچه از غيب باري افاضه شده از طريق او بوده است. او هميشه درميان خلق حضور داشته و تنها راه وصول به ذات باري است.
انسان هادي دانا بر حقايق عالم ومشرف بر آن است. انسانها تنها با هدايت او هدايت مي يابند.
انسان هابط براي بازگشت به سوي خدا تنها بايد به دامان کتاب هادي وانسان هادي چنگ اندازد وفروغ فطرت خود را به دليل زندگي ظلماني از دست داده، به نور وجودي او روشن سازد ودر شعاع وجودي او راه را باز يابد.اين مهم، بزرگترين لطف الهي پس از خلقت بر انسان است واز نحوه برخورد انسان با اين نعمت بزرگ سؤال خواهد شد.
نهج البلاغه جوششي از سرچشمه فيض الهي وتقرير دوباره اي از حقايق قرآن وتعاليم اسلامي است.امام علي (ع) پرورش يافته پيامبر، فردي که وجودش محل التقاي بزرگترين جريان هاي هستي بوده است، گويند نهج البلاغه داراي فيوض گسترده اي است که در عرضه هاي گوناگون معرفتي مي درخشد.
واژه هاي کليدي
مقدمه
بحيث النجم من يد المتناولين و وصف الواصفين. اما بايد به شناخت حقيقت رسيد وبه مقام معرفت نزديک شد، گرچه نگاهي است از دريا به دور... دانستن اينکه انسان هادي کيست؟ نه تنها به بهره گيري از اين چشمه ساران فياض کمک مي کند، بلکه سبب مي شود همگان با شور وشعوري فزون و آمادگي بيشتري به آن چشمه هاي خورشيد نزديک شوند واز آن کسب فيض نمايند.
طرح مسئله
شناخت نخست
2 - کلام وحي، قرآن کريم، که موجود است. اين کلام هم به حسب محتوا وجوهر وهم به حسب قالب وصورت وکلمات وترکيب واجزا از جهان ملکوت نازل شده است.
3 - کلام حاملان وحي، کلام پيامبر اکرم و اوصياي اوکه از ديگر بشريت والاترند. اين کلام نيز به اعتبار محتوا، علم وجوهره خود از ارتباط با روح قدسي گوينده سرچشمه مي گيرد وکلامي آسماني مي شود. اما به اعتبار قالب و ترکيب واجزا از اين جهان است.اين کلام و کلام وحي - با تفاوت مرتبه - هر دو کلام نوراند. وجود انسان وجه الله ترکيب از طينت بهشتي وطينت ارضي است. طينت ارضي در جوار طينت بهشتي قرار دارد وخميره ارضي اش متأثر از خميره بهشتي آن مستهلک شده است. يعني وجه غالب انسان هادي وجه الهي اوست.بنابراين بستر پيدايش کلام معصوم (ع) نيز بستر ديگري است که آن را کلام نور مي سازد.
کلام علي بن ابي طالب (ع) از بالاترين نمونه هاي کلام انسان هادي است. کلام او را «دون کلام خالق» و«فوق کلام مخلوق» خوانده اند. اين در واقع شناختي بزرگ و واقعيتي عظيم را مي نماياند؛ کلام هيچ متکلمي از زمينيان به پاي کلام علي (ع) نمي رسد، مگر کلام از زبان انساني هم پايه او برخاسته باشد.
کلام افراد عادي، هر که و در هر رده اي، کلامي زميني، اين جهاني وطبيعي است.کلام طبيعي، کلام ظلمت است، زيرا طبيعت سراي ظلمت است؛ وبشر مقيم در ظلم ساران سخنانش همه مايه گرفته از همين ظلمات متراکم واز نفوس مستغرق در ظلمات طبيعي وکشمکش هاي اميال واغراض واهوا وغرايز وجهلها وغرورها واوهام وپندارها است.البته گاه پيش مي آيد که در کلام انسان هابط نيز آثاري از علم حقيقي ديده شود. اين درکلام کساني تبلور مي يابد. که به گونه اي - مستقيم يا غير مستقيم - از چشمه وحي وعلوم الهي بهره جسته اند؛ يا از فطرت و فروغ عقل بهره برده اند.(2)
شناخت دوم
2- انسان هابط يا همان بشر سرگشته دروادي ضلالت واوهام که به ظلمت ساران ماده وطبيعت تبعيد شده است. به طور کلي همه انسانها از اين دسته اند.
3 - انسان هادي که براي هدايت فرستاده شده وهمان نفس مطهر ومعصومي است که به صاحب نور هدايت منعم شده وراز نجات انسانها در دست اوست. او براي هدايت انسان از عالم ربوبي بدين جهان آمده است. حقيقت کلي او مانند تالي وي قرآن ، درحد استعداد انسانها نازل مي شود. تا با آن هدايت يابند. آمدن انسان هادي به اين جهان از مقوله هبوط وسقوط نيست، بلکه به نص قرآن ، مأموريتي براي هدايت انسانها وساختن فرد وجامعه است.
4 - انسان هادي پس از پيامبر اکرم(ص) ائمه اطهارند که در حديث شريف ثقلين عدل ولنگه وتاي قرآن کريم معرفي شده اند. علم در قرآن است وراه رسيدن به اين علم، يا دلالت بر آن نزد معصوم است. انسان هادي ناگزير معصوم است، زيرا عصمت وعلم صحيح ملازم با هم اند.قرآن کريم مجموع کامل علم صامت وانسان هادي مجموع کامل علم ناطق است. شناخت صحيح تمام حقايق عالم، از ثابت وزايل، در زمان و ماوراي زمان، در قرآن وسينه انسان هادي نهفته است.پس هدايت راستين فقط در قرآن کريم وکلام معصوم (ع) است. شرح وتفسير هدايت کلي قرآني(تبيين خط قرآني درعلم وعمل.يعني خط شناختي وسلوکي واقدامي فردي واجتماعي، تربيت فرد قرآني، ساختن جامعه قرآني جز از طريق انسان هادي تحقق نخواهد يافت. حيات تکويني وحيات تشريعي به هدايت انسان هادي نيازمند است. در بعد تشريع، اگر حجت معصوم (ع) نباشد، ديگران نمي توانند دين خدا، به ويژه رکن عدالت، را آنچنانکه بايد اجرا کنند. (3) اگر عدالت نباشد، نمي توان حياتي واقعي و فراگير براي دين واحکام الهي تصور کرد. زيرا امير مؤمنان (ع) مي فرمايد: العدل حياه الاحکام (آمدي، 46).
5- آدمي داراي ابعاد گوناگوني است. از جمله دو بعد خالص ومشوب. ضمير انسان هادي داراي وجه خالص و فطري است. او برخلقت نخستين خود باقي است. ذات مطهرش به انواع آلودگي ها وجهالت تن نيالوده است ودست طبيعت واميال و پرده ها و حجاب هاي برخاسته از عادات واعتقادات سخيف دامان وي را نيالوده است. اما وجود انسان هابط از نوع مشوب ومحجوب است وجاهليت طبيعي واعتقادي وعادتي و فرهنگي و تاريخي وجود او را آلوده کرده است. انسان هابط بر اثر انحرافات وجهل و فساد از فطرت خويش دور افتاده است.
6- انسان به حسب نوع خود هابط است، نه به حسب همه افراد هم نوع خود؛ چه انسان هادي هم واقعيت انساني وخاکي دارد وجزو بني آدم است . پيامبران نيز از آدم تا خاتم (عليهم السلام) به دليل عصمت ورسالت ومقام اصطفا، همگي انسانهاي هادي اند. بنابراين، حضور انسان هادي دراين جهان خاکي از نوع نزول وارسال ومأموريت بوده ، اما حضور انسان هابط از نوع هبوط وسقوط است. شأن انسان هادي در قياس با انسان هابط بي کران و نامحدود است؛ بنابراين، تصرف او نيز نامحدود خواهد بود. او د رعين حضور وتصرف درطبيعت در ماوراي طبيعت نيز حضور وتصرف دارد.انسان هابط مانند زنداني است وانسان هادي همانند طبيبي است که براي معالجه و آموزش او به زندان سر مي زند. از اين رو ورود وخروج او به زندان هميشه ميسر است. انسان هادي محدود به زمان وطبيعت نيست، بلکه به نص سوره قدر امور جهان و کارگزاران جهان زير نظر اوست.
پينوشتها:
*- اين مقاله توسط فصلنامه نهج ازمتن کتاب کلام جاودانه تهيه و به تصحيح وتأييد نهايي استاد رسيده است.
2- بايد توجه داشت که به فعليت رساندن شايسته استعدادهاي فطري زماني حاصل مي شود که تحت هدايت وتعليم وتربيت انسان هادي صورت گيرد.اولين نقش انسان هادي هدايت فطرت ورهايي آن از بند و حجابهاي گوناگون است به نحوي که سلوک از ابتدا به شکل سالمي صورت پذيرد. تعقل به معناي به کارگيري عقل واستفاده فعال از آن است .تعقل روشهاي گوناگوني دارد. آنچه انسان را به حقايق قرآني رهنمون مي دارد، تعقل قرآني يعني تعقلي که به روش قرآني انجام گيرد، ومتأثر از هيچ روش ومنطق ديگر نباشد؛ تا از خلط دريافت و مزج شناخت رهايي يابد.
3- چنانکه تجربه هم ثابت کرده، وتعهد نيز اقتضا مي کند که به اين حقيقت اعتراف شود، تا دين خدا ومجاهدات پيامبران واوصيا مخدوش نشود.
ادامه دارد...
/ج