گفتگو با سيد محسن حكيم
درآمد
كشف زواياي تاريك رويداد شهادت آيت الله العظمي صدر و نيز دستهاي پنهان و آشكاري كه در اين فاجعه، دخيل بودند، از جمله موضوعاتي است كه پس از سقوط رژيم بعث عراق و به ويژه پس از دستگيري صدام، افكار عمومي را در جهان تشيع و بلكه جهان اسلام، به خود معطوف داشته است. عدم تحقق اين خواست به حق را كه تا كنون جامه عمل به خود نپوشيده و حتي پس از محاكمه و اعدام صدام رو به نااميدي نهاده، علل با توجيهات چندي است كه در اين گفت و گو به پاره اي از آنها اشاره رفته است. صرفنظر از صحت و سقم آنچه كه در توجيه روند محاكمه صدام و ساير سران رژيم سابق عراق بيان مي شود، هنوز اين اميد وجود دارد كه اسناد پراكنده مرتبط با اين رويداد در راستاي شفاف سازي آن، هر چه زودتر منتشر شوند و در معرض بررسي پژوهان قرار گيرد.
پيگيري جنايات صدام در مورد نخبگان، مراجع و علما پس از سقوط وي به کجا انجاميد؟
با توجه به اسناد موجود از سازمانهاي اطلاعاتي عراق و شهودي که تاکنون از برخي از جرائمي که توسط صدام و باند فاشيستي او انجام شده اند، زنده مانده اند، چندين پرونده، از جمله پرونده «دو جي» آماده شده بود که با توجه به اثبات تمامي ارکان جرائم صدام از جمله ارکان مادي و معنوي و قانوني و نيز رسيدگي به پرونده انفال که در حال حاضر شاهد مراحل آخر آن هستيم و يا پرونده انتفاضه سال 1370/1991 و همچنين پرونده هاي ديگر از جمله قتل عام شيره بارزاني يا کشتار نخبگان ديني و علماي شيعه نجف، از جمله شهيد کشتار نخبگان ديني و علماي شيعه نجف، از جمله شهيد آيت الله العظمي صدر، همه اينها در کيفر خواست به وسيله دادستان اين دادگاه، مراحل آماده شدن را طي مي کنند، بعضي ها هم آماده شده و حتي حکم آنها هم به نتيجه رسيده و مانند حکم دادگاه دوجي اجرا شده اند. دادگاه انفال را که عرض کردم در حال طي مرحله آخر هستيم و بعد از آن هم پرونده انتفاضه خواهد بود و پس از آن هم کيفر خواست عليه صدام و جنايات او عليه شهيد صدر و ساير نخبگان ديني ارائه خواهد شد. البته در مورد صدام، حکم اعدام او پيشاپيش، اجرا شده است، اما پيگيري پرونده ساير افرادي که در اين جنايات مشارکت داشته اند، اعم از آنان که تا قبل از سرنگوني صدام ؛ در به شهادت رساندن مرجع بزرگوار آيت الله العظمي محمد باقر صدر نقش داشتند و نيز آنان که در اعدام وحشيانه شصت و دو نفر از شهداي خاندان حکيم و در ايذا و شهادت شهيد بزرگوار حضرت آيت الله العظمي محمد صدر و يا حضرت آيت الله العظمي غروي، حضرت آيت الله العظمي بروجردي و ساير نخبگان حوزه مشارکت داشتند، همچنان ادامه دارد.
اشاره کرديد به اسناد باقيمانده از دوران صدام. برخي معتقدند پس از حمله آمريکا به عراق مهم ترين اسناد موجود در پرونده آيت الله صدر در مخابرات عراق که حاوي نکات افشاگرانه بي شماري درباره دخالت آمريکا در اعدام ايشان بوده، توسط مأموران آمريکا ربوده شده و باقي پرونده که صرفا حاوي نکات شخصي است، تسليم سيد جعفر صدر(فرزند شهيد) خواهد شد. بعد از سقوط صدام آيا اساسا به اسناد جديدي برخورديد و چه اسنادي را در اختيار داريد؟
بعد از سرنگوني صدام با توجه به اينکه شاهد اشغال عراق توسط نيروهاي انگليس و آمريکا بوديم؛ از جمله مهم ترين کارهايي که آمريکايي ها کردند؛ دستيابي به اسناد سازمانهاي اطلاعاتي عراق بود. آنها در حدود هشتاد درصد اين اسناد را به کشور قطر منتقل کردند و در پايگاه آمريکاييها در قطر از آنها کپي برداري شد و بخشي از اسناد، اينک به تدريج به دولت عراق بازگردانده مي شوند، ولي از بيست درصد باقي،
بخشي به دست مردم افتاد. برخي از اين اسناد که در سازمان اطلاعات نجف بودند. هنوز در گونيهايي دارند خاک مي خورند.يکي از مشکلات عمده اي که ما داريم اين است که هيچ مرکزي مسئول نگهداري از اين آرشيو ملي نيست و به خاطر وضعيت امنيتي ويژه اي که اينکه در عراق حاکم است، شايد ما هنوز بايد مدتهاي طولاني منتظر وضعيتي بمانيم که ايجاد چنين مرکزي ممکن باشد. در مورد شهيد آيت الله العظمي صدر ممکن است اسنادي نزد محبان و شاگردان ايشان وجود داشته باشد.
آيا پس از اعدام صدام، در مورد نحوه شهادت آقاي صدر چيزي بر اطلاعات شما افزوده شد؟ آيا مشخص شد چه کساني در اين جنايت، شريک بودند ؟
شنيده ام که اسنادي وجود دارند، ولي خودم نديده ام که خدمتتان عرض کنم. شايد مهم ترين صحبتها در مورد شهيد صدر را همان کسي گفته باشد که ايشان را دفن کرده است، چون قبل از آن حتي معلوم نبود که شهيدصدر در کجا مدفون هستند. اين، کار بسيار مهمي بود که توانستند قبر مطهر ايشان را پيدا کنند، ولي در مورد جزئيات مسئله، بنده چندان مطلع نيستم. قطعا اگر سندي هم در دست مردم بوده، به خانواده ايشان يا مؤسسه يا بنياد شهيد محمد باقر صدر که در حال حاضر در عراق تأسيس شده و داماد بزرگ ايشان، سيد حسين صدر و چند نفر ديگر، متوليان آن هستند؛ تحويل داده شده است. قطعا با مراجعه به آنها مي توان به بسياري از اخبار و اطلاعات دست پيدا کرد.
بسياري معتقدند که اعدام صدام در واقع به منظور ممانعت از افشاي هويت عناصر مختلف در انجام اعمالي چون شهادت شهيد صدر و بسياري از جنايات ديگر و نيز برملا شدن دستهاي پنهان کشورهاي بيگانه در اين امر بوده است. شما در اين باره چه تحليلي داريد؟
بعد از سرنگوني صدام و تشکيل اين دادگاه، دو راهبرد براي چگونگي انجام مراحل دادرسي دراين دادگاه مطرح بود. يکي اينکه دادگاه صدام را به يک دادگاه مستند ساز تاريخ مبدل کنيم و به تک تک جرائم صدام که درباره مردم عراق انجام داده است، رسيدگي کنيم و اين محاکمه ساليان سال طول بکشد. راهبرد ديگر اين بود که با اثبات اولين جرمي که محکوميت اعدام را براي او به همراه مي آورد، فورا او را اعدام کنيم. اولين دليل ما براي انتخاب راه دوم اين بود که با توجه به زد و بندهاي صدام با سران عرب و دستهاي پنهان و آشکاري که در حمايت او در سطح منطقه و نيز سطح بين المللي وجود داشتند. هر لحظه اين احتمال مي رفت که ما نتوانيم اعدام صدام را به سرانجام برسانيم، دوم اينکه محاکمه صدام در واقع محاکمه تمامي کساني بود که در اين جنايات دست داشتند و لذا بسياري از سران و مقامات منطقه در اين طيف قرار مي گرفتند. از سوي ديگر طرفداران صدام به اين اميد که او بار ديگر به قدرت باز گردد،همچنان عمليات تروريستي را عليه مردم انجام مي دادند. صلاح اين بود که هر چه سريع تر اين جرثومه فساد از بين برود تا هر گونه اميد و انگيزه اي براي بازگشت به قدرت در آنها به يأس و نوميدي تبديل شود که شد و تأثيرات خوبي هم در اين زمينه داشت.
حتي به قيمت مکتوم ماندن بخش عظيمي از اسناد و مدارک تاريخ عراق ؟
بله، قطعا براي اينکه ضرر وجود صدام، هر روز صدها بار بيش از صدها سند تاريخ عراق بود، زيرا همه بازماندگان پنج ميليوني قرباني صدام در عراق و در کشورهاي منطقه از جمله ايران، کويت وساير ملتهاي رنجديده که ازسياستهاي تجاوزکارانه صدام ضرر ديدند، احساس مي کردند صدام بدون هيچ مشکلي همچنان به بقاي خود ادامه مي دهد و حتي همان شب آخري هم كه قرار شد او براي اعدام تحويل نيروهاي امنيتي عراق بدهند، او خواهان ملاقات با يك مأمور عالي رتبه آمريكايي شد و اعلام كرد كه من آماده هستم در زمينه آرام كردن اوضاع عراق همكاري كنم و حتي بعضي از اخبار وجود دارد كه اگر صدام آن شب اعدام نمي شد، ديگر هرگز اعدام نمي شد. با توجه به فضاي سياسي و بسياري از مسائل ديگر، اين احتمال وجود دارد كه چنين تصوري صحيح باشد، بنابراين قطعا تأثير رواني اعدام صدام بر ياران و هوداران و اعضاي باند او فوق العاده زياد بود، مثلا بلافاصله بعد از اعدام صدام در حزب بعث انشعاب ايجاد شد و بين ياران عزت الدوري و ياران محمد يونس الاحمد كه در سوريه است ؛ اختلاف افتاد. پس از اين اعدام نيز شاهد جنگهاي وسيعي بين طرفداران حزب بعث و نيروهاي القاعده هستيم. سوم اينكه تا زمان زنده بودن صدام، گروههايي كه تحت عنوان مقاومت فعاليت مي كردند و متشكل از طرابلسي ها بودند ؛ دست به فعاليتهاي مسلحانه مي زدند و هيچ يك حاضر نبودند وارد فرايند سياسي و آشتي ملي عراق شوند، اما اينكه خودشان درخواست اين كار را مي كردند. قبل از اعدام صدام، گروههاي بي شماري تلاش كردند تا اين گروهها را جذب پروژه آشتي ملي كنند، ولي آنها به هيچ وجه زير بار نمي رفتند و همچنان به فعاليتهاي مسلحانه خود ادامه مي دادند، بنابراين اعدام صدام، تأثيرات شگرفي در كل وضعيت عراق داشت.
صدام در لحظات دستگيري و نيز در دادگاه، در مقابل نام شهيد صدر چه واكنشي نشان داد؟
بعد از دستگيري صدام، پنج نفر رفتند و او را ديدند، آقاي عادل عبدالمهدي كه در مجلس اعلا هستند، دكتر موفق الربيعي، آقاي احمد چلپي، آقاي عدنان پاچه چي و نام نفر پنجم را فراموش كرده ام.
پدر شما چرا نرفتند؟
ارزش ديدن نداشت. حتي از خود من هم دعوت شد كه در دادگاه او حاضر شوم و امتناع كردم، براي اينكه صدام ارزشي نداشت كه انسان بخواهد زحمت رفتن و ديدنش را به خود بدهد. انسان فرصت داشته باشد و باغ وحش برود، بهتر از آن است كه برود و صدام را ببيند. به هر حال اين پنج نفر رفتند و آقاي دكتر موفق الربيعي در مورد شهيد صدر از او سئوال مي كنند و او با بددهني و نهايت بي ادبي به ايشان پاسخ مي دهد. اگر مايل باشيد مي توانيد كل واقعه را از خود آقاي دكتر كه شاهد دادگاه بوده اند، بپرسيد.
در عراق هستند؟
بله، اگر امكان صحبت با ايشان فراهم شود، نكات بسيار دقيقي درباره شهيد صدر و پرونده صدام در مورد ايشان آشكار خواهند شد. به هر حال صدام به شهيد صدر جسارت كرد كه در مطبوعات هم منتشر شد. بنده چون حضور نداشته ام، نمي دانم كه آيا در تحقيقات دادگاه، مطلب خاصي درباره شهيد صدر گفته شده است يا نه.
براساس دانسته ها و ديده هاي شخصي خودتان، وضعيت صدام را قبل و پس از دستگيري چگونه يافتيد؟
من اين سئوال شما را به اين شكل مطرح مي کنم كه صدام در مقابل دوربين هاي رسانه اي و در پشت پرده و ميله هاي زندان، چه فرقي با هم داشت ؟ صدام در موقعي كه مي خواستند اعدامش كنند، به شدت ترسيده بود و شروع به لرزيدن كرد، به طورري كه به او دو تا آمپول آرامبخش زدند. موقعي كه داشت وارد مكاني مي شد كه چوبه دار آنجا بود، به شدت مي لرزيد، ولي به محض اينكه چشمش به دوربينهاي تلويزيوني و عكاسها افتاد، خود را جمع كرد. همه همين را مي گويند، زندانبانها، قاضي رسيدگي به پرونده و تمام كساني كه به هنگام زنداني شدن و محاكمه وي، او را ديده اند مي گويند كه فقط جلوي دوربين ها، خود را محكم نگه مي داشته و تظاهر به قوي بودن مي كرده است، ولي پشت ميله هاي زندان، بسيار ترسو و مفلوك بوده است.
در دوره اي كه در زندان بود، آيا از واكنشها و پيشنهادات و ترفندهايي كه براي رهايي به كار مي برد، خبري به شما مي رسيد؟
صدام نهايت تلاش خود را مي كرد كه بتواند به نوعي معامله سياسي يا امنيتي بكند؛ از جمله اينكه گفته بود ا به ازاي آزادي و يا حتي تبعيد و فقط رد حدي كه بتواند زنده بماند، حاضر است به دار و دسته اش دستور بدهد كه در عراق از شدت ناآرامي بكاهند، ولي دولت عراق با اتخاذ موضع سرسختانه، در مقابل اين ترفندها مقاومت كرد و هيچ يك از اعضاي دولت، زير بار سازشكاري با صدام نرفتند.
با كشته شدن صدام و بسياري از همدستان او، به نظر شما چگونه مي توان واقعه شهادت مرحوم صدر را شفاف سازي و ابعاد آن را بررسي كرد؟
ذكر اين نكته ضرورت دارد كه ما نبايد اميد داشته باشيم كه اگر صدام زنده بود، حقايق را مي گفت. او در ابتداي امر، همه چيز را انكار كرد و ابدا زير بار نمي رفت كه جرمي را مرتكب شده است و اين شيوه را تازماني كه دلايل و اسنادي ارائه شد ند، ادامه داد و تازه همان موقع هم برخي از موارد را انكار مي كرد. حتي هنگامي هم كه امضاي خودش را به او نشان مي دادند، مي گفت چه دليلي وجود دارد كه اين امضاي من باشد، شايد خودتان جعل كرده ايد. منظور اين است كه اين جور نيست كه اگر صدام زنده مي ماند، همه مسائل را صريح و شفاف مي گفت.
آيا با محاکمه صدام، بخشي از حقايق افشا شدند؟
بله، هنگامي كه اسناد رو شدند و هيچ گونه راهي براي فرار صدام وجود نداشت، مجبور شد به رغم ميل خود به بسياري از جناياتش اقرار كند، ولي حكم دادگاه منحصرا مبتني بر اقرار نيست،هر چند اقرار مهم ترين دليل اثبات جرم است، ولي نمي توان هميشه با استناد به آن،جرمي را اثبات كرد. ادله مادي و به ويژه شهود از ادله مهم اثبات جرم هستند. به هر حال من گمان نمي كنم صدام اگر هم زنده مي ماند، مطالب بيشتري را افشا مي كرد. مخصوصا با آن برخوردهاي زشتي كه داشت، ما هيچگونه انعطاف را در او مشاهده نمي كرديم.
منظور من اين بود كه با وجود صدام مي شد جوانب اين رويداد، از جمله دخالتهاي دولتهاي خارجي را روشن كرد. به نظر شما هنگامي كه صدامي وجود ندارد كه اين ابعاد را روشن سازد، تشكيل دادگاه بي معني نيست؟
بديهي است كه در جناياتي كه صدام انجام داد، تنها نبود و گروهها و افراد زيادي در اين رويداد ها دخالت داشتند ؛ از جمله ما سندي از سازمان اطلاعات عراق در اختيار داريم كه نشان مي دهد سفير يكي از كشورهاي بزرگ در تهران، تلاش مي كرد گزارش ديدارهايي را كه به شهيد حكيم داشت، بلافاصله و مستقيما به دولت عراق و صدام منتقل كند.
يعني شما نمي دانستيد كه چنين كاري مي كند؟
واضح است كه وقتي سفيري به كشوري مي آيد، فقط در همان حيطه و منطقه فعاليت نمي كند، به خصوص در كشوري كه با كشور همسايه سابقه دوستي دارد،ولي اين مسئله، امري طبيعي است. نه فقط سفير آن كشور كه همه همين گونه عمل مي كردند. به هر حال همه اين اسناد باقي مي مانند، حال يا به صورت سند در وزارت امور خارجه و يا وزارت اطلاعات كه اينها همه بايد جمع شوند. تصور من اين است كه بنياد شهيد بزرگوار آيت الله صدر، اسناد مربوط به فعاليتهاي سياسي و اجتماعي ومسائل مربوط به شهادت ايشان را گردآوري مي كند و نظير كتابهايي كه اينجا در مورد اسناد ساواك كه مربوط به شخصيتهاي مختلف هستند؛ چاپ مي شوند، به نظر مي رسد كه آن بنياد هم اين كار را انجام مي دهد.
هر چند اندكي از موضوع مصاحبه دور مي شويم، اما طرح اين موضوع هم مي تواند برخي از نكات تاريخ معاصر عراق را روشن سازد.در رويداد شهادت آيت الله حكيم، آيا شما دست طرفداران صدام را در كار مي بينيد و يا اين ماجرا را به گروههاي القاعده و زرقاوي نسبت مي دهيد؟
اعترافات، شواهد و ادله اي كه در دست داريم، نشان مي دهند كه اين كار به دستور شخص زرقاوي انجام شده است، يعني زرقاوي ياسين جراد به اضافه دو تن از فرماندهان عالي رتبه سازمان القاعده، اين كار را در نجف انجام دادندو بعد خودشان هم اعتراف كردند، يعني در سندي كه ما در دست داريم، هم زرقاوي و هم فرمانده عملياتي اعتراف كردند كه اين كار را انجام دادند. جالب اينجاست كه تمامي كساني كه در شهادت آيت الله حكيم نقش داشتند، كشته شدند يا در جنگ فلوجه اول يا دوم يا به واسطه هدف قرار گرفتن توسط مهاجمان آمريكايي يا عراقي. قدر مسلم اين كه شهادت آيت الله حكيم توسط شخص زرقاوي و سازمان القاعده انجام شد.
آيا پرونده آيت الله حكيم هم به سرنوشت پرونده آيت الله صدر دچار مي شود؟
البته پرونده هنوز مفتوح است، ولي تمام عناصر ارتكاب جرم از بين رفته اند.
آيت الله حكيم هنگامي كه در ايران بودند، اعتقاد داشتند كه مجلس اعلا تنها تشكلي است كه بر اساس انديشه هاي آقاي صدر حركت مي كند و ديگر اينكه ما، در عراق پس از صدام، از لحاظ سياسي و فرهنگي، از انديشه هاي شهيد صدر تبعيت خواهيم كرد. اينك كه آرزوي سقوط صدام به حقيقت پيوسته، قانون اساسي عراق تا چد حد مبتني بر اين انديشه هاست؟ در چه زمينه هايي موفق شده ايد و درچه زمينه هايي هنوز به زمان نياز است ؟
بين آرمان و واقعيت پيوسته تفاوت وجود دارد، يعني انسان هميشه بايد آرماني بينديشد، اما براي رسيدن به آرمان، شايد نيازي به طي طريقي طولاني است. به نظر ما در حال حاضر، با توجه به شرايط فعلي عراق و حضور نيروهاي خارجي در آن كشور و فشارهايي كه بر كل ساختار شيعه در عراق وارد شده است، اين قانون اساسي يكي از موفقيتهاي غيرمنتظره ما بوده است. با توجه به اين شرايط، بعيد به نظر مي رسيد كه چنين امري محقق شود، ولي به حمدالله شد و گام بسيار مهمي برداشته شد، ولي اينكه آيا همه گامهاي مورد نظر ما برداشته شده اند يا خير، پاسخ منفي است و ما هنوز نيازمند سير تكاملي فرآيند اسلامي سازي در عراق هستيم و براي رسيدن به آن آرمانها بايد گامهاي ديگري را هم برداريم، ولي وقتي اقداماتي را كه در تدوين قانون اساسي، در تشكيل دولت، در تشكيل پارلمان و قوانيني كه در حال حاضر در پارلمان تصويت مي شوند، مشاهده مي كنيم، متوجه مي شويم كه جهش بزرگي داشته ايم و جالب اينكه طيفهاي اسلامي كه هم اكنون زير چتر ائتلاف يكپارچه عراق فعاليت مي كنند، همگي بر اين قول اتفاق نظر دارند كه آبشخور فكري و سياسي آنها به شهيد بزرگوار آيت الله صدر برمي گردد، يعني چه مجلس اعلا و چه حزب الدعوه و چه طيف آقاي صدر همگي معتقد هستند كه سلسله جنبان و رهبر جنبش اسلامي عراق، شهيد بزرگوار آيت الله صدر هستند.
اين گروهها كه اغلب با هم مخالف هستند.
مخالف كه خير، ولي اختلاف ديدگاههايي با هم دارند. شهيد صدر در واقع نقطه اتحاد همه اينها هستند.
در دوره صدام، در مقطعي، حتي بردن نام شهيدصدر و آثار ايشان ممكن نبود. در حال حاضر چه گرايشاتي در جهت باز توليد سيره علمي و عملي ايشان در ميان علما، روشنفكران و اقشار مختلف جامعه عراق وجود دارد؟
مراسم سالگرد شهادت آيت الله صدر در نهم آوريل، در تمام عراق به شكل گسترده اي برگزار شد. جنبشهاي فكري، ادبي، هنري، سياسي و فرهنگي مختلف، همگي در اين مراسم حضور داشتند. شب شعرها، كنفرانسهاي علمي و برنامه هاي سياسي، تقريبا در تمام نقاط عراق برگزار شدند اين خود نمايانگر حجم و وسعت محبت و اعتقاد مردم به شخصيت و انديشه هاي شهيد صدر است و زنده نگهداشتن سالگرد شهادت، انتشار آثار، طرح سيره عملي و فكري ايشان قطعا تأثيرات شگرفي دارند، اگر چه من معتقدم كه بايد بيش از اينها در اين زمينه كار كرد. شايد وضعيت امنيتي و جو رواني فعلي عراق تا حدي بر اين امر اثر گذاشته است، هر چند در اين روزها قرار است كنگره بزرگي در بزرگداشت شهيد بزرگوار در عراق برگزار شود. قطعا گردهمايي ها و كنگره ها، زمينه هاي مساعدي را براي آشنايي هر چه گسترده تر و عميق تر با انديشه هاي شهيد صدر فراهم خواهند آورد و تأثيرات شگرفي در روند سياسي و تفكر كل عراق خواهند داشت.
مجلس اعلا هنگامي كه در ايران مستقر بود، درنشرياتش، از جمله الشهاده، به شكل بارز و مشخصي درباره شهيد صدر سخن مي گفت، اما اينك در تبليغات رسمي مجلس اعلا، ديگر از آن تأكيد خبري نيست. آيا اين روش، با توجه به شرايط فعلي عراق، توسط مجلس اعلا اتخاذ شده است يا دليل ديگري دارد؟
شهيد صدر همواره سمبل مبارزات حق طلبانه ملت عراق بوده اند واين سمبل همواره همچون شمع فروزاني، مسير و هدف و حتي شيوه ها را به كل ملت عراق نشان مي دهد. ما اين تأثير را كمتر مي توانيم احساس كنيم ؛ مگر اينكه عملا ببينيم. از جنبه عملي تمامي دفاتر مجلس اعلا، مؤسسه شهيد محراب و بدر سالگردهاي را براي شهيد صدر گرفته اند و عكس ايشان به عنوان سمبل در تمام مقرهاي اين سازمانها وجود دارد. قابل ذكر است كه در تمام اين جلسات مجلس اعلا، هميشه در ابتداي جلسه با قرائت فاتحه از شهيد صدر، حضرت امام و شهيد حكيم ياد مي شود، به همين دليل من فكر نمي كنم كاهش چشمگيري وجود داشته باشد. ممكن است در يك جا اين يادمانها كمتر و در جاي ديگر بيشتر بوده باشند، ولي در مجموع، شهيد صدر پيوسته به عنوان سمبل اين تلاشها مطرح بوده اند و خواهند بود.
برخي معتقدند كه نفوذ معنوي آيت الله العظمي سيستاني و نقشي كه در عراق ايفا مي كنند، موجب شده است كه مجلس اعلا از تمسك به چهره آرماني شهيد صدر به شكلي كه در ايران بود، فاصله بگيرد. شما در اين مورد چه چيزي داريد ؟ آيا چون مجلس اعلا، خود را مكلف به پيروي از فرامين آيت الله سيستاني مي داند، از آرمانشهر شهيد صدر و تبليغ آن فاصله گرفته است؟
شهيد صدر آرمان فقهي، آرمان سياسي و آرمان فكري داشتند. بعد از شهيد صدر، كساني كه تا زمان حيات ايشان به سن تكليف نرسيده بودند، مقلد حضرت امام يا ديگر مراجع تقليد ازجمله آيت الله خوئي بودند. در حال حاضر مرجعيت عامه از آن آيت الله سيستاني است و ايشان مرجع حي و زنده اي هستند كه ملت عراق از ايشان پيروي مي كند و بالطبع در مواضع روزانه و مواضع سياسي معاصر بايستي تابع مرجع حي و زنده بود، به خصوص كه امور سياسي هم از اموري هستند كه مرجع در آن دخالت موضوعي مي كند و نه فقط حكمي ؛ بنابراين طبيعي است كه ما در اين فرآيند سياسي، بايد به حضرت آيت الله سيستاني رجوع كنيم. اما از نظر فكري و آرماني، قطعا زير ساخت مجلس اعلا، تفكرات شهيد صدر و همچنين شاگردان ايشان، شهيد حكيم و ساير شاگرداني است كه قبلا در مجلس اعلا بودند.
هنگامي كه آيت الله حكيم در ايران بودند، از نظر احياي نام و ياد شهيد صدر و ايجاد يك جريان فرهنگي براي بازشناسي انديشه هاي ايشان، چه آرمانهايي را براي عراق آينده در نظر داشتند و آيا اين آرمانها محقق شده اند يا نه ؟ همچنين خاطراتي را از رابطه بين اين دو شهيد بزرگوار نقل كنيد.
آنچه كه من از نزديك ديدم، شايد يكي از افرادي كه بيشترين تلاش را در راه زنده نگهداشتن انديشه هاي پويا و منور شهيد آيت الله صدر، مبذول مي كردند ؛ شاگرد ايشان، آيت الله حكيم بودند. البته شاگردان ديگر شهيد صدر هم، در حد توانايي خود سعي كردند انديشه هاي ايشان را تبليغ و بيان كنند. بسياري از كارهايي كه شهيد آيت الله حكيم انجام مي دادند، بنا بر قول خود ايشان، مستند و مبتني بر ديدگاهها و انديشه هاي آيت الله العظمي شهيد صدر بود، از جمله در قضاياي فعاليت جهادي يعني حكم جهادي كه شهيد صدر بر ضد صدام صادر كردند، از اين حكم پيروي كردند. در زمينه سياسي، در جزوات و كتابهاي شهيد آيت الله حكيم شاهد پيروي ايشان از انديشه هاي سياسي شهيد صدر هستيم. تمام تلاشهاي شهيد حكيم در راستاي بيان انديشه هاي سياسي شهيد صدر بوده و گاهي هم به صورت جسته گريخته در آثار ايشان يا در سالگردهايي كه براي شهيد صدر در اينجا مي گرفتند، مشاهده مي شد. برخي از تفكرات مورد نظر شهيد آيت الله حكيم در عراق قابل اجرا بودند، ولي برخي هم با توجه به شرايط فعلي عراق شايد قابل اجرا نباشند، ولي ما به عنوان ادامه دهندگان راه شهداي بزرگوارمان در حوزه علميه نجف، اميدواريم بتوانيم آن ديدگاهها را پياده كنيم. من مي توانم صراحتا اين مسئله را عنوان كنم كه تمام فعاليتهاي آيت الله حكيم در راستاي نظريات و ديدگاههاي استادشان، شهيد صدر بوده و اين نكته در كتابهاي آيت الله حكيم و در مقدمه هايي كه بر كتابهاي شهيد صدر نوشته اند، آمده است.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18