و اما در مورد شخصیّت علی بن ابی طالب علیه السلام هرچه گفته شود، کم گفته شده است؛ چون آن شخصیت، شخصیت قابل احاطه ی ذهنی و بیانی نیست؛ یعنی نمی شود با بیان، ابعاد نامتناهی آن شخصیت الهی را توصیف کرد. امثال بنده، دربیان جزیی از اجزای آن عناصر شریف که در شخصیت اوست، عاجزیم؛ لیکن چون اسوه است، باید او را درحد توان بشری خودمان بشناسیم.
نمی شود به اوج شخصیت علی بن ابیطالب علیه السلام رسید. این را ائمه ی بزرگوار معصوم ما که خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفته اند. در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقی و روحی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «و ما اطاق عمله منّا احد»(1) از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنی حتی امام باقر و امام صادق و ائمه هداة مهدیّین علیهم السلام هم نمی توانند خودشان را به آن حدی برسانند که امیرالمؤمنین به آن رسیده بود. طبق این روایت، بعد فرمودند: « و ان کان علی بن الحسین علیه السلام لینظر فی کتاب من کتب علی علیه السلام (2) بنابراین روایت، امام باقر فرمود که پدرش علی بن الحسین علیه السلام به یکی از کتابهای علی بن ابیطالب علیه السلام نظر می کرد - لابد کتابی از دستورات امیرالمؤمنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگی عملی خود آن بزرگوار بوده است -«فیضرب به الارض» (3)؛ کتاب را روی زمین گذاشت، «و یقول من یطیق هذا؟» (4) چنین عملی را چه کسی طاقت می آورد؟ یعنی امام سجاد که سیّد العابدین و زین العابدین است، درمقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز می کند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان بن حنیف فرمود: «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک » (5)؛ شما نمی توانید به این سبکی که من عمل می کنم، عمل کنید. واقعاً هم انسان وقتی نگاه می کند، آنچه ازامیرالمؤمنین نقل شده، دهشت آور است.
پس، سخن در این نیست که کسی یا جامعه یی بتواند خود را همگون و همسان با علی ابن ابیطالب علیه السلام بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصاً زمامداران و اولیای امور در نظام اسلامی است. جهت حرکت، باید این جهت باشد.
قطب راوندی که از بزرگان علمای ما در قرن ششم است، درباره زهد امیرالمؤمنین می گوید: وقتی کسی سخن علی علیه السلام در باب زهد، را نگاه بکندو نداند که این سخن از علی بن ابیطالب است - یعنی از کسی است که بر بخش عظیمی از دنیای آباد آن روز حکم می رانده و آن همه مسایل اجتماعی و سیاسی پیرامون او ریخته بوده است -« لا یشکّ انّه کلام من لا شغل له بغیر العبادة»(6) شک نمی کند که این سخن، سخن کسی است که در زندگی هیچ کاری جز عبادت نداشته، « و لا حظّ له فی غیر الزّهادة» (7) و هیچ کاری جز زهد انجام نمی داده است. این، زهد امیرالمؤمنین است. تمام ابعاد شخصیّت او همین طور در اوج است. بعد می گوید: «و هذه من مناقبه العجیبة التی جمع بها بین الاضداد»(8) این منقبت شگفت آور و عجیبی است که جمع بین اضداد کرده است.
امیرالمؤمنین این اخلاص را از دوران کودکی و نوجوانی که اسلام را از پیامبر قبول کرد و سختیهای آن را به جان خرید، نشان داد. او برای خدا از آسایش محترمانه ی یک آقازاده ی قریشی صرف نظر کرد و در طول سیزده سال، مبارزات خود را در کنار پیامبر ادامه داد، و بعد هم ماجرای خوابیدن آن بزرگوار در جای پیامبردر شبی که رسول اکرم از مکّه به طرف مدینه هجرت کردند. این خوابیدن امیرالمؤمنین در جای پیامبر، از جمله ی کارهایی است که اگر کسی تدبر کند، در می یابد که بزرگترین فداکاری است که یک انسان می تواند از خود نشان بدهد؛ یعنی به طور قاطع تسلیم مرگ شدن. شب تاریک، دشمن مسلح و خشمگین و آماده ی در پشت دیوارها و عازم بر قتل پیامبرکه در این بستر باید خوابیده باشد. امیرالمؤمنین آن شب به پیامبر عرض کرد که اگر من در جای تو بخوابم، تو بسلامت خواهی جست؟ فرمود: بله، عرض کرد: پس می خوابم.
کسانی مثل آن نویسنده ی مسیحی که از دین ما خارج هستند و با رؤیت اسلامی و شیعی به امیرالمؤمنین نگاه نمی کنند، می گویند که این کار امیرالمؤمنین فقط قابل مقایسه ی با کار سقراط است که برای مصلحت جامعه، به دست خود جام زهر را نوشید؛ یعنی یک فداکاری قطعی. اخلاص، تنها چیزی بود که در آن شب حاکم بود. کسانی که در چنین مواردی به فکر خودشان باشند، در فکر این هستند که از موقعیت استفاده کنند؛ اما او در همین لحظه به فکر نجات جان پیامبر است.
طبق نقل در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین فرمود: «و لقد کنّا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقتل ابائنا و اخواننا و اعمامنا لا یزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیّا علی اللقم و صبرا علی مضض الألم »(9)؛ خالصانه و مخلصانه با کسان و نزدیکان خود می ایستادیم و برای خدا مبارزه می کردیم. «فلمّا رأی الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر»(10) وقتی در راه خدا با اخلاص و صادقانه عمل کردیم و خدای متعال این را از ما دید، دشمن ما را سرکوب کرد و ما را پیروز نمود. بعد می فرماید: اگراین طور نبود، این کارها انجام نمی شد: ـ ما قام للدّین عمود و لا اخضرّ للایمان عود» یک شاخه ی ایمان سبز نمی شد و یک پایه ی دین بر سر پا نمی ماند. به برکت اخلاص و صدق آن مسلمین، این پیشرفتها انجام شد و جامعه ی اسلامی پدید آمد. تمدن اسلامی و این حرکت عظیم تاریخی امروز هم همان است، و ملت ما و مسلمانان درهمه ی عالم وامروز ملت عراق و پیشروان آن ملت و نیزدیگرمردمی که در هر گوشه ی دنیا به نام اسلام سخن می گویند، باید این درس را ازعلی بن ابیطالب علیه السلام فرا بگیرند.(11)
شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت - 1383
نمی شود به اوج شخصیت علی بن ابیطالب علیه السلام رسید. این را ائمه ی بزرگوار معصوم ما که خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفته اند. در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقی و روحی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «و ما اطاق عمله منّا احد»(1) از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنی حتی امام باقر و امام صادق و ائمه هداة مهدیّین علیهم السلام هم نمی توانند خودشان را به آن حدی برسانند که امیرالمؤمنین به آن رسیده بود. طبق این روایت، بعد فرمودند: « و ان کان علی بن الحسین علیه السلام لینظر فی کتاب من کتب علی علیه السلام (2) بنابراین روایت، امام باقر فرمود که پدرش علی بن الحسین علیه السلام به یکی از کتابهای علی بن ابیطالب علیه السلام نظر می کرد - لابد کتابی از دستورات امیرالمؤمنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگی عملی خود آن بزرگوار بوده است -«فیضرب به الارض» (3)؛ کتاب را روی زمین گذاشت، «و یقول من یطیق هذا؟» (4) چنین عملی را چه کسی طاقت می آورد؟ یعنی امام سجاد که سیّد العابدین و زین العابدین است، درمقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز می کند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان بن حنیف فرمود: «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک » (5)؛ شما نمی توانید به این سبکی که من عمل می کنم، عمل کنید. واقعاً هم انسان وقتی نگاه می کند، آنچه ازامیرالمؤمنین نقل شده، دهشت آور است.
پس، سخن در این نیست که کسی یا جامعه یی بتواند خود را همگون و همسان با علی ابن ابیطالب علیه السلام بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصاً زمامداران و اولیای امور در نظام اسلامی است. جهت حرکت، باید این جهت باشد.
شخصیّت حضرت علی علیه السلام در اوج
قطب راوندی که از بزرگان علمای ما در قرن ششم است، درباره زهد امیرالمؤمنین می گوید: وقتی کسی سخن علی علیه السلام در باب زهد، را نگاه بکندو نداند که این سخن از علی بن ابیطالب است - یعنی از کسی است که بر بخش عظیمی از دنیای آباد آن روز حکم می رانده و آن همه مسایل اجتماعی و سیاسی پیرامون او ریخته بوده است -« لا یشکّ انّه کلام من لا شغل له بغیر العبادة»(6) شک نمی کند که این سخن، سخن کسی است که در زندگی هیچ کاری جز عبادت نداشته، « و لا حظّ له فی غیر الزّهادة» (7) و هیچ کاری جز زهد انجام نمی داده است. این، زهد امیرالمؤمنین است. تمام ابعاد شخصیّت او همین طور در اوج است. بعد می گوید: «و هذه من مناقبه العجیبة التی جمع بها بین الاضداد»(8) این منقبت شگفت آور و عجیبی است که جمع بین اضداد کرده است.
اخلاص، جوهر و روح کار حضرت
امیرالمؤمنین این اخلاص را از دوران کودکی و نوجوانی که اسلام را از پیامبر قبول کرد و سختیهای آن را به جان خرید، نشان داد. او برای خدا از آسایش محترمانه ی یک آقازاده ی قریشی صرف نظر کرد و در طول سیزده سال، مبارزات خود را در کنار پیامبر ادامه داد، و بعد هم ماجرای خوابیدن آن بزرگوار در جای پیامبردر شبی که رسول اکرم از مکّه به طرف مدینه هجرت کردند. این خوابیدن امیرالمؤمنین در جای پیامبر، از جمله ی کارهایی است که اگر کسی تدبر کند، در می یابد که بزرگترین فداکاری است که یک انسان می تواند از خود نشان بدهد؛ یعنی به طور قاطع تسلیم مرگ شدن. شب تاریک، دشمن مسلح و خشمگین و آماده ی در پشت دیوارها و عازم بر قتل پیامبرکه در این بستر باید خوابیده باشد. امیرالمؤمنین آن شب به پیامبر عرض کرد که اگر من در جای تو بخوابم، تو بسلامت خواهی جست؟ فرمود: بله، عرض کرد: پس می خوابم.
کسانی مثل آن نویسنده ی مسیحی که از دین ما خارج هستند و با رؤیت اسلامی و شیعی به امیرالمؤمنین نگاه نمی کنند، می گویند که این کار امیرالمؤمنین فقط قابل مقایسه ی با کار سقراط است که برای مصلحت جامعه، به دست خود جام زهر را نوشید؛ یعنی یک فداکاری قطعی. اخلاص، تنها چیزی بود که در آن شب حاکم بود. کسانی که در چنین مواردی به فکر خودشان باشند، در فکر این هستند که از موقعیت استفاده کنند؛ اما او در همین لحظه به فکر نجات جان پیامبر است.
فقط رضای الهی
درسی از اخلاص حضرت
طبق نقل در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین فرمود: «و لقد کنّا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقتل ابائنا و اخواننا و اعمامنا لا یزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیّا علی اللقم و صبرا علی مضض الألم »(9)؛ خالصانه و مخلصانه با کسان و نزدیکان خود می ایستادیم و برای خدا مبارزه می کردیم. «فلمّا رأی الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر»(10) وقتی در راه خدا با اخلاص و صادقانه عمل کردیم و خدای متعال این را از ما دید، دشمن ما را سرکوب کرد و ما را پیروز نمود. بعد می فرماید: اگراین طور نبود، این کارها انجام نمی شد: ـ ما قام للدّین عمود و لا اخضرّ للایمان عود» یک شاخه ی ایمان سبز نمی شد و یک پایه ی دین بر سر پا نمی ماند. به برکت اخلاص و صدق آن مسلمین، این پیشرفتها انجام شد و جامعه ی اسلامی پدید آمد. تمدن اسلامی و این حرکت عظیم تاریخی امروز هم همان است، و ملت ما و مسلمانان درهمه ی عالم وامروز ملت عراق و پیشروان آن ملت و نیزدیگرمردمی که در هر گوشه ی دنیا به نام اسلام سخن می گویند، باید این درس را ازعلی بن ابیطالب علیه السلام فرا بگیرند.(11)
پینوشتها:
1- بحار الانوار، ج40، ص340.
2- بحار الانوار، ج40، ص340.
3- همان.
4-همان.
5- نهج البلاغه، نامه ی 45.
6- بحارالانوار، ج40، ص318.
7-همان.
8-همان.
9-نهج البلاغه، خطبه ی 56.
10-همان.
11- خطبه نماز جمعه ی تهران1370/1/16.
شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت - 1383
/ج