نقدی بر کتاب “چهره ایران امروز؛ قدمت روی چشم”
آنچه در مقدمه این کتاب آمده، اینگونه می نمایاند که نویسنده کتاب با نگارش سیاحتنامه ای صرفاً در صدد انتقال تجربیات چندساله زندگی خود و ارایه تصویری از ایران، آن هم از منظر اجتماعی آن است اما با کمی تأمل می توان القای گرایشها و مفاهیم سیاسی و تفسیر به رأی نگارنده از رویدادهای انتخابی ، همسو با دیدگاه مطلوب نظر وی را مشاهده کرد.
کتاب “چهره ایران امروز ؛ قدمت روی چشم” نوشته “سرژ میشل” سوئیسی، معاون مدیر مسؤول روزنامه فرانسه زبان “لوموند” است که با استفاده از ۴۰ عکس از آثار “پائولو وودز″ عکاس سرشناس ایتالیایی که وی را در سفر همراهی می کرده، یکی از تازه ترین کتابهای به رشته تحریر درآمده در اروپا درباره ایران به شمار می رود.
این کتاب در مه ۲۰۱۰ از سوی انتشاراتی “گراسه” به زبان فرانسوی منتشر شده و به زبان فارسی نیز در ۴۴۰ صفحه نشر اینترنتی یافته است.
سرژ میشل که پیش از این، در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ در ایران به سر برده است، در زمان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری (۱۳۸۸ خورشیدی / ۲۰۰۹ میلادی) نیز به ایران آمده، رویدادها و مسائل این دوران را دنبال کرده است.
به عبارت دیگر در قالب ادبیات جدید و روایت زندگی افراد و طیف های مختلف جامعه، سعی شده مسایل فرعی و کم اهمیت به عنوان مهمترین مسائل زندگی مردم عنوان شود و نظرات تعدادی از مردم کوچه و بازار به عنوان نظر قاطبه مردم به خواننده منتقل گردد.
وی بر این باور است که نوع ادبیات و نگارش کتاب که به صورت ساده و خودمانی است، با القای مفاهیم خاصی همراه شده تا به خواننده بباوراند که واقعیات را بیان می کند در حالی که نمونه ها و موارد ذکر شده در کتاب به شکل یک سونگرانه و تک بعدی، به سیاه نمایی و برجسته کردن معایب و کاستی ها در باورها و رفتارهای مردم از یک طرف و سیاست ها و اقدامات حکومت از طرف دیگر پرداخته است.
این روند را بخوبی می توان در چارچوب جنگ نرم و عملیات روانی بر ضد عقیده و عمل مردم مسلمان ارزیابی و تحلیل کرد.
به نظر این کارشناس امور رسانه ها، مصادیق مهمی که این کتاب سعی در القای آن به خواننده دارد، شامل موارد زیر است:
- ظاهر سازی و دورویی مردم ایران
- اختناق و خفقان حکومتی
- ناامیدی و نارضایتی اکثر مردم از حکومت و مسؤولان نظام به طور مطلق
- بی اعتمادی مردم به مسؤولان
- وجود روابط خانوادگی ناسالم در بیشتر مردم
- القای ظلم و اجحاف نسبت به زنان
- القای جدایی دین از سیاست
- ارائه چهره خشن و ضد مردمی از بسیج با عباراتی نظیر (بسیج با توم بدست)
- اهانت به ظواهر اسلامی مانند ریش با عباراتی مانند (ریشو) و ..
- القای نابودی و فنای انسانی پس از مرگ به طور مطلق و نفی اعتقاد به آخرت
- معرفی زندان اوین به عنوان نمونه کوچکی از جامعه ایران
- القای اینکه زائران مشهد مقدس در پی صیغه به مشهد می روند و دنبال لذت هستند
وی می افزاید: در کل باید گفت نویسنده کتاب یاد شده با زیرکی و در قالب طنز و ادبیات محاوره ای به صورت غیرمستقیم و مستقیم از روشهای مختلف جنگ نرم چون: تلطیف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، ایجاد تفرقه و تضاد، ترور شخیصت، مغالطه و تحریف، انسانیت زدایی و اهریمن سازی، اطلاعات قطره چکانی، مبالغه، پیچیده کردن برای عدم کشف حقیقت، استفاده از عاطفه و احساسات مخاطب، طراحی ادبیات مناسب و … بهره زیادی برده تا بتواند با ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه مردم تأثیرگذاری بیشتری در اذهان و قلوب داشته باشد و در نهایت، اعمال و رفتار مخاطب را تحت تاثیر القائات خود قرار دهد.
وی معتقد است: سرژ میشل، نویسنده اصلی این کتاب که دو نوبت سفرش به ایران با دو تحول مهم سیاسی در کشور همراه بود، یعنی مرحله نخست پس از پیروزی اصلاح طلبان پس از خرداد ۷۶ و مرحله دوم در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری، نوع تعاملات و اقداماتش نشان می دهد که علاوه به حرفه روزنامه نگاری، مأموریتهای جاسوسی نیز داشته است.
میشل در این کتاب کوشیده است جامعه ایرانی و به ویژه نسل جوان را گریزان از مذهب و ارزشهای انقلابی نشان دهد و آنجا نیز که ناچار شده است به آن بخشی از جامعه جوان ایرانی که معتقد به اصول و مبانی دینی است اشاره کند، آنها را چهره هایی “دگم” و “غیرقابل انعطاف” معرفی می کند.
این اثر نیز همچون دیگر کتب منتشر شده در مورد ایران کوشیده است در کنار ظاهر مذهبی جامعه ایران، اندرون آن را فاسد جلوه داده و به گونه ای تصویر کند که نمادهای فساد اخلاقی و اجتماعی زیر لایه ظاهر جامعه ایران را پوشانده است.
آنچه که به طور شاخص می توان اشاره داشت، اینکه هدف اصلی نگارندگان، سلب الگو بخشی از نظام دینی برای جهان اسلام است؛ اگر چه با تأکید بر برخی مؤلفه های مثبت مردم ایران از بزرگنمایی ایران گریزی در برابر ارزشهای اسلامی ابایی ندارد.
حاجی نجاری، برخی شاخصه های دیگر این کتاب را به صورت فهرست وار چنین بر می شمرد:
- معرفی ایران به عنوان امپراطوری ظواهر (ص ۶۵)
- ارائه تصویری غیرقابل اتکاء و غیر قابل الگوبخشی از ایران
از جمله این موارد می توان به نکات زیر اشاره کرد:
- در این کتاب، حسن صباح “رهبر فرقه حشیشیان” نامیده شده است. (ص ۴۱) درحالی که فرقهای به این نام هرگز وجود نداشته است. حسن صباح رهبر یکی از فرقههای اسماعیلی بود. معروف است که سران فرقه برای وا داشتن پیروان به قتل و جنایت، به آنها حشیش میدادند. از همین جا نیز واژه assasin به زبانهای فرنگی راه یافته و برخی “حشاشین” (صفت) را نام فرقه پنداشتهاند.
- گفته شده است: “افغانها با قشون فیلهای خود در سال ۱۷۲۱ اصفهان را به خاک و خون کشیدند.” (صفحه ۷۱) روشن است که لشکر محمود افغان در حمله به ایران و فتح پایتخت (اصفهان) کوچکتر از این حرفها بوده است.
- در صفحه ۱۶۴ از “قتل عام فجیع سفیر روسیه در ایرانٰ” (ص۱۶۴) سخن میرود. کشتن یک نفر را نمیتوان “قتل عام” خواند. میتوان نوشت: قتل عام کارکنان سفارت روسیه در ایران…
این منتقد ادبی همچنین معتقد است که نثر کتاب، در بسیاری موارد، اگر درست هم باشد، شیوا و روان نیست و به درک کتاب، به ویژه لحن طنزآمیز آن آسیب زده است. تنها بنگریم به چند نمونه:
- “وظیفه خبرنگاری من ایفا میکرد…” صفحه ۹ (باید گفت: ایجاب میکرد). “مشاهدات و گواهیات درباره اوین” (صفحه ۱۴) و واژه “پیشنهادات” در چندین مورد.
- انبوه جملات نارسا تا حد نامفهوم، که به هیچوجه با زبان ساده و خودمانی کتاب همخوان نیست: “برای ما حتی دندۀ کسی هم که شکسته شده باشد، جبرانناپذیر است!” (صفحه ۳۱)
- “سعید امامی نقشههایی طرحریزی کرده بود که باطن شیطانی این فرد را روشن میساخت”. (ص ۴۲)
- “راهها بندان است”. (ص ۱۰۴) منظور این است که خیابانها راهبندان است!
- “وقتی به هتل برمیگردیم میبینیم که اتاقمان مورد تجسس قرار گرفته.” (ص ۱۱۳)
- “کشتن عزاداران در روز عاشورا بُرد نمادین فاجعهباری برای رژیم داشت.” (ص ۱۳۰)
- «برایم مثل یک تئاتر عروسکی پراز ابهام “سایهای” بود.» (۱۶۱) منظور نویسنده احتمالا نمایش “سایهبازی” یا “پردهبازی” است که در بسیاری از سرزمینها، از جمله در ایران، رایج بوده است.
- در گزارشی درباره صنعت قالی و جایگاه فرش در زندگی ایرانیان، از “حسِ حسرت از گذشته و سالهای بیمحابای قدیمی” سخن میرود، که معنای آن واضح نیست (صفحه ۲۱۶)
- ارائه نمادها و شاخصه هایی که چهره ایران را سیاه نشان می دهد بدون اشاره به فرصتها و نقاط قوت جامعه اسلامی در عرصه های مختلف علمی- صنعتی، فن آوری
- تجلیل از عناصر و جریان فتنه و اصلاح طلبان و حمایت از تحرکات فتنه سبز
- ارائه چهره های فاسد و دورو از مأموران و مسؤولان ایرانی که در وزارت ارشاد، مسؤول مواجهه با خبرنگاران هستند
- نقد نظام سیاسی ایران و بیان اینکه این سیستم حکومتی یادآور یک نظام دیکتاتوری است.
وی در این باره تصریح کرده است: من گمان می کنم این عنوان غلو آمیز است. زیرا در آن اثری از زندگی روستانشینان و یا کارگران و دیگر اقشار دیده نمی شود. در واقع چهره هایی که در این کتاب ترسیم شده اند به لایه های مختلف طبقۀ متوسط شهری تعلق دارند که البته در این کتاب، نقش بیش از پیش مهمی در جامعه پیدا کرده اند.
در یک نگاه کلی، این کتاب کوشیده شده است که جلوه های اسلامی و انقلاب و نظام اسلامی که عامل پیروزی و سربلندی ایران شده است را مطرود و سیاه جلو داده و آن بخش از شاخصه های اخلاقی و اجتماعی که می تواند زمینه سلطه بیگانگان بر ایران باشد معروف و مقبول جلوه یابد.
منبع:سایت جنگ نرم و عملیات روانی
/ع
کتاب “چهره ایران امروز ؛ قدمت روی چشم” نوشته “سرژ میشل” سوئیسی، معاون مدیر مسؤول روزنامه فرانسه زبان “لوموند” است که با استفاده از ۴۰ عکس از آثار “پائولو وودز″ عکاس سرشناس ایتالیایی که وی را در سفر همراهی می کرده، یکی از تازه ترین کتابهای به رشته تحریر درآمده در اروپا درباره ایران به شمار می رود.
این کتاب در مه ۲۰۱۰ از سوی انتشاراتی “گراسه” به زبان فرانسوی منتشر شده و به زبان فارسی نیز در ۴۴۰ صفحه نشر اینترنتی یافته است.
سرژ میشل که پیش از این، در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ در ایران به سر برده است، در زمان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری (۱۳۸۸ خورشیدی / ۲۰۰۹ میلادی) نیز به ایران آمده، رویدادها و مسائل این دوران را دنبال کرده است.
تکرار کلیشه های غربی درباره ایران
کاظمی، تحلیلگر مسایل سیاسی درباره مندرجات کتاب معتقد است که اگر چه نویسنده تلاش کرده نگاه متفاوت و جدیدی از جامعه و مردم ایران ارائه کند اما می توان گفت در نهایت، او نیز همان کلیشه های غربی را درباره ایران بکار گرفته و ضدیت باطنی خود را با اسلام، حکومت اسلامی و مردم مسلمان ایران به نمایش گذاشته است.به عبارت دیگر در قالب ادبیات جدید و روایت زندگی افراد و طیف های مختلف جامعه، سعی شده مسایل فرعی و کم اهمیت به عنوان مهمترین مسائل زندگی مردم عنوان شود و نظرات تعدادی از مردم کوچه و بازار به عنوان نظر قاطبه مردم به خواننده منتقل گردد.
وی بر این باور است که نوع ادبیات و نگارش کتاب که به صورت ساده و خودمانی است، با القای مفاهیم خاصی همراه شده تا به خواننده بباوراند که واقعیات را بیان می کند در حالی که نمونه ها و موارد ذکر شده در کتاب به شکل یک سونگرانه و تک بعدی، به سیاه نمایی و برجسته کردن معایب و کاستی ها در باورها و رفتارهای مردم از یک طرف و سیاست ها و اقدامات حکومت از طرف دیگر پرداخته است.
این روند را بخوبی می توان در چارچوب جنگ نرم و عملیات روانی بر ضد عقیده و عمل مردم مسلمان ارزیابی و تحلیل کرد.
به نظر این کارشناس امور رسانه ها، مصادیق مهمی که این کتاب سعی در القای آن به خواننده دارد، شامل موارد زیر است:
- ظاهر سازی و دورویی مردم ایران
- اختناق و خفقان حکومتی
- ناامیدی و نارضایتی اکثر مردم از حکومت و مسؤولان نظام به طور مطلق
- بی اعتمادی مردم به مسؤولان
- وجود روابط خانوادگی ناسالم در بیشتر مردم
- القای ظلم و اجحاف نسبت به زنان
- القای جدایی دین از سیاست
- ارائه چهره خشن و ضد مردمی از بسیج با عباراتی نظیر (بسیج با توم بدست)
- اهانت به ظواهر اسلامی مانند ریش با عباراتی مانند (ریشو) و ..
- القای نابودی و فنای انسانی پس از مرگ به طور مطلق و نفی اعتقاد به آخرت
- معرفی زندان اوین به عنوان نمونه کوچکی از جامعه ایران
- القای اینکه زائران مشهد مقدس در پی صیغه به مشهد می روند و دنبال لذت هستند
وی می افزاید: در کل باید گفت نویسنده کتاب یاد شده با زیرکی و در قالب طنز و ادبیات محاوره ای به صورت غیرمستقیم و مستقیم از روشهای مختلف جنگ نرم چون: تلطیف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، ایجاد تفرقه و تضاد، ترور شخیصت، مغالطه و تحریف، انسانیت زدایی و اهریمن سازی، اطلاعات قطره چکانی، مبالغه، پیچیده کردن برای عدم کشف حقیقت، استفاده از عاطفه و احساسات مخاطب، طراحی ادبیات مناسب و … بهره زیادی برده تا بتواند با ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه مردم تأثیرگذاری بیشتری در اذهان و قلوب داشته باشد و در نهایت، اعمال و رفتار مخاطب را تحت تاثیر القائات خود قرار دهد.
موضع آشکار سیاسی
از سوی دیگر عباس حاجی نجاری، کارشناس مسایل سیاسی بر این باور است که نگارنده کتاب “قدمت روی چشم” با انتخاب عکس روی جلد خود از تجمعات انتخاباتی جنبش به اصطلاح سبز، به نوعی کوشیده است تا به مسایل و تحولات ایران از منظر تحولات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری نگاه کند و همچون دیگر کتب مرتبط با ایران، به طور زیرکانه ضمن اذعان به برخی مؤلفه مثبت اخلاقی و اجتماعی جامعه ایران، کوشیده است تا انقلاب اسلامی و ارزشهای آن را به عنوان عاملی در جهت تخریب ارزشهای اخلاقی و ملی ایرانیان معرفی و به گونه ای جامعه کنونی را مظهر و نمادی از تضادها و دوگانه ها معرفی کند.وی معتقد است: سرژ میشل، نویسنده اصلی این کتاب که دو نوبت سفرش به ایران با دو تحول مهم سیاسی در کشور همراه بود، یعنی مرحله نخست پس از پیروزی اصلاح طلبان پس از خرداد ۷۶ و مرحله دوم در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری، نوع تعاملات و اقداماتش نشان می دهد که علاوه به حرفه روزنامه نگاری، مأموریتهای جاسوسی نیز داشته است.
میشل در این کتاب کوشیده است جامعه ایرانی و به ویژه نسل جوان را گریزان از مذهب و ارزشهای انقلابی نشان دهد و آنجا نیز که ناچار شده است به آن بخشی از جامعه جوان ایرانی که معتقد به اصول و مبانی دینی است اشاره کند، آنها را چهره هایی “دگم” و “غیرقابل انعطاف” معرفی می کند.
این اثر نیز همچون دیگر کتب منتشر شده در مورد ایران کوشیده است در کنار ظاهر مذهبی جامعه ایران، اندرون آن را فاسد جلوه داده و به گونه ای تصویر کند که نمادهای فساد اخلاقی و اجتماعی زیر لایه ظاهر جامعه ایران را پوشانده است.
آنچه که به طور شاخص می توان اشاره داشت، اینکه هدف اصلی نگارندگان، سلب الگو بخشی از نظام دینی برای جهان اسلام است؛ اگر چه با تأکید بر برخی مؤلفه های مثبت مردم ایران از بزرگنمایی ایران گریزی در برابر ارزشهای اسلامی ابایی ندارد.
حاجی نجاری، برخی شاخصه های دیگر این کتاب را به صورت فهرست وار چنین بر می شمرد:
- معرفی ایران به عنوان امپراطوری ظواهر (ص ۶۵)
- ارائه تصویری غیرقابل اتکاء و غیر قابل الگوبخشی از ایران
تحریف تاریخ ایران زمین
علی امینی نجفی نیز در نقد این کتاب وجود برخی خطاهای واضح و درشت در این کتاب بویژه در نقل وقایع تاریخی کشور را مورد نقد قرار داده است که نمی توان دیده بست:از جمله این موارد می توان به نکات زیر اشاره کرد:
- در این کتاب، حسن صباح “رهبر فرقه حشیشیان” نامیده شده است. (ص ۴۱) درحالی که فرقهای به این نام هرگز وجود نداشته است. حسن صباح رهبر یکی از فرقههای اسماعیلی بود. معروف است که سران فرقه برای وا داشتن پیروان به قتل و جنایت، به آنها حشیش میدادند. از همین جا نیز واژه assasin به زبانهای فرنگی راه یافته و برخی “حشاشین” (صفت) را نام فرقه پنداشتهاند.
- گفته شده است: “افغانها با قشون فیلهای خود در سال ۱۷۲۱ اصفهان را به خاک و خون کشیدند.” (صفحه ۷۱) روشن است که لشکر محمود افغان در حمله به ایران و فتح پایتخت (اصفهان) کوچکتر از این حرفها بوده است.
- در صفحه ۱۶۴ از “قتل عام فجیع سفیر روسیه در ایرانٰ” (ص۱۶۴) سخن میرود. کشتن یک نفر را نمیتوان “قتل عام” خواند. میتوان نوشت: قتل عام کارکنان سفارت روسیه در ایران…
ضعف ادبی و نگارشی
درخصوص سبک نگارش این کتاب و برگردان آن به فارسی نیز کتاب انباشته از لغزشهای نگارشی و ویرایشی است و علی امینی نجفی، خطاهای تایپی فراوانی نیز در آن یافته است.این منتقد ادبی همچنین معتقد است که نثر کتاب، در بسیاری موارد، اگر درست هم باشد، شیوا و روان نیست و به درک کتاب، به ویژه لحن طنزآمیز آن آسیب زده است. تنها بنگریم به چند نمونه:
- “وظیفه خبرنگاری من ایفا میکرد…” صفحه ۹ (باید گفت: ایجاب میکرد). “مشاهدات و گواهیات درباره اوین” (صفحه ۱۴) و واژه “پیشنهادات” در چندین مورد.
- انبوه جملات نارسا تا حد نامفهوم، که به هیچوجه با زبان ساده و خودمانی کتاب همخوان نیست: “برای ما حتی دندۀ کسی هم که شکسته شده باشد، جبرانناپذیر است!” (صفحه ۳۱)
- “سعید امامی نقشههایی طرحریزی کرده بود که باطن شیطانی این فرد را روشن میساخت”. (ص ۴۲)
- “راهها بندان است”. (ص ۱۰۴) منظور این است که خیابانها راهبندان است!
- “وقتی به هتل برمیگردیم میبینیم که اتاقمان مورد تجسس قرار گرفته.” (ص ۱۱۳)
- “کشتن عزاداران در روز عاشورا بُرد نمادین فاجعهباری برای رژیم داشت.” (ص ۱۳۰)
- «برایم مثل یک تئاتر عروسکی پراز ابهام “سایهای” بود.» (۱۶۱) منظور نویسنده احتمالا نمایش “سایهبازی” یا “پردهبازی” است که در بسیاری از سرزمینها، از جمله در ایران، رایج بوده است.
- در گزارشی درباره صنعت قالی و جایگاه فرش در زندگی ایرانیان، از “حسِ حسرت از گذشته و سالهای بیمحابای قدیمی” سخن میرود، که معنای آن واضح نیست (صفحه ۲۱۶)
- ارائه نمادها و شاخصه هایی که چهره ایران را سیاه نشان می دهد بدون اشاره به فرصتها و نقاط قوت جامعه اسلامی در عرصه های مختلف علمی- صنعتی، فن آوری
- تجلیل از عناصر و جریان فتنه و اصلاح طلبان و حمایت از تحرکات فتنه سبز
- ارائه چهره های فاسد و دورو از مأموران و مسؤولان ایرانی که در وزارت ارشاد، مسؤول مواجهه با خبرنگاران هستند
- نقد نظام سیاسی ایران و بیان اینکه این سیستم حکومتی یادآور یک نظام دیکتاتوری است.
ضعف جامع نگری
فرنگیس حبیبی، نیز در نقد این کتاب نوشته است که این کتاب واقعاً آنطور که عنوان فرعیش می گوید، “چهرۀ ایران امروز″ نیست.وی در این باره تصریح کرده است: من گمان می کنم این عنوان غلو آمیز است. زیرا در آن اثری از زندگی روستانشینان و یا کارگران و دیگر اقشار دیده نمی شود. در واقع چهره هایی که در این کتاب ترسیم شده اند به لایه های مختلف طبقۀ متوسط شهری تعلق دارند که البته در این کتاب، نقش بیش از پیش مهمی در جامعه پیدا کرده اند.
در یک نگاه کلی، این کتاب کوشیده شده است که جلوه های اسلامی و انقلاب و نظام اسلامی که عامل پیروزی و سربلندی ایران شده است را مطرود و سیاه جلو داده و آن بخش از شاخصه های اخلاقی و اجتماعی که می تواند زمینه سلطه بیگانگان بر ایران باشد معروف و مقبول جلوه یابد.
منبع:سایت جنگ نرم و عملیات روانی
/ع