خلايق، هر چه خلاق...

تفکر خلاق، مهارتي است که با تلفيق مهارت هاي حل مسأله و تصميم گيري، قدرت کشف و انتخاب راه حل هاي جديد را به شما مي دهد . آمارها مي گويند متوسط عمر انسان در تمام دنيا افزايش پيدا کرده. دليلش را هم افزايش رفاه عمومي توسط دولت ها گفته اند. تا اينجايش حسابي خوش به حالمان شده. اما اين همه قضيه نيست.
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلايق، هر چه خلاق...

 خلايق، هر چه خلاق...
خلايق، هر چه خلاق...


 

نويسنده: سعيد بي نياز / تنظيم: عطيه همتي




 
تفکر خلاق، مهارتي است که با تلفيق مهارت هاي حل مسأله و تصميم گيري، قدرت کشف و انتخاب راه حل هاي جديد را به شما مي دهد .
آمارها مي گويند متوسط عمر انسان در تمام دنيا افزايش پيدا کرده. دليلش را هم افزايش رفاه عمومي توسط دولت ها گفته اند. تا اينجايش حسابي خوش به حالمان شده. اما اين همه قضيه نيست. چون با تمام اين افزايش پيشرفت و رفاه، معلوم نيست که چرا احساس خوشبختي و حال خوب در ما رشد نکرده. يکي از نقاشان معتقد است انسان امروز که ما باشيم، به يک بيماري مهلکي مبتلا شده که به آن « ناظر بودن مصرف » مي گويند. يعني مي نشينيم و دست روي دست مي گذاريم و مي بينيم بقيه چه کار مي کنند تا ما هم عين آن را انجام دهيم. نتيجه آن هم چيزي نمي شود جز همين بي حوصلگي و بي تفاوتي که سراغ خيلي هايمان آمده.
روانشناس ها مي گويند چاره کار اين است که آدم ها خودشان را در سرنوشت شان بيشتر دخيل کنند. راهش هم اين است که کمي خلاقيت به خرج بدهند. چيزي که هيچ کس نيست که اصلاً نداشته باشد. نکته بامزه اينکه، بچه ها خلاقيت بيشتري نسبت به بزرگترها دارند. يعني اين بيماري روز به روز بيشتر در ما نفوذ مي کند. پس اگر مي خواهيد از دست اين بيماري خطرناک نجات پيدا کنيد دست به کار شويد.

دانشمند بايد خلاق باشد و گرنه...
 

با وجود اينکه خلاقيت نقش مهمي در علوم مختلف داشته ولي در دانشگاه ها هيچ آموزشي در اين مورد انجام نشده است. شايد خيلي از دانشجويان دکترا در رشته هاي مهندسي اين عقيده را داشته باشند که در تمام مدت تحصيلاتشان فقط يک استاد درباره جنبه هاي خلاقيت در علوم صحبت مي کرده که آن هم خارج از برنامه درسي بوده است.
هميشه از علوم به عنوان يک دانش طبقه بندي شده صحبت شد، در حالي که همين دانش با خلاقيت و مولفه هاي آن از جمله انديشيدن و ابتکار و تخيل به دست آمده است. تصوري که بيشتر ما از علوم داريم يک مفهوم استاتيک پايدار است، در حالي که بايد آن را به يک مفهوم ديناميک تبديل کنيم. مفهومي که نشان دهد در علوم يک کاوش هميشگي وجود دارد که هميشه در جريان است. « علم آن قسمت از مجموعه دانش است که در آن مفاهيم جديد به طور مدام از آزمايش و ادراک در حال پرورش بوده و منجر به آزمايش و ادراک بيشتر مي شود. » اهميتي که تفکر خلاق در علوم دارد باعث شد که در سال 1954 بسياري از دانشکده هاي مهندسي و آموزشي در غرب بر اساس خلاقيت شکل بگيرند.

مثلث خلاقيت را تقويت کنيد
 

خلاقيت يک نوع توانايي فردي براي توليد ايده ها و نظريه ها و ساخت اشياء جديد و تازه است که از نظر خيلي از متخصصان يک ارزش هم تلقي مي شود. سازمان جهاني بهداشت تفکر خلاق را يک مهارت مي داند که به حل مساله و تصميم گيري هاي مناسب کمک مي کند. همه تعاريفي که براي خلاقيت بيان شده در سه اصل مشترکند.
ـ سيالي: توانايي دادن پاسخ هاي متعدد به يک موقعيت است. به عبارت ديگر ذهني تفکر سيال تري دارد که بتواند ايده هاي فراواني نسبت به توليد يک شي ء يا حل يک موضوع ارائه دهد. سيالي بايد بتواند هنگام شنيدن يک موضوع سوال هاي زيادي در ذهنش بسازد و هنگام رسيدن به يک سوال بايد بتواند پاسخ هاي زيادي براي حل آن پيدا کند. اگر شما در زمان رو به رو شدن با يک مشکل فقط يک راه حل پيدا کنيد يا هنگام شنيدن يک موضوع جديد و تازه سوالي درباره آن به ذهنتان نرسيد، يا زمان باز کردن شطرنج حواستان فقط به وزيرتان بود همه اينها نشان دهنده اين است که سيال بودن ذهنتان خيلي کم است. يک نکته جالب در مورد سيال بودن ذهن اين است که بچه ها به خاطر سانسور نکردن حرف هايشان ذهن سيال تر و در نتيجه خلاق تري دارند. شايد تاوان سنجيده سخن گفتن بزرگتر ها همين کم شدن حجم سيالي ذهنشان باشد.
ـ ابتکار: توانايي توليد ايده هاي نو و غير عادي است. به طور کلي ابتکار، توليد محصولات غير متعارف با استفاده از منابع موجود است. يک وسيله، يک اثر هنري، يک نظريه، يک داستان و... همگي مي توانند يک محصول جديدي باشند که تا به حال وجود نداشته. يک ابتکار مي تواند با توجه به رابطه ضعيف و دور از ذهن خيلي از پديده ها و اشياي اطراف ما باشد. خيلي از ابتکارات تاثير گذار بر اساس همين پيدا کردن ارتباط بين موضوع هاي بي ربط بوده. کشف پني سيلين، کشف نيروي آب بر اجسام معلق در آن، همگي ناشي از يک قوه ابتکار است.
ـ تخيل: توانايي ديدن چيزهايي است که ساخته ذهن خود انسان است. تخيل ممکن است متکي بر واقعيت باشد يا ممکن است به طرح و نقشه هاي آينده مربوط شود. وقتي شما مي خوابيد و خواب مي بينيد گاهي اوقات در روياها و کابوس هايتان، اشياء و مکان هايي را مي بينيد که قبلاً آنها را نديده ايد. کارگردان اين فيلم، تخيل شماست. شما فقط بيننده آن هستيد. اين تخيل به خيلي از انسان ها کمک کرده که بتوانند اثرهاي ارزشمند ثبت کنند. شاهنامه حاصل تصويرپردازي و تخيل فوق العاده فردوسي بوده.

شوخ طبع ها خلاق ترند
 

انسان ها ويژگي هاي زيادي دارند که آنها را از ساير موجودات جدا کرده است؛ مثل سخن گفتن، فکر کردن و خيلي از خصوصيات ديگر که فقط انسان ها آن را دارند. اما يکي ديگر از ويژگي هاي تقريباً منحصر به فرد انسان، خنديدن اوست. همه شماها صداي حيوانات را شنيده ايد مثل ميوميوي گربه ها، عوعوي سگ ها و عرعر خرها، اما هيچ کدامتان خنديدن آنها را نديده ايد.
جانوران، شادي خود را با حرکات بدنشان نشان ميدهند و فقط انسان ها هستند که هنگام شادي لبخند مي زنند.
بدون شوخي زندگي بي تنوع و گاهي غير قابل تحمل است. گاهي شوخي کردن با افراد مي تواند يک عامل شفا بخش براي آنها باشد. شوخي و شوخ طبعي خودش يک رفتار خلاقانه است. چون هر سه ويژگي سيالي، ابتکار و تخيل را درون خودش دارد. پس مي توان گفت افراد شوخ طبع و شايد در مراحل بالاتر افراد طناز و طنز نويس تفکر خلاق بالايي دارند. مطمئن باشيد اگر خلاقانه فکر نکنيم نمي توانيم شوخ طبع باشيم.
شوخ طبع کسي است که تفکر خلاقش باعث اظهار نظرها و داستان هاي خنده آورش مي شود. افراد شوخ طبع مي توانند به خود و اتفاقات زندگي شان هم بخندند. شوخ طبعي تمام موانع خلاقيت را کمرنگ مي کند و راه خلاقيت را هموار مي کند. آدم هاي شوخ طبع دنبال شغل هاي خلاقانه مثل طراحي کاريکاتور، طنزنويسي، نويسندگي يا هنر پيشگي کمدي مي روند. خيلي از پژوهشگران معتقدند که جرقه خيلي از راه حل ها با شوخ طبعي زده شده است . بين مسخرگي و شوخ طبعي تفاوت زيادي وجود دارد . کسي که شوخ طبع نيست نمي تواند بلافاصله به يک انسان شوخ طبع تبديل شود؛ چرا که شوخ طبعي هم مثل هر مهارت ديگري، آرام آرام رشد مي کند. مي توان با خواندن مجلات طنز ، مشاهده فيلم هاي کمدي، استفاده از تجربه هاي شخصي، شوخي با ديگران و بسياري از کارهاي ديگر جنبه طنز شخصي را بالا برد.

تفکر و خلاقيت را تلفيق کنيد
 

براي خلق يک اثر جديد هميشه به تفکر و خلاقيت به طور همزمان نياز است. اما تفکري که منجر به يک خلاقيت مي شود با تفکري که به حل يک مسئله مي انجامد با هم تفاوت دارد. براي حل مشکلات دو نوع فکر کردن وجود دارد؛ تفکر« همگرا » و تفکر« واگرا ». تفکر همگرا يعني پيدا کردن يک جواب يا راه حل براي يک سوال يا مشکل. اما برعکس، تفکر واگرا براي يک سوال با شکل جواب ها و راه حل هاي زيادي پيدا مي کند. براي مثال وقتي از شما پرسيده شود: « آمار دانشجويان فعال در گروه هاي ورزشي دانشگاه شما چقدر است؟ » شما با يک تفکر همگرا به جواب صحيح اين سوال مي رسيد. اما وقتي از شما يک مقاله درباره فعاليت ورزشي دانشگاه بخواهند تفکر واگرا به شما کمک مي کند تا موضوعات و مسائل مرتبط با مقاله تان را مطرح کنيد. خلاقيت يعني به کار انداختن همين تفکر واگرا در رابطه با يک موضوع. وقتي قرار است به يک موضوع فکر کنيم، بايد آن را از هر زاويه و جهتي مورد ارزيابي قرار دهيم و در آخر تمام راه حل ها و جواب هايي را که از همين تفکر واگرا به ذهن مان رسيده مطرح کنيم. براي اينکه يک تفکر خلاق داشته باشيم بايد سيال، ابتکار و تخيلي فکر کنيم.

موانع رشد و خلاقيت را بدانيد
 

هر کس بايد موانع رشد و خلاقيتش از جمله بيروني و دروني آن را بشناسد. بايد ببيند آيا اين موانع در خود او وجود دارد يا خارجي است، واقعي است يا خيالي.
موانع تاريخي و فرهنگي: خيلي از ضرب المثل ها و جملاتي که از گذشته در جامعه رواج پيدا کرده باعث شده که افراد آن جامعه دست به خلاقيت نزده و دنبال فکر و راه حل جديدي نروند. اعتقاد به تقدير و اينکه اراده انسان ها هيچ نقشي در شکل گيري آينده و سرنوشتشان ندارد عاملي بوده که بسياري از انسان ها را از خلاقيت باز داشته است. مثال:« تا بوده چنين بوده و تا هست چنين است.»
موانع رواني: مهم ترين مانع در پرورش تفکر خلاق، موانع رواني است که از تمام موانعي که قبلاً در مورد آنها بحث کرديم اهميت بيشتري دارد. تمامي موانعي که معرفي کرديم همه موانع خارجي هستند؛ چون از محيط بيروني بر افراد تحميل مي شوند. اين موانع براي کساني که دنبال بهانه براي خرج نکردن خلاقيت شان هستند بهانه هاي خوبي است اما با اينکه بيماري هاي رواني مثل افسردگي، اضطراب و اسکيزوفرني باعث کاهش خلاقيت در افراد مي شوند هنوز به اثبات نرسيده ولي هميشه افکار ناکارآمد بزرگ ترين مانع رشد خلاقيت در افراد بوده است.
موانع بيولوژيک: بعضي از دانشمندان مي گويند خلاقيت يک استعداد ارثي است و عده اي هم اين نظر را دارند که محيط زندگي افراد در بروز خلاقتيشان نقش مهمي دارد . ژن ها عامل بروز هر ويژگي در انسان ها هستند اما نمي توان گفت که تنها عامل در به وجود آمدن خلاقيت در افراد هستند. اينکه خيلي از آدم ها پايين بودن سطح خلاقيت در بعضي افراد يا حتي خودشان را عامل ژنتيکي بيان مي کنند، بيشتر شبيه يک بهانه است تا واقعيت.
موانع فيزيولوژيکي: ممکن است با صدمه هاي فيزيکي ، ميزان خلاقيت به خاطر اين نقص بدن کاهش پيدا کند و همه اين مسائل مانع رشد خلاقيت در آنها شود. اما با اين حال ما افراد شناخته شده اي مثل رودکي، مريم حيدرزاده ، بتهوون و هلن کلر داريم که حتي با اين نارسايي ها خلاقيت هاي بزرگي در هنر و ادبيات داشته اند.
موانع اجتماعي: محيط اجتماعي هميشه يکي از مهم ترين عوامل در بروز خلاقيت بوده. هر جامعه هميشه يک سري آداب و رسوم و عقايد خاصي دارند. اغلب افراد فکر مي کنند اگر از اين قوانين و سنت ها منحرف شوند يا خواستار تغيير برخي از آنها شوند، يک کار غير اخلاقي انجام داده اند و ممکن است توسط همان جامعه تنبيه يا طرد شوند. افرادي مثل گاليله و فرويد از خلاق هايي بودند که به شدت توسط جامعه شان طرد شدند. محيط اجتماعي نسبت به خلاقيت افراد واکنش منفي نشان دهد ممکن است افراد از خلاقيتشان دست بکشند و باعث عقب نشيني شان شود.
منبع: همشهري جوان شماره 305



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط