راز انقراض بزرگ

در واقع،‌یک اتفاق ساده باعث کشف بزرگی شد که سرانجام رازهای زیادی را از گذشته کره زمین برملا کرد. یافتن نخستین فسیل (سنگواره) از موجودی عجیب و فراغول پیکر در سال 1766 میلادی توسط کارگران یک معدن گچ در جنوب...
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راز انقراض بزرگ
راز انقراض بزرگ
 


 

نویسنده: شاهین ارسالی




 

"زندگی،‌ یعنی پ‍ژوهش و فهمیدن چیزی جدید."

در واقع،‌یک اتفاق ساده باعث کشف بزرگی شد که سرانجام رازهای زیادی را از گذشته کره زمین برملا کرد. یافتن نخستین فسیل (سنگواره) از موجودی عجیب و فراغول پیکر در سال 1766 میلادی توسط کارگران یک معدن گچ در جنوب هلند،‌ راهگشای پژوهشگران شد تا بتوانند به اسرار میلیون ها سال پیش این کره خاکی پی ببرند. به دست آمدن سنگواره های دیگری در سال های بعد و در نقاط جغرافیایی گوناگون جهان،‌واقعیتی انکار ناپذیر را روشن ساخت و انسان دانست در سالیانی بسیار دور،‌چگونه جانوارانی بر روی زمین زیسته اند. این موجودات را "دایناسور"(1) نام نهادند که معنای لفظ به لفظ آن "خزنده مخوف" (خزنده = Sourus، ‌مخوف = Deinos) است. در اصل،‌ نخستین کسی که این نام را پیشنهاد کرد،‌ محققی به نام "ریچارد اوون" (2) بود که در سال 1842 آن را مطرح کرد. بعدها شواهد فسیلی نشان دادند که این جانوران در دوران دوم زمین شناسی، ‌مزوزوئیک(3)،‌ یعنی از حدود250 تا 65 میلیون سال پیش،‌فراوان تر بوده اند. به طوری که این دوران به "عصر دایناسورها" مشهور شد.
این اکتشاف بزرگ ‌پرسش های فراوانی را به دنبال داشت. مثلاً ‌این جانوران چگونه به وجود آمدند،‌ چرا تا این اندازه جثه بزرگی اشته اند؟ و نهایتا‌‌ً‌ چطور از بین رفته اند؟ و امثال اینها.

خزندگان غول پیکر
 

زیست شناسان، ‌این موجودات را بر اساس شباهت های ریخت شناسی و همین طور نحوه زندگی آنها در گذشته،‌ در رده "خزندگان" طبقه بندی کردند. مطالعات نشان داد این دسته از خزندگان در حدود350 میلیون سال پیش،‌ تدریجاً‌ از تحول دوزیستان به وجود آمده اند. شواهد حاکی است که در طول 50 میلیون سال پس از پیدایش نخستین خزندگان، ‌در یک دوره خشکی وسیع در سطح زمین پدیدار شده است. در این مدت،‌خزندگان که سازگاری بهتری نسبت به خشکی داشتند،‌ در مقایسه با دوزیست ها برتری هایی به دست آوردند. سپس، ‌از آن زمان تا میلیون ها سال بعد،‌این خزندگان بودند که فراوانی بیشتری نسبت به سایر مهره داران پیدا کردند. این یافته،‌ پاسخ مناسبی برای این پرسش که دایناسورها چگونه به وجود آمده اند‌، فراهم کرد.
ولی در خصوص جثه و اندام های بسیار بزرگ آنها می توان فرضیات زیادی مطرح کرد‌، به لحاظ فیزیولوژیک، ‌از جمله عواملی که سبب افزایش قامت در موجودات زنده می شود،‌ "هورمون رشد" است. شاید ترشح بیش از حد این هورمون در بدن بعضی از خزندگان اولیه،‌موجب رشد غیر طبیعی و بزرگی قامت آنها شده باشد‌، و سپس آنهایی که چنین شرایطی داشته اند، ‌در مقایسه با دیگر هم نوعان خود برتری یافته اند. البته علت یا علل اصلی این ترشح ناهنجار، ‌خود می تواند در هاله ای از ابهام قرار گیرد. چنین فرضی به بررسی های دقیق فسیل شناسی نیاز دارد. این اختلال در آدمی هم دیده می شود،‌"غول پیکری" یا "ژیگانتیسم" (4)،‌ عارضه ای است که در اثر ترشح غیر عادی هورمون رشد در انسان رخ می دهد. این در حالی است که در مورد انسان‌، برتری با افراد عادی است.
از سایر موارد می توان به عوامل بیرونی اشاره کرد. مثلاً ‌افزایش دما،‌ تابش شدید آفتاب، ‌قرار گرفتن در معرض پرتوهای فرابنفش خورشید،‌ تشعشعات ناشی از واکنش های هسته ای،‌پرتوهای کیهانی مضر و بسیاری دیگر که اینها می توانند زمینه ساز "جهش"(5) های ژنیتیکی در موجودات زنده شوند.
در این مورد خاص هم می توان این فرض را اختیار کرد که جهش های ژنی ویژه در خزنده های نخستین، ‌سبب ایجاد تغییرات آناتومیک در پیکر فرزندان آنها شده است و این تغییرات در نسل های پسین به تتدریج شدت گرفته و بارزتر شده، ‌و تا به آنجا پیش رفته است که دایناسورهایی با طول قامت بیشتر از 20 متر به وجود آمده اند.
به اعتقاد نگارنده عامل اصلی بزرگ بودن جثه خزندگان دوران دوم را می توان در انتهای دوران اول یافت. جایی که تحولات زیادی در سراسر کره زمین رخ داده است. کوه زایی های وسیع در سطح قاره ها،‌ تغییرات سریع آب و هوایی و بسیاری از موارد دیگر در این زمان، ‌زمینه را برای ظهور خزندگان بزرگ آماده کرد.
در واقع،‌ پیدایش خزندگانی که به پستانداران اولیه شباهت زیادی داشته اند را می توان یکی از مشخصه های دیرینه شناسی اواخر دوران اول یعنی دوره "پرمین"(6)دانست.
به علاوه،‌ غیر از دایناسورها، ‌موجودات دیگری نیز در گذشته های بسیار دور می زیسته اند که به لحاظ قامت،‌شرایطی شبیه به آنها داشته اند. مثلاً ‌در دوره "کربونیفر"(7) در حدود بیشتر از 300 میلیون سال پیش‌، "سنجاقک" هایی با طول بال های بیش از یک متر وجود داشته اند. گیاهان این دوره هم وضعیتی مشابه را دارا بودند،‌ مثل "نوروپتریس"(8) که قدی بلند داشته و اندازه برگ های آن نیز هر یک به چندین متر می رسیده است.
بنابراین شرایط محیط زیست دایناسورها را هرگز نباید از نظر دور کرد و مهم ترین عامل فراغول آسایی این جانوران را می بایست در محل زندگی آنها و در مواجهه با عوامل بوم شناختی جست.

چرا انقراض؟
 

اما رویکرد اصلی این مقاله،‌ بررسی نحوه انقراض (9) دایناسورها و علل و عوامل آن است. دایناسورها در پایان دوره "کرتاسه"(10) یعنی حدود 65 میلیون سال پیش،‌به طور اسرارآمیزی از بین رفتند؛ ‌طوری که سنگواره آنها در رسوبات پس از‌آن هرگز یافت نشده است. این پرسش که خزندگان مخوف چرا و چگونه از میان رفتند و اکنون دیگر شاهد وجود آنها نیستیم‌، باعث پیدایش فرضیه ها و نظریه های زیادی شده است که تاکنون از سوی بسیاری از دانشمندان،‌ پژوهشگران و حتی افراد عادی عنوان شده اند.
به طور کلی،‌ تمامی فرضیه ها و نظریه ها در مورد انقراض موجودات زنده از جمله دایناسورها شامل دو دسته هستند. یک دسته آنهایی که از دیدگاه "فاجعه گرایی"(11) سرچشمه می گیرند و به حادثه ای ناگهانی و فاجعه آمیز اشاره دارند که به صورت دفعی و یکباره و در مدت زمان بسیار کوتاهی،‌موجب نابودی نسل دایناسورها شده است. دسته دوم، ‌نظریه هایی هستند که به دیدگاه "یکنواخت گرایی"(12) باز می گردند. این دیدگاه برخلاف دیدگاه اول نگرشی تدریجی و بطئی در مورد حوادث منجر به نابودی دایناسورها دارد و عامل یا عوامل انقراض آنها را در یک بستر زمانی طولانی و به صورت آرام و آهسته، ‌ممکن و موثر می داند.
در این دیدگاه،‌ که دانشمندان مشهوری مانند "جیمز هاتن"(13) و "سرچارلز لایل"(14) از پیشروان آن بوده اند، ‌اعتقاد بر این است که فرآیند های بسیار کند و آرامی که امروزه در کل زمین انجام می شوند‌، در سراسر تاریخ زمین شناختی هم انجام شده و پیشینه آن را شکل داده اند. هاتن معتقد بود: "برای توضیح پدیده های متداول،‌نیازی به نیروهای غیر طبیعی و رویدادهای خارق العاده نیست."
از انبوه این انگاره ها، ‌بسیاری قابل تامل هستند و از نظر علمی ارزشمند تلقی می شوند. برخی هم ناشی از نیروی تخیل افراد هستند که دستمایه داستان ها و فیلم های علمی ‌ـ تخیلی زیادی بوده اند.در این میان، تعدادی فرضیه هم وجود دارد که بیشتر جنبه خرافی داشته و فاقد ارزش علمی هستند. از جمله فرضیه های عامیانه در مورد انقراض دایناسورها،‌ چند مورد قابل ذکر است که برخی از آنها جالب و حتی خنده دار به نظر می رسند؛‌ مثلاً‌ شکار آنها توسط انسان های غارنشین! کمبود جا در کشتی حضرت نوح! ‌جدایش کره ماه از زمین در میان اقیانوس اطلس و نتایج فاجعه بار آن! ‌یا حتی خودکشی دسته جمعی دایناسورها به علت افسردگی روحی!‌ و...
اما از اینها که بگذریم،‌ بعضی از فرضیه ها بیشتر با عقل و علم سازگار هستند. به عنوان مثال عده ای عدم تعدل در تعداد جمعیت دایناسورهای نر و ماده را علت نابودی آنها می دانند. به طوری که در اثر عوامل زیست محیطی مثل تغییر دما و غیره‌، افراد یکی از دو جنس (در این مورد، ‌جنس نر) بیشتر متولد شده و کمبود جنس دیگر، ‌سبب کاهش تدریجی جمعیت آنها شده است.
تعدادی از دانشمندان هلندی نیز پس از مطالعه بر روی فسیل برخی از جانوران خزنده در مناطق مرکزی اسپانیا، ‌این فرضیه را اعلام کردند که نوسانات مداوم در مدار حرکت زمین، ‌ارتباط نزدیکی با انقراض نسل جانوران جونده بسیاری از گونه های پسانداران داشته است.
یکی از فرضیه های مهم و جالب توجه‌، موضوع شیوع بیماری در میان دایناسورها است که موجب نابودی آنها شده است و اساس این فرضیه،‌ احتمالاً‌یک عامل عفونی و پراکندگی آن در بین جمعیت دایناسورها به صورت همه گیر، ‌آرام آرام به انقراض نسل آنها انجامیده است. جدیدترین فرضیه در این زمینه، ‌توسط یک جانورشناس آمریکایی مطرح شده است.
"جورج پاینار"(15)،‌ استاد حشره شناسی دانشگاه اورگون،‌ به همراه همکارانش، فرضیه جدیدی ارائه کرده است که بیان می کند دایناسورها در اثر گزش نیش حشرات کشنده و انگل های آلوده و همچنین تغییرات بوم شناختی هم زمان، ‌به تدریج از بین رفته اند. مطابق این فرضیه‌، یک عفونت شدید همه گیر که منشا آن نیش حشرات غول پیکر بوده‌، دلیل اصلی انقراض این موجودات است. پاینار و گروهش، ‌در میان چیزهایی که در یک کاوش علمی از بقایای فسیلی دوره کرتاسه به دست آوردند، حشرات گزنده، ‌انگل های کوچک عفونی و نوعی کرم انگلی حلزونی شکل یافتند. همین طور گونه ای از حشرات ناقل بیماری های "لیشمانیا"(17) و "مالاریا" را در این فسیل ها پیدا کردند،‌جزئیات این فرضیه در کتابی به نام "چه چیزی دایناسورها را آزرد؟"(18) توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شده است.
بعضی دیگر از فرضیه ها در مورد علل انقراض دایناسورها عبارتند از:
ـ پرتوهای کیهانی ناشی از انفجار یک ابرنواختر و تاثیرات منفی آن بر روی ارگانیستم دایناسورها
ـ سرد شدن آب اقیانوست ها و توسعه یخچال ها
ـ مسمومیت آب ها
ـ قحطی و کمبود غذا
ـ تغذیه پستانداران نخستین از تخم دایناسورها
ـ فیزیک نامناسب و بزرگی جثه
ـ توان ذهنی بسیار پایین و عدم توانایی سازگاری با شرایط جدید محیطی
ـ کهولت نژادی و...
که هر کدام دلایل خاص خود را ارائه می دهند، البته در هر مورد اتنقادهایی جدی نیز به آنها وارد است. به هر حال، هر فرضیه ای که در این خصوص مطرح می شود، ‌می بایست به همه جوانب از جمله مسائل زیست شناختی،‌ بوم شناختی،‌ جغرافیایی، حتی حوادث بعدی و تعاقب آن ،‌ با دقت و هوشمندی بنگرد و بتواند به پرسش های جانبی که پیش می آید به خوبی و با منطق علمی پاسخ دهد

شهاب سنگ قاتل یا آتش فشان مرگبار؟
 

یکی از فرضیات رایج در مورد انقراض دایناسورها،‌ موضوع برخورد یک شهاب سنگ به کره زمین در حدود اواخر دوره کرتاسه است. این فرضیه توسط "والتر آلوارز"(18) در دهه 80 میلادی ارائه شد. براساس مطالعات آلوارز و همکارانش، فرود آمدن یک شهاب سنگ و برخورد آن با سطح زمین در حدود 65 میلیون سال پیش و فجایع زیست محیطی ناشی از آن، ‌عامل اصلی نابودی نسل خزندگان بزرگ بوده است. این برخورد که به KT مشهور است و در محل کنونی شبه جزیره "یوکاتان"(19) در خلیج مکزیک و در منطقه ای به نام "چیکسولاب"(20) رخ داده، ‌در آن زمان انفجار عظیمی ایجاد کرد که در پی آن میلیون ها تن سنگ و خاک به صورت سنگریزه و گرد و غبار، ‌به هوا برخاست و در جو زمین پخش شد به طوری که ابر ضخیمی از غبار به وجود آمد. این ابر بزرگ به مرور گسترش یافت و در نتیجه مانع رسیدن نور خورشید به سطح زمین شد. بنابراین علاوه بر تاریک شدن سطح زمین، ‌دمای هوا نیز کاهش پیدا کرد. با سردتر شدن هوا و تاریکی در طی سالیان، ‌بسیاری از موجودات زنده از جمله دایناسورها از میان رفتند و فقط موجوداتی که در قسمت های عمیق دریاها و مناطق سردتر می زیستند،‌ باقی ماندند. این نتیجه کلی فرضیه شهاب سنگ است.
ولی دانشمندان برچه اساسی به این برخورد شهابی پی بردند؟ از مهم ترین دلایل آن، ‌وجود لایه ای نازک از جنس رس و سرشار از عنصر "ایریدیوم"(21) در رسوبات پایان دوره کرتاسه در نقاط مختلف زمین است. ایریدیوم در زمین کمیاب است و این میزان فراوانی در یک لایه مشخص،‌ غیر طبیعی به نظر می رسد و از آنجا که این عنصر در شهاب سنگ ها و اجرام فرازمینی به مقدار قابل توجهی یافت می شود، بنابراین احتمال می رود یکی از تبعات برخورد شهاب سنگ با زمین، ‌انتشار ایریدیوم در سراسر آن بوده است. البته چنین ناهنجاری هایی در زمان های دیگری نیز مشاهده شده است. برای مثال ‌پایان دوره "دوونین"(22)(حدود370 میلیون سال پیش) هم با فراوانی ایریدیوم و برخی کانی های دگرگون شده همراه بوده و هم زمان با آن‌، بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری از بین رفته اند.
با وجود این که فرضیه شهاب سنگ در نظر اول قانع کننده به نظر می آید، اما نکات مبهم زیادی در آن نهفته است. مثلاً‌ یکی از مهم ترین ابهامات آن،‌ راز بقای اکثر گونه های گیاهی آن زمان تا امروز است. بسیاری از گیاهان گلدار، ‌نهان دانگان و درختان میوه، ‌در دوره کرتاسه به وجود آمده و توسعه یافتند و در واقع اغلب گروه های گیاهی از این دوره به بعد وجود داشته و تا عهد حاضر حفظ شده اند. پس چه عاملی موجب انقراض دایناسورها شد ولی نتوانست گیاهان را منقرض کند؟ با توجه به این که می دانیم گیاهان فتوسنتیک آن دوران برای ادامه زندگی،‌ بی تردید به نور خورشید نیاز داشته اند و عدم وجود این امکان در اثر تشکیل همان ابر غلیظ حاصل از برخورد شهاب سنگ، ‌می توانست آنها را از پای درآورد‌، ولی آنها باقی ماندند.این در حالی بود که علاوه بر دایناسورها، ‌اکثر جانوران شامل "رودیست ها"(23)، ‌"آمونیت ها"(24) و "بلمنیت ها"(25)(انواعی از بی مهرگان صدف دار دریایی) و خزندگان دریایی به کلی نابود شدند و تنها گروه هایی از نرم تنان، ‌ماهی های استخوانی و گونه های مشابه امروزی زنده ماندند.
نکته مبهم دیگر این است که بررسی های فسیل شناسی نشان می دهد آهنگ انقراض دایناسورها از اواخر دوره "تریاس"(26) آغاز شده و بیشترین میزان انقراض آنها در اواخر دوره "ژوراسیک"(27) صورت گرفته و نه در پایان کرتاسه؛ ‌که هنگام برخورد شهاب سنگ بوده است. از طرفی،‌ بدیهی است برخورد یک شهاب سنگ در یک نقطه خاص از سطح زمین اثرات متفاوتی در مناطق گوناگون خواهد داشت؛‌ به طوری که هر چه از محل اصابت دورتر شویم،‌ از آثار تخریبی و منفی آن به تدریج کاسته می شود. اما انقراض دایناسورها با در نظر گرفتن جغرافیای قاره های آن روزگار، تقریباً ‌تحت شرایط یکنواخت و در مقیاس جهانی روی داده است. در واقع‌، اگر برخورد شهابی را دلیل اصلی نابودی آنها بدانیم،‌ این انقراض می بایست به لحاظ زمانی روندی آنی و به لحاظ مکانی وسعتی محدود در حوالی مکان برخورد داشته باشد؛ در حالی که هرگز چنین نبوده است.
بنابر همه اینها، ‌نمی توان عامل انقراض خزندگان مخوف را تنها یک شهاب سنگ کوچک دانست؛‌ و به نظر می رسد این فرضیه به تنهایی کافی نیست. پس بهتر است آن را با احتیاط به کار برد. اگر چه در جدیدترین یافته ها نتایج دیگری به دست آمده و مشخص شده شهاب سنگ مذکور در آب های عمیق تر از آن چه تاکنون تصور می شد‌، سقوط کرده و در اثر این سقوط مقدار بسیار زیادی بخار آب ایجاد و وارد اتمسفر زمین شده که میزان انتشار این بخار آب 6/5 برابر بیشتر از چیزی است که در محاسبات گذشته تخمین زده شده بود.
نتیجه که برخورد KT تنها می تواند بخشی از نحوه انقراض دایناسورها را توجیه کند. شاید انگاره صحیح تر این باشد که بگوییم در اثر سقوط این شهاب سنگ،‌ زندگی تا شعاع زیادی از نقطه برخورد،‌ به مخاطره افتاد و تمام موجودات زنده،‌ چه گیاه و چه جانور‌، در این محدوده کاملاً‌ از بین رفته اند و سپس در اثر عواقب ناشی از انفجار آن،‌ تا سال های متمادی شرایط جدیدی بر زیستگاه های پیرامون حاکم شده است و آن دسته از موجودات زنده ای که نتوانسته اند. خود را با این شرایط تطبیق دهند،‌ به مرور از میان رفته و گونه های باقی مانده به زندگی خود ادامه داده اند. در هر حال، تغییرات انجام شده در تمام نقاط دنیا یکسان نبوده و با دور شدن از دهانه برخورد ‌، شدت کمتری پیدا کرده است.
فرضیه مهم دیگر، موضوع فعالیت های آتشفشانی گسترده در پایان دوره کرتاسه است. مطابق این فرضیه‌، یک سلسله فوران های آتشفشانی بزرگ به وسعت چندین هزار کیلومتر مربع که حدود 30 هزار سال به طول انجامید و "تله های دکن"(28) هند را به وجود آورد، ‌افزایش سریع دمای جو زمین را به دنبال داشته است. تولید بی رویه گاز CO2 و سایر گازهای آتشفشانی در یک مقیاس وسیع تحت تاثیر این فرآیندها، ‌به تدریج باعث گرم شدن زمین و بروز پدیده گلخانه ای شد که همین امر،‌ زیست بوم های موجود را به تدریج متلاشی کرد و در پی آن بسیاری از گونه های زیستی رو به انقراض گذاشتند.البته این فرضیه نیز به تنهایی کارایی چندانی ندارد زیرا بعضی از ابهاماتی که در مورد فرضیه شهاب سنگ وجود دارد، ‌در این مورد نیز صدق می کنند.
در هر صورت، این دو فرضیه به رغم رواج و فراگیر بودن در میان دانشمندان، چندان هم قابل اعتماد نیستند. هر دوی این انگاره ها از دیدگاه فاجعه گرایی برآمده اند؛‌ جایی که یک جانبه نگری تفکر غالب است و تک متغیرها تعیین کننده اند. اما وقتی قطعات جورچین انقراض دایناسورها را به همراه سایر موجودات زنده در کنار هم قرار دهیم،‌ به چیزی فراتر از یک فرضیه تک بعدی نیاز است تا بتواند همه آن چه را معما می پنداریم،‌ توجیه کند.
یکنواخت گرایی، بهترین راه حل
بهترین راه حل معمای دایناسورها را می توان در دیدگاه یکنواخت گرایی یافت؛‌ و شاید این را ه حل را کسی بهتر از پروفسور "رابرت بکر"(29) نیافته باشد. رابرت بکر،‌ دیرینه شناس برجسته آمریکایی که به عنوان مشاور علمی در ساخت فیلم سینمایی معروف "پارک ژوراسیک" نیز حضور داشته‌، بیشتر عمر علمی خود را صرف پیدا کردن پاسخ این معما کرده و به نتایج بسیار جالبی هم رسیده است. وی سال ها در مناطق مختلف در مورد دایناسورها به تحقیق و کاوش پرداخته و سنگواره های زیادی یافته است. یکی از این مناطق، "وایومینگ"(30)در آمریکای شمالی است.
او اعتقاد دارد انقراض دایناسورها از زمان های دورتری آغاز شده و تا پایان دوره کرتاسه ادامه یافته،‌ و تنها یک عامل در این انقراض نقش نداشته است.
بکر در طی یک پژوهش،‌ به همراه چند متخصص در رشته های دیگر مثل زیست شناسان و ژئوشیمی دانان‌، به نکته مهمی پی برد که می تواند بسیاری از مجهولات را روشن کند. آنها برای آگاهی از وضعیت آب و هوا در دوران دایناسورها، به بررسی تمام موارد مرتبط با محیط زیست دایناسورها پرداختند. از جمله این موارد، ‌کهربا با صمغ سخت شده درختان متعلق به عهد کرتاسه است. درون این صمغ ها،‌حباب های هوای فراوانی وجود دارد. در اصل‌، کهربا به خوبی هوای میلیون ها سال پیش را در درون خود حفظ کرده و این هوای فسیل شده می تواند رازهای زیادی را از گذشته فاش کند. چنان چه روش های ژئوشیمیایی نشان دادند میزان اکسیژن در آن زمان به مراتب بیشتر از امروزه بوده است. در واقع،‌ حجم اکسیژن هوا حدود 35 درصد برآورد شد. در حالی که می دانیم امروزه اکسیژن حدود 21 درصد حجم هوا را تشکیل می دهد.
این یافته فوق العاده مهم است. چرا که بسیاری از ویژگی های فیزیولوژیک موجودات زنده به میزان اکسیژن مصرفی آنها بستگی دارد. مثلاً‌دستگاه تنفسی جانوران بر اساس مقدار اکسیژن معینی شکل گرفته و با آن سازگاری حاصل کرده است.
بکر در بررسی های بعدی،‌ متوجه شد گنجایش شش های دایناسورها به تدریج و طی میلیون ها سال، ‌با نزول میزان اکسیژن تغییر یافته و حجم آن کوچک تر شده است. این نکته،‌اصل سازش با محیط را یادآوری می کند. در اثر این سازگاری، ‌دایناسورهایی جدید به وجود آمده اند و انواع پیشین،‌ دیگر نمی توانستند وجود داشته باشند.
اما علت کاهش میزان اکسیژن چه بوده است؟ شاید علت چنین پدیده ای را باید مجموعه ای از عوامل بدانیم و بدیهی است این امر کاملاً‌ تدریجی بوده و به طور ناگهانی به وقوع نپیوسته است تغییر در شکل قاره ها جابه جایی آنها و در نتیجه تغییر عرض جغرافیایی،‌ چین خوردگی ها و بالا آمدن زمین در بسیاری از نقاط و به دنبال آن سرد شدن هوا‌، از طرفی گسترش سرزمین های خشک و مداری،‌ میزان بارندگی سالانه و بسیاری از عوامل دیگر‌، همه می توانند وسعت پوشش گیاهی و نوع گیاهان را تعیین کنند. تمامی این حوادث در دوران دوم به تدریج روی دادند و زمین تحولات وسیعی را تجربه کرد. در اثر این تغییرات،‌از وسعت پوشش گیاهی کاسته شد،‌ هر چندتنوع گونه ها افزایش یافت.از آنجا که بخش اعظم تولید اکسیژن و توازن آن در طبیعت،‌ توسط فرآیند فتوسنتز و به عهده گیاهان است، ‌اگر پوشش گیاهی از بین رفته و یا کاهش پیدا کند، مسلماً‌ میزان اکسیژن نیز دستخوش نقصان می شود. حتی می توان برخورد شهاب سنگ و یا فوران های آتشفشانی را هم در تسریع آن موثر دانست.
با این وجود، بکر صرفاً‌ به این یافته در خصوص کاهش میزان اکسیژن اکتفا نمی کند و آن را تنها یکی از عوامل دخیل می داند‌؛ او نظریه ای مطرح می کند و با ذکر مثالی جالب و زیبا،‌ نقش عوامل مختلف را در فنا و بقای گونه ها و از جمله دایناسورها توضیح می دهد. وی یک مسابقه دو یا سه نفر دونده را مثال می زند که دو نفر از آنها از لحظه شروع مسابقه به شدت با یکدیگر رقابت می کنند و از تمامی انرژی خود بهره می گیرند؛‌ ولی تا پیش از رسیدن به خط پایان همه قوای خود را از دست داده و از پا می افتند. اما نفر سوم از ابتدا نرم و آرام می دود و فشار بیش از حدی بر خود وارد نمی آورد،‌ در نتیجه انرژی خود را حفظ کرده و بیهوده آن را تلف نمی کند و در نهایت در حالی که دو نفر دیگر بر روی زمین افتاده اند، ‌او برنده مسابقه خواهد شد.
این مثال ابتدا شاید ما را به یاد داستان خرگوش و لاک پشت بیندازد اما در واقع گونه هایی که بیشتر به رقابت می پردازند، ‌انرژی و توان زیادی نیز صرف می کنند. مثلاً آنهایی که برای یافتن غذا به طور مداوم مسافرت و مهاجرت می کنند، مسلماً بیشتر در معرض خطرهایی مثل بیماری،‌ شکار شدن و سایر عوامل طبیعی قرار می گیرند. بدین ترتیب،‌ احتمال وقوع تغییرات زیستی و یا حتی نابودی در آنها افزایش می یابد. اما گونه هایی که کمتر خود را درگیر مهاجرت و جابه جایی می کنند، ‌در حالی که شاید توان این کار را هم داشته باشند، کمتر دچار چنین تغییراتی می شوند. مانند تمساح ها که میلیون ها سال با کمترین تغییر به بقای گونه خود ادامه داده اند و بکر آنها را جاودانه می نامد. در این جا است که عبارت معروف "رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود..." به خوبی مصداق پیدا می کند!‌
از دیدگاه "بوم شناسی دیرینه"(31) هنگامی که دایناسورها بر خشکی ها حاکم بودند، ‌هیچ موجودی بزرگ تر از بوقلمون، ‌در خشکی وجود نداشت. از آنجا که هر گروه از موجودات زنده که در سیر تکاملی خود،‌ روند غول آسایی را در پیش گرفته باشند محکوم به فنا خواهند بود‌، انقراض آنها طبیعی به نظر می رسد و اصولاً ‌امکان وجود چنین موجودات عجیبی، ‌غیرطبیعی و برخلاف اکوسیستم بوده است و نه انقراض آنها. با وجود این‌، دایناسورها از نظر تداوم زمانی و طول عمر نسلشان، موفق ترین گروه در طول تاریخ آفرینش هستند.

اصلاً‌ انقراضی در کار بوده؟
 

اما به اعتقاد نگارنده شاید اصلاً‌ انقراضی رخ نداده باشد! در واقع دایناسورها در طی روند تکاملشان،‌ دچار نوعی فرایند. "تغییر شکل"(32) شده اند و کم کم از شکل آن روزگار خود به اشکال تحول یافته کنونی درآمده اند. به طوری که امروز شاهد گونه هایی هستیم که بسیار شبیه به نیاکان خود هستند. برای مثال "ایگوانا"(33) های امروزی از نوادگان دایناسورها در میلیون ها سال گذشته اند. تمساح ها، ‌سوسمارها، ‌حتی مارمولک های کوچک خودمان و بسیاری دیگر از خزندگان عهد حاضر، ‌همان ویژگی ها را به شکل های متفاوت و در مقیاسی کوچک تر دارا هستند. حتی یکی از نظریه های مهم، ‌پیدایش پرندگان در اثر تغییر شکل خزندگان است.
انتظار می رود پرندگان امروزی از "ارکوسورها"(34) و "پتروسورها"(35) که در اصل نوعی دایناسور پرنده مانند بوده اند، ‌مشتق شده باشند. از شواهد این نظریه، ‌وجود سنگواره نوعی پرنده نخستین به نام "ارکئوپتریکس"(36) است. این موجود چیزی حدفاصل خزنده و پرنده بوده است. از سویی،‌ وجود آثار پر در اطراف بال هایش،‌ پرنده بودن و از سوی دیگر صفات مشترک خزندگان مثل وجود سه انگشت در هر بال‌، دندان های تیز و کوچک در هر آرواره و دم طویل استخوانی، ‌خزنده بودن آن را اثبات می کند.
از نمونه های دیگر می توان پرندگان "سنوزوئیک"(37) (دوران سوم زمین شناسی)،‌ مانند "دیاتریما"(38) و "فورورهاکوس"(39) را ذکر کرد که شباهت هایی به دایناسورها داشته اند و از قدرت پرواز چندانی برخوردار نبوده اند.این مشابهت ها در پرندگان امروزی نیز هویدا است. نمونه بارز آن خروس و مرغ خانگی است!‌
کوچک شدن قامت، ‌ظهور پر، ‌از بین رفتن دست ها و جایگزین شدن بال ها،‌ پیدایش نوک یا منقار به جای آرواره و دندان و تغییرات دیگر، ‌فرایندی چند میلیون ساله است.
به طور کلی،‌ آب و هوای دوران دوم زمین شناسی بسیار گرم بوده است. مطالعات در وایومینگ و مونتانا نشان داده که دمای هوا از پایان کرتاسه تا آغاز دوران سوم، ‌حدود10 درجه سانتی گراد کاهش پیدا کرده است. به دلیل سرد شدن هوا در این هنگام،‌ خزندگان به تدریج خود را با محیط جدید تطبیق دادند به این ترتیب در گونه های ساکن مناطق سردتر، ‌کم کم پرها ظاهر شدند و اصولاً‌ باید پر را پولک تغییر شکل یافته پوست خزندگان دانست. ضمن این که شرایط محیط زیست در برخی نقاط سطح زمین به گونه ای رقم خورد که رفته رفته آنهایی که بال داشتند و می توانستند پرواز کنند،‌ موفق تر بودند و باقی ماندند. با پیدایش و گسترش گونه های جدید گیاهی و جانوری در مناطق مذکور‌، نوع غذا تغییر کرد. در نتیجه اندام های گوارشی از جمله دهان،‌ تخصص یافت و پوزه و آرواره به نوک و منقار تبدیل شد. مثلاً‌ با فراوان شدن گیاهان نهان دانه و افزایش دانه های خوراکی، جمعیت گیاه خواران دانه خوار بیشتر شده و نسبت به دیگر گونه ها برتری یافتند. این تغییرات تدریجی بر اساس فرآیند "انتخاب طبیعی"(40)، ‌در مدت میلیون ها سال منجر به اشتقاق پرنده ها از خزندگان شد که این روند تغییر شکل، ‌طیفی کاملاً‌ پیوسته بوده است. البته سایر خزندگان به خصوص ساکنان مناطق گرم تر، ‌به طریقی دیگر تحول یافتند آنها اغلب خصوصیات نیاکان خود را حفظ کردند و تغییرات کمتری متحمل شدند؛‌ و ما امروزه شاهد بسیاری از آنها هستیم. انواع کروکودیل ها، ‌مارها‌،‌ سوسمارها و حتی لاک پشت ها از این دسته اند.

نتیجه گیری
 

تمام موارد ذکر شده را می توان در یک جمله توضیح داد: "تمامی ویژگی های موجودات هر زمان،‌ تابع تمامی شرایط مکانی همان زمان خواهد بود."
بر این اساس،‌ فرایند تغییر شکل دایناسورها از همان بدو پیدایش آنها آغاز شده و هم زمان با "تکامل"(41) آنها پیش رفته و در مواردی این فرایند تحول، ‌سرعت و شدت بیشتری یافته است. ضمن آن که عوامل بیرونی مانند حوادث و فجایع،‌ تنها موجب تغییر آهنگ در منحنی این تحول شده اند. بدیهی است که این اصول در مورد سایر جانداران نیز صادق است.
واقعیت این است که تغییرات حاصل در ارگانیست موجودات زنده در طول تاریخ زمین،‌ اساساً‌ تدریجی بوده و عواملی مانند محیط و سازش پذیری با آن،‌ وراثت‌، تغییر در خزانه ژنی و جهش های ژنتیکی،‌ مهاجرت،‌ بیماری، ‌کمبودها و نارسایی های زیستی، ‌حتی تغییر دمای هوا و... در آن موثرند و نباید یک شهاب سنگ یا فوران آتشفشانی را به تنهایی چنان تاثیرگذار بدانیم که انقراض موجودات را به آنها نسبت دهیم. از طرفی، ‌اگر بپذیریم که دایناسورها منقرض نشده اند،‌ اکنون ما در میان دایناسورهای جدید زندگی می کنیم و نه تنها دیگر هراسی از آنها نداریم، ‌بلکه از گوشت و تخم آنها هم استفاده می کنیم و لذت می بریم!‌ شما چه می اندیشید؟!

پی نوشت:
 

1- Dinosaurus
2-RichardOwen
3- Mesozoic
4-Gigantism
5-Mutation
6-Permian
7-Carmoniferous
8-Meuropteris
9-Extinction
10-Cretaceous
11-Catastrophism
12-Uniformitarism
13-James Hutton
14-Sir.Charles Lyell
15-George Poinar
16-leish mania
17-What Bugged the Dinosaurs?
18-Walter Alvarez
19-Yucatan
20-Chiexulub
21-Iridium
22-Devonian
23-Rudistes
24-Ammonites
25-Belemnites
26-Triassic
27-Jurassic
28-Deccan Traps
29-Robert T.Bakker
30-Wyoming
31-Palaeo Ecolohy
32-Transformation
33-Ijuana
34-Arxhosaurs
35-Pterosaurs
36-Arxhaeopteryx
37-Cenozoic
38-Diatryma
39- Phororxhacus
40ـ Natural Selection انتخاب طبیعی نوعی فرایند زیست شناختی است که طی آن،‌جانداران در پاسخ به شرایط محیط خود به تدریج تغییر می کنند.
41- Evolution.
 

منبع: دانشمند شماره 552



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط