تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (38)

این باند مهدی قاتل بودند که می پنداشتند سازمان منافقین دیر یا زود زمام امور کشورایران را به دست می گیرند، از این رو، در پشت پرده با آنان به بند و بست نشستند و دست آنان را در بیت آقای منتظری باز گذاشتند وآقای منتظری را درباره منافقان به 180 درجه چرخش واداشتند تا به مصداق «چراغ از بهر تاریکی نگه دار» آینده درخشانی! برای خود تضمین کنند!!
سه‌شنبه، 3 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (38)

 

 

 

تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (38)
تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (38)


 

نویسنده: دکتر سید حمید روحانی (1)




 
وقتی منافقان تاریخ می نویسند!!

پایگاه منافقان در بیت آقای منتظری
 

این باند مهدی قاتل بودند که می پنداشتند سازمان منافقین دیر یا زود زمام امور کشورایران را به دست می گیرند، از این رو، در پشت پرده با آنان به بند و بست نشستند و دست آنان را در بیت آقای منتظری باز گذاشتند وآقای منتظری را درباره منافقان به 180 درجه چرخش واداشتند تا به مصداق «چراغ از بهر تاریکی نگه دار» آینده درخشانی! برای خود تضمین کنند!!
از این رو، به وسوسه آقای منتظری نشستند و با چند شیوه و شگرد کوشیدند دید او را نسبت به منافقان، گروهک های به اصطلاح «ملی گرا»، لیبرال دموکرات ها و دیگر باند ها و چهره های مرموز ضد انقلاب تغییر دهند. نخست مسأله تسامح و تساهل و جاذبه و دافعه را پیش کشیدند و به او این گونه وانمود کردند که همه انسان های منحرف زمینه و صلاحیت بازگشت و هدایت دارند و می توان با رعایت یک سلسله اصول اخلاقی و روانی آنان را از بیراهه پویی بازداشت و به سوی سعادت و رستگاری کشاند! لیبرالیست های نفوذی در بیت آقای منتظری به گوش او خواندند:
... در نگرش اسلام انسان موجودی ترکیب یافته از خدا و شیطان، روح و لجن، فجور و تقواست و در نتیجه نوع بشر دارای تمایلات خوبی و بدی،‌ عرفان و مادیت، خیر و شر، ایمان و کفر و... می باشد. وقتی انسان در معرض انحراف یا تصمیم نادرست قرار گرفت نمی توان برای او یک جانبه تصمیم گرفت و تعیین تکلیف ساخت و با او برخورد انتظامی و پلیسی کرد. انسان موجودی است ذی شعور، مختار و مستقل و او خودش می اندیشد و لذا باید او را در فکر کردن و تصمیم گیری یاری نمود و مشاوره کرد و او را به تقوا و خیر و ایمان سوق داد و برخورد هدایتی نمود...(2)
آنچه در بالا آمد نکته ای نیست که لیبرال دموکرات های امروز ایران زمین به آن پی برده باشند و از نبوغ فکری آنان تراوش کرده باشد. حدود هزار و چهارصد سال پیش، تاریک اندیشان نفاق پیشه و سازشکار همین پیشنهاد را به حضرت امام علی (ع) می دادند. به آن
حضرت می گفتند : نباید و نشاید درباره معاویه «یک جانبه تصمیم گرفت و تعیین تکلیف ساخت و با او برخورد انتظامی و پلیس کرد... باید او را در فکر کردن وتصمیم گیری یاری نمود و مشاوره کرد و او را به تقوا و خیر و ایمان سوق داد و برخورد هدایتی نمود»!! باید در او جاذبه ایجاد کرد! اگر حضرت علی(ع) او را به حکومت شام منصوب کند، او را کاملا جذب کرده و تحت تأثیر قرار داده است و از نظر روانی به موضع انفعالی کشانیده است! و از اینکه امام علی (ع) درس روان شناسی نیاموخته! و از جاذبه قوی برخوردار نیست، افسوس می خوردند!!
آخوندهای درباری نیز همین تز و اندیشه را رواج می دادند. آنها می گفتند روا نیست با شاه برخوردی «انتظامی»! صورت گیرد، نباید «برای او یک جانبه تصمیم گرفت.» شاه در مرز «ایمان و کفر» است «باید او را در فکر کردن و تصمیم گیری یاری نمود و مشاوه کرد»! و ما اگر درباری شده ایم و نان دربار را می خوریم برای این است که مشاور شاه باشیم و به او مشاوره بدهیم و «او را به تقوا و خیر و ایمان سوق دهیم» و با او «برخورد هدایتی» داریم!!
در خور تأمل، درنگ و سؤال است که باند هادی و مهدی هاشمی که به این خوبی لالایی می گویند، چرا خوابشان نمی گیرد؟!آن روز که آیت الله شمس آبادی را ناجوانمردانه ربودند و به قتل رسانیدند چرا این تز مشعشانه را پیروی نکردند ؟ اگر آن مرحوم از دید آن منحرف بود چرا رخصت فکر کردن و تصمیم گیری به او نداند و «برای او یک جانبه تصمیم» گرفتند؟
راستی نیرنگ بازی ها و پشت هم اندازی های باند مرموز و مخوف حاکم در بیت آقای منتظری تماشایی است، آنگاه که می خواهند بند و بست های پشت پرده خود را با منافقان و گروهک های ضد انقلاب توجیه کنند به «نگرش اسلام به انسان » می پردازند و از «جاذبه و دافعه» و «تسامح و تساهل » و.. دم می زنند و آن روز که می خواهند رقیبان را از صحنه بیرون برانند و به تسویه خرده حساب های شخصی بپردازند، با کمال بی شرمی به تفسیر «من درآوری» سخنان اما دست می زنند و از این جمله امام که «عمامه آخوندهای «جل و جلاله گو» را بردارید»، چنین برداشت می کنند که بایسته است سر آخوندهای بی گناه و مظلوم را بردارند!!! آنها برای پیشبرد اغراض شیطانی خود از پیرایه بستن به امام نیز پروایی ندارند و برای اینکه بتوانند خیانت خود را در همدستی و همکاری با سازمان منافقین و دیگر عناصر ضد انقلاب خدمت بنمایانند از امام مایه می گذارند و چنین دروغ می بافند:
... در حالی که بنی صدر تنش های تندی در جامعه ایجاد کرده و به سوی تسلط بلامنازع بر مسند قدرت پیش می رفت و تنفر نسبت به خود ایجاد کرده بود امام از وی به نیکی یاد می کرده و پس از گریختن بنی صدر به خارج از کشور توصیه کردند که او مراقب باشد و در دامی که برایش گسترده اند سقوط نکند و در همان شرایط به جای اینکه بر نقاط ضعف لیبرال ها دست گذارند از آنها به عنوان متدین ها و مقدس های نماز شب خوان نام می بردند...
ما برای آشکار ساختن دروغ پردازی های باند مهدی قاتل متن سخنان امام را درباره «بنی صدر» و «متدین های نماز شب خوان» عینا بازگو می کنیم و داوری را بر عهده خوانندگان می گذاریم تا برایشان مشخص شود که آیا امام از وی به نیکی یاد می کرده» و «به جای اینکه بر نقاط ضعف لیبرال ها دست گذارند ازآنها به عنوان متدین ها و مقدس های نماز شب خوان نام می بردند»این باند حاکم در بیت آقای منتظری هستند که در تحریف و وارونه جلوه دادن «واقعیت ها» مهارت ویژه دارند.
اکنون ما گوشه هایی از سخنان حکیمانه امام را درباره بنی صدر پی می گیریم تا مشخص شود که در کجا و چرا از او « به نیکی یاد کرده» است؛ امام در تاریخ 18 خرداد 1360 درباره جناب بنی صدرکه نه به مجلس و نه به دستگاه قضایی و نه به شورای نگهبان سر فرود می آورد و خود را مافوق همه نهادها و مراکز قانونی و قانون می پنداشت چنین اعلام نظر می کند:
... اگر همه این آقایان که ادای این را می کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأی من هم بود، من خاضعم... دیگر دعوایی پیش نمی آید، هیاهو پیش نمی آید. اگر بنا باشد که یک جایی دادستان بخواهد روی قوانین عمل کند، ما بخواهیم بگوییم که خیر ما دادستان را قبول نداریم، این معنای دیکتاتوری
است، دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود می آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تأیید شورای نگهبان و نه به قوه قضاییه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همه ارگان ها... بعد ازآنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد بر خلاف آن(3) عمل کند این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید... این همان وظیفه ای [است] که برای ابر قدرت ها باید انجام بدهد، این آدم انجام داده ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است...(4)
امام به دنبال این سخنان خود چنین هشدار می دهد:
...چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج بشود آن شخص هر کس می خواهد باشد هر مقامی می خواهد باشد، من او را به جای خودش می نشانم... گوش های خودتان را باز کنید، من همان طور که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طور که با محمدرضا عمل کرد، با اشخاصی که بخواهند فساد ایجاد کننند، یا اشخاصی که زاید بر صحبت بخواهند تشنج ایحاد کنند، با اشخاصی که می خواهند صف آرایی بکنند، در مقابل دادستانی در مقابل مجلس در مقابل ارگان های دیگر من همان خواهم کرد که با محمدرضا [کردم]...(5)
امام در پیام خود بنی صدر را «دیکتاتوری» می خواند که وظیفه ای برای ابرقدرت ها انجام داده ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است...» و به او هشدار می دهد که اگر بخواهد «تشنج ایجاد کند و سخنرانی او اسباب تشنج شود و در مقابل دادستانی، مجلس و ارگان های دیگر» بایستد، با او همان خواهد کرد که با شاه مخلوع کرده است، اما تحریف گران
تاریخ با یک دنیا گستاخی می نویسند: «در حالی که بنی صدر تنش های تندی در جامعه ایجاد کرده و به سوی تسلط بلامنازع بر مسند قدرت پیش می رفت... اما ماز او به نیکی یاد می کرده»!! زهی بی شرمی.
ما اگر بخواهیم بخش های دیگری از پیام ها و هشدارهای امام را درباره بنی صدر پی بگیریم از رسالت اصلی خویش که نقد خاطرات منسوب به آقای منتظری است، باز می مانیم. ازاین رو خوانندگان اندیشمند را باری آگاهی از موضع موضع امام در مورد نامبرده و گروهک منافق و دیگر گروهک های وابسته به او، به مطالعه صحیفه امام فرا می خوانم و برای روشن شدن دروغ دیگر باند حاکم در بیت آقای منتظری مبنی براینکه امام «... به جای اینکه بر نقاط ضعف لیبرال ها دست گذارند از آنها به عنوان متدین ها و مقدس های نماز شب خوان نام می بردند...»! بخشی از سخنان امام در مورد این گروهک را در پی می آوریم:
... اشخاصی که متدین هم هستند، نماز خوان هم هستند، شاید شب هم می خوانند، اما افکارشان این طوری پرورش یافته، یعنی از بچگی به گوش اینها خوانده اند که این کشورهای ضعیف بدون وابستگی یا به این طرف، یا به آن طرف، بدون این برایشان امکان استمرار حیات نیست. وقتی هم وارد شدند درمدرسه، توی مدرسه این را به گوششان خوانده اند وقتی هم وارد شدند در جامعه، این در گوششان خوانده شده است، در روزنامه ها تبلیغ شده است، در مجلات تبلیغ شده است... که شما خودتان نمی توانید خودتان را اداره کنید، اگر از دامن شرق فرار کنید، به دامن غرب باید پناهنده شوید. این اشخاص متدینی که نماز خوان هم هستند، متدین هم هستندی، لکن این معنا در ذهنشان
هست که چون شوروی الحاد ذاتی دارد و اصلا مبدأی قبول ندارد، ما اگر از او فرار کنیم ناچاریم [با] یک جایی پیوند حاصل کنیم، باید به طرف غرب برویم و حالا امریکاست. اینها نه اینکه غرضشان این است که ـ مثلا ـ یک صدمه ای به اسلام وارد بشود، نه، اصلا این طوری پرورش پیدا کرده اند، فکرشان این طوری است، اصلاح را این می دانند. و لهذا در خلال این گیر و دارهایی که در این دو سال اخیر بود و من در پاریس بودم، اخیرا این مسائل را پیش می آوردند که اول راجع به اینکه شاه حالا باشد و او سلطنت بکند و دیگر حکومتی برای او نباشد. مطابق قانون عمل بکند، خب من می دانستم که اینها اغفال شده اند، یکی از همین محترمین اینها (6) که آمد و این را طرح کرد، من گفتم شما این مطلب را می گویید که شاه باید سلطنت کند و [نه] حکومت، و ما هم بیاییم این را قبول کنیم... من هم مثل شما باورم بیاید و بیایم مصالحه کنم با ایشان، [بعدا] تمام شما را از بین خواهد برد. این دفعه درماند، نتوانست جواب بدهد...(7)
چنان که می بینید اما در این سخنان خود روی ضعف گروه «نهضت آزادی» انگشت گذاشته و اصرار آنها پیرامون حفظ نظام سلطنت را به رخ کشیده و خودباختگی آنان در برابرغرب و امریکا را بر ملا کرده است. لیکن باند مرموز هادی و مهدی هاشمی برای توجیه بند و بست خود با دیگر گروهک ها، علاوه بر سفسطه ای که زیر عنوان «انسان موجودی ترکیب یافته از روح و لجن» صورت دادند، با تحریف کلام و پیام امام کوشیدند خیانت خود را طبق رهنمودهای امام بنمایانند!! همان گونه که به شهادت رساندن آیت الله شمس آبادی را طبق پیام امام وانمود کردند.
این گونه مغلطه کاری و تحریف گری ها برای عناصر ساده اندیش و سطحی نگر که اصولا اهل دقت و تحقیق نیستند و به عناصر نیرنگ باز و پشت هم انداز هم زود اعتماد می کنند، طبیعی است که گیرایی دارد و آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. آقای منتظری نیز از این قاعده
مستثنی نبود، از این رو باور کرد که با ارتباط و نشست و برخاست با گروهک منافق و دیگر گروهک های ضد انقلاب می تواند آنان را به راه آورد و از خدعه و نیرنگ و توطئه و ترفند علیه انقلاب اسلامی باز دارد! آقای منتظری با تأثیرپذیری از سمپاشی های دروغ نامه واقعیت ها و قضاوت ها آورد و یا در واقع از زبان او آوردند:
... همین نهضت آزادی خیلی افراد متدینی در بین آنها هستند، خود امام به من گفتند که می شناسم خیلی افراد متدین در بین اینها هست. مثلا همین آقای مهندس بازرگان واقعا آدم متعبدی و متدینی بودند... خب در بین اینها از این افراد بسیار هستند و به این شکل هم نیستند که حالا چشم بسته حرف یکی را قبول کنند‌، بالاخره خودشان هم فکر و نظر دارند و باید با منطق صحیح با آنها گفتگو کرد، یا اگر در مواردی حرف آنان صحیح است باید پذیرفت...(8)
بدین گونه باند هادی ـ مهدی توانستند پای گروهک ها را به بیت آقای منتظری باز کنند و به بهانه اینکه «باید با منطق با آنها گفتگو کرد، یا اگر در مواردی حرف آنان صحیح است باید پذیرفت» راه رخنه و نفوذ گروهک ها را در افکار و اذهان آقای منتظری هموار ساختند و آقای منتظری را به سخنگو و زبان گویای لیبرالیست ها بدل کردند.
باند حاکم در بیت آقای منتظری آنگاه که توانستند گروهک های التقاطی، سکولار، لیبرال و پیروان تز استعماری اسلام منهای روحانیت را در بیت آقای منتظری به کارگردانی وا دارند، بر
آن شدند گام دوم را بردارند و از سازمان منافقان ـ به ویژه از بنیانگذاران آن سازمان ـ اعاده حیثیت کنند! ازاین رو، آقای منتظری را به تغییر موضع واداشتند. او پس از آنکه سالیان درازی واژه منافق درباره اعضا و افراد سازمان به کار برده بود، با تأثیرپذیری از باند مرموز حاکم در بیت او اعلام کرد و یا از زبان او اعلام کردند:
... من با تندروی ها مخالف بودم نسبت به هر کسی که می خواست باشد، حتی تعبیر به منافق هم صحیح نیست... حضرت علی هیچ یک از کسانی را که با او می جنگیدند به شرک و نفاق متهم نمی کرد، بلکه می فرمود اینان برادران ما هستند که بر ما طغیان کرده اند...(9)
بگذریم ازاینکه آقای منتظری در خطبه ها، سخنرانی ها و نامه های خود بارها از افراد و اعضای سازمان به عنوان «منافق» نام برده اند.(10)پرسشی که اکنون باید مطرح شود این است که آیا عنوان منافق به سرکرده ها و اعضای این سازمان یک اتهام است یا واقعیت؟ آیا وقتی یکی از سرکردگان سازمان به نام
مسعودی رجوی به افراد و اعضای خود که تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیست شده اند دستور می دهد که ایدئولوژی جدید خود را آشکار نسازند و حتی آنها را به خواندن نماز وا می دارد، آیا این مصداق بارز نفاق نیست؟ ما اگر بخواهیم روش منافقانه افراد و اعضای سازمان را به رشته نگارش بکشیم به اصطلاح «مثنوی هفتاد من کاغذ شود» از این رو، به بازگو کردن یک مورد که از زبان آقای منتظری آمده است بسنده می کنیم:
...ما با برخی بی احتیاطی ها و تندی های آنان مواق نبودیم، چنان که با گرایش آنها به مارکیست ها و تغییر ایدئولوژی مخالف بودیم، آقای لاهوتی یک مدتی عضو آنها شده بود. بعضی دیگر پشت سر علیرضا زمردیان نماز می خواندند. زمردیان بعدا مرتد و مارکسیست شد، او از کسانی بود که سه سال بود مارکسیست شده بود و ازرده های بالای سازمان به او دستور داده بودند که به صورت تاکتیکی نماز بخواند....(11)
راستی اگر این نفاق نیست پس چیست؟ آیا نیرنگ بازی های این گروهک را می توان با رفتار خوارجی که بی پروا و قاطعانه رویاروی امام ایستاده بودند و کوچک ترین خدعه و نیرنگی در اندیشه های انحرافی آنان وجود نداشت، یکسان دید؟! واژه «منافق» برای سازمان مانند واژه «مرتد» است که از زبان آقای منتظری درباره زمردیان در خاطرات بالا آمده است، آیا می توان به او اعتراض کرد که چرا زمردیان را «مرتد» خواندید؟! و ما «با تندروی ها مخالفیم، نسبت به هر کسی که می خواهد باشد حتی نسبت به زمردیان»؟!!

پی نوشت ها :
 

1- مورخ انقلاب اسلامی.
2ـ واقعیت ها و قضاوت ها، ص 47.
3 ـ در اصل : او
4 ـ صحیفه امام، ج14، ص 415، 416. تکیه روی فرازها از این نگارنده است.
5 ـ همان، ص 417.
6 ـ مهندس بازرگان.
7 ـ همان، ص 436.
8 ـ خاطرات، ص 621.
9 ـ همان، ص 620.
10 ـ ما تنها به دو مورد از نامه های آقای منتظری که در آن از سازمان به عنوان «منافق» یاد کرده اند اشاره می کنیم : «... من وقتی که در زندان بودم منافقین را خوب شناختم و دریافتم از نظر ایدئولوژی و چه از نظر اخلاق فاسد، خودخواه و ریاست طلبی هستند و یک جو وجدان و عاطفه ندارند...» و در نامه دیگر او آمده است : «... دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیت های عزیز ما از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است...»
11 ـ خاطرات، ص 392، تکیه روی برخی از فرازها از این نگارنده است.
 

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 14.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
play_arrow
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
play_arrow
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
play_arrow
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی
play_arrow
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی
بازداشت قطاری دانشجویان معترض آمریکایی
play_arrow
بازداشت قطاری دانشجویان معترض آمریکایی
نماهنگ احساسی پریشونم با نوای حسین ستوده
play_arrow
نماهنگ احساسی پریشونم با نوای حسین ستوده
عناصر چهارگانه مؤثر ساخت و مهندسى نظام سیاسى از منظر امام خمینی
عناصر چهارگانه مؤثر ساخت و مهندسى نظام سیاسى از منظر امام خمینی