طرح مسأله و ضروت بحث
برخى شناخت ها سطحى و گذراست و به همین دلیل اثرگذار و متحول کننده انسان نیست. اما در مقابل، شناخت هایى وجود دارند که اثرى بس عمیق و تأثیرگذار دارند و فرد را عاشق و دلباخته خود مى سازند.آنچه در این نوشتار به آن پرداخته شده برخى از ابعاد وجودى معمار کبیر انقلاب اسلامى و ابرمرد تاریخ معاصر حضرت امام خمینى قدس سره الشریف است. کسى که با رفتار و گفتارهاى خویش، بر دل هاى بسیارى در داخل و خارج اثر گذاشت و قلوب را شیفته و دلباخته خود کرد.
یکى از این دل باختگان که مدتى مدید از محضر آن بزرگوار استفاده برده رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه اى مدظله العالى است که در مناسبت هاى گوناگون ارادت خود را به آن بزرگوار بر زبان آورده و به ستایش آن عزیز سفر کرده پرداخته است. ابعادی که در این سخنان مطرح شده بیشتر درباره شخصیت معنوى ـ عرفانى امام و نوآورى هاى سیاسى ـ اجتماعى او در اداره جامعه و تأسیس حکومتى کاملاً جدید و متمایز از سایر حکومت هاى موجود است.
عناصر چهارگانه مؤثر در ساخت و مهندسى نظام سیاسى
امام خمینی (رحمه الله) در ساخت و مهندسى نظام جمهورى اسلامى ، همه عناصر و اجزایى را که مى توانست این نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارت تمام این عناصر اصلى را در درون این بناى شامخ و مستحکم کار گذاشت. این عناصر اصلى عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرایى و دشمن ستیزى.امام بزرگوار در بناى نظام شامخى که به جاى رژیم پوسیده سلطنتى در ایران بر سر کار آورد، این عناصر و اجزا را با دقّت تمام کار گذاشت؛ در عمل خود به آن ها پایبند و متعهد ماند و در پیام و بیان و تعالیم خود بر آن ها پافشارى کرد. امروز هم مثل بیست و دو سال گذشته، همه کسانى که وجود نظام اسلامى را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار مى بینند و با آن دشمنى مى کنند، بیش از همه با همین چهار عنصر مقابله مى کنند.
عمده تلاش آن ها این است که یا عنصر اسلامیت را از نظام بگیرند؛ یا تکیه بر مردم را ـ با همان معناى وسیع و بدیعى که امام خمینی (رحمه الله) به آن توجه داشت - از نظام سلب کنند؛ یا در بناى قانونى نظام خدشه کنند؛ یا هشیارى و بیدارى دائمى در مقابل دشمن را از نظام بگیرند و بیدارى را به خواب آلودگى و غفلت تبدیل کنند. لذا براى ما این چهار عنصر اهمیت پیدا مى کند. من امروز درباره هر کدام از اینها، نکات کوتاهى را به عرض شما مى رسانم:
1. نکته اول ـ که اصلى ترین عنصر تشکیل دهنده نظام است ـ عبارت است از اسلام گرایى و تکیه بر مبانى مستحکم اسلامى و قرآنى.
خیلى ها از این حقیقت بسیار مؤثر غفلت کردند؛ اما راز پیروزى انقلاب در این نکته بود؛ چون ملت ایران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مؤمن و وابسته بود و هست. اغلب ملت هاى مسلمان همین گونه اند و اگر موانع از سر راهشان برداشته شود، ایمان عمیق آنان به اسلام آشکار خواهد شد. لذا وقتى مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام خمینی (رحمه الله) براى احیاى عظمت اسلامى و ایجاد نظام اسلامى وارد میدان مبارزه شده است، گرد او را گرفتند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، با همین انگیزه، از روى طوع و رغبت در میدان هاى خطر حاضر شدند؛ چون ایمان آن ها به اسلام، عمیق بود.بعضى از کسانى که خودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سیاسى و صاحب نظران مسائل سیاست به حساب مى آوردند، این را نمى پسندیدند. جداى از کسانى که به اسلام عقیده نداشتند، بعضى کسان به اسلام عقیده داشتند، اما نظام اسلامى را قبول نمى کردند.
لذا از اول انقلاب، در عرض و به موازات خط امام خمینی (رحمه الله)، جریانى پیدا شد که به یک نظام لائیک و الگوبردارى شده از نظام هاى غربى دعوت مى کرد؛ منتها با رنگ و لعاب اسلامى؛ اسم اسلامى، اما باطن غیراسلامى؛ ساخت اسلامى، اما جهت گیرى غیراسلامى.
البته آن ها بى میل نبودند که در کنار چنین نظامى، آخوند وجیه الملّه اى هم براى مقبول جلوه دادن نظام در چشم مردم وجود داشته باشد ـ چون مردم به اسلام دلبسته بودند ـ بدشان نمى آمد روحانى مورد قبولى در کنار نظام قرار گیرد تا نظام را در چشم مردم، اسلامى جلوه دهد؛ دولتمردان نظام هم به همان شکلى که خودشان مى پسندند و تشخیص مى دهند، نظام را به همان صورت غیراسلامى ـ و در حقیقت، شکل بازسازى شده رژیم سلطنتى، منتها طبق قبول سیاستمداران و قدرتمندان دنیا ـ اداره کنند.
ظاهر و رنگ و لعاب دین هم این فایده را براى آن ها داشته باشد که نیروهاى مردم را در خدمتشان قرار دهد؛ هرجا به حضور مردم احتیاج است ـ در هنگام جنگ و دفاع و دادن مالیات و غیره ـ همین ظاهر اسلامى، مردم را به همکارى با آن نظام وادار کند؛ اما اگر حقوق شرعى مردم تأمین نشد، نشد؛ اگر با سلطه گران مبارزه نشد، نشد؛ اگر استقلال کشور و فرهنگ و اقتصاد مردم در قبضه دشمنان قرار گرفت، گرفت!
لذا از اولى که امام دستور داد قانون اساسى به وسیله خبرگان منتخب مردم تدوین شود، هرجا که نام اسلام و نشانى از حضور واقعى اسلام بود، این ها مقابله کردند. آن جایى که اصل مربوط به «ولایت فقیه» مطرح شد، این ها بى تابانه مبارزه کردند. البته با ولایتش مخالف نبودند ـ ولایت یعنى حکومت؛ آن ها تشنه قدرت و حکومت کردن بودند ـ با فقیه اش مخالف بودند؛ چون به معناى حضور حقیقى دین در جامعه بود؛ این را برنمى تافتند و تحمل نمى کردند. هرجا که نشانه حضور واقعى اسلام بود، این ها معترض بودند.
امام خمینی (رحمه الله) در مقابل این جریان ـ که بسیار هم مدعى بود ـ ایستاد؛ روى مبانى اسلام تکیه کرد؛ روى ترکیب و ساخت اسلامى نظام، با جدیت اصرار ورزید؛ چون امام مانند هرکسى که با اسلام آشناست، معتقد بود ـ و امروز هم ما معتقدیم ـ که سعادت و رفاه و آزادگى و عزت یک ملت و نیز عدالت و تکیه به مردم ـ به معناى واقعى کلمه ـ در سایه احکام اسلام تأمین مى شود. آنهایى که شعار عدالت و مردم سالارى دادند، نشان دادند که نمى توانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تأمین کنند؛ اما اسلام مى تواند این کار را بکند.
تکیه بر اسلام، به معناى ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنى امروز اسلام مى تواند ملت ها را نجات دهد. لذا هم در تدوین قانون اساسى و هم در تمام رهنمودهایى که امام در طول ده سال زندگى مبارک خود به ملت هاى مسلمان داد، بر روى اسلام تکیه کرد و همین موجب شد که نظام جمهورى اسلامى با وجود دشمنى هاى بى اندازه قدرت هاى جهانى، در میان ملت هاى مسلمان، هم طرفداران بى شمارى پیدا کند و هم در آن ها شوق و امید و انگیزه به وجود آورد و حرکت اسلامى را در سرتاسر جهان اسلام زمینه سازى کند.
امروز هم اگر نظام جمهورى اسلامى و مسؤولان و رؤساى این نظام در دنیا عزّت و آبرویى دارند، به برکت اسلام است. چه آنهایى که در دنیا به اسلام معتقدند و چه حتى آنهایى که به اسلام معتقد نیستند، عزتى که براى جمهورى اسلامى و مسؤولان آن قائلند، به خاطر اسلام است. آنهایى هم که به اسلام معتقد نیستند، نقش و نفوذ و تأثیر و اقتدار اسلامى را مى شناسند و مى دانند و آن کسى که مظهر این اقتدار است، در چشمشان داراى عظمت و جلال است.
امام خمینی (رحمه الله) بر روى اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامى در تمام گوشه و کنار دستگاه هاى دولتى و حکومتى حاکم شود. البته این کار، یک کار بلند مدت بود. امام هم این را مى دانست که در کوتاه مدت، این مقصود تحقق پیدا نمى کند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهمیدند که باید به معناى حقیقى کلمه به سمت احکام و تعالیم اسلام و ساخت اسلامى براى نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمین، فقر را برطرف و فساد را ریشه کن کنند تا بتوانند دردهاى مزمنى را که بر این ملت تحمیل شده است، جبران کنند.
امروز بنده به عنوان کسى که با آمار و ارقام و واقعیات دستگاه هاى حکومتى از نزدیک آشناست، به شما مردم عزیز عرض مى کنم: هر جا که ما با قاطعیت، معرفت و روشن بینى، احکام اسلام را بر سر دست گرفتیم، دنبال آن حرکت کردیم و صادقانه خواستیم اسلام را پیاده کنیم، موفق شدیم؛ اما هرجا ناکامى و ضعفى وجود دارد، بر اثر این است که ما در آن مورد، از اسلام و حکم اسلامى و ترتیب اسلامى غفلت کرده ایم.
هم در زمینه اقتصادى، هم در زمینه سیاسى، هم در زمینه بین المللى و هم در زمینه تربیت هاى صحیح مردمى، امروز هرجا که ضعف و ناکامى اى مشاهده مى شود، اگر کسى دقت و ریشه یابى کند، به این جا مى رسد که در این نقطه، دستور اسلام و حکم اسلامى مورد توجه قرار نگرفته است.
امام خمینی (رحمه الله) مى دانست که اگر ما به اسلام متمسک شویم، هم عزت دنیا، هم رفاه مادى، هم قدرت سیاسى، هم آسایش و هم امنیت عمومى براى مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیت را ـ به معناى حقیقى کلمه ـ در بافت نظام اسلامى و این بناى مستحکم و شامخ گذاشت.
2. عنصر دومى که امام به آن حداکثر توجه را کرد، عنصر «مردم» بود.
تقریبا در همه نظام هاى حکومتى در دنیا، از مردم صحبت مى شود و هیچ کس نمى گوید که من مى خواهم برخلاف مصلحت مردم کار کنم. حتى در رژیم هاى استبدادى سلطنتى موروثى، هیچ کس نمى گوید که من مى خواهم بر خلاف میل مردم عمل کنم. بنابراین ادعاى مردم گرایى وجود دارد؛ اما مهم این است که حقیقتا در کجا براى مردم شأن و منزلت و حق و نقش قائل مى شوند. وقتى امام بر روى عنصر «مردم» تکیه مى کرد، لفّاظى نمى کرد؛ به معناى حقیقى کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامى معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق و حقیقى خود قرار داد.الف. عرصه اول، عرصه تکیه نظام به آراء مردم است.
تکیه نظام به آراء مردم، یکى از میدان هایى است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آن ها باید در این جا خود را نشان دهد. در قانون اساسى ما و در تعالیم و راهنمایى هاى امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأى و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتکاء به رأى مردم، کسى بر سر کار بیاید. باید با اتکاء به اراده مردم، نظام حرکت کند.
انتخابات ریاست جمهورى، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأى و اراده و خواست مردم است. این یکى از عرصه هاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود به شدت به این عنصر در این عرصه پایبند باقى ماند و هم در وصیت نامه خود آن را منعکس و به مردم و مسؤولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنه انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخاب هایى که مى کنند، هم حق مردم است، هم تکلیفى بر دوش آنهاست. در نظام اسلامى، مردم تعیین کننده اند. این هم از اسلام سرچشمه مى گیرد.
مسأله اساسى اى که بنده بارها بر آن تأکید کرده ام، این است که اسلام گرایى در نظام اسلامى، از مردم گرایى جدا نیست. مردم گرایى در نظام اسلامى، ریشه اسلامى دارد. وقتى ما مى گوییم «نظام اسلامى»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساس حق مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردم سالارى ما ـ که مردم سالارى دینى است ـ داراى فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأى دهند؟ چرا باید رأى مردم داراى اعتبار باشد؟ این متکى بر احساسات توخالى و پوچ و مبتنى بر اعتبارات نیست؛ متکى بر یک مبناى بسیار مستحکم اسلامى است.
پس یکى از عرصه هایى که امام همواره بر آن تأکید مى کرد و آن را در ساخت نظام اسلامى کار گذاشت و براى همیشه آن را ماندگار کرد، مسأله حضور مردم در انتخاب مسؤولان نظام و منتهى شدن مسؤولیت ها به اراده و خواست مردم است.
ب. عرصه دوم، عرصه تکلیف مسؤولان در قبال مردم است.
وقتى ما مى گوییم «مردم»، معنایش این نیست که مردم بیایند رأى بدهند و مسؤول یا نماینده اى را انتخاب کنند؛ بعد دیگر براى آن مردم هیچ مسؤولیتى وجود نداشته باشد؛ صرفا همین باشد که اگر کسى مى خواهد براى مردم کارى بکند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأى دهند؛ مسأله این نیست. در اسلام و نظام جمهورى اسلامى، فلسفه مسؤولیت پیدا کردن مسؤولان در کشور این است که براى مردم کار کنند. مسؤولان براى مردم اند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آن ها هستند. مردم، محورند.
کسى که در نظام جمهورى اسلامى مسؤولیتى به دست مى آورد، باید همه همّ و غمّش براى مردم باشد؛ هم براى دنیاى مردم، هم براى مادیت مردم، هم براى معنویت مردم، هم براى ایجاد عدالت در میان مردم، هم براى احیاى شأن انسانى مردم، هم براى آزادى مردم. این ها جزو وظایف اصلى حکومت است.
البته وقتى مى گوییم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ لیکن بدیهى است کسانى از مردم باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند که بیشتر مورد محرومیت قرار گرفته اند؛ لذا امام دائما روى طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه مى کردند.
این فریب است که کسى ادعا کند براى مردم کار مى کند؛ اما در عمل، کار او براى طبقات مرفّه باشد، نه براى طبقات مستضعف و محروم. نه این که نباید براى طبقات مرفّه کار کرد؛ آن ها هم از حقوق عمومى کشور باید بهره مند شوند؛ اما به آن کسى که محرومیت دارد و دستش از حقوق خود خالى مانده است، باید بیشتر توجه و همت و تلاش را اختصاص داد.
لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکیه مى کرد. عملاً هم در تمام مدت پیروزى انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانى که بیش از همه سینه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختى هاى نظام را به جان خریدند و در مقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بوده اند. این ها باید بیش از دیگران مورد توجه قرار گیرند.
ج. عرصه سوم ـ که باز بر محور مردم حرکت مى کند ـ عبارت است از بهره بردارى از فکر و عمل مردم در راه اعتلاى کشور؛ یعنى استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن.
از اوایل انقلاب، همیشه امام خمینی (رحمه الله) خطاب به جوانان، دانشجویان، متفکران کشور و کسانى که دارى استعداد بودند، مى گفت که به خودتان ایمان بیاورید؛ نیروى خودتان را باور کنید و بدانید که مى توانید. این درست در مقابل تعالیمى بود که در دوران طولانى استبداد در این کشور، تلقین مى شد که مردم ایران نمى توانند.
ما در دوران انقلاب هم دیدیم همان کسانى که اسلام را به معناى حقیقى خود باور نداشتند، به این معنا هم باور نداشتند. همیشه چشم آن ها به بیرون مرزهاى کشور بود و به مردم و توانایى هاى آن ها اعتقاد نداشتند. این فکر و این توجه را هم، امام در این نظام نهادینه کرد، که استعدادهاى جوان این کشور، احساس توانایى کنند؛ و شما بعد از انقلاب هرچه از نشانه هاى علم و پیشرفت علمى و صنعتى در کشور مشاهده مى کنید، ناشى از این است. هر جا که نشانه وابستگى مشاهده مى شود ـ که به معناى تحقیر ملت ایران و استعدادهاى اوست ـ ناشى از نقطه مقابل این تفکر است.
د. عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاه سازى دائمى مردم.
خود ا امام خمینی (رحمه الله) در سنین بالاى عمر ـ با حال پیرمردى - از هر فرصتى استفاده کرد براى این که حقایق را براى مردم بیان کند. در دستگاه هاى تبلیغاتى جهانى، نقش تحریف و گمراه سازى، نقش فوق العاده خطرناکى است که امام به آن توجه داشت.
وسایل ارتباطى فکرى نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار مى کرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائما توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آن ها را نسبت به حقایقى که دشمن سعى مى کند آن ها را مکتوم نگه دارد، آشنا کنند. این که ما دائما به صاحبان بیان و قلم و تریبون هاى مختلف توصیه مى کنیم که هدف و همّت خود را بر تبیین صحیح حقایق قرار دهند، براى این است.
امروز دشمن، درست در موضع مقابل این نقطه اساسى اسلامى کار مى کند. از اوایل انقلاب، یکى از اهداف مهم دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یک وقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدورى پیدا مى شد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف مى کرد، مى دیدید فریادهاى تشویق از اطراف دنیا بلند مى شود. امروز نیز همین طور است.
امروز هم اگر در داخل کشور کسانى به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضى کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزى بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهره هاى انقلاب باشد، مى بینید که در دنیا از طرف دستگاه هاى تبلیغاتى استکبار براى او هورا مى کشند و او را تشویق مى کنند! تبیین، موضوع بسیار مهمى است. انسان ها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسى بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنى در واقع عمل و بازو و اراده مردم را به سمت گمراهى کشانده است. این همان چیزى است که دشمن مى خواهد.
امروز اگر کسانى علیه اسلام و مقدسات و مجاهدت هاى این ملت قلم فرسایى کنند و چیزى بنویسند؛ اگر کسانى علیه بهترین فرزندان این کشور ـ یعنى شهیدان ما و مجاهدان راه خدا اظهارنظرى کنند و ریشى بجنبانند؛ اگر کسانى علیه بسیج و جهاد و شهادت حرفى بزنند و چیزى بنویسند؛ مى بینید مورد تشویق رادیوها و سیاستمداران و نویسندگان خارجى قرار مى گیرند.
امروز همه افراد ـ چه کسانى که بیاناتشان در حوزه هاى وسیع کاربُرد دارد، چه کسانى که در حوزه هاى کوچکتر سخنانشان مؤثر واقع مى شود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیط هاى کارگرى و غیره ـ مسؤولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار مى گیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه مى کرد. و این یکى از چیزهایى است که راز استحکام و ماندگارى و پایدارى نظام در آن مندرج است.
3. عنصر سومى که براى امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتى قبل از آن که انقلاب به پیروزى برسد، امام دولت معین کرد.
انقلاب هاى دنیا یا کودتاهایى که به اسم انقلاب در دنیا به وجود مى آمدند ـ که دهه هاى میانى قرن گذشته میلادى از این گونه انقلاب ها پُر بود ـ هیچکدام این طور نبودند. وقتى در کشورى انقلاب مى شد ـ یا انقلاب حقیقى، یا کودتایى به اسم انقلاب ـ مدت از دولت و تشکیلات دولتى و نظم دولتى خبرى نبود. یک گروه به نام مسؤولان انقلاب، زمام کشور را در دست مى گرفتند و طبق میل و تشخیص خودشان ـ هرطور بود ـ عمل مى کردند.در انقلاب اسلامى، امام خمینی (رحمه الله) اجازه نداد این طور بشود؛ حتى از قبل از پیروزى انقلاب دولت تعیین کرد تا نظم وجود داشته باشد. با این که آن وقت شوراى انقلاب هم بود، اما امام خواست با شکل قانونى و منطقى، کشور اداره شود. اصل تشخیص این که چه نظامى در کشور بر سر کار بیاید، این را امام به عهده رفراندم و آراء عمومى گذاشت. این هم در دنیا سابقه نداشت. در هیچ انقلابى در دنیا، ما نشنیدیم و ندیدیم که انتخاب نوع نظام را ـ آن هم در همان اوایل انقلاب ـ به عهده مردم بگذارند.
هنوز از پیروزى انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام خمینی (رحمه الله) همه پرسى درباره نظام اسلامى را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهورى اسلامى رأى دادند. چند ماه از پیروزى انقلاب نگذشته بود که امام گفت باید قانون اساسى نوشته شود. آن کار هم نه به وسیله جمعى که خود امام معین کند، بلکه باز به وسیله منتخبان مردم صورت گرفت.
مردم اعضاى مجلس خبرگان را ـ که منتخبان مردم بودند ـ انتخاب کردند تا قانون اساسى تدوین شود؛ باز مجددا همان قانون را به رأى مردم گذاشتند. هنوز یک سال از پیروزى انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات ریاست جمهورى شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهى هم مجلس شوراى اسلامى به راه افتاد. بنابراین از اول، مبناى کار انقلاب بر نظم و قانون بود.
کسانى که با این ترتیب منطقى انقلاب نمى توانستند کنار بیایند، یا نمى توانستند تحمل کنند که این انقلاب این گونه قدم به قدم منطقى حرکت کند، در همه این موارد اخلال کردند. تفاله هاى آن ها امروز هم انقلاب را به بى قانونى متهم مى کنند! این انقلاب، مظهر نظم و قانون بود؛ در هیچ جاى دیگر دنیا، در این انقلاب هایى که اتفاق افتاده است ـ چه در انقلاب هاى این قرن و چه قبل از آن ـ چنین چیزى دیده نشده است. این را باید مغتنم شمرد. پایبندى به نظم و قانون و مسؤولیت هاى قانونى قوا باید مورد احترام همه باشد.
اگر شما امروز مى بینید که با تبلیغات و تحریک دشمنان، در هر برهه اى از زمان، قواى قانونى کشور مورد تعرّض تبلیغاتى قرار مى گیرند، این دنباله همان دشمنى اى است که از اول با اساس نظم و قانون در جمهورى اسلامى وجود داشت و امام مقابل آن ایستاد. ما همیشه این را تأکید کرده ایم و باز هم تکرار مى کنیم، وظایفى که در قانون اساسى براى قواى سه گانه و مسؤولان قانونى معین شده، معتبر و محترم است و همه باید در مقابل این قانون، حالت تسلیم داشته باشند.
بى قانونى به شکل هاى مختلفى خود را نشان مى دهد. یکى از آن ها همین است که علیه اساس و ترتیبات قانون اساسى مبارزه تبلیغاتى شود و لجن پراکنى صورت گیرد و به مسؤولیت هاى قانونى در هر بخشى از بخش ها بى احترامى گردد. این آن چیزى است که از اول انقلاب، دشمنان امام و اسلام بر روى آن پافشارى مى کردند و امام در مقابل آن ایستاد.
4. عنصر اساسى چهارم که امام آن را در پایه هاى نظام جمهورى اسلامى کار گذاشت ـ و بحمدالله مایه ماندگارى نظام شد ـ مسأله دشمن ستیزى و سلطه ستیزى است.
امام خمینی (رحمه الله) یک لحظه نه خود از کید و مکر و حیله دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند. نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى که منافع دستگاه هاى استکبارى دنیا را در این نقطه از عالم و در بسیارى از کشورهاى اسلامى تهدید کرده است، بدیهى است که مورد دشمنى است.در ایران عزیز ما، این ها سال هاى متمادى مثل مارى بر روى منابع ملى و دستگاه هاى سیاسى کشور چنبره زده بودند. در نظام سلطنتى غاصب و وابسته، مگر کسى جرأت داشت به کسانى که وارد این کشور شده بودند تا ملت را تحقیر و فقیر و منابع او را غارت کنند و او را عقب مانده نگه دارند، اندک اهانتى کند؟! کسى جرأت نداشت به آن ها بگوید بالاى چشمتان ابروست!
امریکایى ها و صهیونیست ها و دیگر غارتگران و چپاولگران دنیا، در کمال امنیت و آرامش به ایران مى آمدند، مى رفتند و مى بردند. سیاست کشور، در دست آنها؛ آمدن و رفتن حکومتها، در دست آنها؛ آوردن و بردن شاه مملکت، در اختیار آنها؛ تعیین نخست وزیران، با صلاحدید آنها؛ و موضع گیرى هاى سیاسى کشور، تماما در جهت خواسته ها و منافع آن ها بود. نظام جمهورى اسلامى آمد و این بساط را به کل به هم ریخت.
امام خمینی (رحمه الله) مى دانست که این دشمن ساکت نمى نشیند و تعرض مى کند. اگر در برهه اى تعرض کرد و تودهنى خورد، موقتا عقب نشینى مى کند تا باز تعرض کند؛ لذا باید هشیار و بیدار بود.
امروز من متأسفانه مى بینم که کسانى طبق خواسته آن دشمنان، تبلیغ مى کنند که این توهم است! دشمن همین را مى خواهد که مردم، مسؤولان، کارگزاران حکومت، اداره کنندگان کشور و طراحان و قانونگذاران امور زندگى مردم، از تهدید دشمن غفلت کنند. نباید اجازه داد؛ باید دشمن و شیوه هاى دشمنى او را شناخت. این آن چیزى است که باید براى همیشه به یاد ما بماند و امام بر روى این نکته تأکید مى کرد. این که مى دیدید امام مى فرمود: «هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید»، به خاطر این است.1
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، برخى از ابعاد وجودى معمار کبیر انقلاب اسلامى و ابرمرد تاریخ معاصر حضرت امام خمینى قدس سره الشریف از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای مدظله العالی بیان گردید. امید است این مطالب در شناخت برخى از ابعاد وجودى امام راحل به نسل جوان مفید واقع شود.پینوشت:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران مرقد مطهر امام، 14/3/1380.
منبع:
مرید و مراد (گزیده بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره حضرت امام خمینى قدس سره)، حسن قدوسى زاده، دفتر نشر معارف، چاپ اول، زمستان 1388.