شورشیان سبز بین بغی و محاربه (4)

گروه دوم از شورشیان سبز محارب‌اند. این گروه از روزهای نخست بعد از انتخابات و زمانی که سران فتنه، قانون شکنی کردند و پیامهای تحریک کننده دادند، به مردم و اموال مردم و دولت و نیروی انتظامی حمله نمودند و تعدادی از مردم
پنجشنبه، 5 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
شورشیان سبز بین بغی و محاربه (4)

شورشيان سبز بين بغي و محاربه(4)
 


 

نویسنده:عبدالجبار زرگوش نسب*
 

گروه دوم. شورشیان سبز: محاربان 

گروه دوم از شورشیان سبز محارب‌اند. این گروه از روزهای نخست بعد از انتخابات و زمانی که سران فتنه، قانون شکنی کردند و پیامهای تحریک کننده دادند، به مردم و اموال مردم و دولت و نیروی انتظامی حمله نمودند و تعدادی از مردم و دولت و نیروی انتظامی را مجروح کردند. این کار در معرض دید و شنیدن ورشکستگان انتخابات که رهبری اصلی این گروهها را به عهده داشتند، رخ داد و در16آذر 1388آن جرایم تکرار شد و عکس امام خمینی(قدس سره) را پاره کردند و رهبران سبز آن را توجیه کردند، سپس در روز عاشورا ماهیت واقعی این گروه و رهبران آن هویدا شد که حرمت عاشورا را شکستند و تعداد زیادی از مردم و نیروی انتظامی را با سلاح سرد زخمی کردند و با مردم عزادار درگیرشدند. آنها شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند، در این میان، رهبران سبز خاموش ماندند که علامت رضایت بود تا اینکه مردم حسینی و ولایتمدار در سراسر کشور، بخصوص در تهران حماسه حضور برپا کردند و شعارهایی علیه سران فتنه و منافق و ضد ولایت فقیه که سراسرکشور را فراگرفت، دادند. با این حال، یکی از سران سبز با بیانیه ای جنایات حرمت‌شکنان عاشورا را تأیید و آنان را به خداجویان توصیف کرد،(1) در حالی که آنان اراذل و اوباش بودند.
آیه33سوره «مائده» مجازات این گروه را چنین مشخص کرده است: (انماجزاء الذین یحاربون الله ورسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم)؛ همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و به فساد کوشند در زمین جز این نباشد که آنها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند
یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت باز به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.
علامه طباطبایی درالمیزان گفته است: «منظور از محاربه درآیه، برهم زدن امنیت مردم و‌آرامش جامعه است»(2) این آیه، مجازات اشراری را بیان کرده است که برای مردم ایجاد مزاحمت می کنند، آرامش و امنیت مردم را سلب می کنند، از این رو، شدیدترین مجازات برای این گروه از مجرمان منظور شده است. غالباً اینها گروه سیاسی نمی باشند، ولی تحت تأثیر موج سیاسی و تحریک آمیز فتنه گران سیاسی قرار می گیرند و مرتکب چنین جرایمی می شوند.
شیخ طوسی در النهایه می گوید: «محارب کسی است که اسلحه(اعم از سلاح گرم و سرد، مانند چاقو و هر برنده ای)بکشد و از اهل ریبه باشد، در شهر یا خارج شهر باشد، در سرزمین اسلام یا غیر سرزمین اسلام، شب باشد یا روز؛ اگر این کارها را انجام دهد، محارب است و کیفر او درصورتی که کسی را بکشد و مالی را نبرد، در هر حال کشته می شود و اولیای مقتول حق ندارند او را ببخشند و اگر ببخشند، برامام و حاکم شرع واجب است او را بکشد، زیرا محارب است و اگر کسی او را بکشد ومالی را ببرد، نخست باید مال را برگرداند، سپس دست و پایش(دست راست و پای چپش) قطع شود بعد از آن کشته و به دار آویخته شود واگر مالی ببرد، ولی مرتکب قتل نباشد و کسی زخمی نکرده باشد، دست و پایش قطع شود، سپس تبعید می شود و اگر کسی را زخمی کرده باشد، ولی مالی نبرده باشد و مرتکب قتل نشده باشد، باید قصاص، سپس تبعید می شود و اگر زخمی نکرده باشد و مالی نبرده باشد، باید تبعید گردد...»(3)
بیشتر فقها کلمه «نفی» را در آیه به حبس تفسیر کرده اند؛ یعنی در شهری که به آنجا تبعید می گردد حبس و زندانی شود.
شیخ طوسی درالمبسوط فرموده است: «...حکم محارب در صورتی که امام او را دستگیر کند، تعزیراست و آن اینکه از شهر خود تبعید شود و در آنجا زندانی گردد. بعضی گفته اند در غیر آن شهر، زندانی و حبس می شود. این براساس مذهب ماست»(4)
درکنزالعرفان آمده است: «محاربه با خدا و رسول، محاربه با مسلمان است. خداوند به منظور بزرگ نشان دادن محاربه، محاربه با مسلمانان را محاربه با خدا وپیامبر(ص) قرار داده است. فقها گفته اند: هرکس که اسلحه برای ترساندن مردم بکشد، در خشکی یا در دریا، شب یا روز، آنکس ضعیف یا قوی باشد، از اهل ریبه باشد یا نباشد، مرد باشد یا زن، محارب است»(5)
درالکافی فی الفقه آمده است:«...اگر در محاربه کسی به قتل برسد و مالی برده نشود، کشته می شوند...و اگر کسی را نکشند و مالی را نبرند، از زمین نفی می شوند؛ یعنی حبس می شوند...»(6)
بنابرنظر مشهور فقهای شیعه، ولی امر مسلمین در انتخاب یکی از مجازاتهای چهارگانه، مخیر است و سزاوار است که مجازات با جرمی که مرتکب می شود، تناسب داشته باشد.
در وسائل الشیعه‌آمده است: «از جمیل دراج نقل شده است که از امام صادق(ع) سؤال کرد مجازات های مندرج در آیه محاربه چگونه اجرا می شود؟ امام فرمودند: اجرای حد محاربه در اختیار امام مسلمین است که اگر خواست حد قطع اجرا می کند، یا او را به دار می آویزد یا او را می کشد.»(7) سماعه بن مهران نیز از امام صادق(ع) مخیر بودن امام مسلمین را در انتخاب یکی از مجازاتهای چهارگانه روایت کرده است.(8)
امام خمینی(قدس سره) فرموده است:«قول قوی درحد محاربه، اختیار حاکم بین کشتن و آویختن به دار و قطع دست راست، سپس پای چپ و نفی است، و بعید نیست که اولویت با آن باشد که قاضی جنایت ارتکابی توسط محارب را مدنظر بگیرد و مجازات متناسب با جنایت را مورد نظر قرار دهد. پس اگر مرتکب قتل شده باشد، یکی از حدود، قتل یا به دارآویختن را اختیار کند، واگر مالی برده باشد، حد قطع را انتخاب کند واگر اسلحه کشیده و تنها مردم را ترسانده باشد، او را تبعید کند.»(9)
مقدس اردبیلی فرموده است: «تخییر به امام معصوم (ص)اختصاص دارد، لذا تنها او می تواند هریک از مجازاتها را اجرا کند، چون برای امام نمی توان تکلیف تعیین کرد، ولی برای فقیه می توان تکلیف تعیین کرد که هرقدرجرم سبک تر باشد مجازات را هم سبک تر تعیین کرد»(10)
بنابراین، منظور از «نفی من الارض» حبس است، زیرا حبس به منزله خارج از دنیاست. چنانکه طبرسی آن را از حبس است و استدلال نموده اند به اینکه شخص زندانی به منزله خارج شده از دنیاست، زیرا از تصرفات منع شده و بین او و خانواده اش جدایی انداخته شده است، علاوه بر سختی و دشواری که در زندان می کشد.(11)
بنابراین، مجرم زندانی می شود تا اینکه توبه کند یا تا مرگ در زندان باقی می ماند، چنانکه علاالدین حلبی در اشاره السبق بیان نموده است.(12)

پی نوشت ها : 

*عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد ایلام.
1. Rajanews.com.
2- سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج5،ص327.
3- محمدبن حسن طوسی، النهایه، ص720؛ جعفربن حسن حلی، شرایع الاسلام،ج4،ص180؛ محمدحسن نجفی ، جواهرالکلام، ج41،ص465م
4- محمدبن حسن طوسی، المبسوط، ج8،ص47.
5- فاضل مقداد بن عبدالله سیوری، کنزالعرفان، ج2،ص352.
6- تقی بن نجم ابوصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص252.
7- محمدبن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج18،ص533.
8- همان.
9- امام خمینی(قدس سره)، همان، ج2،ص493.
10- مولی احمداردبیلی، زبده البیان فی احکام القرآن، ص665.
11- فضل بن حسن طبرسی، همان، ج3،ص480.
12-حسن حلبی، اشاره السبق،ص132.
 

منبع:نشریه معرفت، شماره153..



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط