نگاهی به جریان های ملی گرا و مارکسیستی از 1320 تا 1357

ناسيوناليسم عبارت است از وجود يک احساس مشترک يا وجدان و شعور در ميان عده اي از انسان ها که يک واحد سياسي يا ملت را مي سازند.(1) در تعريفي ديگر، ناسيوناليسم داعيه احراز قدرت و حق حاکميت با استناد به زبان، آداب قومي و سوابق مشترک تاريخي است.
شنبه، 14 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به جریان های ملی گرا و مارکسیستی از 1320 تا 1357

نگاهی به جریان های ملی گرا و مارکسیستی از 1320 تا 1357
نگاهی به جریان های ملی گرا و مارکسیستی از 1320 تا 1357


 






 

جريان ملي گرا يا ناسيوناليست
 

ناسيوناليسم عبارت است از وجود يک احساس مشترک يا وجدان و شعور در ميان عده اي از انسان ها که يک واحد سياسي يا ملت را مي سازند.(1) در تعريفي ديگر، ناسيوناليسم داعيه احراز قدرت و حق حاکميت با استناد به زبان، آداب قومي و سوابق مشترک تاريخي است.
وفاداري به خاک و فداکاري و تجليل از آن، از ارکان ناسيوناليسم است. ناسيوناليسم ايدئولوژي است که «دولت ملي» را عالي ترين شکل سازمان سياسي مي داند.(2)
اما در مجموع بايد اذعان کرد که جوهر ناسيوناليسم از ابتداي پيدايش آن در اروپا عبارت بود از تحقق و تحکيم استقلال سياست از ديانت و اختصاص قدرت سياسي و اعمال قهر و حاکميت و وضع قانون به گروه هايي که خود را ملت يا نماينده آن مي دانند؛ اما وقتي از اروپا به ساير نقاط و مناطق عالم سرايت کرد و در همه جا منتشر شد، جلوه هاي گوناگون پيدا کرد... چنانکه طايفه اي آن را چيزي غير از عصبيت نسبت به آداب و رسوم و زبان و آراي اسلاف و مخالفت با اعتقادات ديني هموطنان خود نديدند و به حاکميت ملي و قدرت سياسي که حصول آن مستلزم مقابله با قدرت هاي استعماري و استکبار جهاني بود توجه جدي نکردند.
ناسيوناليسم عرب در اصل و اساس شأن ضدديني ناسيوناليسم اروپايي را به نحو مقتضي بسط داد و اتحاد قومي را در مقابل وحدت اسلامي قرار داد.
پان ترکيسم و پان ايرانيسم که دايه داران و داعيان آن سرگرم نازيدن هب مفاخر قومي و پژوهش در آثار گذشته به قصد اثبات عظمت قوم خود بودند، صورت ديگري از ناسيوناليسم بود.
ناسيوناليسم يک ايدئولوژي است و به دوره جديد تعلق دارد. ناسيوناليسم در بدو پيدايش از اصل و اساس رو برگرداندن از قدرت کليسا براي ايجاد حکومت ملي و وضع قانون بشري در قبال قانون کليسا بود. ناسيوناليسم با جدايي قطعي سياست از ديانت ملازمت داشت.(3)
در مجموع سه صورت از ناسيوناليسم را مي توان مشاهده کرد:
در بعضي از صور ناسيوناليسم، غلبه و احراز قدرت مهم است که به امپرياليسم در غرب انجاميده است؛ گاهي اشتغال به مفاخر قومي و رسومي باستاني غلبه دارد که منحط ترين صورت ناسيوناليسم است و در ايران به ناسيوناليسم فرهنگي منجر شده است؛ اما اگر تکيه ناسيوناليسم بر استقلال در مقابل قدرت خارجي باشد، به نهضت هاي ملي و مبارزات رهايي بخش منتهي مي شود.(4)
ناسيوناليسم در ايران از يک صد سال پيش با تفکر اروپايي شدن و تجدد آغاز شد و تلاش خود را بر دو نکته معطوف کرد:
1. اعراض از فرهنگ موجود؛
2. بازگشت به قبل از اسلام.(5)
ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا آقاخان کرماني سردمداران اين مسئله بودند. در تاريخ معاصر ايران و از 1320 ملي گرايي و ناسيوناليسم به مفهوم آزادي و دمکراسي از دوره سلطنت رضاشاه رشد کرد و با کودتاي 28 مرداد افول کرد. آغاز و انجام آن در ظهور و سقوط دکتر مصدق خلاصه شد.(6) جبهه ملي را مي توان جريان مهم در حوزه ناسيوناليسم و ملي گرايي برشمرد.
جبهه ملي نماد اصلي جريان ناسيوناليسم و ملي گرايي در ايران محسوب مي شود. به دنبال برگزاري انتخابات دوره 16 مجلس و تلاش دربار براي تشکيل مجلس فرمايشي و جلوگيري از ورود مخالفان از جمله دکتر مصدق به صحنه سياست، جمعي به عنوان اعتراض به دخالت دولت در انتخابات در دربار متحصن شدند. اول آبان ماه 1328 نوزده نفري که در تحصن دربار شرکت داشتند، در منزل دکتر مصدق اجتماع کردند و عنوان جبهه ملي را بر خود گذاشتند. هدف آن ها ايجاد حکومت ملي به وسيله تأمين آزادي انتخابات و آزادي افکار بود. آنان خود را طرفدار تأمين عدالت اجتماعي و حفظ قانون اساسي مي دانستند. جبهه ملي در آغاز به دليل برنامه هايي از جمله مخالفت با قراردادهاي استعماري، مورد حمايت آيت الله کاشاني قرار گرفت و توانست توده هاي مردم مذهبي را در مبارزه وارد کند. اين جبهه علي رغم موفقيتي که در جريان ملي شدن نفت به دست آورد، به دليل فاصله گرفتن از روحانيت تضعيف شد و پس از کودتاي 28 مرداد 1332 به انزوا گراييد و دچار انشعاب و اختلاف شد.(7)
جبهه ملي از اين زمان (سقوط دکتر مصدق) سير قهقرا پيمود و جز برخي فعاليت هاي پراکنده که بيشتر توسط هواداران آن که عمدتاً دانشجويان خارج از کشور بودند، فعاليت قابل ملاحظه اي نداشت. هرچند جبهه ملي سوم به رهبري شاهپور بختيار کمي فعال و بخش خارج از کشور آن در پاريس توسط ابوالحسن بني صدر اداره مي شد،(8) اما اصولاً ملي گرايي به عنوان يک جريان سياسي از نظر جامعه شناسي نتوانست در ايران پاي گيرد و نهادينه شود.(9) در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، جبهه ملي به رهبري کريم سنجابي در آغاز کار دولت آشتي ملي (شريف امامي) در 8 شهريور 56 اعلام موجوديت کرد و با صدور بيانيه اي خواستار حاکميت ملي، انحلال ساواک، محاکمه عاملان کشتار مردم و تضمين آزادي قلم و بيان شد.(10) پس از آغاز به کار بختيار به نخست وزيري به تصور اتمام کار اولين حرکت مستقل خود را با اعلام يکشنبه 17 آبان ماه به عنوان روز عزاي ملي آغاز کرد به دليل اعلام روز دوشنبه 18 آبان ماه 57 به عنوان روز عزاي ملي از سوي رهبران انقلاب به ناچار جبهه ملي روز مذکور را نيز تأييد کرد. آن ها پس از انقلاب نيز ابتدا از پذيرش مسئوليت هاي دولتي سرباز زدند، اما با تشکيل دولت موقت تني چند از آنان وارد کابينه شدند.
اوج مخالفت هاي جبهه ملي، موضع گيري آن بر عليه «لايحه قصاص» در خصوص تعيين نحوه، حدود چگونگي اجراي مجازات در جمهوري اسلامي بود. با رد کردن اين لايحه از سوي جبهه ملي که برخي از مفاد آن صريحاً از قرآن و احاديث و دستورات پيامبر(ص) و ائمه(ع) استخراج شده بود. امام خميني(ره) با صدور اطلاعيه اي «مرتد» بودن اعضاي جبهه ملي را اعلام کرد. با روشن شدن اهداف و نظرات آن ها که در تقابل با انديشه حاکم بر جامعه بود، ديگر فعاليت علني از خود نداشت و رهبران آن به خارج از کشور رفتندو بدين ترتيب از صحنه سياسي جامعه طرد و حذف شدند.(11)

جريان چپ يا مارکسيستي
 

مراد از جريان چپ اعتقادي همانا احزاب و تشکل هايي است که مرام و فلسفه الحادي (بي خدايي) سوسياليسم (مارکسيسم) را سرلوحه خود قرار داده بودند. سوسياليسم از ريشه لاتين Socilare اخذ شده است که به معناي متحد شدن، به هم پيوستن و با هم شريک شدن بوده است. سوسياليسم از مباني ذيل تشکيل شده است؛
اومانيسم، اعتقاد به اصل پيشرفت، اعتقاد به مفهوم مدرن کار ـ سرمايه، اصالت نسبي يا مطلق به اراده جمعي، اعتقاد به اصالت اراده مردم در قانون گذاري و اجرا.(12)
از جمله ويژگي هاي ديگر ايدئولوژي سوسياليستي مي توان به موارد زير اشاره کرد:
الف. اعتقاد به محدود کردن ماليکت هاي خصوصي بزرگ و در مواردي امحاء هر نوع مالکيت خصوصي؛
ب. تأکيد بر نقش نظارتي دولت و يا کمون ها بر پروسه توليد يا توزيع يا هر دو؛
ج. توجه نسبي به تأمين حداقل رفاه و حمايت نسبي از اقشار و گروه هاي مردم و آسيب پذير.(13)
پيدايش مارکسيسم در نيمه قرن نوزدهم، نقطه تحول بسيار بزرگي در انديشه هاي سوسياليستي است، زيرا از آن پس تقريباً همه جنبش هاي سوسياليست به نحوي از انحاء و به درجات مختلف زير نفوذ و تأثير مارکسيسم بوده اند.(14) و مارکسيسم عنوان «سوسياليسم علمي» به خود مي دهد.
ظهور بولشويسم در روسيه و پيروزي آن در 1917 م يک مرحله اساسي ديگر در تاريخ تحول سوسياليسم است. چرا که پس از آن (1920 م) نهضت سوسياليستي به دو شاخه اصلي کمونيست و سوسياليست تقسيم شد.(15) البته از لحاظ تاريخي، استعمال عنوان کمونيسم خيلي بيش از پيدايش مارکسيسم سابقه دارد. دايرالمعارف بزرگ شوروي، کمونيسم خيلي بيش از پيدايش مارکسيسم سابقه دارد. دايره المعارف بزرگ شوري، کمونيسم را «عالي ترين شکل جامعه که جانشين سرمايه داري مي شود» تعريف کرده است.(16)
کمونيسم يک سيستم بدون طبقات است با مالکيت عمومي وسايل توليد و برابري کامل اعضاي جامعه. درباره مارکسيسم نيز بايد گفت مارکسيسم در درجه اول يک نظريه تاريخي است که روش تحليل و ديالکتيکي را براي توضيح تطورات جامعه بشري به کار مي برد. اساس فلسفه مارکس ماترياليسم ديالکتيک و ماترياليسم تاريخي است. تفسير مادي تاريخ بر اين مبنا استوار است که تکامل تاريخي بشر نتيجه تکامل وسايل توليد است و وسايل تأمين نيازمندي هاي مادي انسان و روابط اجتماعي که براساس آن ايجاد مي شود، «زيربناي» ساختمان جامعه است و ساير نهادهاي اجتماعي (مذهب، اخلاق، دولت، سياست، تعليم و تربيت، اصول عقايد، خانواده و غيره...) براساس اين زيربنا شکل مي گيرند و «روبناي» اجتماعي را تشکيل مي دهند. مهم ترين بخش جامعه شناسي مارکسيسم، تحليل آن از پيدايش طبقه بورژوا و مکانيزم عمل آن در جامعه سرمايه داري است. به عقيده مارکس، بورژوازي در بطن جامعه فئودال رشد کرده و با جانشين کردن تجارت و صنعت به جاي کشاورزي، زيربناي جامعه را تغيير داده و با انقلاب ها، قدرت سياسي را نيز به دست گرفته و به صورت طبقه حاکم درآمده است.(17)
با اين مقدمه، بايد گفت مارکسيسم، لنينيسم، سوسياليسم و کمونيسم که همه صور مختلف جريان چپ اعتقادي هستند، نقش مهمي در تاريخ ايران ايفا کرده است که حزب توده و سازمان چريک هاي فدايي خلق، دو نماد مهم آن هستند که به بررسي آن ها به صورت گذرا مي پردازيم.

یک: حزب توده
 

حزب توده در مهرماه 1320 به دنبال تشکيل جمعي از روشنفکران رسماً تأسيس شد. هسته اصلي اين حزب، عده اي از گروه معروف به 53 نفر بودند.(18) اين گروه تنها جريان مارکسيستي قبل از شهريور 1320 نبود، چرا که چندين سال قبل در انزلي، حزب کمونيست ايران تشکيل شد.(19)
حزب توده با حمايت مادي و معنوي شوروي در دوران اشغال ايران تأسيس شد و يک حزب وابسته و زيرسلطه کامل شوروي بود. عمل حزب در ماجراي کافتارادزه (پشتيباني از دادن امتياز نفت شمال به شوروي)، کارشکني ها در مقابل دولت ملي مصدق، کمک غيرمستقيم به شکست وي با سکوت پرمعنا در مقابل 28 مرداد با وجود داشتن سازمان نظامي هزار نفري، محکوم کردن قيام مردم در 15 خرداد 42 با عنوان «حرکت فئودال ها و روحانيون مرتجع و مخالف اصلاحات» و در آغاز «فضاي باز سياسي» همکاري بسيار گسترده و وسيع با ساواک از جمله خيانت هاي اين حزب در کارنامه اش مي باشد.(20)
حزب به دليل سوابق نامناسب خود که در تاريخ ايران داشت، در ابتداي فعاليت از بيان مرام خود طفره مي رفت، اما بعد از سال 1329 زير اساسنامه خود، حزب توده ايران را سازمان سياسي طبقه کارگر و جهان بيني آن را مارکسيسم، لنينيسم و اصول تشکيلاتي آن را ناشي از همين جهان بيني قلمداد کرد.(21) بررسي کارکردهاي حزب از ابتداي تأسيس تا انحلال و تبيين مواضع آن درباره حوادث کشور به بحث و مجال ديگري نياز دارد.(22) اما براي ارزيابي جايگاه و مواضع آن در ميان ساير گروه هاي معارض رژيم شاه بايد مقطع 15 خرداد 42 به بعد را به اين بررسي اختصاص داد.
حزب توده مدت ها قبل از 15 خرداد از صحنه مبارزه با رژيم شاه کنار رفته بود و تشکيلات خود را به خارج از کشور منتقل کرده و دائماً درگير اختلافات دروني بود. ضمناً برخي از سران و اعضاي اين حزب پس از دستگيري به سمت رژيم غلطيده و تا حد اشغال پست هاي حساس در رژيم شاه پيش رفتند. سياست هاي حزب توده تابعي مستقيم از مواضع مسکو بود. سياست کرملين رد 25 ساله آخر سلطنت شاه، حفظ روابط با رژيم شاه و از دست ندادن موقعيت هاي اقتصادي در ايران بود. فعاليت هاي حزب توده در اين دوران که به صدور بيانيه هاي سياسي و پخش برنامه هاي راديويي از خارج از کشور محدود بود؛ بيشتر به عنوان اهرم فشاري از سوي مسکو براي مقاصد اتحاد شوروي مورد استفاده قرار مي گرفت.(23)
همان گونه که قبلاً بيان شد، حزب توده تا پيروزي انقلاب نقشي نداشت. در نتيجه پيروزي انقلاب اسلامي، کيانوري و اعضاي هيأت اجراييه و اعضاي کميته مرکزي راهي ايران مي شوند. احسان طبري مخالفت حزب توده با دولت موقت و تأييد مکرر خط امام و حمايت از اشغال سفارت آمريکا را ناشي از چهره نفاق و به منظور ارائه چهره انقلابي و پيشرو در جامعه از سوي حزب مي داند.(24) همچنين نقش حزب در جريان حزب دموکرات و کومله و غائله کردستان براي خودمختاري و حمايت از آن بر کسي پوشيده نيست.(25) حزب توده بر روي تشکيل «جبهه متحد خلق» متشکل از نيروهاي خط امام حزب توده، دمکرات کردستان، فدائيان خلق، مجاهدين خلق و ليبرال ها با هدف «وحدت کلمه» تبليغ مي کرد. هدفي که نه تنها امکان تحقق نداشت، بلکه اصولاً تشکيل جنبش جبهه اي با عقايد و ايدئولوژي هاي مختلف امکان پذير نبود.(26)
فعاليت حزب توده در نظام جمهوري اسلامي ايران را به چهار دوره مي توان تقسيم کرد:
1. دوره انتقال؛ از نخستين ماه هاي پيروزي انقلاب و ورود سران حزب به داخل کشور.
2. دوره تجديد سازمان؛ از سال 1358 آغاز شد و فعاليت تشکيلاتي رهبري حزب به جذب گروه ها و محفل ها و افراد توده اي و متشکل ساختن آن ها در چارچوب سازمان هاي علني و مخفي معطوف بود.
3. دوره تثبيت؛ سال هاي 1360 ـ 1359 که اوج فعاليت حزب توده است و انسجام بخشيدن به سازمان هاي نظامي و سياسي، مخفي و علني در اين دوران به نحو خوبي سازمان مي يابد.
در اين دوره حزب با تبليغات وسيع مي کوشيد تا خود را حامي «استراتژيک» خط امام معرفي کند و با موضع گيري در مقابل «حزب دمکرات کردستان»، دولت بازرگان، حمايت از تسخير لانه جاسوسي، ادعاي مشارکت در دفاع مقدس، سعي مي کند تا جاي پاي خويش را در جامعه تحکيم بخشد.
4. دوره فروپاشي؛ که سال هاي 1361 تا 1362 را دربر مي گيرد. در اين دوره بر اثر پيگيري هاي نهادهاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران، اسرار توسعه شبکه مخفي نظامي حزب توده و ارتباط هاي جاسوسي آن با «کا.گ.ب» کشف مي شود. در 17 بهمن 1361 اولين گروه از رهبران و کادرهاي درجه اول حزب دستگير مي شوند. در تاريخ 6/2/1362 در عمليات «اميرالمؤمنين علي(ع)» که در شب ميلاد علي(ع) انجام گرفت، سازمان هاي علني و مخفي حزب توده فرو مي ريزد و با صدور اطلاعيه دادستاني کل انقلاب اسلامي انحلال آن اعلام مي شود.(27) بدين سان بساط يکي از کهن ترين احزاب سياسي در ايران برچيده مي شود. رهبران اصلي و بلندپايه حزب از جمله نورالدين کيانوري و احسان طبري در اعترافات خود به ريشه ها و کارکردهاي نامطلوب حزب به طور گسترده اشاره کردند.(28)

دو: سازمان چريک هاي فدايي خلق
 

سازمان چريک هاي فدايي خلق در فروردين 1350 اعلام موجوديت کرد. اين نام از پيوند دو گروه چريکي ظاهر شد.(108) مارکسيسم، لنينيسم ايدئولوژي رسمي آن بود. در دي ماه 1346 دو تن از رهبران، بدون آنکه عملياتي انجام داده باشند، دستگير شدند و ساير افراد به صورت گروه هاي مختلف در کوه، جنگل و شهر سازماندهي شدند. مشي اين گروه مبارزه مسلحانه بود. برخي از اعضاي آن ها در جريان خلع سلاح پاسگاه سياهکل دستگير شدند.(29) تشکيل اين سازمان بيشتر نتيجه احساس سرخوردگي و حقارت کمونيست هاي ايران از وضعيت حزب توده و رويه سازشکارانه آن از يک سو و پيشتازي روحانيت و عناصر مسلمان در ماجراي قيام 15 خرداد از سوي ديگر بود. با اعدام چند تن از رهبران سازمان، بقيه اعضا با نوشتن توبه نامه و دادن تعهد همکاري به رژيم شاه از مرگ رهايي يافتند.
در آبان 1356 گروهي از چريک هاي فدائي با نام گروه منشعب از چريک هاي فدايي خلق انشعاب کرده و به حزب توده پيوستند. با پيروزي انقلاب اسلامي و پيدايش آزادي بي سابقه، سازماني که عملاً توسط ساواک از بين رفته بود، شروع به سازماندهي کرد و با اتخاذ سياست ماجراجويانه ضديت با انقلاب را در پيش گرفت و از آشوب در ترکمن صحرا و کردستان حمايت کرد. با انشعابي که در سال 59 به عنوان اقليت و اکثريت در درون سازمان بوجود آمد.(30) زمينه براي انحلال آن بيشتر شد. جناح اکثريت جذب حزب توده شد و دنباله رو سياست هاي آن حزب شد. با کشف شبکه هاي خرابکاري و اعدام تني از سران سازمان به ويژه انحلال حزب توده، فعاليت سازمان تعطيل شد.(31)

پي نوشت ها :
 

1. منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي، ص10.
2. داريوش آشوري، فرهنگ سياسي، ص167.
3. براي مطالعه پيرامون ماهيت و صور ناسيوناليسم ر.ک: رضا داوري اردکاني، ناسيوناليسم (حاکميت ملي و استقلال)، صص39 ـ 11.
4. محمد شفيعي فر، درآمدي بر مباني فکري انقلاب اسلامي، ص117.
5.رضا داوري اردکاني، ناسيوناليسم (حاکميت ملي و استقلال)، ص33 و نيز ر.ک::
R.Cottam., Nationalism in Iran, Pittsburgh, University of Pittsburgh Press 1979, P 166.
6. صادق زيبا کلام، مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، صص81 ـ 80.
7. جهت مطالعه تکميلي و بيشتر پيرامون انشعاب ها و جناح بندي هاي داخل جبهه ملي، ر.ک: جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران...، ج1، صص225 ـ 175.
8. مسعود بهنود، از سيد ضياء تا بختيار؛ دولت هاي ايران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، ص673.
9. صادق زيبا کلام، مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، صص82 ـ 81.
10. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نگرشي کوتاه بر...، صص81 ـ 80.
11. براي آگاهي بيشتر از سير تکويني جبهه ملي و ملي شدن صنعت نفت و نقش جبهه هاي ملي در آن ر.ک: اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا، مصدق و نهضت ملي ايران؛ و نيز براي مطالعه پيرامون مواضع جبهه ملي از ابتداي تأسيس و در مقاطع مختلف تاريخ ايران به ويژه در جريان مبارزات ضد رژيم شاه و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ر.ک: نگرشي کوتاه بر تاريخ انقلاب اسلامي ايران،...، صص88 ـ 78؛ و نيز براي اطلاع از بنيادگذاري جبهه ملي و مواضع آن در برابر سلطنت، در برابر انقلاب اسلامي، لايحه قصاص ر.ک: علي رضوي نيا، نهضت آزادي: مروري بر تاريخچه، ماهيت و عملکرد، صص39 ـ 33.
12. شهريار زرشناس، مباني نظري غرب مدرن، صص153 ـ 146.
13. همان، ص153.
14. داريوش آشوري، فرهنگ سياسي، ص113.
15. همان، ص114.
16. همان، ص137.
17. همان، ص151.
18. گروه 53 نفر در سال 1314 به رهبري تقي اراني تشکيل شد که در سال 1316 بازداشت شد. وي مغز متفکر گروه بود.
19. حزب کمونيست ايران به دستور انترناسيونال سوم در 1921 م.ل پس از ورود ارتش سرخ به رشت در انزلي تشکيل شد. مؤسسين اين حزب قبلاً عضو حزب عدالت بودند که مرکز آن در باکو بود. از جمله مؤسسين حزب: پيشه روي، حيدر عمواوغلو، احسان الله خان، آوانيسيان، جودت و بعدها کامبخش، دکتر جاويد و ديگران بودند که در تشکيل حزب توده شرکت داشتند. (پيشه وري در سال 1324 فرقه دمکرات آذربايجان را تشکيل داد.) ر.ک: بيژن جزني، تاريخ سي ساله ايران...، ص8.
20. براي مطالعه بيشتر ر.ک: يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب.
21. جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران...، ج2، ص152.
22. براي مطالعه تحليلي و مقايسه اي پيرامون سياست ها، مواضع، عملکرد و اختلاف هاي دروني حزب و کارکردهاي آن در مقاطع مختلف تاريخ ايران از ابتداي پيدايش حزب تا انحلال به منابع بسيار ارزنده ر. ک: احسان طبري، کژراهه، خاطراتي از تاريخ حزب توده؛ نيز: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سياست ها و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي.
23. حميد انصاري، حديث بيداري: نگاهي به زندگينامه آرماني ـ علمي و سياسي امام خميني (از تولد تا رحلت)، ص85.
24. احسان طبري، کژ راهه، خاطراتي از تاريخ حزب توده، ص298.
25. همان، صص302 ـ 299.
26. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نگرشي کوتاه بر...، صص107 ـ 104.
27. مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سياست ها و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي صص226 ـ 225.
28. براي مطالعه تکميلي و بيشتر پيرامون سياست ها و سازمان حزب توده از پيدايش تا انحلال به ويژه مواضع آن در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي و کارکردهاي آن ر.ک: کتاب ارزنده سياست ها و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي و کژراهه خاطرات احسان طبري و نيز سياست شوروي و نقش حزب توده در ايران امروز.
29. گروه جزني و گروه احمدزاده، گروه اول در سال 1346 از بين رفت و چند نفر از آن دستگير شدند، دو گروه در سال 49 يکي شدند. براي آگاهي از نظرات جزني ر.ک: رساله وي تحت عنوان بيژن جزني، جمع بندي مبارزات سي ساله اخير ايران و تحليل موقعيت اقتصادي فعلي جامعه، صص152 ـ 71.
30. جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران...، ج2، صص117 ـ 111.
31. مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سياست ها و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي صص367 ـ 357.
32. براي مطالعه پيرامون گوشه اي از توطئه هاي سازمان ر.ک: افشاي دو تحليل درون گروهي از چريک هاي فدايي خلق و مجاهدين خلق به ويژه صص57 ـ 46. و نيز: مطالعه پيرامون تاريخچه پيدايش و زمينه هاي تشکيل سازمان چريک هاي فدايي خلق ايران، گروه سياهکل، تشکيل و فروپاشي آن و پيامدهاي آن... ر.ک: سيد حميد روحاني، تاريخ تحليلي نهضت امام خميني، ج3، صص340 ـ 286.
 

دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.