ولایت و اطاعت از نگاه امام رضا(ع)
نویسنده : محمدرضا پسندیده
ولایت و اطاعت، عناصر کلیدی در شبکه مفاهیم توحیدی قرآن است؛ زیرا برای هر چیزی بروز و ظهوری است. ظهور توحید را می بایست در ولایت پذیری و اطاعت پذیری جست وجو کرد. اگر توحید مرکز و محور همه هستی است، ولایت و اطاعت پذیری، پذیرش این توحید است. بنابراین، کسانی که مدعی توحید و ایمان بدان هستند ولی ولایت و اطاعت پذیر نیستند، از دایره ایمان بیرون هستند.
آموزه های قرآنی و سنت و سیره معصومان(ع) بر این است تا به تبیین جایگاه ولایت و اطاعت بپردازند و نقش آن را در توحید و ایمان توحیدی روشن نمایند. از جمله حضرت امام رضا(ع) بارها به اشکال گوناگون بر این نکته تأکید کرده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل و تبیین و نیز توصیه های آن حضرت(ع) را در این باره ارائه دهد.
این تحقق انسان، همان چیزی است که در آموزه های قرآنی به اشکال گوناگون بیان شده است. انسان موجود شگفتی است؛ زیرا تمامی صفات الهی در او سرشته و به ودیعت نهاده شده است. خداوند به صراحت در قرآن بیان کرده، تمامی اسمای خود را به آدمی تعلیم داده است. (بقره، آیه 31)
این اسماء و صفاتی که در انسان سرشته و تعلیم داده شده، می بایست در یک فرآیندی به فعلیت در آید و انسان بتواند متاله (خدایی) شود تا استحقاق خلافت الهی و جانشینی او را بیابد. (بقره، آیه 30) خدایی شدن انسان، براساس آنچه در قرآن آمده، به عنوان هدف آفرینش انسان معرفی شده است.
بنابراین، از سوی خداوند راهنما و دستورالعملی نیز برای رسیدن انسان به این هدف بیان شده است (بقره، آیه 37) براساس این راهنمایی، انسان می بایست در سایه ولایت الهی، از مجموعه ای به نام دین اسلام پیروی و اطاعت کند تا او را به منزل عبودیت برساند و شخص، عنوان «عبدالله» را در خود تحقق بخشد؛ زیرا معنا و مفهوم عبدالله شدن انسان، همان متاله (خدایی) شدن اوست. در این صورت است که انسان در مقام ربوبیت در می آید و ربوبیت در وی ظهور و بروز می کند و می تواند در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ چرا که «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ عبودیت گوهری است که کنه و نهان آن همان ربوبیت است.»
پس می توان گفت که براساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان مسیری به نام صراط مستقیم را می بایست بپیماید. این صراط مستقیم، بزرگراهی است که نقشه راه آن را دین اسلام به عهده گرفته است. هر کسی تحت ولایت الهی در این مسیر حرکت کند، اندک اندک به سبب اطاعت و عبودیت، رنگ و صبغه الهی می گیرد (بقره، آیه 138) و در نهایت متاله شده و به مقام و منزلت قرب الهی می رسد و در مقام لقا و فنای الهی، ربانی شده و مظهریت ربوبیت خداوندی و خلافت الهی می شود.
برای رسیدن به این مقامات و مظهریت در ربوبیت، انسان باید توحید محض را بشناسد و بدان ایمان داشته باشد. ایمان نیز به معنای اذعان قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح است. پیامبر(ص) می فرماید: الایمان عقد بالقلب و نطق باللسان و عمل بالارکان (بحارالانوار، ج66، ص 96، باب03)
تجلی توحید در انسان را می بایست در همان ولایت و اطاعت او دانست. بنابراین، نمی توان سخن از ایمان و پذیرش توحید داشت، درحالی که هیچ ولایت و اطاعتی نداشته باشد.
خداوند ولایت خویش را به کسانی به نام اولوالامر اعطا می کند که مظهر اسمای او و متأله شده باشند؛ چنان که این ولایت را به پیامبرانی و نیز امامانی معصوم(ع) اعطا نموده است. (نساء، آیه95) چنین ولایتی همان ولایت خداوندی است و هیچ گونه جدایی و تفکیکی میان ولایت خدا و اولوالامر نیست. (همان)
براین اساس اولوالامر و مظاهر ولایت الهی، ماذون در تصرفات تکوینی می باشند. (کهف، آیات 56 تا 28) و ولایت ایشان اختصاص به دنیا نداشته و آخر را نیز دربرمی گیرد. (احزاب آیه6، الدرالمنثور، ج6، ص566)
مطابق آیات قرآنی همه موجودات از جمله انسان نیازمند ولایت الهی هستند تا به کمال برسند. اولوالامر و ولایت دیگران از باب مظهریت و تجلی ولایت الهی در این افراد است. بنابراین، کسانی مظهریت ولایت می یابند که خود به کمال رسیده و قابلیت دستگیری دیگران و ربوبیت آنان را برای رساندن به کمال دارا می باشند.
همه آموزه های قرآنی و اسلامی، زمانی معنای واقعی به خود می گیرد که درچارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقق یابد. از این رو در روایات معتبر آمده است که پذیرش عمل به پذیرش ولایت است. امام باقر(ع) می فرماید: بنی الاسلام علی خمسه اشیاء: علی الصلاه و الزکاه ، والحج و الصوم، والولایه و لم یناد بشیء مثل ما نودی للولایه ؛ دین مبین اسلام بر پنج پایه و اساس استوار است: نماز، زکات، خمس، حج، روزه، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سپس افزود: آن مقداری که نسبت به ولایت سفارش شده نسبت به هیچ کدام تأکید نگردیده است و ولایت، اساس و محور تمام اعمال می باشد. (وسایل الشیعه، ج1، ص 81، حدیث 01)
اما اطاعت از آن نظر محوریت می یابد که سیر کمالی تنها در سایه سار اطاعت از فرمان های تکوینی و تدوینی الهی انجام می گیرد. اطاعت از ماده طوع درمقابل کره به معنای انقیاد است و غالبا در پذیرش فرمان به کار می رود. (مفردات راغب؛ لسان العرب، ذیل واژه طوع) و اجرای فرمان همراه با رغبت و خضوع، از مقومات آن است؛ به گونه ای که در صورت فقدان هریک از این سه، نقیض آن- یعنی کراهت و ناخوشایندی - صدق خواهدکرد: (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ذیل واژه) البته چنان که گفته شد اطاعت به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می شود.
پس زمانی شخص عنوان مطیع براو صدق می کند که نسبت به فرمان ها ابا نورزد و سرپیچی و عصیان نکند، بلکه طابق النعل بالنعل به تمام کمال آن را چنان که خواسته شد به اجرا درآورد و دل و جان و تن و اعضایش آن را بپذیرد.
اگر تجلی توحید در ولایت و اطاعت است، باید پذیرفت که پذیرش ولایت و اطاعت مظاهر الهی و متالهان نیز عین پذیرش توحید است. از این رو در آیات قرآنی، اطاعت از پیامبر(ص) عین اطاعت از خداوند دانسته شده است. (آل عمران، آیه 23) برهمین اساس نیز، اطاعت از اولوالامر و امامان معصوم(ع) عین اطاعت پیامبر و خدا دانسته شده است. (نساء آیه95)
امام رضا(ع) در حدیث معروف سلسله الذهب به نقل از خداوند می فرماید: لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی». قال فلما مرت الراحله نادانا «بشروطها و انا من شروطها؛ جبرئیل می گفت: شنیدم خداوند جل جلاله می فرمود: لااله الالله، دژ محکم من است؛ پس هرکس که داخل دژ من گردد، از عذاب من در امان است. راوی می گوید: چون قافله حرکت کرد، حضرت فریاد زدند: «با شرایط آن، و من از شرایط آن هستم.» (دیلمی، اعلام الدین، دارالکتب الاسلامیه ، ص 412؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، مطبعه سیدالشهداء، ج 4، ص 49)
ایمان واقعی به ولایت و اطاعت است. این اطاعت در اشکال گوناگون خود را نشان می دهد که مهمترین و اساسی ترین آن، اطاعت از خداوند و فرمان های اوست. بنابراین، کسی که مدعی ولایت اهل بیت(ع است نمی تواند از اطاعت خداوند سرباز زند، زیرا ولایت ایشان تجلی و مظهر ولایت الله است. از این رو امام رضا(ع) می فرماید: من کان منا و لم یطع الله فلیس منا؛ هرکس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست. (سفینه البحار، ج 2، ص 89 (اطاعت از خداوند و ولایت الهی، در اطاعت از آموزه های وحیانی قرآن است؛ زیرا آموزه های وحیانی اسلام همان صراط مستقیم هدایتی است که به ولایت الهی ختم می شود و انسان را متاله می سازد. هرگونه جست وجوی کمال درغیر قرآن و راهنمایی های دیگران چیزی جز ضلالت و گمراهی و دورشدن از هدف و فلسفه آفرینش نیست. امام رضا(ع) می فرماید: القرآن کلام الله لاتتجاوزوه و لاتطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا؛ قرآن، سخن خدا است از مرز آن می گذرید و هدایت و سعادت را در غیر آن نجویید که گمراه خواهید شد. (بحارالانوار، ج 2، ص 03)
بنابراین، جست وجوی کمال در هر جایی دیگر جز قرآن و آموزه های آن، جست وجو در گمراهی است و راه به سعادت و سلامت نمی برد.
از نظر آموزه های قرآنی، قرآن بی ولایت مظاهر ولایت الهی یعنی امامان معصوم(ع) غیرقابل دسترسی است. به این معنا که انسان هرچند می تواند به سبب بیان بودن قرآن، از آموزه های قرآنی بهره برد، ولی این بهره گیری هرگز جز به ولایت تحقق کمالی نمی یابد؛ زیرا در قرآن متشابهاتی است که تنها اولوالامر یعنی راسخان درعلم الهی می توانند آن را بیان کنند. (آل عمران، آیه 7)
پیامبر(ص) خود به صراحت به این نکته توجه می دهد که شخص می بایست ولایت مفسران قرآن را بپذیرد؛ زیرا جز به تفسیر ولی الله نمی توان هدایت کمالی را درک کرد و در مسیر متاله شدن قرار گرفت. از این رو می فرماید: «من در میان شما چیزی به یادگار می گذارم که اگر به این تمسک جویید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی از آن دو بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و (دیگر) عترتم- اهل بیتم- و اینها هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببینید بعد از من، چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد». (صحیح ترمذی، حدیث 8873 و نیز نگاه کنید: صحیح مسلم، ج4، حدیث 8042)
امام رضا(ع) نیز می فرماید: امام راهنمای در مهلکه هاست و هر آنکه از او جدا شود هلاک گردد. (الکافی، ج1، ص891)
کسی که در مجلس ولی الله وارد نشود و از ایشان نشود، دل او صفا و پاکی نمی یابد و نمی تواند مظهر اسمای الهی شود. از این رو آن حضرت می فرماید: هر که در مجلسی بنشیند که در آن معارف ما (اهل بیت) زنده شود، در روزی که قلبها می میرد، قلب او نخواهد مرد. (بحارالانوار، ج94، ص09)
در حقیقت دلی که به نام اهل بیت(ع) روشن نشده باشد، در همین دنیا مرده است و از آن جایی که قیامت بروز و ظهور و تجسم حالات دنیوی انسان است، در آن جا روشن می شود که دل شخص زنده است یا مرده.
برخی از شیعیان تنها مدعی ایمان و حب اهل بیت(ع) هستند، در حالی که هیچ نشانی از ایمان یعنی اطاعت و ولایت پذیری درآنان نیست. از این رو حضرت امام رضا(ع) جماعت مدعی را نپذیرفتند.
در روایت است که جمعی از شیعیان خدمت امام رضا(ع) آمدند. آن زمان ایشان در خراسان بودند، آنان از راه های دور خدمت امام رضا(ع) آمده بودند. اینان گفتند: ماشیعه هستیم. اینها ضمن اینکه شیعه بودند، گناهکار هم بودند. اینان یک ماه در خراسان ماندند و هر روز دوبار آمدند، امام رضا(ع) آنها را راه نداد. به دربان گفتند: به امام رضا(ع) بگو: ما شیعه هستیم از راه دور آمدیم. اگر به ولایت خود برویم و بگوییم: ما یک ماه در خراسان بودیم و با امام رضا(ع) ملاقات نداشتیم؛ چون ایشان اجازه نداده است، این برای ما ننگ است!
امام رضا(ع) بعد از سی روز به ایشان اجازه داد تا نزدش بروند وقتی نزد امام(ع) رسیدند، گفتند: یک ماه است، روزی دوبار آمدیم و شما ما را راه ندادید. حضرت فرمود: شما می گویید: شیعه هستیم. اما این خلافکاری را می کنید. این کار را می کنید. این کار را می کنید. مگر می شود هر کسی بگوید: من شیعه هستم؟ بگویید ما محب شما هستیم.
به هر حال، تشیع جز به پیروی کامل و اطاعت از ولایت امکان پذیر نیست. این اطاعت می بایست در همه احکام الهی و بی چون و چرا باشد؛ زیرا شخص باید نشان دهد که عبد و بنده است تا لایق ربوبیت شود. بر این اساس هرگونه ادعای تشیع و ایمان، ادعای نادرست و کاذب است و انسان صادق و صدیق تنها کسی است که هر آنچه را خداوند فرمان داده عمل کند و از کوچک ترین گناهی پرهیز نماید.
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
آموزه های قرآنی و سنت و سیره معصومان(ع) بر این است تا به تبیین جایگاه ولایت و اطاعت بپردازند و نقش آن را در توحید و ایمان توحیدی روشن نمایند. از جمله حضرت امام رضا(ع) بارها به اشکال گوناگون بر این نکته تأکید کرده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل و تبیین و نیز توصیه های آن حضرت(ع) را در این باره ارائه دهد.
تجلی توحید در ولایت و اطاعت
این تحقق انسان، همان چیزی است که در آموزه های قرآنی به اشکال گوناگون بیان شده است. انسان موجود شگفتی است؛ زیرا تمامی صفات الهی در او سرشته و به ودیعت نهاده شده است. خداوند به صراحت در قرآن بیان کرده، تمامی اسمای خود را به آدمی تعلیم داده است. (بقره، آیه 31)
این اسماء و صفاتی که در انسان سرشته و تعلیم داده شده، می بایست در یک فرآیندی به فعلیت در آید و انسان بتواند متاله (خدایی) شود تا استحقاق خلافت الهی و جانشینی او را بیابد. (بقره، آیه 30) خدایی شدن انسان، براساس آنچه در قرآن آمده، به عنوان هدف آفرینش انسان معرفی شده است.
بنابراین، از سوی خداوند راهنما و دستورالعملی نیز برای رسیدن انسان به این هدف بیان شده است (بقره، آیه 37) براساس این راهنمایی، انسان می بایست در سایه ولایت الهی، از مجموعه ای به نام دین اسلام پیروی و اطاعت کند تا او را به منزل عبودیت برساند و شخص، عنوان «عبدالله» را در خود تحقق بخشد؛ زیرا معنا و مفهوم عبدالله شدن انسان، همان متاله (خدایی) شدن اوست. در این صورت است که انسان در مقام ربوبیت در می آید و ربوبیت در وی ظهور و بروز می کند و می تواند در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ چرا که «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ عبودیت گوهری است که کنه و نهان آن همان ربوبیت است.»
پس می توان گفت که براساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان مسیری به نام صراط مستقیم را می بایست بپیماید. این صراط مستقیم، بزرگراهی است که نقشه راه آن را دین اسلام به عهده گرفته است. هر کسی تحت ولایت الهی در این مسیر حرکت کند، اندک اندک به سبب اطاعت و عبودیت، رنگ و صبغه الهی می گیرد (بقره، آیه 138) و در نهایت متاله شده و به مقام و منزلت قرب الهی می رسد و در مقام لقا و فنای الهی، ربانی شده و مظهریت ربوبیت خداوندی و خلافت الهی می شود.
برای رسیدن به این مقامات و مظهریت در ربوبیت، انسان باید توحید محض را بشناسد و بدان ایمان داشته باشد. ایمان نیز به معنای اذعان قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح است. پیامبر(ص) می فرماید: الایمان عقد بالقلب و نطق باللسان و عمل بالارکان (بحارالانوار، ج66، ص 96، باب03)
تجلی توحید در انسان را می بایست در همان ولایت و اطاعت او دانست. بنابراین، نمی توان سخن از ایمان و پذیرش توحید داشت، درحالی که هیچ ولایت و اطاعتی نداشته باشد.
ولایت و اطاعت در آموزه های قرآنی
خداوند ولایت خویش را به کسانی به نام اولوالامر اعطا می کند که مظهر اسمای او و متأله شده باشند؛ چنان که این ولایت را به پیامبرانی و نیز امامانی معصوم(ع) اعطا نموده است. (نساء، آیه95) چنین ولایتی همان ولایت خداوندی است و هیچ گونه جدایی و تفکیکی میان ولایت خدا و اولوالامر نیست. (همان)
براین اساس اولوالامر و مظاهر ولایت الهی، ماذون در تصرفات تکوینی می باشند. (کهف، آیات 56 تا 28) و ولایت ایشان اختصاص به دنیا نداشته و آخر را نیز دربرمی گیرد. (احزاب آیه6، الدرالمنثور، ج6، ص566)
مطابق آیات قرآنی همه موجودات از جمله انسان نیازمند ولایت الهی هستند تا به کمال برسند. اولوالامر و ولایت دیگران از باب مظهریت و تجلی ولایت الهی در این افراد است. بنابراین، کسانی مظهریت ولایت می یابند که خود به کمال رسیده و قابلیت دستگیری دیگران و ربوبیت آنان را برای رساندن به کمال دارا می باشند.
همه آموزه های قرآنی و اسلامی، زمانی معنای واقعی به خود می گیرد که درچارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقق یابد. از این رو در روایات معتبر آمده است که پذیرش عمل به پذیرش ولایت است. امام باقر(ع) می فرماید: بنی الاسلام علی خمسه اشیاء: علی الصلاه و الزکاه ، والحج و الصوم، والولایه و لم یناد بشیء مثل ما نودی للولایه ؛ دین مبین اسلام بر پنج پایه و اساس استوار است: نماز، زکات، خمس، حج، روزه، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سپس افزود: آن مقداری که نسبت به ولایت سفارش شده نسبت به هیچ کدام تأکید نگردیده است و ولایت، اساس و محور تمام اعمال می باشد. (وسایل الشیعه، ج1، ص 81، حدیث 01)
اما اطاعت از آن نظر محوریت می یابد که سیر کمالی تنها در سایه سار اطاعت از فرمان های تکوینی و تدوینی الهی انجام می گیرد. اطاعت از ماده طوع درمقابل کره به معنای انقیاد است و غالبا در پذیرش فرمان به کار می رود. (مفردات راغب؛ لسان العرب، ذیل واژه طوع) و اجرای فرمان همراه با رغبت و خضوع، از مقومات آن است؛ به گونه ای که در صورت فقدان هریک از این سه، نقیض آن- یعنی کراهت و ناخوشایندی - صدق خواهدکرد: (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ذیل واژه) البته چنان که گفته شد اطاعت به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می شود.
پس زمانی شخص عنوان مطیع براو صدق می کند که نسبت به فرمان ها ابا نورزد و سرپیچی و عصیان نکند، بلکه طابق النعل بالنعل به تمام کمال آن را چنان که خواسته شد به اجرا درآورد و دل و جان و تن و اعضایش آن را بپذیرد.
اگر تجلی توحید در ولایت و اطاعت است، باید پذیرفت که پذیرش ولایت و اطاعت مظاهر الهی و متالهان نیز عین پذیرش توحید است. از این رو در آیات قرآنی، اطاعت از پیامبر(ص) عین اطاعت از خداوند دانسته شده است. (آل عمران، آیه 23) برهمین اساس نیز، اطاعت از اولوالامر و امامان معصوم(ع) عین اطاعت پیامبر و خدا دانسته شده است. (نساء آیه95)
اطاعت از ولایت معصوم(ع) عین ایمان
امام رضا(ع) در حدیث معروف سلسله الذهب به نقل از خداوند می فرماید: لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی». قال فلما مرت الراحله نادانا «بشروطها و انا من شروطها؛ جبرئیل می گفت: شنیدم خداوند جل جلاله می فرمود: لااله الالله، دژ محکم من است؛ پس هرکس که داخل دژ من گردد، از عذاب من در امان است. راوی می گوید: چون قافله حرکت کرد، حضرت فریاد زدند: «با شرایط آن، و من از شرایط آن هستم.» (دیلمی، اعلام الدین، دارالکتب الاسلامیه ، ص 412؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، مطبعه سیدالشهداء، ج 4، ص 49)
ایمان واقعی به ولایت و اطاعت است. این اطاعت در اشکال گوناگون خود را نشان می دهد که مهمترین و اساسی ترین آن، اطاعت از خداوند و فرمان های اوست. بنابراین، کسی که مدعی ولایت اهل بیت(ع است نمی تواند از اطاعت خداوند سرباز زند، زیرا ولایت ایشان تجلی و مظهر ولایت الله است. از این رو امام رضا(ع) می فرماید: من کان منا و لم یطع الله فلیس منا؛ هرکس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست. (سفینه البحار، ج 2، ص 89 (اطاعت از خداوند و ولایت الهی، در اطاعت از آموزه های وحیانی قرآن است؛ زیرا آموزه های وحیانی اسلام همان صراط مستقیم هدایتی است که به ولایت الهی ختم می شود و انسان را متاله می سازد. هرگونه جست وجوی کمال درغیر قرآن و راهنمایی های دیگران چیزی جز ضلالت و گمراهی و دورشدن از هدف و فلسفه آفرینش نیست. امام رضا(ع) می فرماید: القرآن کلام الله لاتتجاوزوه و لاتطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا؛ قرآن، سخن خدا است از مرز آن می گذرید و هدایت و سعادت را در غیر آن نجویید که گمراه خواهید شد. (بحارالانوار، ج 2، ص 03)
بنابراین، جست وجوی کمال در هر جایی دیگر جز قرآن و آموزه های آن، جست وجو در گمراهی است و راه به سعادت و سلامت نمی برد.
از نظر آموزه های قرآنی، قرآن بی ولایت مظاهر ولایت الهی یعنی امامان معصوم(ع) غیرقابل دسترسی است. به این معنا که انسان هرچند می تواند به سبب بیان بودن قرآن، از آموزه های قرآنی بهره برد، ولی این بهره گیری هرگز جز به ولایت تحقق کمالی نمی یابد؛ زیرا در قرآن متشابهاتی است که تنها اولوالامر یعنی راسخان درعلم الهی می توانند آن را بیان کنند. (آل عمران، آیه 7)
پیامبر(ص) خود به صراحت به این نکته توجه می دهد که شخص می بایست ولایت مفسران قرآن را بپذیرد؛ زیرا جز به تفسیر ولی الله نمی توان هدایت کمالی را درک کرد و در مسیر متاله شدن قرار گرفت. از این رو می فرماید: «من در میان شما چیزی به یادگار می گذارم که اگر به این تمسک جویید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی از آن دو بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و (دیگر) عترتم- اهل بیتم- و اینها هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببینید بعد از من، چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد». (صحیح ترمذی، حدیث 8873 و نیز نگاه کنید: صحیح مسلم، ج4، حدیث 8042)
امام رضا(ع) نیز می فرماید: امام راهنمای در مهلکه هاست و هر آنکه از او جدا شود هلاک گردد. (الکافی، ج1، ص891)
کسی که در مجلس ولی الله وارد نشود و از ایشان نشود، دل او صفا و پاکی نمی یابد و نمی تواند مظهر اسمای الهی شود. از این رو آن حضرت می فرماید: هر که در مجلسی بنشیند که در آن معارف ما (اهل بیت) زنده شود، در روزی که قلبها می میرد، قلب او نخواهد مرد. (بحارالانوار، ج94، ص09)
در حقیقت دلی که به نام اهل بیت(ع) روشن نشده باشد، در همین دنیا مرده است و از آن جایی که قیامت بروز و ظهور و تجسم حالات دنیوی انسان است، در آن جا روشن می شود که دل شخص زنده است یا مرده.
برخی از شیعیان تنها مدعی ایمان و حب اهل بیت(ع) هستند، در حالی که هیچ نشانی از ایمان یعنی اطاعت و ولایت پذیری درآنان نیست. از این رو حضرت امام رضا(ع) جماعت مدعی را نپذیرفتند.
در روایت است که جمعی از شیعیان خدمت امام رضا(ع) آمدند. آن زمان ایشان در خراسان بودند، آنان از راه های دور خدمت امام رضا(ع) آمده بودند. اینان گفتند: ماشیعه هستیم. اینها ضمن اینکه شیعه بودند، گناهکار هم بودند. اینان یک ماه در خراسان ماندند و هر روز دوبار آمدند، امام رضا(ع) آنها را راه نداد. به دربان گفتند: به امام رضا(ع) بگو: ما شیعه هستیم از راه دور آمدیم. اگر به ولایت خود برویم و بگوییم: ما یک ماه در خراسان بودیم و با امام رضا(ع) ملاقات نداشتیم؛ چون ایشان اجازه نداده است، این برای ما ننگ است!
امام رضا(ع) بعد از سی روز به ایشان اجازه داد تا نزدش بروند وقتی نزد امام(ع) رسیدند، گفتند: یک ماه است، روزی دوبار آمدیم و شما ما را راه ندادید. حضرت فرمود: شما می گویید: شیعه هستیم. اما این خلافکاری را می کنید. این کار را می کنید. این کار را می کنید. مگر می شود هر کسی بگوید: من شیعه هستم؟ بگویید ما محب شما هستیم.
به هر حال، تشیع جز به پیروی کامل و اطاعت از ولایت امکان پذیر نیست. این اطاعت می بایست در همه احکام الهی و بی چون و چرا باشد؛ زیرا شخص باید نشان دهد که عبد و بنده است تا لایق ربوبیت شود. بر این اساس هرگونه ادعای تشیع و ایمان، ادعای نادرست و کاذب است و انسان صادق و صدیق تنها کسی است که هر آنچه را خداوند فرمان داده عمل کند و از کوچک ترین گناهی پرهیز نماید.
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج