تجاوز جنسي و پس لرزه هاي رواني

تجاوز جنسي، در تعريف عبارت است از تجاوزي که منظورش صرفاً آميزش جنسي نيست و معمولاً با قدرت جسمي يا به زور جسمي صورت مي گيرد و بيشتر در اثر ميل به سلطه جويي يا تحقير فرد مورد تجاوز رخ مي دهد و مي شود گفت که بيشتر يک عمل خشونت آميز است تا يک عمل جنسي. در بيشتر موارد مي بينيم که مرد تجاوزگر
يکشنبه، 29 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجاوز جنسي و پس لرزه هاي رواني

تجاوز جنسي و پس لرزه هاي رواني
تجاوز جنسي و پس لرزه هاي رواني


 

نويسنده: نيره محمد دخت پرچمي




 

تجاوز جنسي
 

تجاوز جنسي، در تعريف عبارت است از تجاوزي که منظورش صرفاً آميزش جنسي نيست و معمولاً با قدرت جسمي يا به زور جسمي صورت مي گيرد و بيشتر در اثر ميل به سلطه جويي يا تحقير فرد مورد تجاوز رخ مي دهد و مي شود گفت که بيشتر يک عمل خشونت آميز است تا يک عمل جنسي. در بيشتر موارد مي بينيم که مرد تجاوزگر شخصي است که براي قرباني آشناست. اغلب تجاوزهاي جنسي از پيش طراحي مي شوند و بيش از نيمي از آنها در منزل خود قرباني اتفاق مي افتد. در برخي موارد (مخصوصاً در مواردي که قرباني خردسال يا نابالغ است) شايد قرباني ابتدا گمراه شود و سپس مورد تجاوز قرار گيرد. ولي اگر فرد قرباني تمايلي نشان ندهد، به احتمال زياد اين عمل با زور و تصرف انجام مي شوند.

بررسي روانشناختي
 

بيشتر متجاوزان از لحاظ اجتماعي و اقتصادي در رده يي پايين تر هستند و معمولاً آدم هايي کم هوش، کم سواد و کم درآمد به حساب مي آيند. همان طور که گفتيم بيشتر تجاوزها از قبل برنامه ريزي مي شوند و در بسياري از موارد از لحاظ آماري مي بينيم که اين امر عمدتاً در شهرهاي بزرگ و شبانه اتفاق مي افتد. به هر صورت، اين عمل ممکن است در خيابان ها، در شب، در يک اتومبيل، در پارکينگ يا مغازه ي بزرگ، در آسانسور، راهروي ساختمان يا موقعيت هاي ديگر که قرباني شانس کمتري براي فرار دارد، انجام گيرد. گاهي تجاوزگر با تظاهر به اينکه حامل چيزي است ممکن است وارد خانه يا آپارتمان قرباني شود.

قربانيان تجاوز
 

هرکسي مي تواند قرباني تجاوز باشد؛ از کودکان و بالغان مذکر گرفته تا سالمندان، اما زن بودن، جوان بودن، بيوه بودن، بي قيد بودن و داشتن رفتاري اغواگرانه و نمايشي، احتمال وقوع اين امر را افزايش مي دهد. از لحاظ رواني آنچه خيلي مورد توجه روانشناسان است، اين نکته است که بسياري از قربانيان روي اين قضيه سرپوش مي گذارند، زيرا در صورت بروز اين مساله، انگ بدنامي روي آنها گذاشته مي شود و در نتيجه مشکلات قرباني افزايش مي يابد. به همين دليل معمولاً او ناراحتي خود را تحمل مي کند. شايد هم نمي خواهد جنگ و نزاع و درگيري هاي خانوادگي و قومي اتفاق بيفتد يا از اينکه فردي آشنا را به پليس معرفي کند، بيم دارد. شايد هم مي ترسد که آن فرد تحت تعقيب قرار گيرد. زنداني شود يا آبروريزي کند و انتقام بگيرد و ... لذا اين افراد با وجود احساس شرمساري يا ناراحتي يا بدنامي ترجيح مي دهند خود را پس بکشند؛ نه اينکه وارد ماجرايي شوند که احتمالاً موجب سرافکندگي شود.

آسيب هاي جسمي و رواني
 

حدود يک سوم تجاوزها با کتک زدن همراه است و هرچه روابط با آشنايي طرفين ماجرا نزديک تر باشد، اين ضرب و جرح به صورت وحشيانه تري رخ مي دهد. به نظر مي رسد زماني که قرباني سعي مي کند خودش را از دست تجاوزگر نجات دهد، باز هم صدمه مي بيند و حتي احتمال خطر مرگ در اين نزاع ها وجود دارد. اگر هم قرباني تلاش نکند، تجاوزگر تقويت مي شود و چون قرباني رفتار تجاوزکارانه ي او را نمي پسندد، علاوه بر آسيب جسماني ممکن است از لحاظ رواني هم آسيب ببيند. ازاثرات ديگر تجاوز امکان بارداري است. طبيعي است که اين حوادث مي تواند بر زندگي و روابط زناشويي قرباني تاثير بگذارد. گاهي قرباني توسط اعضاي يک گروه جوان مورد تجاوز قرار مي گيرد که اين مي تواند آسيب زاتر باشد. در نواحي مورد تجاوز گاهي ممکن است آسيب هاي جسمي از قبيل بريدگي و کبودي ها ديده شود. زناني که تجاوز جنسي را تجربه کرده اند، اين احتمال براي شان وجود دارد که در آينده به درد مزمن لگن خاصره، درد شکم، نشانگان دفع تحريک پذير و بدکاري جنسي دچار شوند. خاطره تجاوزي که با آسيب جسمي همراه است، مي تواند به بروز انواع بيماري ها در زنان منجر شود. به علاوه، قربانياني که مورد تجاوز جنسي قرار گرفته اند، با خطر ابتلا به بيماري هاي مقاربتي، از جمله ايدز مواجه مي شوند. تقريباً همه ي زنان قرباني، تا حدي به اختلال هيجاني يا رواني دچار مي شوند: حتي اگرابتدا به آن واکنش نشان ندهند يا احساسات خود را انکار کنند و بکوشند به زندگي طبيعي خود ادامه دهند. در برخي موارد نيز آنها به خشم، ترس، احساس عدم امنيت، افسردگي، بي خوابي، کابوس، بيزاري از آميزش جنسي و احساس بي حرمتي و فقدان کنترل نفس دچار مي شوند.

پيشگيري
 

واقعيت هاي زندگي امروزي ايجاب مي کند که همه، بخصوص زنان، چند اقدام احتياطي انجام دهند تا بر مقدار کنترل آنها افزوده شود؛ مثلاً جيغ کشيدن، مقاومت کردن، فرياد کشيدن و صحبت کردن يکي از راه هاي مؤثر مقابله با تجاوز جنسي است. گذراندن دوره هاي آموزشي دفاع از خود نيز در صورتي سودمند است که با تقويت اعتماد به نفس همراه باشد. زناني که تنها زندگي مي کنند، بهتراست لامپ هاي محوطه در ورودي خانه را روشن نگه دارند، درهاي بيروني را قفل کنند و به جاي نوشتن اسم کوچک خود روي زنگ يا صندوق پستي از حروف اختصاري مثل حرف اول اسمشان استفاده کنند. پنجره ها بايد قفل باشد و در صورت امکان با نرده هاي آهني پوشيده شود (به ويژه در نواحي شهري يا طبقه ي اول آپارتمان ها) و لازم است پيش از بازکردن در، هويت ملاقات کننده معلوم شود. به تنهايي قدم زدن، مخصوصاً در ساعت هاي اول صبح يا بعد از تاريکي هوا، بروز رفتارهاي اغواگرانه، پوشش و آرايش نامناسب و سوارشدن به ماشين هاي مسافرکش گذري پيش از وارسي هوشيارانه ي آن، براي همه زن ها رفتارهاي خطرناک محسوب مي شود. بسياري از دانشکده ها، اتوبوس هاي رفت و برگشت آماده کرده اند تا دانشجويان براي اجتناب از تنها برگشتن به خوابگاه در شب ها بتوانند از آن استفاده کنند. بعضي زن ها هميشه وسايلي مثل سوت به همراه دارند که در صورت نياز بتوانند از آن استفاده کنند. برخي هم رفت و آمدهاي شان را طوري برنامه ريزي مي کنند که حتي الامکان تنها بيرون نباشند. اينها اقدامات کنترلي خوب و مورد تأييدي است.

برخورد خانواده ها
 

در درجه ي اول خانواده بايد کاملاً محترمانه با فردي که مورد تجاوز قرار گرفته است برخورد کند. مسلماً قدم بعدي ارجاع شخص به يک روانشناس يا روانپزشک است تا بتواند آثار رواني حاصل از اين آزارها را به حداقل برساند و براي درمان اختلال پس آسيبي (PTSD) راهکارهايي ارايه دهد. بديهي است در صورت نياز به دارو، روانشناس، قرباني را به يک روانپزشک معرفي خواهد کرد. علايم عمده اختلال استرس پس آسيبي با فنون تغيير رفتاري نظير آموزش آرامش بخشي يا حساسيت زدايي منظم قابل تعديل است. خيلي مهم است که خانواده در ايجاد فضايي آرام و بدون تنش و بدون سر و صدا به قرباني کمک کند تا بتواند تمرين هاي ارايه شده توسط درمانگر را به خوبي انجام دهد، از طرفي بايد استرس هاي ديگر از جمله دغدغه هاي مسايل اقتصادي فرد قرباني کاسته شود، زيرا ممکن است فرد قرباني به دليل نرفتن به محيط کار، از دست دادن شغل و از دست دادن محبت، از حمايت کافي خانواده برخوردار نباشد. اين عوامل موجب درماندگي، انزواي اجتماعي و افسردگي خواهد شد. ايجاد احساس امنيت از طرف خانواده بسيار اهميت دارد. اين امنيت مي تواند هم در مورد مسايل عاطفي باشد و هم بار اقتصادي و رواني داشته باشد. بنا به همين دلايل بايد به فرد قرباني بگوييد که باز هم مثل گذشته دوستش داريد، آخرين نکته نيز اينکه فرد قرباني دراين شرايط ميل به گريستن دارد و نبايد از طرف خانواده منع شود. بهتر است به اين دوران سوگواري با احترام نگريسته شود، ولي اگر از حد متعادل بيشتر شد، مي توان با تغيير محيط، فکر فرد قرباني را به مسايل ديگر منحرف کرد و در نهايت بايد کاري کرد که فرد احساس کند که بر زندگي خود کنترل دارد.
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 97.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط