تاريخچه پوشش در ايران (2)
پوشش در دوران پارتها (اشکانيان)
در اين دوران گاهي زنان با اشارپ هايي که دور سرشان پيچيده شده و روي شانه هايشان افتاده، به تصوير کشيده شده اند. (پوشاک در ايران زمين ص 164)
همه ي زنان ايراني بالاخص در تبريز، رداهاي مردانه را از روي سر مي پوشيدند که تمام اندامشان را مي پوشانيد. اينها رداهايي بودند از جنس ابريشم، انواع پارچه هاي جگري، پارچه هاي پشمي، مخمل و پارچه هايي از طلا... (پوشاک در ايران زمين، ص 180)
زنان با تن پوشهاي بلندي که جلويش تا پايين پا آمده، ديده مي شوند؛ با آستينهايي که برش و اندازه ي آنها متغير است و حداقل يک لايه يا شايد هم بيشتر از يک پوشش بر روي آن قرار گرفته است. (پوشاک در ايران زمين، ص 186)
بسته به پيش زمينه و موقعيت اجتماعي، سر با يک حجاب ضخيم سفيد يا شفاف که تا پشت بدن، پايين مي افتاد، يا به شيوه ي باشلق و کلاه باراني، يا شالي سبک تر از رنگ تيره که به دور سر، گردن و شانه ها پيچانده مي شد، پوشانيده مي گرديد. (پوشاک در ايران زمين، ص 186)
گاهي اوقات يک شال اضافي نشان داده شده، که به صورت دستمال گردنهاي سفيد يا رنگي در پشت سر بسته شده و تا پشت پاها مي افتاد يا آنکه ظاهراً توسط يک قطعه منجوق يا جواهر در زير چانه محکم مي شد. بعضي وقتها نيز نوعي روسري بادبزن شکل، که ظاهراً در جلو گره مي خورد و سپس روي گردن مي افتاد، ديده مي شود. (پوشاک در ايران زمين، ص 188)
زنان پارتي با شلوارهاي چين دار و پيراهن هاي دراپه دار و بلندتر از تونيک مردان و کلاه ها و تاج هايي که بسيار متفاوت با دوران قبل از خود بود و چادر به صورت کامل آن در قرن اول ميلادي در نقوش باقي مانده از اين دوران مطرح مي شوند. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 189)
اين حقيقت که زنان خاندان سلطنتي در کالسکه هاي پرده دار حمل مي شدند در مضامين حکايتهاي ادبي فارسي ريشه دارد و مشهورترين اين مضامين، داستان ويس و رامين، با ارائه اسناد تاريخي از عصر پارت ها است. در اين داستان ويس نه تنها در پشت پرده نشسته، بلکه نقابي نيز بر صورت دارد. (پوشاک در ايران زمين، ص 422)
چادر زنان اشکاني
استاد ضياء پور مي نويسد: «چادرهايي که در مجسمه ها و نقش ها بوده، پارچه اي مستطيل شکل که به صورت استوانه اي در مي آورده اند، بوده است.» (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 192)
چادر زنان اشکاني به رنگهاي ارغواني و سفيد بوده است. مجسمه اشکاني زني از پالمير در موزه دمشق ، پوشش زنان اين دوره را به وضعي بسيار روشن نشان مي دهد.اين بانو نشسته و چادري او را پوشانده است. نقاشيهايي که بر ديوار معبد زئوس شهر دورا اوروپوس در بين النهرين کشيده اند مربوط به اشکانيان است و عده اي را با لباس مخصوص در حال برگزاري مراسم مذهبي نشان مي دهد در آن ميان زناني را نيز ساخته اند که پوشش آنان با رنگ آميزي هايشان مدرکي جالب براي شناسايي بيشتر با لباس بانوان آن عهد است. در اين نقاشي ها زني را نشان مي دهد که چادري ارغواني و بزرگ به سر افکنده که سرتا سر بدنش را پوشانيده است. زني ديگر بر اين ديوار نقاشي کرده اند که روي پيراهن ارغواني خود چادري سراسر سفيد پوشيده و بر روي آن يک تکه پارچه ارغواني افکنده است. (پوشاک باستاني ايرانيان، جليل ضياء پور، ص 201؛ حجاب در اديان الهي، ص 133 - 134)
بانوان پارچه اي را همچون شنل از روي دوش هاي خود مي آويختند و يا از آن مانند چادر استفاده مي کردند و گاه آن را مانند آنچه که اکنون در ميان قاسم آبادي ها معمول است به دور کمر خود مي بستند. سر بند زنان مانند سربند و شمله هاي کنوني زنان کرد و لر بسيار بزرگ بود. چادرها معمولا به صفحه اي فلزي نقش دار در روي شانه يا جلوي سينه، بند مي شده است. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 192)
تن پوش زنان پالميري به گونه اي ديگر بود؛ آنها پيراهن زيري را با آستين هاي گشادتري انتخاب مي کردند که يقه آن از زير گردن بندهاي چسبيده به گردن، پيدا بود ولي پيراهن رويي بسيار پرچين بود و چادر قسمت هاي بيش تري از بدن را پوشش مي داد. کفش ها بسيار ساده بود ولي در تزيين کلاه و پيراهن ها دقت بيشتري داشتند کلاه عمامه وار آنها مزين به جواهرات قيمتي بود. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 193)
نقاشي ديواري معبد زئوس در دورا اروپوس ، زن پارتي با چادر و کلاه
پوشش در دوران ساسانيان (قبل از اسلام)
بايد دانست شنل نيز که به عنوان بالاپوش از عناصر مهم پوشاک زنان ساساني از نظر اجتماعي محسوب مي شد، شبيه چادر بود که ما آن را بر دوش آناهيتا به عنوان يک مقام والا و حيات بخش در طاق بستان مشاهده کرده ايم. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 244)
در کتاب «تمدن ساساني» چنين آمده است: حتي لباس هنر پيشگان زن، مانند لباسهاي بلند ساير بانوان تا پشت پا کشيده شده است. (علي سامي، تمدن ساساني ج 1، ص 186)
بلندي دامن پيراهن ها به قدري بود که مانع ديدن کفش مي گرديد. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 245)
چادر زنان عهد ساساني
در اين دوره که احکام ديني زرتشتيان در کشور اعمال مي شده است، زنان همچنان داراي حجاب کامل بوده اند. در مورد پوشاک زنان اين دوره چنين آمده است: چادر که از دوره هاي پيش (از زمان پارسي ها به بعد) مورد استفاده بانوان ايراني بوده است، در اين دوره نيز به صورتهاي مختلف مورد استعمال قرار گرفته است. (پوشاک زنان ايراني، جليل ضياء پور، ص 114)
متون کلاسيک فارسي، اشارات زيادي دارد که طي آن زنان دوره هاي مختلف و نيز طبقات گوناگون اجتماعي، پوشيده با چادر يا ساير اشکال پوشش سر، معرفي مي شوند. مثلا، زماني که مکالمه ي شيرين با پادشاه جديد و ناپسري اش، شيرويه، به پايان رسيد، شيرين چادر خود را بر مي دارد تا ثابت کند اين زيبايي اش بوده که شاه فقيد، خسرو پرويز را مسحور خود ساخته است - چهره اي که تا آن لحظه توسط ديگران رؤيت نشده بود - و نه چيز ديگري.
حجاب محدود به زنان نمي شد، بلکه پادشاهان ايراني نيز حجاب داشتند. ابن اسحاق (حدود 150 ق. 767 م.) در سيره ي خود نقل مي کند که خسرو انوشيروان (531 - 74 م.) براي استقبال از زويزن (zuyazan) يمني، با حجاب وارد تالار شرفيابي گرديد و تنها وقتي که بر روي سرير پادشاهي و زير تاج آويخته جلوس کرد، حجابش را کنار زد. خسرو پرويز نيز زماني که به خانه يعني جايي که طي آخرين روزهاي حياتش محبوس بود، آورده شد، حجابي بر سر داشت. (پوشاک در ايران زمين، ص 422)
پوشش در دوران ساسانيان (بعد از اسلام)
در دوره ي اسلامي، چادُر يا چادَر به شکل تن پوش رويي، بي آستين، گشاد و محيط بر بدن، توسط زنان در ايران با توجه به ضوابط پوشاک اسلامي، انتخاب گرديد. اين پوشش در عربي (ملحف) يا (ملحفه) نيز ناميده مي شود. حجاب در بين زنان ايراني پيش از اسلام متداول بوده است و ممکن است برخي فشارهاي اعمال شده بر آنها در اوايل دوره ي اسلامي نمودي از تداوم رسوم پيش از اسلام بوده باشد. چادر صرفا به عنوان يکي از انواع تن پوشهاي مورد قبول بر اساس معيارهاي اسلامي بوده و همواره شکل يکساني نداشته است. آثار ادبي، اين احتمال را مي رساند که چادر در اصل روبنده يا تن پوشي بوده که کل بدن و صورت را در بر مي گرفته است (ابيات فردوسي و استاد اسدي در دهخدا ذيل چادر). ظاهراً چادر روزگاري از دو قسمت بالايي و پاييني تشکيل مي شده و اکثر مواقع از پشم دوخته شده است. (پوشاک در ايران زمين، ص 425)
پوشش ايرانيان بعد از اسلام
زنان در اين دوره از دامن يا شلوار گشاد و پيراهن آستين دار که بلندي آن تا سر زانو مي رسيد (تونيک) و پيراهن ديگري که کوتاه و بي آستين بود و روي پيراهن زيري پوشيده مي شد (احتمالا به تقليد از زنان دوره ي ساساني) استفاده مي کردند؛ اين پيراهن (رويي) جلو باز بود و به وسيله ي دکمه بسته مي شد و کمربند و شالي هم زينت بخش آن بود و يک چادر سياه رنگ سراسري که تمام بدن را مي پوشانيد. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 278)
پوشش سر
مقنعه
در کتاب الترياق تصوير زني با مقنعه ديده مي شود (تاريخچه پوشش سر در ايران، ص 78، پيشين). زنان در قرن هفتم، دور مقنعه نواري مي بستند و در شاهنامه مکتب شيراز (سال 742 هجري قمري) نيز تصوير زني با مقنعه آورده شده که مربوط به دوره غزنوي است (تاريخچه پوشش سر در ايران ص 71، پيشين) در کتاب مقامات حريري تصوير زن پيري را با مقنعه آبي مشاهده مي کنيم که علاوه بر شانه ها تمام سينه او را پوشانيده است مقنعه به رنگهاي مختلف به ويژه سرخ (تاريخ اجتماعي ايران، ص 73؛ رواندي، ج هفتم، پيشين) در آن دوران رواج داشت. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، 348)
چادر
زنان يک حجاب سراسري داشتندکه در واقع چادر سياهي بود و هنگام خروج از خانه روبندي نيز از پيشاني آويزان مي کردند. زنان اين دوره از شلوار گشاد و سفيد رنگ و پيراهن کوتاه (تونيک) با آستين هاي کوتاه و قباي رنگين با آستين هاي بلند استفاده مي کردند که جنس آن ها غالبا از ابريشم يا زربفت بود. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 285) همراه چادرها از روبندهاي ابريشمي هم استفاده مي شد؛ مينياتوري از يک نسخه ي بسيار قديمي در کتابخانه ي ملي پاريس موجود است که ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه و حرم هاي او در لشگر مغول را مي نماياند که دو زن يکي با چادر سفيد و ديگري با مقنعه و چادر سياهي نقاشي شده اند. آقاي دکتر چيت ساز نيز به رواج چادر به عنوان پوشش اصلي در ميان زنان دوره هاي مختلف تا ايلخانيان اشاره کرده اند. (تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 350)
منبع: حريم ريحانه.