فنون مادر شوهر داري در قرن 21

مردم داري ، شوهر داري ، همسايه داري ، خانواده داري و همين طور مادر شوهر داري هم فوت فني دارد که بايد آن را بياموزيد. اين بحث براي خانم هاي جوان خيلي داغ است. وقتي به گفتگوهاي خانوادگي سر مي زنيد. علاقمندان زيادي را در آنجا مي بينيد.
بانوان معمولاً شرم شان مي آيد که از اين مقوله سخن بگويند. چون مي پندارند که با اين کار ممکن است ذهنيت ديگران نسبت به زندگي خانوادگي آنها ( بالاخص رابطه با خانواده همسر ) به صورت منفي تغيير کند. اما وقتي سر بحث باز مي شود. مي بينيم که دل خوني از اين موضوع دارند. آنها نمي دانند که با مادر شوهرهاي شان چطور رفتار کند و اين مساله حتي ممکن است نهاد خانواده آنها را دستخوش حوادث کند. اگر شما با همه افراد روابط خوبي برقرار مي کنيد و از هنر ارتباط برقرار کردن برخورداريد. بعيد نيست که روابط خوبي نيز با مادر همسرتان داشته باشيد ، زيرا ارتباط يک مهارت اجتماعي است. اما پيش از هر چيز خوب است مادر شوهر را بشناسيد.

تعريف دقيق مادر شوهر
 

گرچه اين سوال ، ساده به نظر مي رسد ، اما ظرافت هايي دارد که بايد به آن توجه کرد. اول اين که مادر شوهر يک خانم است. بنابراين او هم مثل شما روزي مادر شوهر داشته و اگر بخواهيد او را دور بزنيد يا عروس بازي دربياوريد زود مي فهمد ، زيرا چند پيراهن بيشتر از شما پاره کرد و مدت هاست که نقش عروس را باز مي کند يا مدت ها عهده دار اين نقش بوده است.
دوم اين که او هم يک انسان مثل شماست. برخي ، مادرشوهر ها را داراي قدرت هاي اسطوره اي مي دانند که چندان واقعي نيست. عروس 20 ساله اي که در اولين مواجه با مادر شوهرش زير گريه زده بود ، در واقع آن قدر دچار ترس و لکنت شده بود که نتوانسته بود اثر مثبتي از خود به جاي بگذارد و کاملاً خود را در مانده حس مي کرده.

مادر شوهر يعني « مادر »
 

مادر بودن با دلسوز بودن و مهربان بودن توام است. يک مادر شوهر 52 ساله مي گويد : « ماهم زن هستيم و مي دانيم عروس چه توقعاتي دارد ،اما نمي توانيم راحت پا روي دل خود بگذاريم. اگر تازه عروس ها مادر شدن را تجربه کرده بودند ، ما را بهتر درک مي کردند. آدم دلش براي بچه اش که يک عمر بزرگش کرده تنگ مي شود. از بي تجربگي عروس نگران مي شود که مبادا زندگيشان سخت بگذرد.
از تازه کاري داماد نگران مي شود که مبادا در زندگي کم و کسري داشته باشد.» اگر مي بينيد مادر شوهري زياد سراغ عروس و داماد را مي گيرد ، از بدجنسي نيست. کمي مربوط به کنجکاوي هاي زنانه است و بسياري به خاطر دل نگراني هاي مادرانه.

مادر شوهر دل نازک و حساس
 

مادر شوهر هميشه آن شخصيت با صلابت و قدرتمندي نيست که شما در تلويزيون ديده ايد. خيلي از مادر شوهر ها از نسل قبلي و خانواده سنتي آمدهاند. در خانواده هاي سنتي گاهي زنان بالاترين ظلم را به يکديگر روا مي داشتند. بانويي از عروسش گلايه مي کرد و مي گفت : « مگر من آدم نبودم. 15 ساله بودم که عروس شدم و در اين سن و سال ، زمستان که مي شد ، مادر شوهرم رخت همه خانواده را جمع مي کرد و مي داد من لب حوض بشويم. گاهي هوا اين قدر سرد بود که به محض پهن کردن ، رخت ها همه يخ مي زدند. حالا اگر عروس و پسرم به خانه ما بيايند ، عروسم مثل مهمان رفتار مي کند و از جايش تکان نمي خورد و سهم خود را در همکاري با خانواده ادا نمي کند.» گاهي مادر شوهر فرد رنج ديده اي است که از فرزند خود جز پرخاش نديده و حالا که مي بيند پسرش وقتي به ثمر نشسته ، همه کارهايي را که از او دريغ مي کرده در حق همسرش روا مي دارد ، دل شکسته مي شود و خود را با عروس مقايسه مي کند و مي خواهد جايگاه خود را در مقابل عروس باز تعريف کند. گاهي نيز همه اين کارها به خاطر دلتنگي است و يک رفت و آمد ساده و لو براي نيم ساعت مي تواند اين دلتنگي ها را کاهش دهد.
شما اگر کمي بيشتر دقت کنيد.همه اين تشويق ها را در مادر خود نيز مي يابيد. البته واکنش افراد يکسان نيست ، اما بطن موضوع يکي است.

خوشبختي درون شماست.
 

با عروس خانم هاي زيادي برخورد کرده ام که از مادر شوهر چنان گلايه مي کنند که گويي پرنده خوشبختي آنان را در قفسي حبس کرده و جلوي هر نوري را در زندگي آنان گرفته است. در حالي که مشاوران معتقدند خوشبختي در درون شما يافت مي شود ، نه در دستان شخصي ديگر. بنابراين اگر خوشبختي و شادي و آرامش خود را وابسته به يک عامل بيروني نکنيد ، چيزي آن را بر هم نخواهد زد. ما آدم هاي بيرون از وجود خود را نمي توانيم کنترل کنيم. ممکن است مادر شوهر يکي از آنها باشد ، ولي ما بدون کسب توجه او نيز مي توانيم خوشبخت باشيم.

برنامه اي براي دل خودتان
 

اگر حس مي کنيد مادر شوهرتان دوست دارد هفته اي يک بار با شما ملاقات داشته باشد و شما مي توانيد اين خواسته را برآورده کنيد ، با همسرتان مشورت کنيد و ابتکار عمل را به دست بگيريد.
بانوي 27ساله اي که از ناخشنودي مادر شوهرش کلافه است ، مي گويد : « هر کاري مي کنم مرا دوست ندارد و هر وقت او را دعوت مي کنم ، از برخوردهايش ناراحت مي شوم و حس مي کنم او مرا بازيچه خود قرار داده و در دل به ناراحتي هايم مي خندد ! » و البته نکته همين جاست. نبايد پيشداوري و قضاوت کرد ، اما بايد مسوولانه و برنامه ريزي شده عمل کرد. شما برنامه ريزي کنيد و طبق برنامه و بر حسب وظيفه با وي رفت و آمد کنيد و هيچ توقعي نداشته باشيد. اگر شما ابتکار عمل را در دست بگيريد ، مطمئناً او نيز به زودي نرم خواهد شد. شما نيز آسوده ايد که داريد طبق برنامه خود عمل مي کنيد و بازيچه دست کسي نيستيد.
همسرتان را متقاعد کنيد که خودتان بايد براي زندگي خود تصميم بگيريد. نه خانواده شما و نه خانواده همسرتان نمي توانند در زندگي شما تصميم گيرنده باشند. اما در صورت نياز ، آنان بزرگ تر هاي با تجربه اي هستند که بهترين مشورت ها را مي توانيد از آنان بگيريد.

اعتراف گيري نکنيد.
 

فراموش نکنيد خانواده شما و خانواده همسرتان از آدم هاي معمولي اند که البته جايز الخطا هستند. بابت اين اشتباهات و خطاها از آنها مچ گيري نکنيد و نکوشيد همسرتان را قاضي کنيد. اين کار ، او را بين شما و خانواده اش قرار مي دهد و خوشايند نيست. خودتان خوشحال بد نيست که گاهي ستارالعيوب بودن و عيب پوشي را از خداي مان بياموزيم که با آن که هزاران « آتو » از هر کدام ما در دست دارد ،آبروي مان را حفظ مي کند و تا وقتي اميدي به اصلاح بنده اش وجود داشته باشد ،وي را انگشت نماي کوچه و بازار نمي کند !
عروس وظيفه شناسي باشيد ، ولي براي جلب توجه خود کشي نکنيد. منظورمان از خود کشي ، کشتن خودتان نيست ! ( هر چند که اين روزها عروسان زيادي براي جلب توجه و محبت همسر و مادر همسر حتي دست به خودکشي هم مي زنند و گاهي شوخي شوخي مي ميرند ) منظورمان اين است که لازم نيست دست به هر کاري بزنيد تا از شما راضي باشند. گاهي زمان همه چيز را حل مي کند. يعني با استفاده از مهارت هاي زندگي و ارتباطي در بستر زمان مي توانيد ارتباط خود و خانواده همسرتان را بهبود بخشيد.
در آخر تاکيد مي کنم که دنيا خيلي بزرگ است و قرار نيست همه مردم شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم است که خودتان حتماً خودتان را دوست داشته باشيد. شاخص هاي انساني را در روابط خود و مادر همسرتان در نظر بگيريد و منصفانه هر کاري که براي مادر خود مي کنيد ، براي او هم بکنيد. گاهي اگر لازم است رهنمودهايش را با احترام گوش دهيد و نشان دهيد و نشان بدهيد که به کار مي بنديد. احترام ، احترام مي آورد و عشق ، جواب عشق دريافت مي کند ! اما حتي اگر اين اتفاق نيفتاد ، شما به آخر دنيا نرسيده ايد. باور کنيد !
منبع: كوچه ما شماره 15