جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (2)

کاستلز معتقد است که هويت سرچشمه معنا و تجربه اي براي مردم است . برداشت کاستلز از اصطلاح هويت ، در صورتي که سخن از کنشگران اجتماعي باشد ، عبارت است از : فرايند معناسازي بر اساس يک ويژگي فرهنگي يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي فرهنگي که بر منابع ديگر اولويت داده مي شود . براي هر فرد خاص يا براي کنشگر جمعي ، ممکن است چندين هويت وجود داشته باشد ، اما اين اکثريت براي خود
يکشنبه، 11 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (2)

جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (2)
جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (2)


 

نويسنده: محمدرضا سليماني بشلي *




 

سنخ شناسي هويت از ايمانوئل کاستلز
 

کاستلز معتقد است که هويت سرچشمه معنا و تجربه اي براي مردم است . برداشت کاستلز از اصطلاح هويت ، در صورتي که سخن از کنشگران اجتماعي باشد ، عبارت است از : فرايند معناسازي بر اساس يک ويژگي فرهنگي يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي فرهنگي که بر منابع ديگر اولويت داده مي شود . براي هر فرد خاص يا براي کنشگر جمعي ، ممکن است چندين هويت وجود داشته باشد ، اما اين اکثريت براي خود بازنمايي و کنش اجتماعي سرچشمه تنش و تناقض است . دليل اين امر آن است که بايد هويت را از آنچه جامعه شناسان به طور سنتي نقش و مجموعه نقش ها ناميده اند ، متمايز ساخت . از آنجا که ، ساختن هويت همواره در بستر روابط قدرت انجام مي گيرد ، بايد بين سه صورت و منشا ساختن هويت تمايز قائل شد و اين سه صورت عبارتند از : هويت مشروع کننده ،(1)هويت مقاومتي(2) و هويت آزماينده .(3) هويت « مشروعيت بخش » به معناي هويتي است که توسط نهادهاي غالب جامعه ايجاد مي شود تا سلطه آنها را بر کنشگران اجتماعي گسترش داده و عقلاني کند . اين موضوع هسته اصلي نظريه اقتدار و سلطه سنت است . اما با نظريه هاي گوناگون مربوط به ملي گرايي نيز هم خواني دارد . هويت « مقاومت » به هويتي اشاره دارد که به دست کنشگراني ساخته مي شود که در اوضاع و احوال يا شرايطي قرار دارند که از سوي منطق سلطه ، بي ارزش دانسته مي شود ، يا داغ ننگ بر آن زده مي شود . منظور از « هويت برنامه دار » يا « آزمايندهي نيز هويتي است که هنگامي که کنشگران اجتماعي با استفاده از هرگونه مواد و مصالح فرهنگي قابل دسترسي ، هويت جديد مي سازند که موقعيت آنان را در جامعه از نو تعريف مي کند و به اين ترتيب ، در پي تغيير شکل کل ساخت اجتماعي هستند ، اين نوع هويت تحقق مي يابد .(4)
با توجه به شرح مفاهيم جهاني شدن و هويت ، اين سوال مطرح مي شود که اين دو مقوله چه ارتباطي با هم دراند ، و چه تاثيري در تقويت و يا تضعيف تربيت ديني دارند ؟ به عبارت ديگر ، آيا جهاني شدن فرصت است يا چالش و تهديد ؟ در اين ارتباط ، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد و که دو ديدگاه برجستگي خاص نسبت به ساير ديدگاه ها دارد . يک ديدگاه ، رويکرد آسيب شناسانه است که مدعي تشديد ناامني ها ، محو هويت هاي ملي و سلطه فرهنگ غرب و آمريکا به فرهنگ جهاني در ابعاد مختلف از طريق فرآيند جهاني شدن مي باشد . ديدگاه دوم ، فرآيند را مثبت ارزيابي کرده و آن را عامل هم گرايي واحدهاي سياسي و گسترش ارتباطات مي داند .(5)
به نظر مي رسد ، فرآيند جهاني شدن بيش از آنکه عامل همگرايي باشد ، موجب افتراق و گسست فرهنگي شده و از اين طريق ، آسيب هاي جدي را بر پيکر فرهنگ جوامع وارد مي سازد و شهروندان در امر هويت يابي دچار چالش اساسي مي کند .
در اين بخش ، دو دسته از تهديدات جدي فرآيند جهاني شدن را مورد بررسي قرار خواهيم داد تا در تبيين فرضيات از پيش تعيين شده ، استدلال کافي داشته باشيم .

1 . تهديدات هويتي
 

از جمله تهديداتي که فرآيند جهاني شدن به همراه دارد ، متوجه هويت هاي فردي و اجتماعي است که خود نيز زير مجموعه هويت ملي مي باشند . از جمله منتقدان به جهاني شدن در ارتباط با بحث هويت يابي ، ميشل فوکو است ، که جهاني شدن را نوعي تمسک به « حال » و انقطاع از « گذشته » مي داند که نوعي بيگانگي از گذشته را در فرد ايجاد مي کند و به کاهش مشروعيت « حال » دامن خواهد زد ؛ زيرا بشر وارد دوره جديدي مي شود که استمرار گذشته نبوده و از آن منقطع شده است . در عرصه جديد که هيچ گونه پشتوانه تاريخي و گذشته اي ندارد ، نا امني اولين و مهم ترين احساسي است که به انسان معاصر دست داده و آن را دچار بيگانگي مي سازد . حاصل اين فراگرد دروني و از خود بيگانگي ، نوعي هويت و بحران هويت است .(6) از ديگر منقدين فرآيند جهاني شدن در باب فرهنگ و هويت ، لاتوش است . نيز معتقد است : جهاني شدن نوعي غربي سازي جهان سوم است که ارمغان آن ، فرهنگ زدايي مي باشد . جهاني شدن به نوعي موجبات تخريب ساختارهاي اجتماعي در جوامع سنتي مي شود ؛ چنين که به مردمان جهان سوم براي جايگزيني هويت فرهنگي گمشده شان پيشنهاد شده ، بر يک هويت ملي پوچ و يک تعلق فريبنده به يک دهکده جهاني مبتني است.(7)
انتقاد ديگري که بر جهاني شدن وارد است ، اينکه اين فرآيند توانايي مقوله هاي زمان و مکان و فضا را ، که سه عضو اساسي در هويت يابي هستند ، بسيار کاهش مي دهد و موجب بحران هويت مي شود .
جهاني شدن موجب مي شود که ارتباط معقول و منطقي ميان فضا ، مکان و نيز مکان - زمان از بين برود . انتزاعي تر بودن فضا نسبت به مکان ، خود در اين امر دخيل است ؛ چرا که فضا همه جا را شامل مي شود ، ولي مکان معين و ثابت است . فرآيند جهاني شدن ، که همراه با پيشرفت فناوري اطلاعات است ، تناسب فضا و مکان را ، که متعلق به عصر سنت و ماقبل مدرن مي باشد ، بر هم زده و هر چه بسيار فضاهايي را وارد مکان هايي مي کند که امکان تصوير واقعي بودن آنها در خيال هم نمي گنجد ، تنها به اين دليل که مکان ها ثابت مي مانند ، ولي فضا مي تواند . در کوتاه ترين زمان به وسيله جت ، دورنگار يا ماهواره عبور کند . از طرفي ، زمان نيز از جمله عوامل هويت ساز است . آن طور که استوارت هال مي گويد ، اگر هويت را نوعي نظام بازنمايي بدانيم ، زمان و فضا مختصات اصلي اين نظام به شمار مي آيند . همه هويت ها در فضا و زمان نمادين قرار مي گيرد .(8) همان طور که به نقش محور مکان و فضاي مکان مند در هويت سازي سنتي اشاره شده ، زمان نيز شرط اساسي هويت سازي در اين مدل مي باشد .
اگر به تعريف « هويت » دقت شود ، مي توان ارتباط صحيح و منطقي مقولات زمان ، مکان و فضا را در امر هويت يابي مشاهده کرد . هويت بي گمان عبارت است از متمايز بودن ، (9)ثابت و پايدار ماندن(10) و به جمع خاص تعلق(11) داشتن .(12) با توجه به تعريف فوق ، مقوله زمان تداعي کننده عنصر ثابت و پايدار ماندن در امر هويت و مقوله مکان يا مکان مند بودن زندگي اجتماعي و احساس تعلق به رابطه مکان و فضا ارتباط پيدا مي کند . از اين رو ، در جوامع سنتي ، فضا از مکان جدا نبوده ، زمان و فضا در بستر مکان با يکديگر پيوند مي خورند . به نظر مي رسد ، اين رابطه بسيار منطقي و نزديک مقوله هاي فضا در زمان با مکان ، موجب ايجاد واحدهاي اجتماعي کوچک تر مي شود که در آن ، امر هويت يابي بسيار آسان تر است . حال ، بايد پاسخ داد که جهاني شدن چگونه اين امر را مختل مي سازد .
با توجه به تعريف جهاني شدن ، يعني فشردگي فضا و زمان ، افزايش آگاهي و وابستگي متقابل ، از آنجايي که فرآيند جهاني شدن ارتباط ميان مکان ، زمان و فضا را برهم مي زند و تناسب منطقي بين آنها ديده نمي شود و از طرفي نيز اثبات شده که عناصر تمايز و تعلق در ارتباط ميان مکان و فضا و عنصر ثبات و تداوم در ارتباط ميان مکان و زمان معني پيدا مي کند ، بايد گفت : که اگر فرايند جهاني شدن يک دنياي « بي زمان » را پديد مي آورد ، در واقع ، يکي از ابزارها و منابع اصلي هويت يابي را از بين مي برد .(13)

2 . تهديدات تربيتي با تاکيد بر نقش تربيت ديني
 

جهاني شدن همواره داراي دو تاثير متناقض در مورد فرهنگ مي باشد . از يک سو ، به همگون سازي فرهنگي و هم سو کردن فرهنگ هاي مختلف منتهي مي شود . از سوي ديگر ، به تکثر و ناهمگون سازي و تمايز فرهنگ ها منجر مي شود . اين ويژگي دوگانه جهاني شدن در مورد هويت هم صادق است . جهاني شدن از يک سو ، با از ميان برداشتن مرزها و مرزبندي هاي مروج امت واحد ، به خصوص در فرهنگ اسلامي و نزديک شدن آنها مي شود . از سوي ديگر ، با ايجاد تنوع در صور ابزار هويت فرهنگي به تکثر فرهنگي دست مي زند . (14) جهاني شدن بيشترين تغييرات را در هويت يابي ديني افراد ، به ويژه مسلمانان داشته است . به گونه اي طوري که اکثر صاحبنظران ، به خصوص ترنر آن را نوعي فرايند غير ديني شدن تلقي مي کنند . عاملي (15) نوع شناسي هشتگانه خود را با الهام از نوع شناسي کاستلز به شرح زير ارائه مي کند :
- هويت ملي گرايانه ؛ اهميت دادن به هنجارهاي و ارزش هاي ملي ؛
- هويت سنتي هنجارهاي و ارزش هاي مذهبي ؛
- هويت اسلام گرا ؛ هنجارهاي و ارزش هاي اسلامي ؛
- هويت مدرن ، اختلاطي از سنت و مدرنيسم ؛
- هويت غير ديني ، به دنبال جدايي دين از سياست و اقتصاد ؛
- هويت غربزده ، تطبيق با هنجارهاي غربي ؛
- هويت ترکيبي ؛ فاقد هويت متمايز و مشخص و اساساً شکل گرفته از تعلقات سنتي و محيط جديدي است که در آن زيست مي کنند ؛
- هويت مردد ؛ عمدتاً شامل جواناني است که گرايش هويتي خاصي در جهت سنتي يا مدرن ندارند .
با توجه به ويژگي هاي عمده جهاني شدن از قبيل فشرده شدن زمان و مکان ، ارتباطات سريع ، سرعت بروز تغييرات ، وجود توامان فرايندهاي عام گرايي و خاص گرايي ، بسط تنوع فرهنگي و ديني ، تغيير ابعاد شناختي و بي پناهي و بي ريشه گي و ... ، مي توان تصور نمود که در اين فضا و شرايط ، رابطه ميان فهم ، عمل و اعتقادات ديني و نيز روابط اجتماعي به دليل تنوع دريافت هاي ديني و برداشت هاي متکثر از دين ، تضعيف شده و گرايش به هويت هاي غير ديني تاييد و تقويت مي شود . بنابراين ، با توجه به آنچه که ترنر بيان مي دارد . در مقايسه متغيرهاي مربوط به اعتقادات و اصول ديني با مصرف رسانه اي ، مي توان مشاهده نمود که بسياري از جنبه هاي زندگي اجتماعي ، که تحت الشعاع جهاني شدن قرار گرفته است ، بر معنادار نبودن رابط ميان تاثيرات جهاني شدن و اعتقادات و مباني ديني دلالت دارد. بنابراين ، جهاني شدن به خصوص با تضعيف رابطه ميان فهم ، عمل و اعتقادات ديني ، به عنوان مقدمات پيدايش هويت ديني ، ابتدا منجر به ظهور هويت مردد (نه سنتي نه مدرن) ، سپس هويت ترکيبي با تعلقات ريشه دار سنتي و محيط جديد زندگي و نهايتاً ، هويت غير ديني ، که مويد جدايي دين از سياست مي شود . با پيدايش هويت غير ديني نقش تعليمات ديني در تربيت افراد در جامعه به عنوان يک معيار ارزشي فراگير کم رنگ شده ، به حداقل خود رسيده و يا بي تاثير مي شود . در اين قسمت ، براي تکميل بيان تاثيرات تربيتي جهاني شدن ، که بيشتر خاصيت ضد ديني دارد ، به بعضي از مهم ترين دلالت هاي تربيتي دو دوره به ظاهر منفک از هم ، مدرنيسم و پست مدرنيسم ، اشاره مي شود : هر چند اين دو دوره ، در مجموع فضاي مفهومي جهاني شدن را پوشش مي دهند :

الف . دلالت هاي تربيتي مدرنيسم :
 

1 . ترويج انديشه هاي مادي گرا ؛
2 . تزلزل باورها ؛
3 . سستي بنيان خانواده ؛
4 . سکولاريزاسيون و تاکيد بر تربيت غير ديني ؛
5 . تضاد تربيت ديني با عقل باوري ؛

ب . دلالت هاي تربيتي پست مدرنيسم :
 

1 . معتقد به مرگ خدايان و نابودي دين و ارزش ها ؛
2 . خالي بودن از مباني متافيزيک و مباني ارزش شناختي ؛
3 . نفي الگو در تربيت اخلاقي ؛
4 . عدم وجود ملاک داوري در باب خوب و بد بودن امور ؛
5 . تربيت ديني در عرض دانش ها و معارف بشري قرار دارد ؛ (16)

نتيجه گيري
 

از مجموع آنچه گذشت مي توان دريافت که جهاني شدن با انتخاب رويه تکثرگرايي در حوزه فرهنگ ، دين و سنت ، به تضعيف موقعيت تثبيت شده اين مقولات کمک نموده است . در اين راستا ، تربيت ديني نيز امري تضعيف شده به نظر مي رسد . اما بايد گفت ؛ دين و تربيت ديني در عرصه جهاني شدن ، به فرص هايي هم نايل شدند و جهاني شدن عرصه تاثير گذاري دين و تربيت ديني شده است . اما برخي از عمده ترين چالش هاي تربيت ديني که ناشي از جهاني شدن است عبارتند از :(17)
1 . هجوم ضد ارزش هاي فرهنگ غرب و بي هويت کردن جوامع پذيرا؛
2 . ترويج پلوراليسم فرهنگي و ديني ؛
3 . ترويج افکار لبراليستسو لذت طلبي و کام جويي ؛
4 . علم گرايي و پرسش علم ؛
5 . نسبت گرايي و شک و ترديد در اصول ؛
6 . دين گريزي و انزجار از دين ؛
7 . سکولاريزاسيون و بي ربط دانستن دين و دنيا ؛
8 . کم رنگ کردن تعليمات وحياني ؛
در اين ارتباط و براي خنثي کردن و يا کم رنگ کردن تاثير پديده جهاني شدن ، بايد دو کار را دنبال کرد :
1 . مواضع مختلف را نيز شناسايي کرد و به تحليل اوضاع پرداخت به طور مشخص سه نوع موضع وجود دارد .(18)
مقاومت و مخالفت ؛ تسليم و انفعال ؛ تعامل سازنده و نقادانه با پديده جهاني شدن يعني جذب عناصر مثبت و نقد عناصر منفي .
2 . در تاييد موضع سوم و عمل بر اساس آن ، به خلاقيت و ابتکاراتي نيز دست زد تا شرايط اجتماعي موجود کمترين تاثير را بر تربيت ديني و نقش دين در الگو دهي به جامعه داشته باشد . عموماً سه نوع ابتکار را بايد در اين راستا در نظر داشت :(19)
1 . ابتکار در سطح فراملي ؛ يعني پديده جهاني شدن را به منزله هدفدار و سوژه محور در نظر گرفت و در پي رهبري و مديريت و هدايت هدفمند اين پروژه جهاني بود .
2 . ابتکار در سطح ملي ؛ در اين راستا بايد جهاني شدن را به مثابه فرايندي طبيعي در نظر گرفت . از اين رو ، برنامه هاي تربيتي خاصي را براي هدايت جامعه طراحي کرد .
3 . ابتکارات در سطح فردي ؛ يعني تقويت معيارهاي ارزشي دروني و تاکيد بر قيد و بندهاي دروني براي فرار از فشار ناشي از تربيت متاثر از فرهنگ جهاني شدن .

پي‌نوشت‌ها:
 

* کارشناسي ارشد علوم تربيتي .
1. Legimitimising .
2. Resistance .
3. Projective .
4. سعيدرضا عاملي ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، ص 308 .
5. داود مير محمدي ، جهاني شدن ، « ابعاد و رويکردها » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 84 - 59 .
6. همان .
7. سرژلاتوش ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 10 ، ص 48 - 13 .
8. احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
9. Distinction
10. Stability
11. Belonging
12. احمد گل محمدي ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، شماره 10 ، 48 - 13 .
13. احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، 116 - 85 .
14. سعيدرضا عاملي ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، ص 308 - 1 .
15. همان .
16. مهدي سجادي ، فرهنگ عمومي و تربيت ديني ، نسخه شماره 29 .
17. سياوش پور طهماسبي ، تبيين رابطه جهاني شدن و تربيت ديني ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1140 - 1110 .
18. همان .
19. همان .
 

منابع
واترز مالکوم ، جهاني شدن ، ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سياوش مريدي ، تهران ، سازمان مديريت صنعتي ، 1379 .
رابرتسون ، رونالد ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، تهران ، ثالث ، 1382 .
فراگوزلو ، محمد ، « جهاني شدن » ، اطلاعات سياسي - اقتصادي ، ش 178 - 177 .
فوکويا ، فرانسيس ، ارزش هاي فرهنگي و جهاني شدن ، ترجمه رضا استاد رحيمي ، روزنامه همشهري - ماه مهر ، 1380
گيدنز ، آنتوني ، پيامدهاي مدرنيته ، ترجمه محسن ثلاثي ، ج دوم ، 1378 .
تاملينسون ، جان ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، تهران ، دفتر پژوهش هاي فرهنگي - مرکز بين المللي گفت و گوي تمدن ها ، 1381 .
سليماني بشلي ، محمدرضا ، « جهاني شدن و تاثير آن بر فرهنگ ، با تاکيد بر فرهنگ بومي » ، پرتوانديشه ، سال اول ، شماره 1 ، 1387 .
عليوردي نيا ، اکبر و سليماني بشلي ، محمدرضا ، « جهاني شدن تهديد امنيت اجتماعي » ، فصلنامه امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، سال اول ، شماره 1 ، 1387 .
لاتوش ، سرژ ، غربي سازي جهاني ، ترجمه امير رضايي ، تهران ، قصيده ، 1381 .
گل محمدي ، احمد ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، ش 11 ، 1381 .
ـــــــ ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، شماره 10 ، 1380 .
مير محمدي ، داود ، « جهاني شدن ابعاد و رويکردها » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، ش 11 ، 1381 .
کاظمي ، علي اصغر ، جهاني شدن فرهنگ و سياست ، تهران ، قومس ، 1380 .
عاملي ، سعيدرضا ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، لندن ICAS،1380،
سجادي ، مهدي ، فرهنگ عمومي و تربيت ديني ، نسخه شماره 29 ، 1380 .
فرميهني فراهاني ، محسن ، پست مدرنيسم و تعليم و تربيت ، تهران ، آييژ ، 1383 .
پورشافعي ، هادي ، « پست مدرنيسم و دلالت هاي آن در تربيت ديني » ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1078 - 1027 ، 1388 .
پورطهماسبي ، سياوش ، « تبيين رابطه جهاني شدن و تربيت ديني » ، مجموعه مقالات ديني ، ص 1140 - 1110 ، 1388 .
Robertson, Ronald,Globalization:social theory and global culture, London, saga publication,1992.
Giddens,anthony,The consequences of modernity Cambridge,polity press,1991.
Harvey , David , The condition of post -modernity , Oxford , Basil Black well ,1989.
E.M . castells, The power of Identity ,Oxford ,Black well .P.7,1989.
Heidegger, Martin, "The Thiny , in peerty , Language , Thought, New York : Harper &Row , 1971 .
MCluhan, Marshal , Understanding Media: The Extensions of Man , New York : MCGraw Hill , 1964.
Modelski , George , priciples of word politics (New York : Free Press , 1972),1972
نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط