واکاوي انقلاب‌هاي رنگي (3)

در گرجستان حکومت ساکاشويلي متهم به تلاش براي استحکام بخشيدن به قدرت و فشار بر رسانه‌ها و قصور اصلاحات قضايي شده است. اعتراضات زماني شدت بيشتري يافت که معترضيني که در ميدان اصلي تبليس دور هم براي اعتراض به بسته شدن تلويزيون آيمديا جمع شده بودند با گلوله‌هاي پلاستيکي و گاز اشک آور متفرق شدند. پس از اين اتفاق ساکاشويلي علت خشونت را ترس از بازگشت به آشوب‌هاي دهه 90 در اين کشور اعلام کرد.
سه‌شنبه، 20 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
واکاوي انقلاب‌هاي رنگي (3)

واکاوي انقلاب‌هاي رنگي (3)
واکاوي انقلاب‌هاي رنگي (3)


 

نويسنده: ابراهيم مجيدي، اميرمحمد سوري




 
با توجه به مباحثي که بدان‌ها اشاره گرديد در اين بخش به شرايط دو کشور اوکراين و گرجستان به عنوان بهترين نمونه‌هاي انقلاب‌هاي رنگي مي‌پردازيم.

1-گرجستان
 

در گرجستان حکومت ساکاشويلي متهم به تلاش براي استحکام بخشيدن به قدرت و فشار بر رسانه‌ها و قصور اصلاحات قضايي شده است. اعتراضات زماني شدت بيشتري يافت که معترضيني که در ميدان اصلي تبليس دور هم براي اعتراض به بسته شدن تلويزيون آيمديا جمع شده بودند با گلوله‌هاي پلاستيکي و گاز اشک آور متفرق شدند. پس از اين اتفاق ساکاشويلي علت خشونت را ترس از بازگشت به آشوب‌هاي دهه 90 در اين کشور اعلام کرد.
اما در اين ميان يکي از دلايلي که بر تشديد تنش‌ها افزده تلاش براي افزايش اختيارات رياست جمهوري است. حاميان ساکاشويلي افزايش گسترش قدرت رئيس جمهور را مرحله‌اي از گذر به سيستم اروپايي تلقي مي‌کنند و آن را براي پايه‌هاي لرزان دولت گرجستان که احتياج مبرمي به بازسازي سريع دارد ضروري مي‌شمارند. نينو بورجانادزه رئيس مجلس و متحد عمده ساکاشويلي در روز 11 اکتبر يادآور شد که سيستم رئيس جمهوري و به ويژه يک رئيس جمهور مقتدر در اين برهه براي گرجستان بسيار ضروري است. در اين ميان مخالفان تاکيد مدام بر جنبه انتقالي و دوران گذار را «بي مورد» و «ناموجه» مي‌خوانند. اين مساله به مهم‌ترين مشکل امروز گرجستان تبديل گرديده‌است. به اين معنا که از طرفي طرفداران رئيس جمهوري خواهان افزايش اختيارات رياست جمهوري هستند و از طرف ديگر مخالفان و همچنين ايلياي دوم تاکيد بر تقويت سيستم پارلماني دارند.
به هر حال طي هفته‌هاي گذشته بسياري از هواداران ساکوشويلي نيز با قيام عليه وي خواستار تجديدنظر در نظام رياست جمهوري شدند. چندي پيش نيز اسقف اعظم اين کشور پيشنهاد احياي نظام سلطنتي را مطرح کرد. نارضايتي عمومي از جمهوري خواهي، رشد سريع تمايلات مذهبي و گرايشات فرهنگي مردم همگي حاکي از آن است که بحث احياي سلطنت در گرجستان ممکن است به موضوع داغي تبديل شود.
طرح تاسيس سلطنت مشروطه در سخنان روز 7 اکتبر ايليايي دوم، اسقف اعظم کليساي ارتدوکس، نقطه عطفي بعد از چند هفته بحران سياسي جدي در گرجستان به حساب مي‌آيد. بيشتر گروه‌هاي مخالف که در مبارزه با دولت به سر مي‌برند با ورود به صحنه، برکناري رژيم و ايجاد سيستم پارلماني را خواستار شده‌اند. ساکاشويلي با طعنه به اين طرح واکنش نشان داده است. ليکن سخنان اسقف اعظم جدي تلقي مي‌شود.
بيانيه اسقف اعظم در اوج يکي از حادترين شرايط سياسي داخل کشور مطرح شد. در پايان سپتامبر، تنش‌هاي بين دولت ملي و اپوزيسيون دور جديدي به خود گرفت. وزيرکشور اسبق، ايراکلي اکرواشويلي، که در نوامبر 2006 از کار برکنار شده بود با بيانيه‌اي خطاب به رئيس جمهور به صحنه سياسي بازگشت. او بعد از سه روز حضور در برنامه‌هاي تلويزيوني مملو از تقبيح دولت، دستگير و در 27 سپتامبر به اتهام فساد مالي و سوءاستفاده از قدرت در زمان تصدي پست زنداني شد. بلافاصله پس از اين اتفاق ائتلافي از احزاب مخالف که اکرواشويلي دشمن قسم خورده آن‌ها بود عليه دستگيري شتاب‌زده و اجراي حکم او به مخالفت برخاستند.
دستگيري اکرواشويلي که با دستگيري تني چند از همکاران سابق او (از جمله وزير کشور وانو مرابيشويلي و گيبابوکريا) همراه بود دور جديدي از پاکسازي‌هاي تيم رئيس جمهوري به حساب مي‌آيد. مخالفين معتقدند که اين حرکات گام ديگري به سوي تقويت مقام رئيس جمهوري است.
تحولات بعدي چند روز بعد نمايان شد؛ اکرواشويلي سخنان خود را با ندامت فراوان پس گرفت و در جريان آن مدعي شد سهواً و به تحريک بادري پاتاراکاتسيشويلي صاحب رسانه و ميليونر معروف رئيس جمهور را مورد افترا قرار داده است. اکرواشويلي با قرار وثيقه 10 ميليون دلاري در 11 اکتبر آزاد شد و سه هفته بعد از تأسيس حزبش اعلام کرد که از صحنه سياست بيرون خواهد رفت.
اما نکته مهم آن که در خلال اين اعتراضات مردمي گسترده، گروه‌هاي مخالف و اپوزيسيون حاکميت فعلي در جمهوري گرجستان اين توانايي را بدست آوردند تا با يک اتحاد، به ائتلاف عملي و منسجم بر عليه حاکميت دست يابند. اين امر از سال 2003 ميلادي و پس از پيروزي انقلاب رنگين به رهبري ساکاشويلي تا به امروز بي سابقه بوده است، به طوري که با توسل به آن مخالفين توانسته اند تا بيش از يکصد هزار نفر را در کشور کوچکي هم‌چون گرجستان مجدداً و اين بار برخلاف موج به راه افتاده قبلي، به سطح خيابان‌ها بياورند. اين اعتراضات مردمي مخالفين به جهت تقابل با جريان شکل گرفته قبلي که «انقلاب رز» نام داشت، «انقلاب خار» نام‌گذاري شده است.
نکته مهم ديگر شعارها و ملاحظاتي است که در اين تظاهرات به چشم مي‌خورد. شعارها و خواست‌هايي که امروزه بيان مي‌شود دقيقاً همان شعارهايي است که ساکاشويلي و همراهانش در چهار سال قبل سر مي‌دادند يعني فساد گسترده دولت در امور اقتصادي و فساد اداري و گسترش فقر در جامعه و اختلافات شديد طبقاتي و بيکاري شديد و نبود آزادي واقعي، اين امر نشان دهنده آن است که در واقع ساکاشويلي در معرض همان اتهاماتي است که ادوارد شواردنادزه با آن روبرو بود.
البته مردم در اين اعتراضات هم عليه ساکاشويلي و هم عليه شوارد نادزه شعار داده و خواستار ايجاد يک روند جديد هستند و نه بازگشت به دوران قبلي. نکته مهم ديگر اين است که بسياري از مخالفين ساکاشويلي، افرادي هستند که در چهار سال قبل با وي همراه بودند، اما در حال حاضر با وي مخالف بوده و حتي برخي مخالفين وي را هيتلر جديد مي‌نامند.
همان‌گونه که ملاحظه گرديد از دلايل اصلي بحران‌هاي اخير مي‌توان به محقق نشدن قول‌ها و تداوم مناقشات قومي هم چون آبخازيا و انجام اصلاحات سياسي توسط ساکاشويلي در جهت تقويت توان رياست جمهوري است. به هرحال گرجستان نمونه بسيار خوبي از شکست پروژه هاي انقلاب‌هاي رنگي و به درستي نشان داد که تحولات داخلي در اين کشور در مسير حقيقي نه به سمت شکل‌گيري انقلاب بوده و نه در راستاي تحقق دموکراسي و به همين دليل در حال حاضر شاهد آن هستيم که مجدداً مردم به خيابان‌ها ريخته و دوباره شعارهاي چند سال قبل را مي‌دهند.
به هر حال با برگزاري انتخابات رياست جمهوري در گرجستان ساکاشويلي مجددا و البته با راي بسيار شکننده‌اي پيروز انتخابات گرديد و اما اين امر به هيچ وجه اعتراضات را عليه وي کاهش نداد و نارضايتي‌ها هم چنان و بلافاصله پس از انتخابات مجددا بروز يافت.

2- اوکراين
 

بعد از برکناري يوليا تيموشنکو از مقام نخست وزيري، ويکتور يانوکوويچ فرد مورد حمايت روس گرايان در فرآيند انتخابات پارلماني 2006 و با در دست گرفتن اکثريت کرسي‌هاي پارلماني به مقام نخست وزيري رسيد. با انتخاب شدن يانوکوويچ به مقام نخست وزيري بين او و رئيس جمهور انقلاب نارنجي رقابت شديدي ايجاد شد و دامنه آن تا به حال نيز گسترش يافته است. در حقيقت پايه هاي قدرت يانوکوويچ با انتخابات پارلماني برگزار شده به وسيله نارنجي ها استحکام يافت تا او بتواند به روياهاي غرب در حيات خلوت کرملين پايان دهد.
در فرآيند بعد از برگزاري انتخابات مارس 2006 بود که يانوکوويچ استراتژي خود را عليه غرب به کار گرفت و در مقام يک نخست وزير خواهان افزايش نفوذ سنتي روسيه و پيوند مجدد اين مناطق به حياط خلوت کرملين شد. در اختيار گرفتن پارلمان از طرف يانوکوويچ تنها ابزاري براي مقابله با غرب و رئيس جمهوري نارنجي بود، اما يوشچنکو به جهت قدرت رو به تصاعد نخست وزير راي به انحلال پارلمان داد تا از اين طريق اوکراين در آستانه بحراني ديگر قرار گيرد. با راي به انحلال پارلمان از سوي يوشچنکو، نوعي مقاومت در اردوي آبي‌ها حاکم شد. اما دامنه اختلافات هنگامي بالا گرفت که جناح يانوکوويچ توانست 11 نماينده فراکسيون طرفدار رئيس جمهور را به اردوي خود پيوند دهد. به موازات دامنه رو به تصاعد بحران، رئيس جمهور برگزاري يک انتخابات زود هنگام را در ماه مه 2006 خواستار شد اما با امتناع نخست وزير همراه شد. در حقيقت با امتناع نخست وزيري در قبول برگزاري انتخابات، موجي از جمعيت آبي به بهانه اعتراض به تصميم رئيس جمهور تمامي خيابان‌هاي کي‌يف را در برگرفت تا بدين وسيله انقلاب نارنجي زير خيمه آبي قرار گيرد.
انتخابات پيشنهادي رئيس جمهوري که با امتناع يانوکوويچ در برگزاري آن مواجه شد، سرانجام برگزار و با پيروزي يانوکويچ به پايان رسيد. در حقيقت اعلام نتايج اين انتخابات زنگ خطر را براي انقلاب نارنجي به صدا درآورد و موجب شد که توپ در زمين يوشچنکو قرار گيرد. حتي يانوکويچ به لطف پيروزي خود در اين انتخابات خواستار استعفاي يوشچنکو در تصميم او مبني بر انحلال پارلمان شد و اعلام داشت که اوضاع سياسي کشور تحت زعامت يوشچنکو حرکت بطئي را تجربه کرده است. يوشچنکو هم که هم سويي با غرب و پيوستن به اتحاديه اروپا را هدف استراتژيک خود مي دانست، حمايت دوباره امريکا نسبت به خود را امري حياتي يافت و بر تداوم ضرورت مناسبات خود با واشنگتن افزود.
انتخابات پارلماني 30 سپتامبر 2007 اوکراين که در ادامه کارزار پشت صحنه آبي پوشان مسکو و نارنجي پوشان کي‌يف برگزار شد، يک بار ديگر به صحنه رقابت نيروهاي سياسي تبديل شد و اميد به تحولي ديگر در حيات سياسي دوران اخير اين کشور را زنده کرد. اما اين انتخابات و تلاش براي به دست گرفتن اکثريت پارلماني از سوي رئيس جمهور، حزب آزادي خواه يوليا تيموشنکو را به ائتلاف با خود دعوت کرد. عمده هدف ائتلافي يوشچنکو در فرآيند برگزاري اين انتخابات زودتر از قرار موعود آن بود که اين انتخابات بتواند براي حفظ موازنه سياسي کشورش موثر واقع شود و پاياني براي بحراني باشد که از چندين ماه زمينه هاي نفاق را ميان يوشچنکو و نخست وزير روس گراي آن ايجاد کرده بود.
به همين خاطر اين انتخابات زودتر از قرار موعود برگزار شد تا بتواند به تفاهم و صحه و دگرپذيري نيروهاي سياسي کمک کند. لذا هر دو نماينده احزاب در اين انتخابات اولويت هاي خود را به مبارزه با فساد و ايجاد ثبات و توسعه اجتماعي معطوف کرده تا پيروزي هر يک از آن ها بتواند تغييري را در فرايند سياسي ايجاد کند. نظر به رکود سياسي و اقتصادي ناشي از صدارت دوران رئيس جمهوري نارنجي ابتدا اين گونه به نظر مي رسيد که حزب اپوزيسيون يانوکوويچ بتواند اکثريت کرسي هاي پارلماني را در اين انتخابات به دست گيرد تا اين بار بتواند بر روياهاي غرب در حياط خلوت کرملين پاياني جاودانه دهد. اما به پيروزي نسبي جناح ائتلافي و به اندک فاصله اي از جناح آبي ها و يانوکوويچ به اتمام رسيد و اين مهم هنگامي محقق شد که قدرت رو به تصاعد روسي در حيات خلوت خود اميد به تحولي را آن هم در بازپس گيري حوزه هاي پيراموني در جغرافياي اوراسيا زنده مي کرد.
اما يکي از نکات بسيار مهم ديگر در مورد اوکراين مي توان به تقسيم کشور به شرق و غرب اشاره کرد. اين تقسيم زباني ايجاد شده در کشور رسيدن به تفاهم نظر و برتري جناحي بر جناح ديگر را بسيار سخت گرده. به همين دليل مشاهده مي کنيم که ائتلاف آبي ها تنها 52 درصد راي مي آورند در حالي که ساکاشويلي در گرجستان 96 درصد راي را کسب کرده است.

فرجام
 

تظاهر کنندگان خياباني در سال هاي 2003 در گرجستان و 2004 در اوکراين خواهان دست يابي به دموکراسي و اصلاحات سياسي و اقتصادي و قضايي بودند. رهبران انقلاب هاي رنگي نيز هر کدام با شعارهاي حل اين مشکلات به قدرت رسيدند. اما تحولات پس از به قدرت تمامي اين آرزوها را تبديل به ياس کرد. هم چنان کشورهايي که در آن جا انقلاب هاي رنگي گرديده درگير فساد و استبداد و مشکلات سياسي و اقتصادي بسيار است.
پژوهش حاضر علت ناکامي پروژه انقلاب هاي رنگي را در شيوه برپايي آن مي يابد. در طي اين پژوهش استدلال گرديد که براي شکل دادن به انقلاب و برقراري دموکراسي پيش نيازهايي لازم است که هيچ کدام از اين عوامل در انقلاب هاي رنگي قابل مشاهده نيست. عنصر اصلي در هر انقلابي خواست مردم و رهبران جامعه براي تغيير بنيادين در ارزش ها و سياست هاي حاکم در جامعه است. در حالي که در مورد انقلاب هاي رنگي علت اصلي شکل گيري تحولات به خاطر کمک هاي مالي و معنوي آمريکا بود. البته در اين ميان نارضايتي هايي در بين مردم وجود داشت اما محرک اصلي در برپايي تظاهرات آمريکا بوده است در حالي که پس از اين اتفاقات نيز شاهد تغيير جدي اي در بنيادهاي جامعه نيستيم. از طرفي استقرار دموکراسي نيازمند پيش نيازهاي اصلي شناخته شده اي هم چون تقويت اقتصاد بازار آزاد و تقويت نهادها و جامعه مدني که تمامي اين امور در يک ظرف زماني طولاني مدت قابليت شکل گيري دارند و نمي توان از خارج به کشوري دموکراسي را تزريق کرد.
به هر حال آن چه که امروزه در مورد انقلاب هاي رنگي قابل مشاهده است نه ايجاد دموکراسي و نه تغيير جدي و بنياديني در ارزش ها و اصول و هنجارها و ارزش هاي جامعه به همين دليل مشکلات و نابساماني ها مجددا در اين دسته از کشورها دوباره بازگشت داشته و مردم هم چنان از وضعيت سياسي و اقتصادي در کشورهايشان رضايت ندارند و البته رقابت نيز در بين سياست مداران هم چنان بسيار بالا است.
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط