سهم سفرنامه‌هاي اروپايي در معرفي تشيع ايرانيان در غرب (2)

در سفرنامه‌هاي مختلف اروپاييان مطالب متنوعي درباره تشيع و شيعيان مي‌توان يافت كه بعضي از موضوعات آنها از تفصيل بيشتري دارد و بعضي ديگر مختصرند و گاه تنها به اشاره‌اي بسند شده است. در ادامه از مهم‌ترين و مفصل‌ترين اين مطالب ياد مي‌شود.
سه‌شنبه، 27 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سهم سفرنامه‌هاي اروپايي در معرفي تشيع ايرانيان در غرب (2)

سهم سفرنامه‌هاي اروپايي در معرفي تشيع ايرانيان در غرب (2)
سهم سفرنامه‌هاي اروپايي در معرفي تشيع ايرانيان در غرب (2)


 

نويسنده: حسن حسين‌زاده شانه‌چي *




 

مهم‌ترين جلوه‌هاي تشيع در سفرنامه‌ها
 

در سفرنامه‌هاي مختلف اروپاييان مطالب متنوعي درباره تشيع و شيعيان مي‌توان يافت كه بعضي از موضوعات آنها از تفصيل بيشتري دارد و بعضي ديگر مختصرند و گاه تنها به اشاره‌اي بسند شده است. در ادامه از مهم‌ترين و مفصل‌ترين اين مطالب ياد مي‌شود.

1. عقايد شيعه
 

امامت
 

يكي از اساسي‌ترين اركان اعتقادي شيعه كه آن را از ديگر فرقه‌هاي اسلامي متمايز مي‌كند، موضوع امامت است. همين تمايز موجب مي‌شد كه برخي سفرنامه‌نويسان به عقيده شيعيان در باب امامت و اختلاف آن با عقيده اهل‌سنت توجه كنند.
اولئاريوس(1)يکي از نخستين كساني است كه به عقيده شيعيان در باب امامت توجه داشته است. او ضمن بيان عقايد ايرانيان (شيعيان)، يكي از چهار ركن اختلاف عقيدتي آنان را با ترکان سني مذهب، امامت مي‌داند. سه ركن ديگر، عبارت است از تفسير قرآن، عبادات و مراسم ديني و معجزاتي كه به مقدسان نسبت مي‌دهند. اولئاريوس اعتقاد شيعيان را در باب امامت به طور نسبتاً مفصل بيان مي‌کند و مي‌گويد که قائل به خلافت بلافصل امام علي(ع) هستند و اينکه سه خليفه ديگر به ناحق جاي ايشان را گرفتند و امام براي حفظ اسلام و جلوگيري از تفرقه به مبارزه مسلحانه دست نزد.(2)
انگلبرت كمپفر آلماني الاصل كه در سال 1683م / 1094ق و در زمان شاه سليمان صفوي (1077 ـ 1105ق) از جانب دولت سوئد به‌عنوان سفير به ايران آمد و نزديك به دو سال در اينجا اقامت داشت، در بخشي از سفرنامه‌اش هنگام توضيح اعتقادات ايرانيان ـ كه شيعه بودند، عقيده آنان درباره وجود دوازده امام را با ذكر نام ايشان بيان مي‌كند و مي‌گويد كه ايرانيان شيعه بر خلاف ترک ها (سني) سه خليفه بعد از پيامبر(ص) را قبول ندارند.(3)
شاردن جهانگرد فرانسوي که دوبار در زمان شاه عباس دوم (1052ـ1077ق) و يکبار در زمان شاه سليمان صفوي (1077ـ1105ق) به ايران آمده نيز نكته‌هايي درباره امامت نوشته است. او پس از اشاره به عقيده شيعيان در اين باب، چگونگي تعيين امام را بيان كرده و مي‌گويد كه امام را يا پيامبر تعيين مي‌كند يا امامي كه پدرانش همگي مقام امامت داشته‌اند.(4)
اگر چه اين سفرنامه ‌نويسان در بيان موضوع امامت به نكات كلي آن اشاره كرده‌اند، ولي در نكات جزئي‌تر آن دچار اشتباه شده‌اند، چنان‌كه شاردن مفهوم امامت و پادشاهي را يکي دانسته و اعتقاد امامت شيعيان را بر پادشاهي منطبق کرده است و درباره اعتقاد شيعيان مي‌گويد:«بنابراين، پادشاهي به تمام معنا موهبتي است که خدا به پيغمبرانش عطا مي‌فرمايد و پس از او اين حق به امامان منتقل مي‌گردد».(5) همين طور كمپفر امامت را حقي خانوادگي و موروثي تصور كرده و دليل اينکه منحصراً دوازده امام حق رسيدن به خلافت را دارند اين بيان مي‌کند که آنان از نسل پيامبر هستند.(6)

امامان
 

اغلب سفرنامه نويسان مطالبي درباره امامان شيعه در آثارشان آورده‌اند. برخي كه دقت بيشتري داشته، از دوازده امام نام برده‌اند، ولي بيشتر به تناسب حوادث سفرشان از بعضي امامان نام برده‌اند. از قديم‌ترين آنها بنيامين تودولايي است که در قرن دوازده ميلادي از اسپانيا به سرزمين‌هاي اسلامي سفر کرد و ضمن توصيف مصر، به حكومت امام علي(ع) فقط اشاره‌اي مي‌كند و به اشتباه قاهره مصر را مقر حکومت آن حضرت مي‌داند.(7)گويا امام(ع) را با خلفاي فاطمي مصر اشتباه گرفته است. بعد‌ها اولئاريوس در قرن هفده ميلادي/ يازده هجري ضمن بيان عقايد شيعه و سني در باب خلافت، به اختصار به دوره حکومت امام علي(ع) و جنگ‌هاي آن حضرت و اصلاحاتش براي ارائه تفسير درستي از قرآن كه در دوره خلفا به نادرست تفسير شده بود، مي‌پردازد.(8) او از ديگر امامان صحبت به ميان نمي‌آورد و فقط مي‌گويد که ايرانيان به وجود دوازده امام اعتقاد دارند.(9)اندكي بعد كمپفر در سفرنامه خود نام دوازده امام را ذكر كرده و توضيحاتي بسيار اجمالي در اين باره مي‌آورد.(10)
مفصل‌ترين مطالب درباره امامان در سفرنامه‌ها متعلق به امام رضا(ع) است. اغلب اروپايياني كه به ايران مي‌آمدند به مناسبت درباره آن حضرت مطالبي آورده‌اند كه يكي از مفصل‌ترين اين توضيحات را مي‌توان در سفرنامه كمپفر يافت. او تذكر مي‌دهد كه از بين دوازده امام فقط امام رضا(ع) در ايران و در شهر مشهد مدفون است و اعتبار و شهرت شهر مشهد را به همين سبب مي‌داند و مي‌گويد كه مردم از اكناف و اطراف براي زيارت به اين شهر مي‌روند. برداشت او از عقيده شيعيان اين است كه آنان بعد از امام علي(ع) و امام صادق(ع) حضرت رضا(ع) را بيش از ديگر ائمه محترم مي‌شمرند.(11)ديگر سفرنامه‌نويسان مانند اولئاريوس، پيترو دلاواله و آنتونيو دوگوه‌آ نيز به مناسبت از امام رضا(ع) ياد كرده‌اند.(12)
از سفرنامه‌هاي متأخرتر بايد به سفرنامه الكس بارنز انگليسي، عضو انجمن سلطنتي انگلستان و مأمور عالي رتبه كمپاني هند شرقي، اشاره كرد كه در سال1831م در ايام سلطنت فتحعلي شاه قاجار به ايران آمد. بارنز در توصيف شهر مشهد به معرفي امام رضا(ع) مي‌پردازد، ولي در اين باره دچار اشتباه مي‌شود و آن حضرت را پنجمين سلاله امام علي(ع) مي‌نامد. بارنز درباره علت حضور امام در اين ناحيه به گفته مردم تركستان استناد مي‌كند كه مي‌گفتند امام به دليل اخلاق مردم مشهد كه شرايط زندگي در اين شهر را براي امام بهتر مي‌كرد، به آنجا مهاجرت نمود.(13)

مهدويت
 

يكي از ويژگي‌هاي اعتقادي شيعيان موضوع مهدويت و غيبت امام دوازدهم است كه در برخي سفرنامه‌ها به آن نيز اشاره شده است. اولئاريوس پس از بيان اعتقاد شيعيان درباره دوازده امام، به غايب شدن امام مهدي(عج) نيز اشاره دارد.(14)كمپفر توضيحات بيشتري در اين باب آورده و عقيده شيعيان را درباره ظهور و قيام حضرت مهدي و اقامه عدل و داد بيان مي‌كند.(15)
شاردن در اين زمينه مفصل‌تر و روشن‌تر نوشته و البته دچار اشتباهات تاريخي و عقيدتي نيز شده است. او درباره عقيده ايرانيان (شيعيان) مي‌گويد که آنان معتقدند دوازدهمين نفر از سلسله جانشينان پيامبر(ص) و آخرين امام، بدون انتخاب جانشين به اراده خدا از ميان خلق پنهان شد تا زماني که به فرمان الهي ظهور کند. او کافران را مسلمان خواهد کرد و به عدل و داد پادشاهي خواهد نمود. شاردن در اينجا اشتباه تاريخي را مرتكب شده است؛ بدين‌گونه كه سال غبيت امام دوازدهم (329ق) را 296ق دانسته است.(16)
برخي ديگر از سفرنامه نويسان به خطا‌هاي بزرگتري گرفتار شده‌اند، از جمله جوواني فرانچسكو كارري، سياح ايتاليايي در زمان شاه سلطان حسين صفوي(1105ـ1135ق) كه درك نادرستي از مهدويت داشته و آن را به روز رستاخيز ربط داده است. البته ظهور و انقلاب حضرت مهدي(عج) بي‌ارتباط با قيامت نيست، ولي نه آن‌گونه كه هر دو را ـ مانند كارري ـ يكي بدانيم. كارري ضمن توصيف عقيده ايرانيان به زندگي پس از مرگ‌ها اظهار مي‌دارد كه انسان‌ها پس از مرگشان به عقوبتي در خور اعمالشان گرفتار مي‌شوند «تا ظهور صاحب الزمان كه دجال را خواهد كشت و طرف‌داران و پيروان وي را به دوزخ‌ها خواهد فرستاد و...». وي در ادامه به روز قيامت و حوادث آن مي‌پردازد.(17)

2. آداب و سنن مذهبي
 

زيارت
 

از نكات مورد توجه سفرنامه نويسان، علاقه ايرانيان و شيعيان به زيارت قبور ائمه(ع) و بزرگان است. به طور طبيعي بيشترين مطالب در اين زمينه به زيارت قبر امام رضا(ع) در مشهد مربوط است. کمپفر با اشاره به توجه زياد ايرانيان (شيعيان) به زيارت قبر امام رضا(ع) مي‌گويد که اعتقاد آنان بر اين است که با توسل به آن حضرت، بيماران شفا و نابينايان بهبود مي‌يابند.(18)گرچه او عقيده دارد كه شفا يافتن بيماران و نابينايان نيرنگي بيش نيست. او با بيان اينكه اغلب در هر ماه چهار يا پنج مورد شفا يافتگي رخ مي‌داد مي‌گويد كه اولين کسي که معجزه شفا يافتن در مرقد امام رضا(ع) را رواج داد شاه عباس اول بود و سببش آن بود که مي‌خواست پولي را که رعايايش در سفر به کربلا و عراق خرج مي‌کردند در مملکت نگاه دارد.(19) الكس بارنز در توصيف آرامگاه امام رضا(ع) به اين نكته اشاره دارد كه علاوه بر شيعيان، اهل‌سنت نيز به زيارت آن حضرت مي‌روند.(20)نيكولاي خانيكوف روسي در عهد قاجار ضمن شرح مفصل خود از مشاهداتش در مشهد، از آمدن زائران به حرم امام رضا(ع)، عريضه‌نويسي و حاجت‌خواهي آنان سخن مي‌گويد. او با شگفتي اظهار مي‌دارد كه اين امام با اينكه حدود هزار سال پيش از دنيا رفته است، گويا: «هنوز هم در مسائل اين دنيا شرکت فعال دارد».(21) وي طبق برآوردي از غذاي طبخ شده در آشپزخانه حضرتي، شمار زائران امام رضا(ع) را بالغ بر پنجاه هزار نفر در سال تخمين مي‌زند و اين در حالي است که جمعيت شهر مشهد در آن زمان شصت هزار بوده است.(22)
کمپفر در اين باب به سفر‌هاي زيارتي ايرانيان به عراق نيز مي‌پردازد، اما در اين خصوص دچار اشتباه شده و گمان کرده است که قبر امام علي(ع) در کربلا بوده و مي‌گويد که شيعيان به کربلا مي‌روند: «...تا قبر علي مرتضي، يعني امام اول شيعيان را که اين‌قدر مورد اعجاب و ستايش آنهاست زيارت کنند».(23)از نکاتي که کمپفر بدان اشاره داشته مشکلات زائران ايراني است. او اظهار مي‌کند که سفر‌هاي زيارتي ايرانيان به عراق به دليل مسلط ‌بودن ترکان (سني) بر اين ناحيه، خطراتي دربرداشت و در همين رابطه مي‌گويد که ايراني‌ها در سفر حج، اغلب خود را شافعي مذهب معرفي مي‌کردند تا از اين طريق با آسايش خاطر و امنيت بيشتري سفر کنند. و اگر خود را شيعه معرفي مي‌كردند زندگي‌شان از طرف ترک ها در معرض خطر قرار مي‌گرفت.(24)
اولئاريوس نيز به عادت ايرانيان (شيعيان) در رفتن به زيارت قبور ائمه اشاره دارد و اظهار مي‌دارد که زائران پس از بازگشت، نوشته‌هايي با خود داشتند به نام زيارت‌نامه که حاکي از اعتقادات آنان بود و مبني بر اينکه به زيارت چه اماکني رفته‌اند.(25) همچنين او شرحي از سفر زيارتي شاه عباس به مشهد و نذورات او براي حرم و ساخت دو درِ گرانبها براي آن آورده است.(26)پيترو دلاواله جهانگرد ايتاليايي نيز از سفر زيارتي شاه عباس به مشهد براي زيارت امام و اداي نذر خويش در سال 1029ق مي‌كند كه خودش نيز در اين سفر همراه شاه بود. او اظهار مي‌دارد كه شاه به سبب رؤيايي كه در آن با امام رضا(ع) ديدار داشت، در دامغان از ادامه سفر منصرف شده و به سمت آذربايجان شتافت.(27) ژان اوتر فرانسوي(jean otter) فرستاده لوئي پانزدهم نيز در عصر نادر شاه درباره رفتن شيعيان به زيارت امام علي(ع) و امام حسين(ع) اشاره کرده است.(28)

زيارتگاه‌ها
 

طبيعتاً سفرنامه‌نويساني كه درباره زيارت رفتن شيعيان مطلب نوشته‌اند به اماكن زيارتي هم توجه داشته‌اند. زيارتگاه‌هايي كه به طور عمده در اين آثار از آنها ياد شده و با مذهب تشيع پيوند دارند دو دسته‌اند: نخست مراقد ائمه و ديگر قبور امام‌زادگان.

قبور ائمه(ع)
 

بنيامين تودولايي از قديم‌ترين سفرنامه‌نويسان، در سفرنامه خود از قبر امام علي(ع) به‌عنوان يكي از زيارتگاه‌هاي مسلمانان ياد مي‌كند، ولي در اين باره به اشتباه افتاده است، زيرا آن را در مسجد جامع شهر كوفه دانسته است. او در توصيف کوفه مي‌گويد: «قبر علي بن ابي‌طالب شوهر دختر محمد داخل مسجد بزرگي در اين شهر قرار دارد و آن مسجد زيارتگاه مسلمانان است».(29)
کمپفر نيز حرم‌هاي ائمه(ع) به خصوص حرم امام رضا(ع) را توصيف مي‌کند(30) و درباره اعتقاد ايرانيان در زيارت آن حضرت و شفادادن و معجزات آن حضرت سخن مي‌راند.(31) توصيفات بارنز درباره مرقد امام رضا(ع) مفصل‌تر است. او كه در مسير خود از تركستان به ايران، از مشهد عبور كرده و اين شهر را ديده است، پس از اشاره به وجود مدفن امام رضا(ع) در اين شهر به توصيف آن مي‌پردازد.(32) پس از او خانيکوف روسي نيز در شرح مفصلش از شهر مشهد به توصيف حرم امام رضا(ع) نيز پرداخته است.(33)
از نويسندگان متأخرتر، ژان اوتر فرانسوي به آرامگاه امام علي(ع) در نجف و آرامگاه امام حسين(ع) در کربلا و آمدن شيعيان به اين شهر‌ها براي زيارت اشاره دارد.(34)
* استاديار گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد دهاقان

پي نوشت ها :
 

1. آدام اولئاريوس آلماني (1599 ـ 1671م) در لايپزيك به تحصيل در الهيات پرداخت و سپس به فلسفه و رياضيات روي آورد. پس از اتمام تحصيلات به‌عنوان استاد و رئيس دانشكده فلسفه مشغول به كار شد. او تسلط فراواني به زبان‌هاي فارسي و تركي داشت و در 1635م/1045ق به‌عنوان منشي يك هيات سياسي رهسپار ايران شد كه حاصل آن سفرنامه اوست. او همچنين كتاب گلستان سعدي را به آلماني ترجمه كرد. (ر.ك: منوچهر دانش پژوه، بررسي سفرنامه هاي دوره صفوي، ص 85).
2. اولئاريوس، سفرنامه، ص 755.
3. کمپفر، سفر نامه، ص 132.
4. شاردن، سفرنامه شاردن، ج 3، ص 1142.
5. شاردن، سفر نامه، ج 3، ص 1142.
6. کمپفر، سفر نامه، ص 133.
7. بنيامين تودولايي، سفرنامه بنيامين، ص 144.
8. اولئاريوس، سفرنامه، ص 755.
9. همان، ص 756.
10. كمپفر، سفرنامه، ص 132.
11. همان، ص 123.
12. ر.ك: اولئاريوس، سفرنامه، 438؛ فلسفي، زندگاني شاه عباس اول، ج 3، ص 865.
13. بارنز، سفرنامه، ص 60 ـ 62.
14. اولئاريوس، سفرنامه، ص 756.
15. کمپفر، سفرنامه، ص 133 ـ 134.
16. شاردن، سفرنامه، ج 3، ص 1143.
17. كارري، سفرنامه، ص 154.
18. کمپفر، سفرنامه، ص 178.
19. همان، ص 188.
20. بارنز، سفرنامه، ص 60.
21. خانيکوف، سفرنامه، ص 111.
22. همان، ص 112.
23. کمپفر، سفرنامه، ص 177.
24. همان، ص 177.
25. اولئاريوس، سفرنامه، ص 756.
26. همان، ص 438.
27. فلسفي، زندگاني شاه عباس اول، ج 3، ص 865 به نقل از سفرنامه پيترو دلاواله، ج 5، ص 189.
28. اوتر، ص 66 و 255.
29. سفرنامه بنيامين، ص 113.
30. کمپفر، سفرنامه، ص 133.
31. همان، ص 123.
32. بارنز، سفرنامه، ص 61 ـ 62.
33. ر.ک: خانيکوف، سفرنامه، ص 109 ـ 122.
34. اوتر، سفرنامه، ص 66 و 255.
 

منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط