قرض الحسنه گامی به سوی جامعه ایدهآل
منبع : اختصاصي راسخون
موضوع قرض الحسنه در بین امتهای پیشین نیز مطرح بوده و از برنامه های مهم کتب آسمانی به شمارمی آید.
این سنت الهی علاوه بر پاداش فراوان معنوی، دارای اثرات ارزشمند فردی واجتماعی نیز میباشد.
یکی از فلسفه های ترویج قرض الحسنه مبارزه با نظام ظالمانه ربا خواری در جامعه است که در نظام اقتصادی اسلام قرض یکی از شیوهها و ابزارهای مؤثر برای نابود کردن بلای خانمان سوز ربا در نظر گرفته شده است.
قرض زمانی میتواند دارای اثر مطلوب باشد که بتواند مصدق «قرض حسن» قرار گیرد.
کلید واژگان: قرض الحسنه، جامعه، انفاق، آثار، ربا.
مقدمه
ربا خواری یک نظام ظالمانه اقتصادی و در حقیقت به غارت بردن اقتصاد و اموال مردم است به طور که علاوه بر چپاول اقتصاد جامعه آثار ویران کننده ای را بدنبال دارد. .
مكتب اقتصادي اسلام با تحريم ومحکومیت ربا، قرضالحسنه را به عنوان بهترين شيوه جايگزين براي ربا جهت استفاده از متقاضياني كه توانايي بازپرداخت سود را ندارند در نظر گرفته است که با رواج آن و گسترش اجزاء آن عملاً نابرابريهاي زياد درآمدي از بين ميرود و جامعه را بسوی یک جامعه پویا و متعادل رهنمون میسازد
. از اين رو میتوان ادعا کرد که نظام اقتصادي اسلام، قرضالحسنه را به عنوان يكي از شيوهها و ابزارهاي مؤثر براي كاهش نابرابري توزيع درآمد در نظر گرفته است كه با برقراري جريان پول از طبقات ثروتمند به سمت طبقات كم درآمد و ايجاد زمينه تغيير الگوي توليد، افزايش اشتغال و تأمين نيازهاي ضروري طبقات نیازمند، تقویت روحیه ای همکار وایثار، کاهش بزهکاری در جامعه و...ایجاد خواهد گردید.
واژه شناسی:
واژه ای قرض از نظر لغوی به معنای قطع کردن وبریدن است و قیچی را هم که مقراض گوید از این جهت است که چیزی را قطع وجدا میکند. برخی گفتهاند وجه تسمیه این واژه به قرض از این جهت است که صاحب مال با قرض دادن مقداری مالش را از خود جدا میکند و به کسی میدهد به نیت این که بعدا برگرداند. (1)
و در اصطلاح حقوقی مدنی ایران (ماده 648) قرض را چنین تعریف کرده است: «قرض عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک میکند که طرف مزبور، مثل آن را از حیث مقدار وجنس و وصف رد نمای و در صورت تعذر رد مثل، قیمت یوم الرد را بدهد». (2)
به طور کلی مباحث اقتصادي از جمله مهمترین مسائلي است که در کشورهاي جهان مطرح است. پول و مسائل مربوطه به آن در کشورهاي اسلامي بسيار از اهميت ويژه اي برخودار است.
اما قرض که جزئی از ارکان یک نظام اقتصادی است نیز در دین اسلام مورد توجه و اهتمام واقع شده است.
اما باید دانست که دونوع سیستم قرضی در جهان اقتصاد وجود دارد؛ یکی ارزنده وسازنده به نام قرض نیکو که این نوع قرض دارای آثار ارزشمند برای اجتماع و فرد قرض دهنده دارد و دیگری بسیار مخرب و ویران گر و تباه کنندۀ دین وجامعه به نام قرض ربوی و نظام ربا خواری که با وجود چنین نظامی باید فاتحه نظام اقتصادی متعادل و ایدهآل را باید خواند.
هر چند ارزش گذاری و ارزیابی این دو نوع قرض را از اهداف آن نیزمی توان در یافت زیرا درفرهنگ «قرض نیکو» روحیه قرب به خدا، عطوفت، همکاری، امداد، رفع مشکل و ایجاد قسط وعدالت وجود دارد، اما اهداف که در نظام ربوی دنبال میگردد افزایش سرمایه با روحیه ای تکاثر وظلم و استعمار و چپاول گری آرام است. به عبارت دیگر بنیان قرض نیکو بر اساس ایثار، احسان، مردمداری وتعاون استوار گشته است اما نظام ربا خواری بر اصول انباشتن مال، افزایش سرمایه و به غارت بردن سرمایه دیگران و در بند داشتن آنان است.
خداوند متعال در قرآن مجید نیز ازیان دو نوع نظام قرضی یاد نموده است و از قرض نیکو با تعبیر «قرض الحسنه» و پاداش فراوان با تعبیر بسیار رسا و عالی و از نظام تباه کننده سود و نزول با نام «ربا» وربا خواران ودهندگان را با نام کافران وگنهکاران وبا تهدید به عذاب الیم وخلود در جهنم بیان نموده است.
پیشینه قرض
قرآن مجید نیز از جریان فرهنگ «قرض الحسنه» (3) در بین امتهای پیشین خبر داده و آن را از میثاقهای خداوند با بندگانش خوانده است لذا میفرماید: «وَ لقَد اَخَذَاللهُ ميثاقَ بَني اسراءيلَ وَ بَعَثنا مِنهُم اثني عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللهانی مَعَكُم لَئِن أقَمتُم الصَلوة وَ ءاتَيتُم الزَكوة وَ ءامَنتُم بِرُسُلي وعَزَّرتُمُوهُم وَ اَقرَضتُمُ اللهَ قَرضاً حَسَناً لَاُكَفِّرَنَّ عَنكُم سَيِّئاتِكُم وَ لَاُدخِلَنَّكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَاالاَنهار» (4) خدا از بنی اسرایل پیمان گرفت و از آنها دوازده تا نقیب [= سرپرست] بر انگیختیم. وخداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز بپا دارید، و زکات بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید و به خدا قرض دهید [= در راه او به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را میپوشانم [=میبخشم]؛ و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد میکنم.»
از این آیه قرآن هم مطرح بودن سنت کمک به نیاز مندان وانفاق در بین امتهای یشین و هم مطلوب بودن آن نزد خدای متعال به خوبی فهمیده میشود، زیرا خداوند وعده خود را به بنی اسرائیل چنین تشریح میکند که خداوند به آنها فرمود: من با شما خواهم بود و از شما حمایت میکنم وَ قالَ اللهانی مَعَكُم اما این حمایت از خود چند تا شرط دارد:
شروط حمایت خدا
شرط دوم: زکات خود را بپردازید «وَ ءاتَيتُم الزَكوة».
شرط سوم: به پیامبران من ایمان آورید «وَ ءامَنتُم بِرُسُلی».
شرط چهارم: پیامبرانم را یاری کنید «وعَزَّرتُمُوهُم».
(عزرتموهم از مادۀ «تعزیر» به معنای منع کردن و یاری نمودن است، اگر به پارهی از مجازاتهای اسلامی تعزیر گفته میشود به خاطر آن است که بوسیلۀ آن در حقیقت کمکی به گنهکاران شده و از گناه بازداشته شدهاند و این نشان میدهد که مجازاتهای اسلامی جنبۀ انتقامی ندارد بلکه جنبۀ تربیتی دارد و لذا نام آن هم «تعزیر» گذاشته شده است).
شرط پنجم: از انفاقهای مستحب که یک نوع قرض الحسنه به خداست خود داری ننماید «وَ اَقرَضتُمُ اللهَ قَرضاً حَسَنا».
حال اگر شما این شرطها را عملی سازید من ضمن حمایت از شما (که قبلا ذکر شد) پاداشهای ارزشمندی را به شما عنایت میکنم.
پاداشها :
2 شما را در باغهای بهشت که از زیر درختان آن نهرها جاری است داخل میکنم. «وَ لَاُدخِلَنَّكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَاالاَنهار».
پس از این آیه قران بدست میآید که بحث قرض الحسنه در بین امتهای پیشین مطرح بوده و به عنوان یک عمل پسندیده و مطلوب و در کنار بر نامه های کلیدی و مهم بندگان خدا و جامعه الهی آورده شده است، هر واژه ای قرض الحسنه که در قرآن آمده است به معنای «انفاق» و دارای یک معنای عام وکلی است اما میتوان قرض الحسنه معروف ومتداول را از مصادیق آن دانست و تمامی امتیازات که برای انفاق در راه خدا بیان شده است برای قرض متداول و رایج نیز متصور باشد و برای اثبات این مطلب دلیل ذیل را اقامه نمود:
دلیل اول: از لحاظ واژه شناسی با معنای لغوی قرض تناسب دارد زیرا چنانچه اشاره شد که واژه ای قرض به معنای قطع کردن و بریدن است و برخی آفزوده است : «وام را قرضگويند چون شخص، جزئى از مال خود را قطع كرده بديگرى میدهد به نیت اينكه خود مال يا بدل آنرا بعدا بدهند».(5)
پس وام دهنده در واقع، مقداری از مالش را قطع و جدا کرده و به نیت باز گرداندن آن به فردی وام میدهد.
دلیل دوم : چناچه بیان شد واژه «قرض» دارای یک معنای وسیعی است که شامل تمام انفاقهای در راه خدا میشود و دل بریدن از مال و قراردادن آن را در دست نیازمندان (ولوبا نیت برگرداندن) نیز نوعی انفاق محسوب میشود و بر اساس برخی روایات، به هر کار نیکی «قرض» گفته میشود چنانچه در مجمع البیان طبرسی روایتی از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه وقتى آيه «مَنْ جاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها» (6) (كسى كه كارى نيك انجام دهد پس براى اوست پاداش بهتر از آن) نازل شد رسول اكرم گفت: پروردگارا بر پاداش خود بيفزا، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَة فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها؛ (7) كسى كه كار نيكى انجام دهد خداوند ده برابر آن را پاداش میدهد» باز رسول اكرم عرضه داشت خدايا بيفزا: و اين آيات نازل شد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ ... و «كثيراً» يعنى آن مقدارى كه بشمار نمیآید و جز خدا كسى اندازه آن را نمیداند. (8)
بر اساس این روایت چنین به نظر میرسد که هر کار نیک و حسنه ای وام دادن به خدا ودارای پاداش بی شمار به حساب میآید و از این مسیر هم میتوان وام دادن به بندگان خدا را از مصادیق «من ذا الذی یقرض الله ...» که در قرآن آمده است دانست زیرا قرض الحسنه دادن به بندگان خدا بدون شک عمل نیک و حسنه به شمار میآید.
دلیل سوم: انفاقهای در راه خدا برای پیشرفت واستقلال و سربلندی جامعه اسلامی است و همچنین با روحیۀ ای ایثار و فداکاری از محرومان ونیازمندان دستگیری و امداد میشود و خدای متعال اینگونه ایثار واحسان را تحسین نموده و آن را قرض دادن به خودش دانسته است. وام دادن به نیازمندان و همکاری با بندگان خدا نیز همین نتیجه را بلکه بر اساس تقاضا، ثمره بهتری را خواهد داشت چون صدقه وانفاق ممکن است در دست نیازمند و غیر آن قرار گیرد اما قرض معمولاً در دست نیازمند و محتاج قرار میگیرد و در برخی روایات هم فلسفه ای پاداش بیشتر قرض، بر صدقه و انفاق را همین میدانند چنانچه در روایت از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: «دخلتُ الجنۀ فرأیتُ علی بابها الصدقۀُ بِعشرۀٍ و القرضُ بِثمانیۀ عشر، فقلتُ یا جبرائیل کیف صارت الصدقۀ بِعشرۀٍ و القرضُ بِثمانیۀ عشر؟ قال لِاَنَّ الصدقۀ تَقَعُ علی ید الغنی و الفقیر و القرض لا یقعُ مَن یَحتاجُ الیه» (9) هنگامی که بر بهشت داخل شدم دیدم بر در آن نوشته است ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض هیجده برابر، از جبریل پرسیدم چرا ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض (بیشتر) هیجده برابر است؟ در جواب گفت به علت این که صدقه در دست فقیر وغنی قرار میگیرد ولی قرض فقط در دستان محتاج و نیازمند قرار میگیرد.
آیت الله مکارم در ذیل تفسیر آیه «من ذا الذی یقرض الله ...» میفرماید «وام دادن به خداوند به معنای» انفاق فی سبیل الله است و به گفته ای بعضی از مفسران، انفاقهایی است که در راه جهاد میشود، زیرا در آن زمان تهیّۀ هزینه های مختلف جهاد، بر دوش مبارزان مسلمان بود، در حال که بعضی دیگر معتقدند هر گونه انفاقی را شامل میشود، هر چند بعد از آیه جهاد وارد شده است. ولی تفسیر دوم با ظاهر آیه سازگار تر است، به خصوص اینکه معنی اول را نیز دربر میگیرد، و اصولا انفاق در راه خدا، و کمک به نیازمندان و حمایت از محرومان، همان کار جهاد را میکنند، زیرا هر دو مایۀ استقلال وسر بلندی جامعۀ اسلامی است. (10)
پس از حیث نتیجه و اثر نیز میتوان قرض همان نقش صدقه وانفاق را بلکه بر وجه مطلوبتر ایفا نماید و از مصادیق «من یقرض الله... » قرار گیرد.
دلیل چهرم : بر اساس روایات ثواب وپاداش قرض بیشتر از صدقه و انفاق است لذا جایگاه آن از انفاق فی سبیل الله کمتر نخواهد بود لذا در روایت آمده که امام صادق علیه السلام فرمود: «لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أصله أَصِلَ به مثله» (11) : چنانچه مالى را قرض بدهم، در نزد من خوشتر است از اينكه آن مال را ببخشم. یا در روایتی دیگری از آن حضرت آمده: «قَالَ النَّبِيُّ ص أَلْفُ دِرْهَمٍ أُقْرِضُهَا مَرَّتَيْنِ أَحَبُ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهَا مَرَّةً» (12) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:اگر هزار درهم را دو بار (به كسى) قرض بدهم، در نزد من خوشتر از آن است كه آن را يك بار (و يك جا) صدقه دهم.
بنا بر این میتوان قرض دادن به بندگان خدا و انسانهای نیازمند را داخل وام دادن به خدا و از مصادیق «مَن یقرض الله...» دانست و در واقع آن بیان عالی و لطف بیکران که خدای متعال برای انفاق کنندگان بیان نموده است مشمول افراد که با روحیه ای ایثار و همکاری دلی نیازمند وگرفتاری را شاد میکنند و دست محتاج و بی نوایی را گرفته، بدون چشم داشت بهره ویا سودی به کمک او میشتابند، خواهدشد و مقام و جایگاه آنان را از این آیه قرآن میتوان فهمید که چگونه با خدای خویش معامله نموده و پاداش فراوانشان در نزد او محفوظ خواهند بود.
از متون احادیث و روایات نیز رایج بودن فرهنگ قرض الحسنه در بین امتهای پیشین به خوبی استفاده میشود چناچه روزى حضرت صادق عليه السّلام به يكى از شاگردان خود فرمود: از من (در اين مدت) چه چيز ياد گرفتهاى و چه فائده از كسب علوم و احاديث برده و فرا گرفتهاى كه بكار آخرت تو آيد؟ عرض كرد:
هشت مطلب مهم، فرمود: بيان كن؟ عرض كرد:
اول چون ديدم هر دوستى مفارقت از دوست خود میکند هنگام مردن، پس همت و كوشش نمودم بدوستى دوستى كه از من مفارقت نمیکند بلكه در تنهائيها مونس من خواهد بود و آن عمل صالح و نيكوكاريست، فرمود: أحسنت و اللَّه.
دوم ديدم كه جمعى از مردم افتخار به حسب (و نسب) خود میکنند و جمعى ديگر بمال و اولاد خود، و ديدم در اینها فخرى نيست و بزرگترین فخرها تقوى است چنان كه خداى تعالى میفرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛ (13) همانا بدرستى كه گرامى و بزرگترین شماها از نظر عزت و مقام نزد خداوند با تقواترين شما است» پس سعى و كوشش مینمایم كه نزد خداوند به سبب تقوا گرامى باشم، فرمود: أحسنت و اللَّه.
سوم- ديدم كه هر دستهاى از مردم بلهو و لعب و كارهاى بيهوده مشغولند، و مىبينم كه خداى تعالى فرموده: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى؛ (14) هر كه از عظمت مقام قهّاريت پروردگار بترسد و خود را از هوا و هوس باز دارد بهشت مأوى و منزل او است»، از اين جهت كوشش نمودهام كه خود را از لهو و لعب باز دارم و به اطاعت خداى سبحان مشغول شوم، فرمود: أحسنت و اللَّه.
چهارم- ديدم هر كسى هر چه را بدست آورد و جلب توجهش را نمود در حفظ آن میکوشد و مانع اتلاف آن مىشود (و به خالت از انفاق دارد) و مىبينم كه خداى تعالى میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ؛ (15) کيست كه به خدا قرض الحسنه دهد تا خدا برايش به چندین برابر بيفزايد و پاداشى با لطف و كرامت باو عطا فرمايد»، و دوست داشتم كه آنچه را دارم مضاعف و چند مقابل شود، پس در راه خدا انفاق میکنم تا اينكه ذخيره روز حاجت من باشد، فرمود:أحسنت و اللَّه.
پنجم- ديدم كه مردم (براى مال) بيكديگر حسد میورزند و مىبينم كه خداى تعالى فرموده: «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون (16)؛ ما آنچه را كه (از ثروت) بايد در زندگانى دنيا بآنها برسد بين ايشان قسمت نمودهايم و بعضى را بر بعضى (برياست و امارت و حكومت) برترى داديم تا آنها بعضى از مردم ديگر را مسخر خدمت كنند و (غافلند) كه رحمت خدا از مال دنيا كه جمع میکنند بسى بهتر است»، پس چون دانستم كه رحمت خداوند بهتر است از آنچه كه مردم جمع میکنند، حسد نورزيدم بر كسى و تأسف نمیخورم بر آنچه كه از (دنياى) من فوت شده و ندارم، فرمود: أحسنت و اللَّه.
ششم- ديدم كه مردم با يك ديگر دشمنى میکنند و بغض و كينه يك ديگر را در دل دارند، و مشاهده كردم كه خداى تعالى فرموده: «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا (17)؛ بدرستى كه شيطان دشمن سر سخت شما است پس شما هم او را دشمن داريد»، از اين جهت با شيطان دشمن شدم و با غير او دشمنى نمیکنم، فرمود: أحسنت و اللَّه.
هفتم- ديدم كه مردم سعى و كوشش میکنند در طلب روزى، و مىبينم كه خداى سبحان فرموده: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون (18)؛ نيافريدم جن و انس را مگر براى اينكه مرا پرستش كنند»، كه آنها را خلق نكرده تا طلب روزى نمايند زيرا روزى تمام مخلوقات را خود ضامن شده است چنان كه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِين (19)؛ بدرستى كه خدا است روزى دهنده و صاحب اقتدار و قوت»، و يقين دارم كه وعده خدا صدقست و وفا میکند بوعده و ضمانت خود، پس راضى بوعده او شدم، و مشغول نمودم خود را به اطاعت و عبادت و بندگى او كه بر من واجب فرموده، فرمود: أحسنت و اللَّه.
هشتم- ديدم كه بعضى از مردم هميشه سخن از صحت (و سلامتى و فربهى و زور بازو و نيرومندى) بدن خود ميگويند و بعضى بزيادتى اموال و بعضى بمردمان ديگر (كه ميگويند براى ما چنين و يا اين قدر ياور و كمك حال و فرمانبردار میباشد) با اينكه آنها هم مثل خودشان ضعيف و ناتوانند، و مىبينم كه خداى تعالى فرموده: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَبالِغُ أَمْرِهِ؛ (20) هر كه از خدا بترسد (و پرهيزكار شود) خدا راه بيرون شدن (از گناهان و بلاها و حوادث عالم را) بر او میگشاید و از جايى كه گمان نبرد باو روزى عطا كند و هر كه (در هر امرى) بر خدا توكل كند خدا او را كفايت خواهد كرد، زيرا كه امر خدا بر همه چيز نافذ است»، پس توكل به خدا نمودم و از غير او چشم پوشيدم (تا در دنيا و آخرت مرا كفايت فرمايد)، فرمود: به خدا قسم موضوع اصلى تورات و انجيل و زبور و قرآن همين هشت چيز است. (21)
در اینجا وقتی حضرت میفرماید اینها موضوعات کتابهای مقدس آسمانی است از قدمت وسابقه ای ممتد این موضوعات حکایت دارد.
همچنین با مراجعه به کتابهای تاریخی نیز میتوان سابقه و قدمت طولانی فرهنگ قرض را به راحتی در یافت چنانچه «منستکو» در کتاب روح القوانین آورده است: «اگر انسان پول خود را بدون نفع به دیگری قرض بدهد کار خوبی کرده ولی این عمل که در ادیان به آن توصیه شده یک کار اخلاقی است نه قانون و رسم کشوری واجتماعی».(22)
منستکو که از متفکران قرن هفدهم است ضمن شایسته بودن این کار چنین بیان میدارد که فرهنگ قرض و امداد مالی به همدیگر در ادیان الهی جایگاه مهم و بر جسته ای دارد وبه عنوان یک قانون تحمیلی و اجباری نیست بلکه یک دستور اخلاقی و نوع دوستی به شمار میآید.
قرض مبارزه با ربا و چپاولگری اقتصادی
با نظام اقتصادي قرض الحسنه میتوان زمینه ای براي ايجاد اشتغال جوانان ایجاد کرد وآمار بیکاری را در جامعه کاهش داد.
قرض الحسنه پاسخ گوي نياز افرادي نيازمنداست كه توانای چرخاندن چرخه ای زندگی خویش را نداشته و با فشار اقتصادی دست وپنجه نرم میکنند.
قرض الحسنه علاوه بر اينكه يك مسأله اجتماعي است، يك مسأله اخلاقي نيز میباشد که با بررسی آثار و نتایج قرض الحسنه این مطلب روشن میگردد.
آثار قرض نیکو در جامعه
ب با انجام وفرهنگ سازی اين كار نيك، روح برادري، عطوفت، ایثار و همدلی که از آموزه های دینی و دستورات خداوند متعال است زنده میشود ودر سایه این سنت نیکودر خت تعاون و همکاری در بین مردم بار ور میگردد.
ج دین اسلام دین مبتني بر اقتصاد و اعتدال است، لذا در نظام اقتصادی آن هیچ یک از دو نظام افراطی سرمایه داری و تفریطی سوسیالیستی مورد قبول واقع نشده است، بلکه اسلام با تعادل، تعاملی بین حس منفعت جویی انسان و نیازها وهمکاری جمعي و نوع دوستی قلبی، ایجاد نموده است و این تعامل امکان پذیر است زیرا در نظام اقتصادی اسلام هم به حس منفعت جویی انسان به شکل متعادل توجه شده ومالکیت خصوصی افراد جامعه محترم شمرده شده است وهم نيازهاي جامعه مدنظرقرار گرفته است و از این فرمول میتوان تعادل اقتصادی جامعه را حفظ کرد
قرآن کریم از توقف وتمركز اقتصاد جامعه و عميق شدن شكاف بين دسته فقير وثروتمند، مخالفت نموده وبراي شكوفا شدن حس تعاون وهمكاري و حفظ تعادل اقتصادی دعوت مینماید؛ زیرا اقتصاد در جامعه یک نقش حیاتی دارد به طور که میتوان گفت مال مایه قوام جامعه است وجامعه تهی دست قدرت قیام وقوام ندارد، مثل مال در جامعه مثل جریان خون در شراین ورگها ست همانگونه که جاری نشدن خون در بعضی رگها به طور درست موجب فلج شدن عضوی واختلال میشود لذا مال که مایه قوام جامعه است نباید به طور غیرمعقول فراهم ویا به طور سفیهانه مصرف گردد لذامی فرماید: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً؛ (23) و اموال خود را كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفيهان ندهيد».
آدم سفیه که از صراط عقلانی اسلام فاصله گرفته است واختلال در روند اقتصادی جامعه وارد میکند، از اهلیت این که طرف معامله قرارگیرد منزوی شده وبر دیگران است که این امر حیاتی را نباید در اختیار انها قرار داد.
با این معیار هر برنامه ای که مانند ربا خواری باعث فروپاشی تعادل نظام اقتصادی میشود باید تعطیل گردد و هر امری که در رشد و ادامه این مهم نقش ایفا مینماید حفظ گردد.
با سنت قرض الحسنه میتوان تعادل و توازن اقتصادي در جامعه را بر قرار ساخت و با توسعه روزافزون خود چرخ عدالت در اقتصاد و معيشت انساني را بهبود بخشید و با جریان فرهنگ وام دادن نیکو (بدون سود) به همدیگر و دستگیری بدون نزول ثروت مندان از تهی دستان فاصله بین فقیر وغنی را نیز کوتاهتر وکمتر خواهد نمود و برای تعادل اقتصاد جامعه مؤثر خواهد بود. از این جهت درآموزه هاي قرآني و روايات معصومين نيز، توجه به قرض الحسنه، گامي صحيح در تثبيت جهاد و قوام اقتصادي و معياري جهت تعادل و تنظيم روابط عاطفي در اجتماع انساني شمرده شده است.
د یکی از آثار ارزشمند قرض نیکو دادن به همدیگر افزایش اعتماد به همدیگر، در فضای جامعه است زیرا تعاون وهمکاری در هدفهای مقدس اجتماعی بر ساس حس اعتماد بر مردم استواراست و اگر خدای ناکرده این حس و حُسن ظن از بین مردم بر چیده شود و جامعه به یک جامعه مرده و فاقد حس اعتماد و تعاون گردد دیگر کسی دردی را حس نخواهد کرد تا دنبال مداوای آن از طریق امداد و همکاری اقتصادی وغیره برآید. وخداوند متعال وقتی در قرآن مجیدش میفرماید: «وَ لاتَجَسّسُوا؛ (24) در امور مردم کنجکاوی مکنید» به نظر میرسد به خاطر حفظ اعتماد مردم به همدیگر است زیرا کنجکاوی بجای حُسن ظن سُوء ظن میآورد و آدم کنجکاو طبعاً نسبت به جامعه و مردم بد بین وبی اعتماد خواهد بود وسر انجام منزوی از جامعه و یک فرد بی تفاوت و بدون حس و اعنماد خواهد بود. (25)
ه با ایجاد اشتغال و رفع نیاز و فشار اقتصادی میتوان برای کاهش بزهکاری و فساد جامعه کمک نمود زیرا بسیاری از هنجار شکنیها زایده ومعلول فقر وفشار اقتصادی میباشد.
و همچنین تجربه عيني و تحقیقات میدانی نیز که به عمل آمده نشان داده كه فرهنگ قرض دادن به افراد نیازمند و نهاد های قرضالحسنه، در رفع مشكلات مردم بسيار مؤثر بوده است و اثرات مثبتی را در زندگی مردم و جامعه بجای گذاشته است.
ولی ازهمه مهمتر رواج و فرهنگ سازی قرض الحسنه در جامعه مبارزه با نظام چپاولگری ربا و نزول است زیرا اگر فرهنگ قرض الحسنه در جامعه زنده باشد بازار ربا خواران و نزول خوران کساد خواهد بود اما متقابلا اگر این فرهنگ در جامعه مرده وبیجان باشد فرصت برای چپاولگران آرام اقتصادی و به یغما بران زندگی مردم بوجود خواهد آمد زیرا همیشه دشمنان انسانیت و اخلاق دنبال فرصت و موقعیت بوده و از نقاط ضعف مردم استفاده میکنند.
آیت الله مکارم پیرامون آیه «يمحق الله الربوا و يربى الصدقات؛ (26) خداوند ربا را نابود میکند و صدقات را افزايش میدهد» مینگارد:
دراين آیه مقايسه اى بين ربا و انفاق در راه خدا صورت گرفته ومی فرماید: خداوند هيچ انسان بسيار ناسپاس گنهكار را (كه آن همه بركات انفاق را فراموش كرده و به سراغ آتش سوزان رباخوارى میرود) دوست نمیدارد «و الله لا يحب كل كفار اثيم» (27)
حال اگر معنای واژهای «محق» و «ربا» توضیح داده شود این مقایسه روشنتر خواهد شد.
محق به معنى نقصان و نابودى تدريجى است، و ربا نمو و رشد تدريجى است از آنجا كه رباخوار به وسيله ثروتى كه در دست دارد حاصل دسترنج طبقه زحمتكش را جمع میکند و گاه با اين وسيله به هستى و زندگى آنان خاتمه میدهد و يا لااقل بذر دشمنى و كينه در دل آنان میپاشد به طورى كه تدريجا تشنه خون رباخوار میگردند و جان و مالش را در معرض خطر قرار میدهند. قرآن میگوید: خدا سرمايه هاى ربوى را به نابودى سوق میدهد اين نابودى تدريجى كه براى افراد رباخوار هست براى اجتماع رباخوار نيز میباشد.
در مقابل، كسانى كه با عواطف انسانى و دلسوزى در اجتماع گام مینهند و از سرمايه و اموالى كه تحت اختيار دارند انفاق كرده و در رفع نيازمنديهاى مردم میکوشند، با محبت و عواطف عمومى مواجه میگردند و سرمايه آنها نه تنها در معرض خطر نيست بلكه با همكارى عمومى، رشد طبيعى خود را مینماید اين است كه قرآن میگوید و انفاقها را افزايش میدهد. اين حكم در فرد و اجتماع يكى است، در اجتماعى كه به نيازمنديهاى عمومى رسيدگى شود قدرت فكرى و جسمى طبقه زحمتكش و كارگر كه اكثريت اجتماع را تشكيل میدهد بكار میافتد و به دنبال آن يك نظام صحيح اقتصادى كه بر پايه همكارى عمومى و بهره گيرى عموم استوار است به وجود میآید. (28)
علامه طباطبایی پیرامون تفسیر این آیه میفرماید:
این آیه (يمحق الله الربوا و يربى الصدقات) احوال ربا و صدقات و آثارى كه اين دو دارند (چه نوعى و چه فردی) را بيان میکند و میفرماید: محق ونابودى و ويرانگرى از لوازم جدائى ناپذير ربا است همچنانكه بركت و نمو دادن مال اثر لاينفك صدقه است پس ربا هر چند كه نامش ربا (زيادی) است ليكن از بين رفتنى است و صدقه هر چند كه نامش را زيادى نگذاشته باشند، زياد شدنى است و لذا وصف ربا را از ربا میگیرد و به صدقه میدهد و ربا را به وضعى كه ضد اسم او است توصيف میکند. (29)
ووقتی هم که بین آثار و تبعات هرکدام مقایسه موردی انجام میدهیم میبینم آثار هر کدام نیز درست در مقابل همدیگر قرار گرفتهاند و هر کدام آثار متضادی را به بار میآورد، در این مختصر به برخی آثار ارزنده قرض حسن اشاره شد و اکنون به بعضی آثار مخرب وویرانگر ربا خواری و جامعه ای ربوی نیز اشاره میگردد.
آثار وزیان های ربا
این وضعیت محصول فاصله عمیقی که بین طبقه فقیر وثروتمند است که اگر نظام ربا وربا خواری ادامه و گسترش پیدا کنند همین وضعیت نیز پیش خواهد امد
برباخوارى يك نوع تبادل اقتصادى ناسالم است كه عواطف و پيوندها را سست میکند و بذر كينه و دشمنى را در دلها میپاشد و در واقع رباخوارى بر اين اصل استوار است كه رباخوار فقط سود پول خود را میبیند و هيچ توجهى به ضرر و زيان بدهكارندارد.
اينجا است كه بدهكار چنين میفهمد كه ربا خوار پول را وسيله بيچاره ساختن او و ديگران قرار داده است
ج درست است كه ربا دهنده در اثر احتياج تن به ربا میدهد اما هرگز اين بى عدالتى را فراموش نخواهد كرد و حتى كار به جائى میرسد كه فشار پنجه ربا خوار را هر چه تمامتر بر گلوى خود احساس میکند اين موقع است كه سراسر وجود بدهكار بيچاره به رباخوار لعن و نفرين میفرستد، تشنه خون او میشود و با چشم خود میبیند كه هستى و درآمدى كه به قيمت جانش تمام شده به جيب رباخوار ريخته میشود، در اين شرائط بحرانى است كه دهها جنايت وحشتناك رخ میدهد، بدهكار گاهى دست به انتحار و خودكشى میزند و گاهى در اثر شدت ناراحتى طلبكار را با وضع فجيعى میکشد و گاه به صورت يك بحران اجتماعى و انفجار عمومى و انقلاب همگانى در میآید.
اين گسستگى پيوند تعاون و همكارى در ميان ملتها و كشورهاى ربا دهنده و ربا گيرنده نيز آشكارا به چشم میخورد ملتهائى كه میبینند ثروتشان به عنوان ربا به جيب ملت ديگرى ريخته میشود با بغض و كينه و نفرتى خاص به آن ملت مینگرند و در عين اينكه نياز به قرض داشتهاند منتظرند روزى عكس العمل مناسبى از خود نشان دهند.
اين است كه میگوییم رباخوارى از نظر اخلاقى اثر فوق العاده بدى در روحيه وام گيرنده به جا میگذارد و كينه او را در دل خودش مییابد و پيوند تعاون و همكارى اجتماعى را بين افراد و ملتها سست میکند.
د در روايات اسلامى در ضمن جمله كوتاه و پر معنائى به اثر سوء اخلاقى ربا اشاره شده است در كتاب وسائل الشيعه در مورد علت تحريم ربا میخوانیم، هشام بن سالم میگوید: امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «انما حرم الله عز و جل الربا لكيلا يمتنع الناس من اصطناع المعروف؛ خداوند ربا را حرام كرده تا مردم از كار نيك امتناع نورزند. (30)»
برای سنت سازنده و ارزنده قرض الحسنه اگر هیچ امتیازی ارزشمندی دیگری هم بر فرض وجود نداشته باشد همین مبارزه با نظام شیطانی ربا خواری کافی خواهد بود.
به نظر میرسد نظام ویران گر ربا خواری نیز پیشینه ای به درازای سابقه قرض الحسنه داشته است لذا خداوند متعال در قرآن مجید به شدت این نظام باطل را محکوم نموده و آن را نوعی جنگ با خودش دانسته است
نویسنده کتاب تاریخ بانک وبانکداری مطالبی از تورات میآورد که از ترویج قرض و حرمت ربا حکایت دارد وی مینگارد: «کتاب مقدس در این خصوص بسیار تاکید کرده است و در» سِفرخروج باب 22 آیه 25 چنین قید میکند: «اگرنقدی به فقیری از قوم من که همسایه تو باشد قرض دادی مثل ربا خوار با او رفتار مکن و هیچ سود بر او مگذار» (31)
در قرآن مجید نیز وقتی خداوند از قرض و انفاقهای خالصانه بیان میدارد از ربا و ربا خواری نیز یاد آور میشود و ان را نقطه مقابل انفاق معرفی مینماید و از وضعیت وخیم ودردناک آنها در قیامت خبر میدهد.
خدای متعال برای از بین رفتن این روش اقتصادی و بطلان این روند مخرب وویرانگر برای این غارتگران و چپاول گران اقتصادی به عذابهای دردناک تهدید نموده و آنان را دیوانگان شیطان نام نهاده چنین میفرماید: «الذين ياكلون الربوا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا و احل الله البيع و حرم الربوا؛ (32) کسانى كه ربا میخورند، (در قيامت) بر نمیخیزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمیتواند تعادل خود را حفظ كند، گاهى زمين میخورد، گاهى به پا میخیزد). اين، به خاطر آن است كه گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى ميان آن دو نيست). در حالى كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است)».
در اين جمله شخص رباخوار، تشبيه به آدم مصروع يا ديوانه بيمار گونه اى شده كه به هنگام راه رفتن قادر نيست تعادل خود را حفظ كند و به طور صحيح گام بر دارد.
در این که آيا منظور ترسيم حال آنان به شکل دیوانه و بدون حفظ تعادل در روز قيامت و به هنگام ورود در صحنه رستاخيز است یا منظور تجسم حال آنها در زندگى اين دنيا است؟ نظرات مفسیرین متعدد است اكثر مفسران احتمال اول را پذیرفتهاند ولی برخی احتمال دوم را برگزیدهاند و گفتهاند؛ چون عمل آنها همچون ديوانگان است، آنها فاقد تفكر صحيح اجتماعى هستند و حتى نمیتوانند منافع خود را در نظر بگيرند و مسائلى مانند تعاون، همدردى، عواطف انسانى، نوع دوستى براى آنها، مفهومى ندارد و پرستش ثروت آن چنان چشم عقل آنها را كور كرده كه نمیفهمند استثمار طبقات زير دست، و غارت كردن دسترنج آنان بذر دشمنى را در دلهاى آنها میپاشد، و به انقلابها و انفجارهاى اجتماعى كه اساس مالكيت را به خطر میافکند منتهى میشود، و در اين صورت امنيت و آرامش در چنين اجتماعى وجود نخواهد داشت، بنابراين او هم نمیتواند راحت زندگى كند، پس رفتار او همچون رفتار دیوانگان است.
ولی میتوان نظریه سومی را هم بدین شکل مطرح نمود كه چون وضع انسان در جهان ديگر تجسمى از اعمال ورفتار او در اين جهان است ممكن است آيه اشاره به هر دو معنى باشد، بدیم معنا که رباخواران كه در دنيا رفتارشان دیوانه وار و غير عاقلانه و آميخته با ثروت اندوزى جنون آميز است، در جهان ديگر نيز بسان ديوانگان محشور خواهند شد. جالب اينكه در روايات معصومين (عليهم السلام) به هر دو مورداشاره شده است در روايتى در تفسير آيه میخوانیم كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آكل الربا لا يخرج من الدنيا حتى يتخبطه الشيطان» يعنى رباخوار از دنيا بيرون نمیرود مگر اين كه به نوعى از جنون مبتلا خواهد شد؛ و در روايت ديگر براى مجسم ساختن حال رباخواران شكمباره كه تنها به فكر منافع خويشاند و ثروتشان وبال آنها خواهد شد از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نقل شده كه فرمود: «هنگامى كه به معراج رفتم دسته اى را ديدم به حدی شكم آنان بزرگ بود كه هر چه جديت میکردند برخيزند و راه روند، براى آنان ممكن نبود، و پى در پى به زمين میخوردند از جبرئيل سوال كردم اینها چه افرادى هستند و جرمشان چيست؟ جواب داد: اینها رباخواران هستند.»
حديث اول حالت آشفتگى انسان را در اين جهان منعكس میسازد و حديث دوم حالات رباخواران در صحنه قيامت را بيان میکند و هر دو مربوط به يك حقيقت است، همانطور كه افراد پرخور، فربهى زننده و بي رويه اى پيدا میکنند، ثروتمندانى كه از راه رباخوارى فربه میشوند نيز زندگى اقتصادى نا سالمى دارند كه وبال آنها است.
در اينجا سوالى پيش میآید و آن اين است كه آيا سرچشمه جنون و صرع از شيطان است كه در آيه بالا به آن اشاره شده است با اين كه میدانیم صرع و جنون از بیماریهای روانى هستند و غالبا عوامل شناخته شده اى دارند؟
در پاسخ باید گفت جمعى معتقد هستند كه تعبير «مس شيطان» كنايه از بيمارى روانى و جنون است و اين تعبير در ميان عرب معمول بوده نه اينكه واقعا شيطان تاثيرى در روح انسان بگذارد ولى هيچ بعيد نيست كه بعضى از كارهاى شيطانى و اعمال بي رويه و نادرست سبب يك نوع جنون شيطانى گردد، يعنى به دنبال آن اعمال، شيطان در شخص اثر بگذارد و تعادل روانى او را بر هم زند از اين گذشته اعمال شيطانى و نادرست هنگامى كه روى هم متراكم گردد اثر طبيعى آن از دست رفتن حس تشخيص صحيح و قدرت بر تفكر منطقى میباشد. (33)
خداوند متعال در ادامه همین آيات لحن سخن را تغيير داده و پس از اندرزهايى كه در آيات پيشين گذشت با شدت با رباخواران برخورد كرده، و هشدار میدهد كه اگر به كار خود همچنان ادامه دهند و در برابر حق و عدالت تسلیم نشوند و به مكيدن خون مردم محروم مشغول باشند، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) ناچار است با توسل به جنگ جلو آنها را بگيرد، میفرماید: اگر چنين نمیکنید بدانيد با جنگ، با خدا و رسول او روبرو خواهيد بود «فان لم تفعلوا فاذنوا به حرب من الله و رسوله».(34) واژه ای «فاذنوا» از ماده اذن هر گاه با لام متعدى شود به معنى اجازه دادن است و هر گاه با باء متعدى گردد به معنى علم و آگاهى است، بنابراين عبارت «فاذنوا به حرب من الله» مفهومش اين است آگاه باشيد كه خدا و رسولش با شما رباخواران، پيكار خواهد كرد، و در واقع اعلان جنگ از سوى خدا و رسول به اين گروه خيره سر است.
در هر حال موضوع مبارزه با ربا و ربا خواری به حدی مهم است که چنانکه از آيه بالا بر میآید كه حكومت اسلامى میتواند با توسل به زور جلو رباخوارى را بگيرد. (35)
آیت الله مکارم پیرامون آیات «ربا» تحت عنوان «رباخوارى نقطه مقابل انفاق» چنین مینگارد:
(خداوند در قرآن مجید) به دنبال بحث درباره انفاق در راه خدا و بذل مال براى حمايت از نيازمندان در اين آيات از مساله رباخوارى كه درست بر ضد انفاق است، سخن میگوید و در حقيقت هدف آيات گذشته را تكميل میکند، زيرا رباخوارى موجب افزايش فقر در جامعه و تراكم ثروت در دست عده اى محدود و محروميت اكثر افراد اجتماع است، انفاق سبب پاكى دل و طهارت نفوس و آرامش جامعه، و رباخوارى سبب پيدايش بخل و كينه و نفرت و ناپاكى است. (36)
بنا بر این چنین به نظر میرسد که میان سیستم نظام ربوی و نظام قرض نیکو دو نظام متقابل و بر ضد همدیگر در حرکتند که یکی مورد تأیید ومطلوب خدای سبحان ودیگری خواسته و مطلوب شیطان و خون خوران اقتصادی جامعه است.
هرکه در زنده کردن فرهنگ قرض نیکو و انفاقهای خالص تلاش کند در واقع در جبهه حق درآمده وبرای ریشه کن ساختن فساد و ربا در جامعه و نجات دادن اموال مردم از چنگال غارتگران جهاد نموده است
ومتقابلا کسانی که با ربا خوران ونزول گیران همراهی نموده ودر اشاعه این بلای خانمان سوز گام بر دارد خود را دیوانه وار در جرگه شیاطین وارد ساخته و فردای قیامت همچون دیوانگان گرفتار عذابهای سخت ودرد ناک الهی خواهد بود.
بر اساس روایات نیز یکی از فلسفه های ترویج و تشویق سنت قرض الحسنه مبارزه وریشه کن ساختن نظام کُشنده ربوی است چنانچه امام رضا (علیه السلام) در فلسفه حرمت ربا میفرماید: «علّة تحريم الرّبا، إنّما نهى اللَّه عزّ و جلّ عنه، لما فيه من فساد الأموال [...] فحظر اللَّه- تبارك و تعالى- على العباد الرّبا، لعلّة فساد الأموال، كما حظر على السّفيه أن يدفع إليه ماله لما يتخوّف عليه من إفساده حتى يؤنس منه رشدا ... و علّة تحريم الرّبا بالنّسيئة، لعلّة ذهاب المعروف، و تلف الأموال، و رغبة النّاس في الرّبح، و تركهم القرض و صنائع المعروف؛ و لما في ذلك من الفساد و الظّلم و فناء الأموال».(37)
خداى بزرگ بدان جهت ربا را نهى كرده، كه مايه تباهى اموال است [....]. اين است كه خداوند متعال ربا را از جهت فسادى كه در اموال پديد مىآورد حرام كرده است، به همان گونه كه دادن مال شخص سفيه را به دست او حرام كرده است، چه در اينجا نيز بيم فاسد شدن مال مىرود، و تا زمانى كه به رشد برسد چنين است؛ و علّت تحريم ربا در تأخير پرداخت بدهى نيز، از بين رفتن معروف و نيكى است، و تلف شدن اموال، و تمايل پيدا كردن مردمان به ربح (بهره)، و ترك وام دادن و به كار نيكو پرداختن؛ و اینها همه سبب فساد است و ظلم و نابودى اموال مردمان.
از این فرمایش حضرت به خوبی میتوان دریافت که یکی از اهداف اصلی ترویج فرهنگ قرض الحسنه مبارزه با مفاسد اقتصادی و ضایع شدن اموال مردم است، فرهنگ قرض الحسنه باید در جامعه زنده و احیا گردد تا سیستم خانمان سوز وجامعه بر انداز ربا و ربا خواری که درست در نقطه مقابل قرض قرار دارد از بین برود و جامعه ای به سوی پیشرفت و تعادل و شکوفایی اقتصاد خواهد رفت که بین مردم آن روحیه ای عطوفت، همکاری، ایثار و احسان حاکم باشد.
در برابر رباخواران ناسپاس و گنهكارکه نه تنها با ترك انفاق و قرض الحسنه و صرف مال در راه نيازمنديهاى عمومى شكر نعمتى كه خداوند به آنها ارزانى داشته به جا نمیآورند بلكه آن را وسيله هر گونه ظلم و ستم و گناه و فساد قرار میدهند و طبيعى است كه چنين كسانى محبوب خدا نخواهند بود ودر دنیا زندگی بی برکت و بدون آرامش را خوهند داشت؛ باید کسانی باشند كه در پرتو ايمان، خود پرستى را ترك گفته و عواطف فطرى خود را زنده كرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و بر پا داشتن نماز، به كمك و حمايت نيازمندان میشتابند و از اين راه از تراكم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتى و به دنبال آن هزار گونه جنايت جلوگيرى میکنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهره مند میشوند.
طبيعى است ديگر عوامل اضطراب و دلهره براى اين دسته به وجود نمیآید خطرى كه در راه سرمايه داران مفت خوار بود و لعن و نفرينهائى كه به دنبال آن نثار آنها میشد براى اين دسته نيست؛ و بالاخره از آرامش كامل برخوردار بوده هيچگونه اضطراب و غمى نخواهند داشت به طور که «لا خوف عليهم و لا هم يحزنون؛ نه ترس واضطرابی دارند و نه حزن وغمی بر آنها مستولی میشوند».(38)
روشن است وقتی نتایج مطلوب و آثار معنوی و مادی بر قرض الحسنه مترتب است که واقعا قرض حسن و وام نیکو باشد زیرا در اسلام علاوه بر حسن فعلی حسن فاعلی نیز لازم است.
مفسرین با استفاده از آیات و روایات ویژگیهایی را برای «قرض حسن» بیان نموده که به طور اختصار در این جا آورده میشود:
ویژگیهای قرض نیکو
2- از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد، چنان كه مىفرمايد «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» آنها ديگران را بر خود مقدم مىدارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند. (40)
3- به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولویتها را در نظر گيرد «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفتهاند. (41)
4- انفاق اگر مكتوم باشد بهتر است «وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است. (42)
5- هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» اى كسانى كه ايمان آوردهايد انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نكنيد. (43)
6- انفاق بايد توأم با اخلاص و خلوص نيت باشد «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مىكنند. (44)
7- آنچه را انفاق مىكند كوچك و كم اهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر» به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر. (45)
8- از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد. (46)
9- هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطهاى ميان خالق و خلق بداند «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ» انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است. (47)
10- و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مىپذيرد «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مىكند. (48)
.....آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است، ولى منحصر به اینها نيست، و با دقت و تامل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مىتوان دست يافت.
ضمنا آنچه گفته شد بعضى از شرائط «واجب» محسوب مىشود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن) كه عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمىبرد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آنها در مورد وامهاى معمولى نيز صادق است، و به اصطلاح از شرائط لازم، يا شرط كمال «قرض الحسنه» مىباشد. (49)
نتایج و پیشنهادات:
با وجود فرهنگ قرض دادن خالصانه و همکاری بی منّت علاوه بر عنایت خداوند و آثار معنوی، اثرات مثبت فراوانی همچون، پررنگ شدن روحیه ای تعامل و همکاری، ایثار و نوع دوستی، افزایش اعتماد به همدیگر، کاهش ناهنجاریها و... را شاهد بود.
از مهمترین آثار ارزشمند قرض الحسنه مبارزه با ربا خواری در جامعه است واصلا میتوان ادعا کرد که نظام اقتصادي اسلام قرضالحسنه را به عنوان يكي از شيوهها و ابزارهاي مؤثر براي ازبین بردن و حد اقل كاهش این بلای خانمان سوز (ربا) در نظر گرفته است.
پس با توجه به وعده های خداوند متعال و تشویقهای معصومین (علیهم السلام) در مورد قرض نیکو و آثار عینی آن در زندگی فردی واجتماع، میطلبد که هر انسان ویا هر نهادی به قدر توان خویش در زنده کردن و رونق بخشیدن هرچه بیشتراین سنت الهی و فرهنگ انسانی تلاش و همت بگمارند تا زمینه ای عنایت بیشتر الهی و اثرات حیات بخش آن فراهم گردد.
پي نوشت ها :
1. لسان العرب، التحقیق و قاموس قران واژه قرض.
2. ابراهیمی محمد حسین، قرض الحسنه، ص 22.
3. هرچند واژه ای قرض الحسنه که در قرآن مجید آمده است دارای یک معای عام یعنی «انفاق» است که می تواندقرض الحسنه هم که نوعی انفاق است در مشمول این عام گردد.
4. مائده/12
5. قاموس واژه ای قرض.
6. قصص/84 ونمل/89.
7. انعام/160
8. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 73
9. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمۀ، ج 9 ص 396
10. تفسیر نمونه، ج 2 ص 225. مکارم شیرازی، ناصر.
11. همان
12. همان
13. حجرات /13
14. نازعات/40
15. بقره/245 وحدید/11.
16. زخرف/32.
17. فاطر/6
18. ذاریات/56.
19. ذاریات/58
20. طلاق/2
21. ارشاد القلوب، مترجم سید هدایت الله مسترحمی ج 2 صص 257،258 و 259.
22. قرض الحسنه، ص 14 به نقل از منستکو، روح القوانین، ص 619.
23. نسا/5
24. حجرات/12
25. سبحانی، جعفر، نظام اخلاقی، ص 124.
26. بقره /276
27. بقره/276
28. تفسیر نمونه، ج 2، ص 370.
29. ترجمه المیزان ج 2، تفسیر آیه 276 بقره
30. وسائل الشیعه، ج 12 ابواب ربا، باب 1، ص 422.
31. قرض الحسنه، ص 14 به نقل ازژان ریو وار، تاریخ بانک وبانکداری، ترجمه شیرین هشترودی، ص 2
32. بقره/275
33. بر گرفته از از تفسیر نمونه ج 2 ص 366 با اندک دخل وتصرف
34. بقره/279
35. بر گرفته از تفسیر نمونه ج 2 ص 375 با اندک دخل وتصرف.
36. همان
37. الحیاه، ج 4 ص 461.
38. بقره 277
39. بقره/267
40. حشر/9
41. بقره/273
42. بقره/271
43. بقره/264
44. بقره/265
45. مدثر/6
46. آل عمران/92
47. حدید/7
48. مائده/27
49. تفسیرنمونه، ج 23، صص 35،36،37.
1- قرآن کریم
2- آرام، احمد، ترجمه الحیاۀ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380 ش.
3- ابراهیمی، محمدحسین، قرض الحسنه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم 1378.
4- ابن منظور، چاپ سوم 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دارصادر
5-سبحانی، جعفر، نظام اخلاقی، قم، موسسه امام صادق (علیه السلام) چاپ دوم 1386.
6-شيخ حر عاملى،1409 وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام ق.
7-علامه مصطفوی،2009 م، التحقیق، لندن، انتشارات علامه مصطفوی.
8-مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انشارات فراهانی. چاپ اول 1360 ش.
9- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم حمید رضا شیخیف قم، دارالحدیث. چاپ دوم 1385.
10- مسترحمى، سيد هدايت الله، ترجمه ارشادالقلوب، تهران، انتشارات مصطفوى، چاپ سوم 1349 ش.
11- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش.
12- موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه
، چاپ اول 1374 ش
/ع