رهاندن انسان از فقدان بصيرت
نويسنده: دكتر محمد جواد سلمان پور
سطحي نگري را مي توان توقف بينش و فهم در دو محور هر امر تلقي نمود. هر امر و واقعه يا مخلوقي در محور حال - گذشته، قسمت ظاهري دارد و بسياري از جهات آن در باطن و پنهان است. - آينده نيمه ي آشكار و قسمت پنهان بسياري دارد.
نديدن نيمه پنهان امور در زمان فعلي و عدم توجه و درك آينده آن و سخن راندن و توقف بر سطح ظاهر اشياء و وقايع و عدم نفوذ در اين دو محور همان سطحي نگري مذموم مي باشد.
ريشه تمامي گناهان، خطاها و سقوط ها از ديدگاه قرآن همين نوع سطحي نگري ها است.
2-1- قرآن و بصيرت بخشي
اساسا يكي از فلسفه هاي نزول قرآن و رسالت پيامبر اسلام (ص) رهانيدن انسان ها از اين نوع فقدان بصيرت ها و سطحي نگري ها بوده است. ديدن آينده دور، حتي تا ابديت بعد از مرگ، از بين نرفتن مثقالي از اعمال خير و شر، نتيجه ابدي استوارسازي سنن زيبا و زشت، توجه به نيات خير و شر و نقش و تأثير ايمان به غيت و صدها آموزه ي ديگر وحياني، همگي در راستاي نفوذ به نيمه پنهان امور مخلوقات، اعمال و پديده هاي انساني و اجتماعي در دو محور حال و آينده و درك آن نيم، پنهان است.
بدون ترديد نيمه ي پنهان امور در زمان حال، به گذشته و حال به آينده اگر بيشتر از نيمه ظاهر در اين دو محور نباشد قطعا كمتر نيست.
مردم بي بصيرت و سطحي نگر، اساسا در ظواهر امور متوقف مي شوند و بر خلاف آموزهاي قرآن دچار تصديق «ما لهم به من علم إلا اتباع الظن» (نساء / 157) و تكذيب باطل و ظني «بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه» (يونس / 39) شده و در نهايت عاجله طلب مي گردند «إن هؤلاء يحبون العاجله و يذرون وراءهم يوما ثقيلا» (انسان / 27). تمام ضرباتي كه مسلمين فردي يا جمعي خورده اند و تمام انحراف ها در تاريخ اسلام، همه به بي بصيرتي و سطحي نگري برخي مسلمين باز مي گردد. در صفين برخي از ياران علي (ع) نتوانستند از ظاهر قرآن بر نيزه شده عبور كنند، همانگونه كه نتوانستند از ظاهر ديانت برخي اشخاص و صحابه كه بعد از پيامبر (ص) به عقب بازگشتند عبور كنند و به نيمه پنهان كفر و شرك يا نفاق آنان برسند.
ريشه ي اصلي فقدان بصيرت، شهوت يا ناتواني در نقد و تحليل درست و بهنگام است. لذا دانستن و علم، تنها نمي تواند انسان را از سطحي نگري و فقدان بصيرت برهاند.
در اين گفتار، ابتدا به طور مختصر نمونه هايي از سطحي نگري كه در قرآن، مستقيم يا غيرمستقيم آمده است، تقديم خوانندگان گرامي مي گردد و سپس به ابعادي از سطحي نگري به عنوان زمينه اي براي بررسي و تأمل اشاره مي شود.
شيطان معيار سجده را به امري سطحي و ظاهري نسبت مي دهد و خمير مايه ي اوليه ي خلقت خود و جسم ظاهري انسان را مطرح مي كند و مي گويد: چون من را از آتش و انسان را از خاك آفريدي و آتش از خاك برتر است، پس من برترم و براي سجده شدن لايق تر از آدم هستم. اين در حالي است كه علت فرمان سجده بر آدم ربطي به امر ظاهري جسم آدم نداشت، بلكه امري بود در محور باطني آدم، در زمان حال كه از تعليم اسماء «و علم ءادم الاسماء كلها» (بقره / 31) و نفخه دم «فأذا سويته و نفخت فيه من روحي» (ص/ 72) و نشئه ديگر انسان «ثم أنشأناه خلقا آخر» (مؤمنون/ 14) و در محور «فكان قاب قوسين أو آدني» (نجم/ 9) آدم در زمان آينده ريشه مي گرفت.
گويا شيطان نيمه پنهان آدم در زمان حال و ربوبي شدن او را در زمان آينده نمي ديد. البته اين سطحي نگري شيطان، آگاهانه و اختياري بود كه ريشه در عناد و لجاج او داشت. اين سطحي نگري شيطان كه از خواص موجودات و خواص ملائك بود آغاز تمام خداگريزي ها و فسادها در عالم شد.
خداوند يكي از فلسفه هاي مهم عبادات را، راه يابي به باطن نعمت ها و استعدادهاي نهفته در درون آن ها، كه بهشت اخروي را براي انسان به ارمغان مي آورند قرار داده است «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يديد ليطهركم و ليتم نعمته» (مائده/ 6)
3- اغواگري شيطان از راه سطحي نگري
روش مهم شيطان در فريب انسان ها زينت دادن زشتي ها براي انسان است. وقتي انسان بر سطح توقف كرد ديگر نمي تواند باطن امور زشت و زينت داده شده هاي شيطان را بيابد و درك كند و در نتيجه دچار اغواي شيطان مي شود «قال رب بما أغويتني لا زينن لهم في الأرض و لا غوينهم أجمعين» (حجر/ 39).
در حقيقت سطحي نگري، پهن شدن در بيابان گمان و وهم است و محدود كردن خود در كوچه اي كه از دو ديوار تصديق عالمانه و تكذيب عالمانه درست شده، از عمق انديشي و عمق نگري مطلوب قرآن و همان صراط مستقيم و راه بصيرت است.
البته در قرآن نمونه هاي متعدد سطحي نگري و راه ها و توصيه هاي زيادي براي فرار از سطحي نگري و رجوع به عمق انديشي و بصيرت مندي بيان شده كه در اين مختصر نمي گنجد.
تمام گرفتاري ها و سقوط انسانيت، در چاه ويل شهوات در غرب در همين سطحي نگري علوم انساني ريشه دارد. در آنجا به جاي يك سامري صدها سامري و به جاي يك گوساله، هزاران گوساله وجود دارد.
در ادامه گفتار به مباحث و ابعاد مختلف سطحي نگري اشاره مي گردد. در واقع آنچه در پي مي آيد، چهارچوب يك سير مطالعاتي و پژوهشي در اين موضوع است.
سطحي نگري در روضه و گريه بر مصائب ائمه اطهار (ع)، موجب تلقي يك نوع ضعف در برخي از نخبگان مسلمان شده است.
سطحي نگري در مقولات اخلاقي، مانند: دروغ، غيبت و اكتفا به نهي سطحي از آنها موجب دل زدگي از اين نصيحت ها شده است.
سطحي نگري در حوزه ي مسائل سياسي، مردم و نخبگان را از مسائل سياسي به معني صحيح كلمه دور نموده است.
در مقوله ي معيشت و اقتصاد، موجب شده به منافع آني و پرواز يك شبه انديشه كنند و به سود اندك، ولي مستمر قانع نباشند و يا موجب شده كه همه تقصيرها به گردن يك عامل مثلا دولت انداخته شود.
در مقوله ي تنوع طلبي و شادي، سطحي نگري موجب شده شادي و تنوع در غفلت و خنده و روابط دو جنس مخالف محصور شود.
1- سطحي شدن فرهنگ و ترويج فرهنگ سطحي نگري
2- بي پاسخ ماندن نيازهاي واقعي
3- بحران در تعامل با دين و امور معنادار و باطني
4- رويكرد به باطن گرائي سطحي و عرفان هاي كاذب
5- شكاف بين نخبگان و عموم مردم يا تنزل نخبگان به عوام
1- خلط فكر با اوهام و خيالات
2- عوام زدگي نخبگان
3- رسانه اي و عمومي شدن اصل موضوع تخصصي و ابعاد تخصصي موضوعات
4- محفوظ دانستن حق اظهار نظر در هر موضوع تخصصي، توسط عموم مردم
5- تحقيقات كم مايه، و ارائه نكات نازل پيرامون دين
6- رسوخ علوم انساني غربي
1- دم دستي شدن يك موضوع مهم ديني.
2- بسندگي به شعار در موضوعات مهم اعتقادي.
3- مقطعي شدن بررسي ها و حساسيت ها در موضوعات مهم اعتقادي.
4- انفعالي عمل كردن نسبت به موضوعات مهم.
5- اسير شدن مطالعات، بررسي ها و تبليغات در دام شبهات صهيونيسم ساخته.
6- اكتفا و تكيه بر اولين خطورات ذهني در موضوعات و مسائل.
7- جزم انديشي و مطلق انگاري.
8- اكتفا به نيازهاي دم دستي و فراموشي نيازهاي اساسي.
آنچه گذشت، نشان مي دهد كه بصيرت و دوري از سطحي نگري در شرايط امروز بسيار ضروري است. آنچه بعد از انتخابات 88 در ايران گذشت، گوياي سطحي نگري نخبگان فتنه ساز يا فتنه انگيز بود كه آگاهانه و يا ناآگاهانه سرمايه عظيم معنوي مشاركت بالاي 80 درصدي مردم را، از مردم و كشور ايران، براي تعامل با دنيا و الگوسازي انتخابات گرفتند يا حداقل كم كارآمد كردند.
ارائه راه حل هاي متعدد براي برون رفت از آن وضع، خدشه در مهندسي انتخابات، خدشه در اصل انتخابات توسط برخي از نخبگان، همه از سطحي نگري ناشي مي گرديد كه براي تاريخ مسلمانان مي تواند آينه عبرت ارزشمندي باشد. درست مانند قرآن بر نيزه در صفين يا جنگ جمل.
منبع: ماهنامه ايحاء شماره 1
نديدن نيمه پنهان امور در زمان فعلي و عدم توجه و درك آينده آن و سخن راندن و توقف بر سطح ظاهر اشياء و وقايع و عدم نفوذ در اين دو محور همان سطحي نگري مذموم مي باشد.
ريشه تمامي گناهان، خطاها و سقوط ها از ديدگاه قرآن همين نوع سطحي نگري ها است.
2-1- قرآن و بصيرت بخشي
اساسا يكي از فلسفه هاي نزول قرآن و رسالت پيامبر اسلام (ص) رهانيدن انسان ها از اين نوع فقدان بصيرت ها و سطحي نگري ها بوده است. ديدن آينده دور، حتي تا ابديت بعد از مرگ، از بين نرفتن مثقالي از اعمال خير و شر، نتيجه ابدي استوارسازي سنن زيبا و زشت، توجه به نيات خير و شر و نقش و تأثير ايمان به غيت و صدها آموزه ي ديگر وحياني، همگي در راستاي نفوذ به نيمه پنهان امور مخلوقات، اعمال و پديده هاي انساني و اجتماعي در دو محور حال و آينده و درك آن نيم، پنهان است.
بدون ترديد نيمه ي پنهان امور در زمان حال، به گذشته و حال به آينده اگر بيشتر از نيمه ظاهر در اين دو محور نباشد قطعا كمتر نيست.
مردم بي بصيرت و سطحي نگر، اساسا در ظواهر امور متوقف مي شوند و بر خلاف آموزهاي قرآن دچار تصديق «ما لهم به من علم إلا اتباع الظن» (نساء / 157) و تكذيب باطل و ظني «بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه» (يونس / 39) شده و در نهايت عاجله طلب مي گردند «إن هؤلاء يحبون العاجله و يذرون وراءهم يوما ثقيلا» (انسان / 27). تمام ضرباتي كه مسلمين فردي يا جمعي خورده اند و تمام انحراف ها در تاريخ اسلام، همه به بي بصيرتي و سطحي نگري برخي مسلمين باز مي گردد. در صفين برخي از ياران علي (ع) نتوانستند از ظاهر قرآن بر نيزه شده عبور كنند، همانگونه كه نتوانستند از ظاهر ديانت برخي اشخاص و صحابه كه بعد از پيامبر (ص) به عقب بازگشتند عبور كنند و به نيمه پنهان كفر و شرك يا نفاق آنان برسند.
ريشه ي اصلي فقدان بصيرت، شهوت يا ناتواني در نقد و تحليل درست و بهنگام است. لذا دانستن و علم، تنها نمي تواند انسان را از سطحي نگري و فقدان بصيرت برهاند.
1- نمونه هايي از فقدان بصيرت و سطحي نگري در قرآن
در اين گفتار، ابتدا به طور مختصر نمونه هايي از سطحي نگري كه در قرآن، مستقيم يا غيرمستقيم آمده است، تقديم خوانندگان گرامي مي گردد و سپس به ابعادي از سطحي نگري به عنوان زمينه اي براي بررسي و تأمل اشاره مي شود.
1-2- اولين سطحي نگري
شيطان معيار سجده را به امري سطحي و ظاهري نسبت مي دهد و خمير مايه ي اوليه ي خلقت خود و جسم ظاهري انسان را مطرح مي كند و مي گويد: چون من را از آتش و انسان را از خاك آفريدي و آتش از خاك برتر است، پس من برترم و براي سجده شدن لايق تر از آدم هستم. اين در حالي است كه علت فرمان سجده بر آدم ربطي به امر ظاهري جسم آدم نداشت، بلكه امري بود در محور باطني آدم، در زمان حال كه از تعليم اسماء «و علم ءادم الاسماء كلها» (بقره / 31) و نفخه دم «فأذا سويته و نفخت فيه من روحي» (ص/ 72) و نشئه ديگر انسان «ثم أنشأناه خلقا آخر» (مؤمنون/ 14) و در محور «فكان قاب قوسين أو آدني» (نجم/ 9) آدم در زمان آينده ريشه مي گرفت.
گويا شيطان نيمه پنهان آدم در زمان حال و ربوبي شدن او را در زمان آينده نمي ديد. البته اين سطحي نگري شيطان، آگاهانه و اختياري بود كه ريشه در عناد و لجاج او داشت. اين سطحي نگري شيطان كه از خواص موجودات و خواص ملائك بود آغاز تمام خداگريزي ها و فسادها در عالم شد.
2- 2- عاجله جوئي حاصل فقدان بصيرت
خداوند يكي از فلسفه هاي مهم عبادات را، راه يابي به باطن نعمت ها و استعدادهاي نهفته در درون آن ها، كه بهشت اخروي را براي انسان به ارمغان مي آورند قرار داده است «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يديد ليطهركم و ليتم نعمته» (مائده/ 6)
3-2- گوساله ي سامري نتيجه ي سطحي نگري
3- اغواگري شيطان از راه سطحي نگري
روش مهم شيطان در فريب انسان ها زينت دادن زشتي ها براي انسان است. وقتي انسان بر سطح توقف كرد ديگر نمي تواند باطن امور زشت و زينت داده شده هاي شيطان را بيابد و درك كند و در نتيجه دچار اغواي شيطان مي شود «قال رب بما أغويتني لا زينن لهم في الأرض و لا غوينهم أجمعين» (حجر/ 39).
4- تلاش قرآن براي پرهيز دادن انسان ها از سطحي نگري
1-4- ايمان به غيب گريز از سطحي نگري
2-4- تصديق و تكذيب عالمانه خودداري از سطحي نگري
در حقيقت سطحي نگري، پهن شدن در بيابان گمان و وهم است و محدود كردن خود در كوچه اي كه از دو ديوار تصديق عالمانه و تكذيب عالمانه درست شده، از عمق انديشي و عمق نگري مطلوب قرآن و همان صراط مستقيم و راه بصيرت است.
3-4- اخذ به قوت معارف، لازمه ي دوري از سطحي نگري
البته در قرآن نمونه هاي متعدد سطحي نگري و راه ها و توصيه هاي زيادي براي فرار از سطحي نگري و رجوع به عمق انديشي و بصيرت مندي بيان شده كه در اين مختصر نمي گنجد.
4- علوم انساني غربي در دام سطحي نگري
تمام گرفتاري ها و سقوط انسانيت، در چاه ويل شهوات در غرب در همين سطحي نگري علوم انساني ريشه دارد. در آنجا به جاي يك سامري صدها سامري و به جاي يك گوساله، هزاران گوساله وجود دارد.
در ادامه گفتار به مباحث و ابعاد مختلف سطحي نگري اشاره مي گردد. در واقع آنچه در پي مي آيد، چهارچوب يك سير مطالعاتي و پژوهشي در اين موضوع است.
5- ابعاد ديگر سطحي نگري
1-5- حوزه هاي سطحي نگري
سطحي نگري در روضه و گريه بر مصائب ائمه اطهار (ع)، موجب تلقي يك نوع ضعف در برخي از نخبگان مسلمان شده است.
سطحي نگري در مقولات اخلاقي، مانند: دروغ، غيبت و اكتفا به نهي سطحي از آنها موجب دل زدگي از اين نصيحت ها شده است.
سطحي نگري در حوزه ي مسائل سياسي، مردم و نخبگان را از مسائل سياسي به معني صحيح كلمه دور نموده است.
در مقوله ي معيشت و اقتصاد، موجب شده به منافع آني و پرواز يك شبه انديشه كنند و به سود اندك، ولي مستمر قانع نباشند و يا موجب شده كه همه تقصيرها به گردن يك عامل مثلا دولت انداخته شود.
در مقوله ي تنوع طلبي و شادي، سطحي نگري موجب شده شادي و تنوع در غفلت و خنده و روابط دو جنس مخالف محصور شود.
2-5- آثار سطحي نگري
1- سطحي شدن فرهنگ و ترويج فرهنگ سطحي نگري
2- بي پاسخ ماندن نيازهاي واقعي
3- بحران در تعامل با دين و امور معنادار و باطني
4- رويكرد به باطن گرائي سطحي و عرفان هاي كاذب
5- شكاف بين نخبگان و عموم مردم يا تنزل نخبگان به عوام
3-5- علت سطحي نگري
1- خلط فكر با اوهام و خيالات
2- عوام زدگي نخبگان
3- رسانه اي و عمومي شدن اصل موضوع تخصصي و ابعاد تخصصي موضوعات
4- محفوظ دانستن حق اظهار نظر در هر موضوع تخصصي، توسط عموم مردم
5- تحقيقات كم مايه، و ارائه نكات نازل پيرامون دين
6- رسوخ علوم انساني غربي
4-5- علائم سطحي نگري
1- دم دستي شدن يك موضوع مهم ديني.
2- بسندگي به شعار در موضوعات مهم اعتقادي.
3- مقطعي شدن بررسي ها و حساسيت ها در موضوعات مهم اعتقادي.
4- انفعالي عمل كردن نسبت به موضوعات مهم.
5- اسير شدن مطالعات، بررسي ها و تبليغات در دام شبهات صهيونيسم ساخته.
6- اكتفا و تكيه بر اولين خطورات ذهني در موضوعات و مسائل.
7- جزم انديشي و مطلق انگاري.
8- اكتفا به نيازهاي دم دستي و فراموشي نيازهاي اساسي.
آنچه گذشت، نشان مي دهد كه بصيرت و دوري از سطحي نگري در شرايط امروز بسيار ضروري است. آنچه بعد از انتخابات 88 در ايران گذشت، گوياي سطحي نگري نخبگان فتنه ساز يا فتنه انگيز بود كه آگاهانه و يا ناآگاهانه سرمايه عظيم معنوي مشاركت بالاي 80 درصدي مردم را، از مردم و كشور ايران، براي تعامل با دنيا و الگوسازي انتخابات گرفتند يا حداقل كم كارآمد كردند.
ارائه راه حل هاي متعدد براي برون رفت از آن وضع، خدشه در مهندسي انتخابات، خدشه در اصل انتخابات توسط برخي از نخبگان، همه از سطحي نگري ناشي مي گرديد كه براي تاريخ مسلمانان مي تواند آينه عبرت ارزشمندي باشد. درست مانند قرآن بر نيزه در صفين يا جنگ جمل.
منبع: ماهنامه ايحاء شماره 1