جوامع نكوهيده در نهج البلاغه (3)

«به خدا كه، برسركار بمانند تا حرامي از خداي را نگذارند جز آنكه آن را حلال شمارند و پيماني استوار نماند جز آنكه آن را بگسلانند، و خانه اي در دهستان و خيمه اي در بيابان نبود جز آن كه ستم بدان رسد و ويرانش...
دوشنبه، 15 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوامع نكوهيده در نهج البلاغه (3)

جوامع نكوهيده در نهج البلاغه (3)
جوامع نكوهيده در نهج البلاغه (3)


 

نويسنده: دكتر غلامحسين اورعي




 

4- ويژگي هاي منفي جامعه هاي آينده
 

«به خدا كه، برسركار بمانند تا حرامي از خداي را نگذارند جز آنكه آن را حلال شمارند و پيماني استوار نماند جز آنكه آن را بگسلانند، و خانه اي در دهستان و خيمه اي در بيابان نبود جز آن كه ستم بدان رسد و ويرانش گرداند، و بدرفتاري شان مردم آنجا را بگريزاند. تا آنجا كه دو دسته بگريند: دسته اي براي دين خود كه از دست داده اند و دسته اي براي دنياي خويش كه بدان نرسيده اند و ياري يكي ديگري را چون ياري بنده باشد به مولا، اگر حاضر است راه او پويد و اگر غايب است بد او گويد، و تا آنكه هر كس گمان وي به پروردگار نيكوتر بود، رنج او در آن بلا بيشتر بود. پس اگر پروردگار شما را عافيتي داد بپذيريد، و اگر به بلايي مبتلا ساخت، شكيبايي پيش گيريد كه عاقبت از آن پرهيزگاران است.» (1)
«و زودا كه پس از من بر شما روزگاري آيد، كه چيزي از حق پنهانتر نباشد و از باطل آشكارتر. و از دروغ بستن بر خدا و رسول او بيشتر. و نزد مردم آن زمان كالايي زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را چنانكه بايد بخوانند و نه پرسودتر از قرآن، اگر معني كلماتش را برگردانند و در شهرها چيزي از معروف ناشناخته تر نباشد و شناخته تر از منكر. حاملان كتاب خدا آن را واگذارند، و حافظانش آن را به فراموشي بسپارند. پس در آن روزگار قرآن و قرآنيان از جمع مردمان دورند، و رانده و مهجور. هر دو باهم در يك راه روانند و ميان مردم پناهي ندارند. پس در اين زمان قرآن و قرآنيان ميان مردمند و نه با ايشان. چه، گمراهي و رستگاري سازوار نيايند، هرچند باهم دريكجا بپايند. پس آن مردم در جدايي متفقند، و از جمع گريزان. گويي آنان پيشواي قرآن اند نه قرآن پيشواي آنان. پس، جز نامي از قرآن نزد شما نماند، و نشناسد جز خط و نوشته آن و از اين پيش چه كيفر كه بر نيكوكاران نراندند، و سخن راستشان را دروغ بر خدا خواندند، و كار نيك را پاداش بد دادند. همانا آنان كه پيش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهاي دراز كه در سر داشتند، و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمي داشتند، تا موعود بر آنان درآمد، موعودي كه با آمدنش عذري نپذيرد، و توبه را به حساب نگيرند و به همراه آن بلا و سختي بارگشايد، و هنگام كيفر و عقوبت آيد.» (2)
«رشته تافته دين گسسته گردد و نشانه هاي راه راست پوشيده، و چشمه حكمت خشك و خوشيده. ستمكاران در آن فتنه به سخن آيند و بيابان نشينان را با سوهان ستم بسايند و با سينه مركب جور خرد نمايند. تكروان از غبار آن فتنه تباه گردند و سواران- قدرت- درونش به هلاكت رسند. با قضاي ناگوار درآيد، خون دوشد و خون پالايد. در نشان دين رخنه افكند، و يقين استوار را بشكند. زيركان از آن فتنه بگريزند و پليدان به سرو سامان دادن كارش برخيزند. با رعد و برقي است بسيار، و آماده كارزار. پيوند خويشاوندي در آن، بريده باشد و مردم از اسلام جدا گرديده. آن كه از آن فتنه به كنار است از آسيبش بيمار است، و آن كه خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند.» «پس فتنه سر برآرد. سخت لرزاننده، درهم كوبنده، و خوان خوان رونده. در آن فتنه دلها پس از پايداري دودلي پذيرند، و مرداني كه سلامت مانده بودند، گمراهي پيش گيرند. به هنگام هجوم آن، هوا و هوس ها گونه گون بود و بسيار، و به وقت پديد شدن آن، راي درست به نادرست آميخته گردد- و شناختن آن دشوار. كسي را كه بدان نزديك شود، بشكند و دو تا كند، و كسي را كه در آن بكوشد، خرد سازد و از هم جدا كند.» (3)
«روزگاري كه پاداش بخشش گيرنده از دهنده بيشتر بود- چه او ستاند تا زنده ماند، و اين دهد اما حلال را از حرام نداند- آن هنگامي است كه مست شويد اما نه از مي خوارگي، بلكه از تن آسائي و فراخي زندگي، و سوگند خوريد نه از روي بي اختياري، و دروغ گوييد نه از روي ناچاري.
آن هنگامي است كه بلا شما را چنان گزد كه دوش شتر را از پالان آسيب رسد. اين رنج چه دير ياز است و اين اميد چه دور و دراز.» (4)
جز با انصاف را ناتوان ندانند. در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند و بر پيوند با خويشاوند منت گذارند، و عبادت را وسيلت بزرگي فروختن بر مردم انگارند. در چنين هنگام كار حكمراني با مشورت زنان بود، و اميربودن از آن كودكان و تدبير با خواجگان.» (5)
«بَدان در آن روزگار بلندمقدار شوند و نيكوان خوار، و خريد و فروخت كنند با درماندگان به ناچار. و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: با درماندگان معاملت مكنيد از روي اضطرار.» (6)
«... مردم را روزگاري رسد كه در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن در آن روزگار بناي مسجدهاي آنان از بنيان آبادان است و از رستگاري ويران. ساكنان و سازندگان آن مسجدها بدترين مردم زمينند، فتنه از آنان خيزد و خطابه آنان در آويزد. آن كه از فتنه به كنار ماند بدان بازش گردانند، و آن كه از آن پس افتد به سويش برانند.» (7)
«خواهش نفساني را به هدايت آسماني بازگرداند، و آن هنگامي است كه مردم رستگاري را تابع هوا ساخته اند، و رأي آنها را پيرو قرآن نمايد و آن هنگامي است كه قرآن را تابع راي خود كرده اند. تا آنكه آتش جنگ ميان شما افروخته گردد- و از شرار آن همه چيز سوخته چون شمشير خشمگين- دندان نمايد- و چون ماده شتري از اين سو و آن سو آيد- پستانها پر از شير، و مكيدن آن شيرين، اما پايان آن تلخ و زهرآگين.
آگاه باشيد كه فردا- و كه داند كه فردا چه پيش آرد- فرمانروايي، كه از اين طايفه- امويان- نيست، عاملان حكومت را به جرم كردار زشتشان بگيرد و عذري از آنان نپذيرد- زمين گنجينه هاي خود را برون اندازد، و كليدهاي خويش از در آشتي تسليم او سازد، پس روش عادلانه را به شما بنمايد و آنچه از كتاب و سنت مرده است، زنده فرمايد.» (8)

ويژگيهاي مردم در زمان فتنه ها
 

- پيشگويي علي عليه السلام
1- بدعت در دين، 2- مغرور كردن مردم به نام اسلام، 3- حلال از حرام شناخته نشود، 4- سخت شدن كسب درآمد حلال، 5- آساني بدست آوردن درآمد حرام، 6- آميخته شدن راي درست و نادرست، 7- دشواري تشخيص راي درست از نادرست، 8- چيره شدن ترديد بر دلها، 9- مردم از درآمد حرام انفاق كنند، 10- پاداش بخشش گيرنده بيش از بخشش دهنده است، 11- سوگند نا به جا خوردن، 12- دروغ گفتن، 13- گمنامي مؤمنان واقعي، 14- خوارشدن افراد نيك، 15- بلند مقدار شدن افراد ناشايست، 16- باور نداشتن سخنان درست نيكوكاران، 17- كيفردادن نيكوكاران، 18- ناتوان خواندن با انصافان، 19- خوش طبع خواندن بدكاران، 20- ارج نهادن سخن چينان، 21- منت گذاشتن بر روابط خويشاوندي، 22- بريده شدن پيوند با خويشاوندان، 23- خودپسندي و تعصب و غرور، 24- شيوع قتل و خونريزي، 25- اميربودن كودكان،26 - حكمراني با مشورت زنان، 27- حلال شمردن حرام الهي، 28- رواج پيمان شكني، 29- گسترش ستم به خانه ها، 30- نارضايي شديد ديندار به خاطر از دست دادن دين، 31- نارضايي شديد دنيا خواهان به خاطر بدست نياوردن دنيا، 32- ياري غيرصميمانه به ديگري، 33- گسسته شدن رشته دين، 34- جدا شدن مردم از اسلام، 35- از اسلام جز نامي باقي نماند، 36- دروغ بستن بر خدا و پيامبر، 37- تفسير به راي قرآن، 38- فراموشي كتاب خدا از سوي حافظانش، 39- واگذاشتن كتاب خدا از سوي حاملانش، 40- مهجور شدن قرآن و قرآنيان، 41- زيانبار شمردن قرآن، 42- عبادت وسيله بزرگي فروختن بر مردم است، 43- سازندگان مساجد بدترين مردم اند، 44- از سازندگان مساجد فتنه ها خيزد، 45- بناي مساجد آباد، 46- مساجد از جنبه رستگاري ويران است، 47- پنهاني حق، 48- پنهاني نشانه هاي راست، 49- آشكاري باطل، 50- ناشناختگي معروف، 51- رواج منكر، 52- گمراهي مردم، 53- در جدايي متفقند، و از جمع گريزان.

سخن پاياني
 

در مجموع و به اختصار مي توان ويژگي هاي نكوهيده جوامع سرزنش شده در كلام علي بن ابيطالب عليه السلام را در چند مشخصه كلي جاي داد:
در بعد ذهني و فرهنگي: خداناباوري و ضعف شديد باور به مبدا و معاد و هدايتگري رسولان الهي.
در بعد تعاملات اجتماعي: رواج تعاملات سرد نابرابر مانند فريبكاري و سرقت و ... و فقدان روابط صميمانه و ديگر دوستانه.
در بعد عاطفه جمعي: ضعف شديد همبستگي اجتماعي و بي اعتمادي اجتماعي.
در بعد تمايزات پايگاهي: رواج ستم و پذيرفته نبودن تمايزها و نيز كژكاركردي بودن تمايزات و توزيع امتيازات.

پي نوشت ها :
 

1- خطبه 98، ص 90.
2- خطبه 147؛ ص 143.
3- خطبه 151؛ ص 148.
4- خطبه 187؛ ص 204.
5- حكمت 102؛ ص 377.
6- حكمت 468؛ ص444.
7- حكمت 369؛ ص 426.
8- خطبه 138؛ ص 135.
 

منبع: نشريه النهج شماره 15-16



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط