تفکرات انطباق ناپذير و رفتارهاي منفي (3)
راه هاي مقابله با تفکرات منفي
تخريب يا مبارزه با عقايد و باورهاي غلط
ما در دنيايي زندگي مي کنيم که يادگيري ما مبتني بر تجربه هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمي دانيم و نمي توانيم رفتار خوب و بد را از يکديگر جدا کنيم. والدين، بستگان نزديک، رسانه هاي ملي و ... باعث مي شوند ما چيزهايي ياد بگيريم. همين راه نيز درست است؛ اما اين نکته را بايد بدانيم که اين گونه يادگيري براي شروع آموزش خوب است، ولي چنانچه افراد در نوجواني، جواني و بزرگسالي نيز همچنان از ديگران باورها و عقايد خود را بگيرند، مسلماً راه مطلوبي را نپيموده اند؛ ما در کودکي توان انجام قضاوت سنجيده و پخته را نداشتيم، اما در دوران جواني و بزرگ سالي از تجربه هايي برخورداريم که مناسب است شخصاً اقدام کنيم و عقايد مطلوب را برگزينيم. برخي اوقات، ما عقيده اي را بيان مي کنيم که ريشه در کودکي ما دارد و آن را اکنون نيز حفظ کرده ايم؛ در حالي که مناسب ما نيست. بياييم به جاي اينکه انتخاب ها و تصميم هاي خود را به محور و معياري خارجي که بر ما تحميل شده است نسبت دهيم، به نظر اخلاقي و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهيم و آن باور قبلي را تخريب کنيم.
مقايسه ي باورهاي معقول و نامعقول، و انتخاب باورهاي معقول
ب) باور نامعقول: من هرگز نبايد اشتباه کنم.
الف) باور معقول: هيچ کس کامل نيست. من مي توانم بپذيريم که ديگران نيز اشتباه مي کنند.
ب) باور نامعقول: ديگران نبايد اشتباه کنند.
الف) باور معقول: لزومي ندارد که ديگران مطابق انتظارات من عمل کنند.
ب) باور نامعقول: ديگران بايد مطابق انتظارات من عمل کنند.
الف) باور معقول: هر کس بايد به دارايي ها، توانايي ها و امکانات خود نگاه کند و مطابق آنها زندگي خود را شکل دهد.
ب) باور نامعقول: سطح زندگي همه بايد يکسان باشد. چرا ديگران دارند و ما نداريم؟
الف) باور معقول: انسان زماني خوشحال و زماني ناراحت است.
ب) باور نامعقول: من هميشه بايد خوشحال باشم. چرا ديگران خوشحال اندو من نيستم؟
بنابراين، ما مي توانيم از يک سري حالت هايي که ريشه در يک باور نامعقول دارد، دوري کنيم و از اين طريق به خوش گماني روي آوريم.
مقايسه هاي خوش بينانه و پرهيز از مقايسه هاي بدبينانه
مقايسه ي خوش بينانه به معناي قدر دانستن روابط خود با ديگران و متقاعد ساختن خود مبني بر اين است که به مرور زمان، روابط ما در زندگي بهتر خواهد شد. (2)
يکي از عواملي که موجب مي شود تا افراد از موقعيت اقتصادي خانوادگي خود احساس رضايت کنند و با کمبودهاي احتمالي به گونه اي مطلوب کنار بيايند، مقايسه ي موقعيت اقتصادي خود با کساني است که به لحاظ ويژگي هاي مالي با مشکلاتي به مراتب بيشتر دست و پنجه نرم مي کنند. اين مقايسه، زمينه ي رضايت از موقعيت اقتصادي فعلي و پرهيز از بلندپروازي ها را فراهم مي کند.
در منابع ديني نيز به اين مقايسه ي خوش بينانه به منزله ي راهي براي رضايتمندي از وضعيت اقتصادي اشاره شده است. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: «انظر الي من هو دونک في المقدوره ... فان ذلک اقنع لک بما قسم الله لک»؛ (3) از نظر امکانات، به کسي بنگر که فروتر از توست ...، زيرا اين امر تو را به روزي مقدر از جانب خداوند قانع تر مي سازد.
به همين دليل، در روايات ما به هم نشيني با فقيران سفارش شده و به منزله ي راهي براي شکر و قناعت، بر آن تأکيد شد است. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: با فقرا هم نشيني کن تا شکرت فزوني يابد. (4)
همان گونه که مقايسه ي نقاط مثبت زندگي زناشويي خود را با افرادي که از مشکلات اقتصادي رنج مي برند، موجب احساس رضايتمندي از موقعيت اقتصادي مي شود و به شکر و قناعت مي انجامد، مقايسه هاي بدبينانه که در آن فرد، نقاط ضعف اقتصادي زندگي خود را با نقاط قوت ديگران از جهت اقتصادي بسنجد، عامل ناخشنودي از موقعيت زناشويي خود مي شود و به حرص و فاصله گرفتن از قناعت مي انجامد. بر اين اساس، پرهيز از مقايسه هاي بدبينانه مهارتي مؤثر در قانع سازي خويش به زندگي زناشويي و حفظ روحيه ي شکرگزاري شمرده مي شود. با توجه به اين نکته، در منابع ديني به پرهيز از مقايسه ي خود با افرادي که به لحاظ اقتصادي برتر شمرده مي شوند، امر شده است. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: به افرادي که از نظر امکانات مادي از تو برترند، نگاه نکن؛ زيرا اين امر تو را به آنچه از سوي خدا برايت مقدر شده است، قانع تر خواهد ساخت. (5) شايد از همين روست که هم نشيني با ثروتمندان هم نشين ناپسند دانسته شده است. (6) امام باقر (عليه السلام) نيز در تحليل اين موضوع به مردي فرمودند: با ثروتمندان هم نشين مباش؛ چون هنگامي که بنده اي در کنار آنان مي نشيند، خود را مشمول نعمت خداوند مي داند؛ اما از کنار آنان برنمي خيزد تا اينکه مي پندارد خداوند هيچ نعمتي به او نداده است. (7)
براي آنکه از اين آفت مصون بمانيم، يکي از راه هاي مؤثر آن است که ارتباط خود را با دنياطلبان و شيفتگان دنيا به کمترين حد رسانيم و از اين راه، زمينه ي تفکر منفي و چشم و هم چشمي را نيز از بين ببريم. خداوند متعال پيامبر خود را از اين که چشم به نعمت هاي زودگذر مادي ديگران بيافکند، بر حذر داشته و فرموده است:
و هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي که به گروهايي از آنها داده ايم، ميافکن که اينها شکوفه هاي زندگي دنياست. (8) لازمه ي نگاه نکردن به زرق و برق زندگي ديگران، کم کردن ارتباط است؛ زيرا نمي توان وارد دريا شد، ولي پا را از خيس شدن حفظ کرد.
در نظر داشتن الگوها و سرمشق هايي که قناعت را سرلوحه ي زندگي خويش قرار داده اند و با وجود توانايي برخورداري از زندگي مرفّه، رسيدن به ارزش هاي معنوي را در اولويت نهاده اند و از امکانات بسياري که در اختيار داشته، به مقدار ضرورت بسنده کرده و بقيه را به نيازمندان بخشيده اند، مهارت ديگري است که روحيه ي قناعت را تقويت و در بحبوحه ي سختي هاي معيشتي، فرد را از ناشکيبايي باز مي دارد.
امام علي (عليه السلام) در نامه اي به عثمان بن حنيف انصاري، فرماندار بصره، که در مهماني يکي از ثروتمندان بصره شرکت کرده بود، فرمودند: آگاه باش! هر مأمومي امام و پيشوايي دارد که بايد به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گيرد. بدان امام شما به همين دو جامه ي کهنه، و از غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باش! شما توانايي آن را نداريد که چنين باشيد، اما مرا با ورع، تلاش، عفت، پاکي و پيمودن راه درست ياري دهيد. (9)
با چنين تفکري و پيروي از چنين الگوهايي، مي توانيم راهي را براي سازگاري بيشتر در زندگي فراهم کنيم.
هر کسي بايد به زندگي افراد پايين تر از خود چشم دوزد و به ديدار آن ها برود. اين رفتار افزون بر پيش گيري از چشم و هم چشمي، روحيه ي والاي شکر و رضايت از زندگي را در ميان انسان ها ايجاد و تقويت مي کند.
ار خسي افتدت به ديده منال
سوي آن کس نگر که نابيناست
حضرت علي (عليه السلام) در نامه اي به حارث همداني مي فرمايند: «به کساني که بر آنان برتري داري، بسيار نظر کن که اين از موجبات شکرگزاري است». (10)
و نيز امام صادق (عليه السلام) آثار اين شيوه را چنين تبيين فرموده اند: «همواره به کسي نظر کن که بهره اش از نعمت هاي خداوند کمتر از توست تا شکر نعمت هاي موجود را به جاي آوري و براي افزايش نعمت خداوند شايسته باشي و قرارگاه عطيه ي الهي گردي». (11)
سعدي مي گويد:
هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نکشيدم، مگر وقتي که پايم برهنه بود و استطاعت پاي پوشي نداشتم تا به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. يکي را ديدم که پاي نداشت! سپاس نعمت حق به جاي آوردم و بر بي کفشي صبر کردم. (12)
ممکن است کسي بگويد: اين گونه به مسائل زندگي نگريستن، انسان را از پيشرفت باز مي دارد و همواره انسان را در حالتي ايستا و ساکن نگه مي دارد؛ چرا که به بالاتر از خود نگاه نمي کند تا بخواهد رشد کند و در نتيجه، از کمال باز مي ماند. در پاسخ اين سخن بايد گفت: حرکت به سوي رشد و پيشرفت، به ويژه براي آسايش جامعه ي اسلامي وظيفه ي هر مسلمان است، اما براي رسيدن به کمال، ضرورت ندارد به تفکر منفي و چشم و هم چشمي باشد. استفاده از بيشترين ظرفيت وجودي که خداوند در انسان قرار داده است و انگيزه هاي مثبت ديگر، رضايتمندي پايدارتري را به دنبال دارد که با سازگاري در زندگي نيز همراه است.
پي نوشت ها :
* استاديار دانشگاه کاشان.
1. گلدارديويد، مفاهيم بنيادي و مباحث تخصصي در مشاوره، ترجمه ي سيمين حسينيان، ص 95.
2. کريس، ال. کلينکه، مهارت هاي زندگي، ترجمه ي شهرام محمدخاني، ج 2، ص 15.
3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 75، ص 242.
4. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحکم و درر الکلم، ص 430.
5. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 75، ص 242.
6. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسايل الشيعه، ج 12، ص 35.
7. همان.
8. طه: 131
9. نهج البلاغه، نامه ي 45.
10. نهج البلاغه، نامه ي 69.
11. حسين نوري، مستدرک الوسايل، ج 8، ص 337.
12. جواد مصطفوي، بهشت خانواده، ج 2، ص 206.