توليد ناخالص ملي
جهت وضوح بيشتر تفكيك مختصري از واژگان GNP ارائه ميشود:
توليد: هر عملي كه در اقتصاد باعث ايجاد ارزش افزوده روي كالا گردد توليد نامیده میشود. به عبارت ديگر تبديل ماده خام به ماده مطلوب كه سبب افزايش ارزش ماده خام به ماده با ارزش ميشود، را توليد مینامند.
ناخالص: در حسابداري ملي منظور از ناخالص، ارقامي است كه استهلاك از آن كسر نميگردد. اگر استهلاك از توليد كسر شود، توليد خالص را به ما نشان ميدهد. استهلاك شامل فرسودگي ناشي از كار طبيعي ماشين آلات، يا ناشي از عرضه ماشين آلات با فن آوري جديد(مد) و فرسودگي ناشی از اتفاقاتي چون آتشسوزي و... ميباشد.[2]
ملي: همه افراد با مليت خاص را شامل ميگردد. به عنوان مثال اگر ايرانيان مقيم آمريكا درآمدي داشته باشند و آن را به ایران منتقل کنند، جزء توليد ناخالص ملي ایران محسوب خواهد شد؛ ولي اگر افغانيها در ايران درآمدي كسب كنند در صورتي كه درآمد خود را به كشور خودشان انتقال دهند و در آنجا ماليات بدهند، جزء GNP ایران محسوب نميشود.
ارزش افزوده: ارزش توليدات يك بنگاه به كسر ارزش نهادههای خريداری شده از ديگر بنگاهها را ارزش افزوده میگویند. اساساً ارزش افزوده، به حاصل جمع درآمد عوامل(يعني دستمزد، سود، بهره و اجاره) در هر زمينه اقتصادي گفته میشود.[3]
با توجه به مطالب فوق ميتوان گفت كه توليد ناخالص ملي به صورت وسيع، مانند يك مقياس و پارامتر براي مقايسه فعاليتهای اقتصادي و تجاري در جهان كاربرد دارد.[4]
GNP به قیمت عوامل و بازار
با توجه به ارزشگذاری کلیه کالاها و خدمات تولیدی(که دربرگیرنده مالیاتهای غیر مستقیم و سوبسیدهای پرداختی است)، اگر مالیاتهای غیر مستقیم و سوبسیدهای پرداختی از آن حذف گردد(یعنی به صورتی که در تولید ناخالص ملی، مالیات و سوبسید مطرح نباشد) تولید ناخالص ملی به قیمت عوامل به دست میآید.
با توجه به اینکه سیستمهای حکومتی هم اکنون بار حمایتی بیشتری را دربردارند، دولتها در اعلام تولید ناخالص ملی مایلند از تولید ناخالص ملی به قیمت بازار که بزرگتر به نظر میرسد بهره ببرند.[5]
تولید ناخالص ملی اسمی و حقیقی
از تقسیم GNP اسمی به GNP حقیقی، شاخص ضمنی تعدیلکننده GNP (Implicit Deflator) بدست میآید. این شاخص در تحلیل تعیین درآمد، نقش فوقالعاده مهمی ایفا میکند.[7]
پينوشتها:
[1]. طبييان، محمد؛ اقتصاد كلان، موسسه عالي پژوهش در برنامهريزي و توسعه، تهران، 79، ص 74 و 56. و فرهنگ، منوچهر؛ فرهنگ علوم اقتصادي، تهران، البرز، چاپ هشتم، 1379، ص 482. و مريدي، سياوش و نوروزي، عليرضا؛ فرهنگ اقتصادي، تهران، انتشارات نگاه، 73، چاپ اول، ص 295. و نوروش، ايرج و حيدري، مهدي؛ فرهنگ جامع حسابداري و مالي نوروش، تهران، انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران، 84، چاپ اول، ص 147.
[2]. كردبچه، مجيد؛ اقتصاد كلان، همدان، نور علم، 85، چاپ چهارم، ص 24.
[3]. مريدي، سياوش؛ نوروزي، عليرضا؛ فرهنگ اقتصادي نگاه، تهران، 73، ص 33.
[4]. غطاس، نبية؛ معجم الاقتصاد والمال وادارة الاعمال، مكتبة لبنان، لبنان، 97، ص 259.
[5]. قرهباغیان، مرتضی؛ فرهنگ اقتصاد و بازرگانی، تهران، رسا، 1376، چاپ دوم، ص338.
[6]. دورنبوش، رودیگر و فیشر، استنلی؛ اقتصاد کلان، یدالله دادگر و محمدرضا منجذب ، تهران، البرز، 1375، ص59.
[7]. برنسون، ویلیام اچ؛ تئوری و سیاستهای اقتصاد کلان، شاکری، عباس، تهران، نی، 1378، چاپ چهارم، ص48.
/ج