حرّ انقلاب

در تهران به دنيا آمد.پدرش از مديران مخابرات تهران بود. شهيد قرني در 10 سالگي پدرش را از دست داد و از آن پس در کنار مادرش زندگي سختي را ادامه داد.تحصيلات متوسطه اش را در دبيرستان نظام (دبيرستان ارتش) به پايان رساند و در سال 1309 وارد دانشکده افسري ارتش «مدرسه صاحب منصبي» شد.در سال 1311 با درجه ستوان دومي در رشته توپخانه فارغ التحصيل شده و تحصيل در دانشگاه جنگ را با رتبه ممتاز به پايان رساند و دوره اطلاعات همين دانشگاه را نيز طي کرد.به علت لياقت و کارداني ، به سرعت درجات بالاتر را گرفته و سلسله مراتب نظامي را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشت.
پنجشنبه، 24 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حرّ انقلاب

حرّ انقلاب
حرّ انقلاب


 

نويسنده: سيده فاطمه موسوي




 
نام: محمد ولي قَرَني
ولادت: 1292 ه . ش
شهادت: 3/ 2/ 1358 هـ . ش

تولد و افتخارات
 

در تهران به دنيا آمد. پدرش از مديران مخابرات تهران بود. شهيد قرني در 10 سالگي پدرش را از دست داد و از آن پس در کنار مادرش زندگي سختي را ادامه داد .
تحصيلات متوسطه اش را در دبيرستان نظام (دبيرستان ارتش) به پايان رساند و در سال 1309 وارد دانشکده افسري ارتش «مدرسه صاحب منصبي» شد.
در سال 1311 با درجه ستوان دومي در رشته توپخانه فارغ التحصيل شده و تحصيل در دانشگاه جنگ را با رتبه ممتاز به پايان رساند و دوره اطلاعات همين دانشگاه را نيز طي کرد.
به علت لياقت و کارداني ، به سرعت درجات بالاتر را گرفته و سلسله مراتب نظامي را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشت و در مهر ماه 1326 به درجه سرلشکري رسيد.
شهيد قرني در آخرين مرحله، به رياست رکن دوم ارتش و همچنين معاونت ستاد ارتش رسيد.
آجوداني شاه، نشان لياقت درجه 2 و 3 نشان همايون درجه 2، نشان دانش درجه 2 و3، نشان رستاخيز درجه 1، نشان خدمت درجه 2، نشانه کوشش درجه 1 و2، نشان پاس درجه 2 و نشان افتخار درجه 2 و 1 از جلمه افتخارات او بود. در پرونده نظامي قرني، سه مرتبه تقدير در فرمان همگاني ارتش، 43 مرتبه تقدير به چشم مي خورد که حاکي از لياقت اوست.

مشيت الهي
 

قرني درباره نام خانوادگي خود گفته است: «شانزده ساله بودم که نسبت به نام خانوادگي ام حساس شدم. به فکر افتادم بررسي کنم تا ريشه و وجه تسميه آن را بدانم. حاصل بررسي ام اين شد که نام فاميل من منتسب است به يکي از دوستداران و اصحاب گران قدر پيامبر اکرم (ع) به نام «اويس قرني». مشيت الهي را اين گونه ديدم که هويت من با واسطه هايي به انساي خدا جو مرتبط باشد. در قبال اين ارتباط مقدس، احساس مسئوليت کردم و با خودم گفتم: من موظفم در پاسخ به اين لطف خداوندي به گونه اي عمل کنم که زندگي من شباهت و رنگ و رايحه اي شبيه به زندگي آن بنده خاص خداوند داشته باشد.»

طرح کودتا و زندان
 

سرلشکر قرني به سرعت پله هاي ترقي و موفقيت را پيموده بود. و مي توانست زندگي مرفه و موقعيت مناسبي را براي خودش فراهم کند. خدمات بسياري هم براي شاه انجام داده بود. به گفته خودش: «بعد از کودتاي 28 مرداد، سه نفر بوديم که سلطنت را حفظ کرديم. من و تيمور بختيار به همراه سپهبد آزموده. من مسئول رکن 2 ارتش بودم. آقاي تيمور بختيار فرماندار نظامي بود و حسين آزموده؛ دادستان نظامي بود.»
قرني پس از اين کودتا از عملکرد شاه و اطرافيانش سخت آزرده شد و دائم عملکردهاي نادرست اطرافيان شاه را به وي گزارش مي داد، ولي شاه اهميت نمي داد.
پس از آن که واکنش هاي منفي را در برابر گزارش هاي خود ديد، متوجه شد که ريشه همه اين تباهي ها و فسادها، خود شاه است . انگيزه دشمني او با شاه درست از همين جا شکل گرفت.
خود قرني در اين باره چنين مي گويد: « به علت شغلي که داشتم، متوجه فساد دربار شدم. هم شخص محمدرضا پهلوي و هم اطرافيان او به شدت در اين فساد سهم داشتند. من که خودم را مسئول مي دانستم، چندين بار بابت اين موضوع به شخص اعلي حضرت تذکر دادم اما نتيجه نداشت...»
فعاليت سياسي قرني عليه رژيم پهلوي از اواخر سال 1335 در دوران دولت حسين علاء آغاز شد و در سال 1336 طرح کودتايي را براي بر اندازي سلطنت محمدرضا شاه پهلوي پايه ريزي کرد که افشاي آن باعث دستگيري او در نهم اسفند ماه همان سال شد.
اتهام هاي سنگيني به شهيد قرني نسبت داده شد. دادستان ارتش، سپهبد آزموده، نيز اقدام او را خطرناک تر از توطئه سازمان نظامي حزب بوده توصيف کرد، اما با وجود همه اين ها، اتهامش ثابت نشد و تنها به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد.
اقدام قرني نخستين و شايد تهديد آميز ترين اين نوع اقدامات عليه شاه بوده است.

آشنايي با آيت الله ميلاني
 

در دي ماه 1339 عفو، و از زندان آزاد شد؛ اما فعاليت هاي خود را بر ضد رژيم ادامه داد. در اواخر سال 1342 دوباره بازداشت شد . اين بار نزديک به 9 ماه در زندان انفرادي به سر برد و دوباره در دادگاه نظامي به سه سال زندان محکوم شد.
در همين زمان بود که در زندان با زندانيان سياسي - مذهبي آشنا شد و گرايش هاي او تغيير کرد. اين موضوع در سرنوشت قرني تأثير بسزايي داشت.
پس از آزادي، ارتباط شهيد قرني با آيت الله سيد هادي ميلاني آغاز شد و از آن زمان به بعد، تحت کنترل شديد ساواک قرار گرفت.

ساده زيستي
 

يکي از ويژگي هاي اصلي او ساده زيستي اش بود راننده اش مي گفت: « وقتي او را از زندان آزاد کردند، به خانه اش رفتم و ديدم که وضع زندگي من، از زندگي اين سر لشکر نظامي بهتر است.»

انقلاب و مسئوليت ها
 

انقلاب که پيروز شد، با خود تحول ها و دگرگوني هاي بسياري آورد. در اين ميان دشمنان انقلاب فکر کردند مي توانند از اين دگرگوني ها به نفع خود استفاده کنند. به همين خاطر در زماني که ارتش در حساس ترين شرايط حيات خودش بود، شعار انحلال ارتش را سر دادند. برخي دوستان ناآگاه انقلاب هم با آن ها هم صدا شدند.
اما امام خميني (ره) هوشياتر از آن بود که با تعصب هاي کورکورانه و بي جا، تحت فشار عده اي از دشمنان و مغرضان، دست به اقدامي نسنجيده بزند.
سپهبد قرني که از ابتداي تشکيل شوراي انقلاب عضو آن بود به عنوان اولين رئيس ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي در روز بيست و سوم بهمن معرفي شد.
بسياري هم با اين انتخاب مخالف بودند. سر لشکر بازنشسته مرحوم «منصور طالب زاده» از همرزمان شهيد سپهبد قرني نقل کرده است: «قرني به مهندس بازرگان و رفقاي ايشان اعتقادي نداشت، آن ها هم او را قبول نداشتند، تا اين که بالاخره موفق شدند بعد از جنگ اول کردستان او را بر کنار کنند. تمام اميد و اعتقاد اين مرد بزرگ بعد از خدا، به آقاي خميني بود. به ياد دارم در بحث انتصاب او به سمت اولين رئيس ستاد مشترک بعد از انقلاب، آن آقايان (ليبرال ها) در شوراي انقلاب به شدت با اين انتصاب مخالف بودند. در اوايل قبول اين مسئوليت، يک شب به خانه ما در تهران نو آمد... از او پرسيدم: چطور شد با وجود مخالفت آقايان دولت موقت، اين پست را به تودادند؟ خنديد و گفت « فلاني تو که مي داني من يک سربازم و اهل رياست نيستم. دستور آقاي خميني بود که آقايان را سر جايشان نشاند و بار جمع وجور کردن ارتش براي انقلاب را به دوش من انداخت.»
شهيد قرني در روز 24 بهمن 1357 در دفتر رياست ستاد ارتش، تصوير امام خميني (ره) را نصب کرد و سپس به حاضران گفت: «ارتش شاهنشاهي که مي گفتند از مجهزترين ارتش هاي دنياست، از آن جا که ايمان و اعتقاد نداشت، ظرف چند ساعت متلاشي شد. يک ارتش اولاً بايد مؤمن باشد. ثانياً آرمان آنان حفظ استقلال ميهن باشد؛ نه حمايت از يک فرد. ارتش ايران قبل از اين تبديل به يک ارتش شخصي شده بود و ديديم که چه زود متلاشي شد... در اين زمان نيز يک عده مردم در پناه ايمان به خدا، بدون سلاح پيروز شدند. امروز به اين جا آمده ايم و مي بينيد که هيچ چيز وجود ندارد. بايد به اين ارتش شکل داد. بعد هم تصفيه صورت گيرد و ايمان و ايدئولوژي بايد حاکم گردد.»
کم کم حضور او براي کساني که فکر مي کردند مي توانند از فضاي آشفته انقلاب استفاده کنند و از آب گل آلود ماهي بگيرند، دردسر ساز شد. به همين خاطر دست به جنگ رواني و تبليغات عليه او زدند.
به همين دليل سرلشکر قرني در مصاحبه اي اظهار داشت: «اگر ارتش ملي را به هر وسيله تضعيف کنند، استقلال ملي و تماميت ارضي کشور به خطر مي افتد. در ارتش، شکلي به وجود مي آورم که دشمنان کشور نتوانند کوچک ترين لطمه اي به ايران وارد کنند.ارتش بر مبناي ايدئولوژي اسلامي و عدل، بايد به تدريج و با مرور زمان صورت بگيرد. ارتش ايران سابقه 25 ساله دارد که شاهد تخلفات افراد گوناگون بوده است و به همين منظور پاک سازي هايي صورت گرفته است و اين روند براي اصلاح و سالم ماندن ارتش هم چنان ادامه خواهد داشت.»

جنگ کردستان
 

نيروهاي ضد انقلاب با وابستگي به بيگانگان از جمله رژيم بعث عراق، از اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي دست به ايجاد آشوب و بلوا در بسياري از شهرها و به ويژه استان کردستان زدند. تنها هشت روز پس از يپروزي انقلاب، در اول اسفند ماه، مجاهدين خلق به خيال اين که در چنين شرايطي نظارت کافي بر عملکرد آن ها وجود ندارد، با طرح شعارهاي عوام فريبانه، پادگان اصلي ارتش در سنندج را تصرف کردند. اين اقدام با واکنش شهيد قرني مواجه شد و دستور برخورد با مهاجمان به پادگان ارتش را صادر کرد.
سپس خود به منطقه رفت و به سرعت کنترل اوضاع را در دست گرفت و مقدمات سرکوبي ضد انقلاب ها را فراهم کرد.
گناه بزرگ قرني اين بود که با تمام وجود از سقوط پادگان سنندج جلوگيري کرد و اجازه نداد که به سرنوشت ديگر مراکز نظامي که با خيانت برخي افراد به دست ضد انقلاب افتاد، دچار شود!
پس از اين جريان، اختلافات در مورد ادامه فعاليت هاي سپهبد قرني در ميان مديران و مسئولان، بالا گرفت و حتي برخي از نمايندگان استان کردستان عليه او تبليغات زيادي به راه انداختند. گروهک ها با تبليغات منفي سعي کردند که دولت موقت را وادار به بر کناري قرني کنند.
سرانجام مهندس بازرگان، نخست وزير دولت وقت، در6 فروردين 1358، سپهبد قرني را که تنها 43 روز از مدت خدمتش مي گذشت، وادار به استعفا کرد و او را از رياست ستاد ارتش برکنار نمود.

شهادت
 

سپهبد شهيد محمد ولي قرني که به حق او را «حُر» انقلاب ناميدند، در حياط منزل شخصي خود در ميدان وليعصر تهران در سوم ارديبهشت سال 1358 توسط گروهک فرقان ترور شد و در بيمارستان مهر به شهادت رسيد تا اولين شهيد انقلاب اسلامي به دست عناصر ضد انقلاب باشد.
امام راحل درباره او فرمودند: « مرحوم آقاي قرني از دوستان ما بود.»
ضارب شهيد قرني هم (حميد نيکنام) به فاصله کمي از ترور قرني، دستگير و اعدام شد.
يادداشت زير قطعه اي از نوشته هاي شخصي شهيد قرني است: «شهيد کسي است که حق را شهود کرده باشد و کشته شدن او از روي اشتباه و تحريک عواطف و احساسات نباشد. حق و هدف آن را مشاهده کرده و در اين راه به خاک و خون غلتيده باشد. او کسي است که به قصد قربت شهيد شده است و خود را فاني در حق کرده است و اين حقيقت فناي في الله است، نه صوفي که در خانقاه بنشيند و هو بکشد.
منبع: نشريه ديدار آشنا شماره 127



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.