رابطه مهارتهای فرزندپروری با رشد مهارتهای اخلاقی: مقابله با مسخره کردن و عادتهای زشت
والدینی که از مهارتهای فرزندپروری آگاهانه استفاده میکنند، نقش کلیدی در شکلگیری رفتارهای اخلاقی فرزندان خود دارند. یکی از چالشهای رایج در تربیت کودکان، مقابله با رفتارهای ناپسندی مانند مسخره کردن دیگران یا شکلگیری عادتهای زشت (مثل حرفهای نامناسب، پرخاشگری یا بیاحترامی) است.
چگونه فرزندپروری بر مهارتهای اخلاقی تأثیر میگذارد؟
۱. الگودهی مثبت: کودکان از رفتار والدین تقلید میکنند. اگر پدر و مادر با احترام با دیگران صحبت کنند و از تمسخر یا تحقیر پرهیز نمایند، کودک نیز این الگو را درونی میکند.
۲. آموزش همدلی: والدینی که به فرزند خود یاد میدهند احساسات دیگران را درک کند، احتمال رفتارهای تمسخرآمیز را کاهش میدهند. جملههایی مثل "اگر کسی تو را مسخره کند، چه حسی داری؟" به کودک کمک میکند از زاویه دید دیگران هم ببیند.
۳. تشویق رفتارهای مطلوب: وقتی کودک بهجای مسخره کردن، مهربانی یا دفاع از فرد مورد تمسخر را انتخاب میکند، باید مورد تحسین قرار گیرد تا رفتارهای اخلاقی در او تقویت شود.
۴. محدودیتهای واضح: تعیین قوانین مشخص دربارهٔ رفتارهای غیراخلاقی (مثل مسخره کردن یا استفاده از کلمات زشت) و توضیح پیامدهای آن به کودک کمک میکند مرزهای اخلاقی را تشخیص دهد.
(6).png)
راهکارهای اصلاح عادتهای زشت
صحبت بدون سرزنش: بهجای تنبیه تحقیرآمیز، با گفتوگوی آرام دلیل نادرست بودن رفتار را توضیح دهید.
جایگزینسازی: اگر کودک از کلمات نامناسب استفاده میکند، عبارات جایگزین (مثل "عصبانیم" بهجای فحش) را به او آموزش دهید.
پیامدهای طبیعی: مثلاً اگر در جمع دیگران را مسخره کند، موقتاً از محیط دور شود تا تأثیر رفتارش را بفهمد.
تربیت اخلاقی فرزند، فرآیندی تدریجی است که نیاز به صبر، آگاهی و همراهی والدین دارد. با تقویت مهارتهای فرزندپروری، میتوانیم نسلی مهربان و مسئولیتپذیر پرورش دهیم
مهارت فرزند پروری
به نظر شما چرا افراد همدیگر را تحقیر می کنند؟
و چه ویژگی هایی در آنها باعث می شود، دیگران را مسخره و تحقیر کنند؟
متأسفانه تحقیرکردن چه به صورت شوخی و تفریح و چه به صورت جدی، یکی از مشکلات عمده و اساسی فرهنگی جامعه ماست.
علاوه بر تحقیر کردن، استفاده از الگوهای مخرب و کنترلی دیگری نظیر عیب جویی و انتقاد، مقایسه و سرزنش، شکوه و گلایه، غر زدن، تهدید و توهین و... زبان گفت وگوی بسیاری از ما در مکالمات روزمره، به ویژه در روابط خانوادگی از جمله، رابطه والدین و فرزندان و رابطه بین همسران و در روابط اجتماعی مانند رابطه معلمان و دانش آموزان در نظام آموزشی و رابطه رییس و مرئوس در نظام اداری و... است. که این شیوه گفت وگو عامل اختلال و سردی روابط، شکست و ناکامی، جدایی و طلاق و فروپاشی و ویرانی زندگی خانواده ها می شود.
به نظر می رسد، گروهی از انسان هایی که دیگران را تحقیر می کنند از جایی که قادر به تفکر و گفت وگوی عاقلانه و منطقی بر اساس معیارهای انسانی و اخلاقی نیستند با زیر پا گذاشتن کرامات و هویت و حرمت انسانی، با استفاده از این الگوهای مخرب و این ابزار کوبنده و با تنها حربه خود و در حقیقت با نیش و زخم زبان، طرف مقابل را وادار به تسلیم کرده و به این شیوه او را کنترل می کند که این رفتارها ریشه در فرهنگ ارباب- رعیتی و پدرسالاری و کنترلی دارد که در واقع کودک با رشد پیدا کردن در این محیط مستبدانه این رفتارها را به ویژه از والدین خود می آموزند.
.png)
والدینی که معلم و فرهنگی هستند
اما گروه دیگر، به ویژه معلمان، والدین و برخی از همسران، به این دلیل دانش آموزان، فرزندان و همسر خود را تحقیر می کنند که تصور می کنند به این شیوه تربیتی، به آنها درس داده و قادر به کنترل آنها خواهند شد، که در غیر این صورت قدرت و کنترل خود را از دست می دهند. مثلاً فکر می کنند اگر به آنها بگویند:"تو هیچی نمی شی، تو اصلاً چیزی بلد نیستی، تو چقدر تنبل، دست و پاچلفتی و بی عرضه هستی" به آنها برخورده و در جهت بهبود رفتار نامطلوب خود تلاش می کنند، در حالی که با ایجاد تصویر"من بدم "در ذهن، فرد برچسب های داده شده را باور کرده و به رفتار خود ادامه می دهد، همچنین فرد ناراحت و عصبی شده و به دلیل خشم و کینه ای که در او ایجاد می شود به جای اینکه به مشکل خود فکر کرده و آن را حل کند وقت خود را صرف انتقام و تلافی می کند.
البته چنین افرادی علی رغم نیت و عشق و دلسوزی خود، به دلیل آموزش ندیدن شیوه های صحیح تربیتی و همچنین آگاهی نداشتن از عواقب و تاثیرات مخرب آن در کودکی و بزرگسالی این شیوه ها را به کار می برند، بنابراین این گروه قصد آزار دیگران به ویژه فرزندان، دانش آموزان و همسر خود را ندارند.
در واقع این شیوه های تربیتی و آموزشی از سیستم سنتی، مستبدانه و پدرسالارانه بر اساس دو الگوی تنبیه جسمی و تنبیه کلامی، از گذشته های دور به ما به ارث رسیده است. مسلماً در آن سیستم به دلیل عدم آموزش معلمان، گویا آنها چاره ای نداشتند جز آنکه با تنبیه جسمی، با ابزاری نظیر چوب و خط کش و فلک و... همچنین با تنبیه کلامی یا همان الگوهای مخرب شامل تحقیر و توهین و ترس و سرزنش و... آنها را تربیت و کنترل کنند.
این شیوه های تربیتی در آینده و بزرگسالی آثار مخرب بسیاری نظیر اضطراب و افسردگی و کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس و احساس بی ارزشی و حقارت و... را در فرد ایجاد می کند. می خواهیم در این بخش به احساس بی ارزشی و حقارت که یکی دیگر از آثار مخرب این سیستم است بپردازیم که این احساس چه تاثیراتی بر روح و روان فرد در کودکی و بزرگ سالی خواهد گذاشت ؟ آیا می توان گفت کسانی که در کودکی مورد تحقیر قرار گرفته اند و احساس بی ارزشی و حقارت می کنند در بزرگسالی دیگران را تحقیر خواهند کرد؟ به طور کلی این شیوه های تربیتی مستبدانه چگونه باعث می شود فرد در بزرگسالی دیگران را تحقیرکند ؟
.png)
برای بررسی علمی و عمیق این موضوع
مصاحبه با دکتر علی بابایی زاد، مشاور مدرس TA( تحلیل رفتار متقابل ) را در اختیار شما مخاطبان عزیز قرار می دهیم.
*به اعتقاد شما، چرا افراد همدیگر را تحقیر می کنند ؟ آیا ایجاد احساس حقارت و بی ارزشی در کودکی باعث می شود فرد در بزرگسالی دیگران را تحقیرکند؟
کسی که دیگران را تحقیر می کند از مسایلی که در سطح خودآگاه یا ناخودآگاه وجود دارد. رنج می کشد. در سطح خودآگاه آنچه باعث می شود فرد دیگران را تحقیر کند شامل ترس ازعدم غلبه مندی، ترس از دیگران، ترس از نادیده گرفته شدن و مقبول واقع نشدن، احساس طردشدگی و گیر افتادن و فشارهای عصبی است.
علاوه بر آن چنین شخصی می ترسد که اگر دیگران را کنترل نکند دیگران او را کنترل کنند و به کنار گذاشته شود. همچنین شخصی با رفتارهای خود دیگران را مدام به مقایسه و رقابت و نتیجه گیری الگوی ناسالم (برنده- بازنده) وادار می کند که این افکار می تواند در سطح ناخودآگاه او باشد. به طور کلی این مجموعه از افکار و احساسات به صورت رفتار تحقیر کننده به صورت کلامی و غیر کلامی در درون او وجود دارد.
اما در مورد ناخودآگاه مهم ترین عواملی که باعث می شود فرد دیگران را تحقیر کند مسایلی است که در ناخودآگاه فرد وجود دارد که این مسایل شامل عدم غلبه بر منابع قدرت دوران کودکی، مسایل جنسی و جنسیتی، خشم و یا حقارت سرکوب شده و واکنش سازی شده است که او را وادار به بازی و اخاذی می کند. به این شیوه فرد تلاش می کند به تعادل روان مرضی برسد.
چه عواملی باعث ایجاد احساس حقارت در فرد می شود؟
یکی از این عوامل مشکلاتی است که بچه در زمان کودکی تجربه می کند. در حقیقت در این زمان در ناخودآگاه کودک تجارب حل و فصل نشده ای به وجود می آید که باعث بروز این احساس می شود. در واقع وقتی پدر و مادر، خواهر و برادر و هم سن و سال هایی که برای او مهم هستند با او رفتار نامطلوبی داشته باشند، در فرد احساس طردشدگی، پذیرفته نشدن و احساس بد بودن ایجاد می شود که ممکن است کودک این احساسات و تجربیات را هم در سطح شناختی و هم در سطح عاطفی هیجانی در درون خودآگاهش سرکوب کند که این تجربیات به صورت توده ای از احساس حقارت در درون او به وجود می آید. بنابراین فرد با بازی آزار حقارت خود تلاش می کند خود را در وضعیت ( من خوبم، تو خوب نیستی) نگه دارد.
(2).png)
از عوامل دیگر، تجربیات تلخ شکست در مسایل مختلف در دوران کودکی است.
* شما معتقدید کودک این احساسات و تجربیات تلخ زمان کودکی را در خود سرکوب می کند، بنابراین چگونه این احساسات سرکوب شده ، به صورت رفتارهای نامطلوب با دیگران و تحقیر کردن آنها بروز می کند؟
فرد این احساسات و تجربیات سرکوب شده حاصل از خشم و کینه ای را که توسط افراد مهم مانند پدر و مادر در زندگی او ایجاد شده است، به دیگران مانند معلم و یا شاگردان خود انتقال می دهد و در واقع به این شیوه از طریق تحقیر و انتقاد کردن دیگران خشم خود را آزاد می کند و از آدم های مهم دوران بچگی خود در قالب افراد زندگی اکنون و این جای خود انتقام می گیرد.
*آیا عوامل دیگری هم دخیل هستند؟
عدم اعتماد به نفس یکی از دلایل عمده تحقیر کردن دیگران است. کسی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست تلاش می کند به شیوه های متفاوت برای نمونه با شکست دادن افراد در رقابت های ناسالم، دیگران را تحقیر کند. اما از دلایل دیگر تحقیر کردن در بحث ناخودآگاه میل به کنترل کردن و غلبه مندی است که فرد از ترس اینکه کنترل نشود دیگران را کنترل می کند.
فرد با این شیوه احساس رضایت مندی می کند. گاهی اوقات دلیل تحقیر کردن در بحث خودآگاه و ناخودآگاه ترس از نزدیکی است که فرد به دلیل ترس از آسیب دیدن با تحقیر دیگران، دیواره ای بین خود و دیگران ایجاد می کند که این قالب مانعی می شود که دیگران به او نزدیک شوند، زیرا قادر به دفاع از خود نیست. لذا با تحقیر دیگران خودش را در وضیعت بالاتری قرار می دهد، که در واقع ترس دیگری به نام ترس از وضعیت یعنی وفتارهای بدون سانسور و واقعی هم در این زمینه وجود دارد.
* یکی از دلایل عدم اعتماد به نفس در بزرگسالی این است که فرد در دوران کودکی مورد تحقیر واقع شده است چنین فردی، ممکن است خود در بزرگسالی به تحقیر دیگران بپردازد؟
*بله، یکی از نتایج نامطلوب تحقیر کردن، قراردادن او در الگوی تحقیر است که به این شیوه در واقع از دل کسی که دیگران را تحقیر می کند فرد تحقیرگر دیگری زاده می شود.
* تحقیر کردن چه تاثیری بر روح و روان و به طور کلی در روند زندگی کسی که دیگران را تحقیر می کند، می گذارد؟
*فردی که از آزار حقارت رنج می برد دارای گره های ناسالم در درون خویش است که این گره ها در افرادی که دوران بچگی نامطلوب داشته اند به وجود می آید بنابراین چنین اشخاصی تلاش می کنند با اخاذی و تحقیر کردن دیگران خود را به تعادل روان مرضی برسانند
از این جهت می گویم تعادل روان مرضی که فرد با تحقیر کردن دیگران خودش را در وضعیت "من خوبم تو خوب نیستی" قرار می دهد و همین موضوع باعث می شود فرد به تعادل برسد.
البته این عمل اثر نامطلوبی خواهد داشت در واقع برای این که بتواند فرد به تعادل روان سالم برسد نیاز به آموزش و روان درمانی دارد البته به شرط آن که میل به تغییر درخودش ایجاد شود. از این جهت فردی که دیگران را تحقیر می کند فردی ناسالم و نابالغ به شمار می آید که برای رسیدن به تعادل روان و تخلیه خشم و نادیده گرفتن حقارت خود، نیاز دارد مثل یک قاتل روانی دیگران را به قتل برساند تا مبادا حقارت خود به چشمش بیاید. بنابراین یکی از آثار و پیامدهای رفتار کسی که دیگران را تحقیر می کند اختلال ارتباطی با خود و دیگران است.
(2).png)
* چه عواملی باعث می شود فرد در ارتباط با خود و دیگران دچار اختلال ارتباطی شود؟
فردی که دیگران را مورد تحقیر قرار می دهد در درجه اول از نظر روان پویایی، درست است که می خواهد به تعادل روان مرضی برسد اما از نظر رفتاری و روابط بین فردی مشکلات بسیاری را ایجاد می کند که به قول ساده هر هویی، هایی را به دنبال دارد.
چنین فردی با بازی تحقیرآمیز خود دیگران را هم وارد بازی خود می کند که مسلماً این بازی ها نیاز به انرژی روانی و زمان زیادی خواهد داشت که به دلیل فشار ارتباطی، روابط نامطلوب، جنگ بر سر قدرت، و همچنین نادیده انگاشتن کسی که دیگران را تحقیر می کند، این بازی ها منجر به اختلال ارتباطی می شود. همچنین این اختلال ارتباطی، مانع بزرگی برای به دست آوردن نوازش خواهد شد و فردی که کمتر نوازش سالم دریافت می کند، بنابر آنچه، دکتر اریک برن، در تحلیل رفتار متقابل می گوید تلاش می کند این نوازش را از طریق دریافت نوازش های مرضی و بازی به دست آورد و به تعادل برسد.
درمقابل فردی که به دلیل احساس کوچکی و حقارت در درون خود قصد دارد با کوچک کردن فرد مقابل، خود را بزرگ کند، چه رفتاری باید انجام داد؟
قبل از اینکه به این سوال شما پاسخ بدهم لازم می دانم برای مخاطبان محترم موضوعی را مشخص کنم و آن تفاوت تحقیر و انتقاد سازنده است. خیلی از اوقات ممکن است از ما انتقاد سازنده ای شود اما ما آن را با تحقیر اشتباه بگیریم. در انتقاد فرد منتقد در وضعیت "من خوب هستم تو خوب هستی" قرار دارد و رفتار خاصی را مورد نقد قرار می دهد. اما در تحقیر کردن فرد تحقیرکننده در وضعیت "من خوب هستم تو خوب "نیستی" قرار دارد و شخصیت و کل هویت وجودی انسان را زیر سوال قرار می دهد نه رفتاری خاص را، که این دیدگاه ویژه فرهنگ و پدرسالارانه است در حالی که فردی که به طور سازنده به انتقاد می پردازد دارای دیدگاهی انسانی است که با این نگاه به تحقق خودش و دیگران کمک می کند.
اما در پاسخ به سوال شما در مقابل افرادی که تحقیر می کنند ما از نظر عاطفی و هیجانی نبابد در موقعیت کودکی قرار بگیرید که والد او می خواهد ما را مجازات و تحقیر کند و وارد بازی او شویم. در صورتی که همانند او رفتار کرده و واکنش منفی نشان دهیم، عکس العمل ما با رفتار او تفاوتی نخواهد داشت. بنابراین لازم است در مقابل او در وضعیت بالغ قرار بگیریم نه کودک. می توان از او برسید، در چه مواقعی و چه چیزی در رفتار ما باعث می شود که او وادار به تحقیر شود.
البته سوال کردن گاهی اوقات کارساز نیست زیرا چنین فردی به قدری عصبانی و اسیر بازی و مسایل ناخودآگاه خود است که قادر نیست به طور منطقی به ما پاسخ دهد. به جز این پرسش ها می توانیم از او بخواهیم موضوعی را که باعث می شود به واسطه آن ما را تحقیر کند برایمان تعریف کند، موضوعی که باعث آزار او شده است. اما گاهی اوقات فرد تحقیرگر موضوع کوچکی را انتخاب می کند هر چند آن مساله درست است اما آن را به کل هویت وجود ما بسط داده و ما را تحقیر می کند که در این صورت می توانید از او بخواهیم رفتار و شخصیت کل هویت وجودی ما را از هم جدا کند به عبارت دیگر از او بخواهیم رفتار خاصی را در نظر گرفته و در مورد آن صحبت کند که به این شیوه شاید تحقیر تبدیل به انتقاد شود.
در مورد فردی که در یک فرهنگ پدرسالارانه بزرگ شده است و دیدگاه ها و وضعیت غالب زندگی او بر اساس دیدگاه "من خوبم تو خوب نیستی" است، هیچ کدام از این راهکارها اثر نخواهد کرد چه بسا تنها راه حل مشکل، بیرون آمدن از آن وضعیت توسط روان درمانی است.
* تحقیرکردن چه تاثیری بر روح و روان کسی که مورد تحقیر قرار می گیرد می گذارد؟
تحقیرکردن اثر مخربی بر روح و روان چه در کودکی و چه در بزرگسالی دارد که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
ایجاد اضطراب و استرس، پریشانی و افسردگی که در بررسی اختلالات اضطرابی، بعضی از آنها ریشه
در تحقیر دارد که استرس حاصل از این رفتار، ماه ها و یا سال ها بعد تاثیر مخرب خود را خواهد گذاشت. افزایش بازی های روانی
-کناره گیری و ترس از انجام کاری که مورد تحقیر واقع شده است.
- ترس از ایجاد ارتباط دوباره
-ایجاد کینه و خشم و افزایش رفتارهای ناسازگارانه، پرخاشگرانه، تلافی جویانه و سرکشی و خشونت در کودکی و بزرگسالی.
- از یبن رفتن حس همکاری و انسان دوستی.
- از یبن بردن عزت نفس.
- انزوا و کناره گیری.
- مهرطلبی یا بیماری راضی کردن دیگران.
- عدم ابراز وجود.
تحقیر کردن بیشتر در چه فرهنگ های رایج است؟
تحقیر کردن در فرهنگ پدرسالار و غیر انسان گرا نسبت به فرهنگ های انسان گرا رایج تر است زیرا در آن فرهنگ پدر، قادر مطلق و قادر به انجام هر کاری است.
در پایان با روشن شدن دلایل تحقیر کردن دیگران، چه به صورت جدی و چه به صورت شوخی و تفریح که عامل عمده آن رفتارهای نامطلوب دیگران به ویژه والدین با بچه در دوران کودکی، لازم است به این نکته توجه کنیم.
در آغاز سال نو تلاش کنیم زندگی و فصلی نو را برای کودکان خود شروع کنیم و در برخورد با آنها از به کار بردن الگوهای مخربی که در این هفت قسمت مهارت فرزند پروری، به آن اشاره شد، بپرهیزیم. آگاه باشیم کودکانی که در این بستر و فرهنگ مستبدانه و پدرسالار بر اساس الگوهای تربیتی مخرب بزرگ می شوند، هرگز کودکی نمی کنند و انسانی که در بچگی در نقش یک کودک سالم، بازی و کودکی نمی کند آن شور و نشاط و شادی کودکی به صورت خشم و کینه و انتقام در درون او سرکوب می شود.
بنابراین چنین شخصی در بزرگسالی، این بار نه در نقش یک کودک سالم بلکه در نقش یک قاتل روانی بازی خواهد کرد و مسلماً چنین فردی به جای زندگی کردن، با خود و دیگران در حال جنگ و ستیز خواهد بود و عواقب آن در آینده هم گریبانگیر آنها و هم خود ما می شود.
منبع: هیئت تحریریه پرتال فرهنگی راسخون