بدبيني اساس اعتماد را در هم مي کوبد
نويسنده: نجات اله ربيعي
آنچه که زندگي انسان را از ساير حيوانات متمايز مي کند و به آن رونق، حرکت و تکامل مي بخشد، روحيه ي همکاري گروهي است و اين در صورتي محقق مي شود که اعتماد به خوش بيني بر همگان حاکم باشد و افراد به دور از هرگونه سوء ظن و بدگماني باشند. چرا که سوء ظن اساس اعتماد متقابل را درهم مي کوبد. پيوندهاي تعاون را از ميان برمي دارد و روحيه ي اجتماعي بودن را تضعيف مي کند.
در زندگي فردي نيز اگر انسان با افکار منفي يعني احساس ناتواني و خودکم بيني دست و پنجه نرم کند. در حقيقت سيستم دفاعي خود را عليه خويش فعال مي کند و زمينه ساز شکست دروني خويشتن مي شود؛ به عبارت ديگر همه ي ما اگر به طور مداوم انديشه ها و افکار منفي را در سربپرورانيم و از کاه، کوهي بسازيم و تمام رفتارهاي ديگران را حمل بر دشمني و تحقير کنيم. به تدريج اين افکار منفي بر ما مسلط مي شود و ناخودآگاه بخش عظيمي از توانايي هاي بالقوه و بالفعل خود را هدر مي دهيم و در نتيجه بي حوصله، افسرده، عصبي و ناتوان مي شويم: همه چيز و همه کس در نگاه ما منفي، غم انگيز و نااميدکننده خواهند بود و از آنچه داريم هيچ لذتي نمي بريم و احساس خوبي هم نداريم.
انسان بدگمان در اثر دوري از معاشرت هاي سودمند و فاصله گرفتن از ديگران، از تکامل و رشد فکري باز مي ماند. هميشه تنهاست، از تنهايي رنج مي برد و از کمترين صفاي روحي برخوردار نيست. آنکه زندگي اش همراه با سوء ظن است هميشه در دل به بدگويي و غيبت ديگران مشغول است و به همين دليل برخي از علماي اخلاق از سوء ظن به عنوان غيبت قلبي و باطني نام برده اند.
در جمعي که ديدگاه هاي منفي و گمانه زني هاي بي دليل در مورد ديگران امري رايج و عادي در اذهان عموم افراد باشد، دوستي و الفت از ميان آنها رخت برمي بندد و حجم غيبت به سبب بدگماني افزايش مي يابد.
بدگماني و سوء ظن نوعي ستمگري در حق ديگران است و باعث افزايش ترس ميان آحاد جامعه مي شود، زيرا مردم پيوسته در هراس هستند که مبادا بي دليل در معرض اتهام قرار بگيرند و آبروي شان به مخاطره بيفتد. پس بدبيني بزرگ ترين مانع همکاري هاي اجتماعي، اتحاد و پيوستگي دل هاست و سبب گوشه گيري، تکروي و خودخواهي انسان ها مي شود و چه بسا افراد ارزنده يي که مي توانستند منشاء کارهاي مهم و ارزشمند باشند، اما بر اثر بدگماني خود يا بدگماني ديگران نسبت به آنها از پيشرفت و ترقي بازمانده اند.
در همين راستا توصيه هايي از سوي علماي اخلاق بيان شده که در ذيل به اختصار به آنها مي پردازيم:
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 102.
در زندگي فردي نيز اگر انسان با افکار منفي يعني احساس ناتواني و خودکم بيني دست و پنجه نرم کند. در حقيقت سيستم دفاعي خود را عليه خويش فعال مي کند و زمينه ساز شکست دروني خويشتن مي شود؛ به عبارت ديگر همه ي ما اگر به طور مداوم انديشه ها و افکار منفي را در سربپرورانيم و از کاه، کوهي بسازيم و تمام رفتارهاي ديگران را حمل بر دشمني و تحقير کنيم. به تدريج اين افکار منفي بر ما مسلط مي شود و ناخودآگاه بخش عظيمي از توانايي هاي بالقوه و بالفعل خود را هدر مي دهيم و در نتيجه بي حوصله، افسرده، عصبي و ناتوان مي شويم: همه چيز و همه کس در نگاه ما منفي، غم انگيز و نااميدکننده خواهند بود و از آنچه داريم هيچ لذتي نمي بريم و احساس خوبي هم نداريم.
انسان بدگمان در اثر دوري از معاشرت هاي سودمند و فاصله گرفتن از ديگران، از تکامل و رشد فکري باز مي ماند. هميشه تنهاست، از تنهايي رنج مي برد و از کمترين صفاي روحي برخوردار نيست. آنکه زندگي اش همراه با سوء ظن است هميشه در دل به بدگويي و غيبت ديگران مشغول است و به همين دليل برخي از علماي اخلاق از سوء ظن به عنوان غيبت قلبي و باطني نام برده اند.
در جمعي که ديدگاه هاي منفي و گمانه زني هاي بي دليل در مورد ديگران امري رايج و عادي در اذهان عموم افراد باشد، دوستي و الفت از ميان آنها رخت برمي بندد و حجم غيبت به سبب بدگماني افزايش مي يابد.
بدگماني و سوء ظن نوعي ستمگري در حق ديگران است و باعث افزايش ترس ميان آحاد جامعه مي شود، زيرا مردم پيوسته در هراس هستند که مبادا بي دليل در معرض اتهام قرار بگيرند و آبروي شان به مخاطره بيفتد. پس بدبيني بزرگ ترين مانع همکاري هاي اجتماعي، اتحاد و پيوستگي دل هاست و سبب گوشه گيري، تکروي و خودخواهي انسان ها مي شود و چه بسا افراد ارزنده يي که مي توانستند منشاء کارهاي مهم و ارزشمند باشند، اما بر اثر بدگماني خود يا بدگماني ديگران نسبت به آنها از پيشرفت و ترقي بازمانده اند.
راهکارهاي رهايي از سوء ظن و بدبيني
در همين راستا توصيه هايي از سوي علماي اخلاق بيان شده که در ذيل به اختصار به آنها مي پردازيم:
1- نهي از سوء ظن
2- پرهيز از همنشيني با افراد ناپاک
3- کنترل مجاري ادراکات
4- توجه به آثار بد منفي نگري و سوء ظن
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 102.
/ج