بازتاب خيزش و خروش شهيد حجت کاشاني (1)

نهضت امام و طرح حکومت اسلامي از جانب ايشان نه تنها در ميان ملت ايران جايگاه ويژه و دامنه داري يافت و زمينه ساز انقلاب اسلامي شد، بلکه تا اعماق دربار و محافل طاغوتي نيز نفوذ کرد و جواناني مانند بهمن حجت کاشاني، علي پهلوي، کاترين عدل و برخي از شاهزاده ها و والاتبارها را به خود آورد و به جنب و جوش واداشت.
يکشنبه، 27 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازتاب خيزش و خروش شهيد حجت کاشاني (1)

بازتاب خيزش و خروش شهيد حجت کاشاني (1)
بازتاب خيزش و خروش شهيد حجت کاشاني (1)


 






 

اشاره:
 

نهضت امام و طرح حکومت اسلامي از جانب ايشان نه تنها در ميان ملت ايران جايگاه ويژه و دامنه داري يافت و زمينه ساز انقلاب اسلامي شد، بلکه تا اعماق دربار و محافل طاغوتي نيز نفوذ کرد و جواناني مانند بهمن حجت کاشاني، علي پهلوي، کاترين عدل و برخي از شاهزاده ها و والاتبارها را به خود آورد و به جنب و جوش واداشت.
بهمن حجت کاشاني، به صورتي غافلگيرانه و ناجوانمردانه- احتمالاً در خواب- به دست کماندوهاي شاه از پاي درآمد و به شهادت رسيد، ليکن حرکت حماسي و انقلابي او پايدار ماند و زبان زد کساني قرار گرفت که پاکباختگي ها و جوانمردي هاي او را از نزديک به تماشا ايستاده و نظاره کرده بودند؛ از اين روپيوسته از او به نيکي ياد کرده و راه و کار او را ستوده بودند و از خصلت هاي مردمي و انساني او داستان ها دارند.
نام و ياد او در ميان توده ها و بازتاب خيزش و خروش او در محافل گوناگون مذهبي و سياسي، رژيم شاه و مهره ها و چهره هاي وابسته به طاغوت را سخت نگران ساخته بود و مايه نگراني و دغدغه طاغوتيان قلدرمآب بود، از اين رو دستگاه تبليغاتي رژيم شاه و قلم به دستان طاغوتي و وابسته به دربار همه توان خود را به کار گرفتند تا چهره آن شهيد بزرگ را خدشه دار سازند و او را انساني شادخوار، بدکار و نابکار بنمايانند تا بتوانند راه او را بي رهرو سازند تا در آينده جواناني از تبار طاغوتيان و زورمداران از او الگو و الهام نگيرند، دگرگوني دروني نيابند و يکباره بر ضد طاغوتيان، اشرافيان، بزم نشينان و شادخواران نشورند و همانند بهمن بر سرشان فرود نيايند.
آنچه در پي مي آيد بخش هايي از بازتاب خيزش و خروش شهيد بهمن حجت کاشاني در ميان گروه ها و سازمان هاي سياسي و دست و پا زدن هاي برخي از قلم به دستان خود فروخته براي زير سؤال بردن چهره آن شهيد است که از دفتر چهارم نهضت امام برگرفتيم؛ باشد تا واقعيت ها به درستي آشکار شود و تحريف گران و دروغ سازان تاريخ نيز به درستي دريابند که «دروغ فروغ ندارد».
سازمان به اصطلاح و امنيت رژيم شاه، همه نقشه ها و نيرنگ هاي خود را به کار گرفت تا خيزش شهيد بهمن را حرکتي خرافي، ضد اسلامي و غير سياسي بنماياند تا جريان او براي هيچ قشري از قشرهاي جامعه گيرايي نداشته باشد و نتواند کساني را به سوي خود بکشاند؛ نيروهاي مذهبي با اين باور که نامبرده ادعاي پيامبري داشته است، آن را جرياني ناسازگار با اصول اسلامي پندارند و از آن دوري گزينند و عناصر سياسي نيز حرکت او را بر پايه خرافه پرستي، واپسگريي و بازارگرمي بدانند و اصولاً به آن انديشه نکنند و همگان باور کنند که نامبرده از روي ناهنجارهاي روحي و رواني و عادت به افيون و مواد مخدر به اين حرکت دست زده است و در خور اهميت نمي باشد؛ ليکن به رغم اين جوسازي ها و زمينه چيني ها و تبليغات گسترده اي که رسانه هاي گروهي وابسته به رژيم شاه بر ضد آن شهيد به راه انداختند، واقعيت ها از زبان مردم، دهان به دهان، خانه به خانه، کوچه به کوچه، شهر به شهر و... گرديد، مرزهاي کشور را در نورديد و در ميان مقامات ايراني و گروه هاي سياسي برون مرزي نيز جا باز کرد و ديده ها را به سوي خود کشيد. چنان که اشاره شد ديري نپاييد که خبر اين خيزش بهمن و دستگيري و بازداشت علي اسلامي به امام رسيد و به دنبال آن ديديم که برخي از نشريه هاي برون مرزي مانند پيام مجاهد و فرستنده راديويي پيک ايران وابسته به حزب توده خبر آن خيزش و خروش را بازتاب دادند و گوشه هايي از زندگي و حرکت شهيد بهمن را پخش کردند.
نشريه پيام مجاهد در شماره ارديبهشت 1354زير عنوان «شهادت حماسه آفرين يک زوج آزاد؛ بهمن حجت کاشاني و کاترين عدل» نوشت:
تاريخ، بار ديگر داستان شگفت انگيز اصحاب کهف را به گونه نويني تکرار کرد و زنده ساخت. داستان همان جوانان آگاه و با ايماني که به گفته قرآن مجيد چون نخواستند تسليم جريان منحرفانه زمان شوند و به رژيم ظالمانه ستمگر حاکم تن در دهند، با ايمان به خدا و پيوند با يکديگر از شهر و مردم و ارزش ها و سرگرمي هايشان کناره گرفته، مخفيانه به غاري پناهنده شده و در انديشه رهبري کار خويش و نجات مردم از خدا طلب رحمت و ياري کردند.
«انهم فقيه آمنوا بربهم و زدناهم هدي»
آنان جواناني بودند که به پروردگارشان ايمان آوردند و هدايت و آگاهي شان را افزوديم. سوره کهف آيه 13
اين بار پس از گذشت هزاران سال اين سرگذشت در گوشه اي از سرزمين ايران و در رژيم محمد رضا شاه به گونه اي مشابه تکرار مي شود...(1) يک مرد و يک زن، زني افليج که حتي در نظام خدايي هم بر او حرجي نيست و معاف و مستثني از جهاد شناخته شده و سه دختر خردسال 3-6و8 ساله، يک خانواده. هر دو جوان، قبل از تحول و انقلاب دروني، وابسته به فاميل هاي سرشناس و ثروتمند و وابسته درباري بودند و اکنون بنا به رابطه ديالکتيک تزو سنتز به همان گونه که حق در بطن باطل رشد و توسعه پيدا مي کند و به همان طريقي که موسي در دامان فرعون پرورش يافت بر عليه خاندان خويش قيام مي کنند.
کاترين، دختر پروفسور عدل پزشک درباري و دوست ديرينه شاه و بهمن، برادرزاده سپهبد حجت کاشاني. کاترين 6 سال قبل در حادثه اي حين کوهنرودي از کمر به پايين فلج مي شود. اين حادثه در عين تلخي و تأثر، نقطه عطفي در زندگاني کاترين مي شود و همانند شوک او را بيدار و هشيار مي کند. احساس درد و رنج و محروميت او را به ياد غم هاي هميشگي مردم توده محروم مي اندازد، به زودي خوشي ها و لذت هاي گذران زندگي برايش پوچ و بي ارزش مي شود و به تدريج به ارزش هاي واقعي و پايدار زندگي پي مي برد. به گفته قرآن «فعسي ان تکرهو شيئاً و يجعل الله فيه خيراً کثيراً »؛( سوره نساء آيه 19)
چه بسا ناخوشايند داريد چيزي را که خداوند در آن خير فراواني براي شما قرار داده. بعد از اين واقعه، بهمن نيز که چنين تحول و انقلابي را در وجود خويش احساس مي کرد با وجود نقص عضو کاترين به علت همبستگي روحي و اعتقادي با وي ازدواج مي کند. ثمره اين ازدواج دختري مي شود که نام او را فاطمه مي گذارند و اين تولد از مادري افليج که به معجزه اي شباهت داشت سوژه مطبوعات سه سال قبل تهران مي شود. وجود پربرکت اين دو نفر تحولي در خانواده هاي آنان به وجود مي آورد، مشاهده صداقت و پاکي رفتار آنان، جوانان فاميل را شيفته و مجذوب آنان مي کند. به زودي اين نطفه بيداري و آگاهي در محيط کثيف نزديکان رشد مي کند و چشمگير مي شود، جواناني که به وضع طبقاتي خويش نسبت به توده هاي محروم و گرسنه پي برده و به جاي اطاعت و پيروي از پدران خويش خدا را پرستش کرده و قرآن مطالعه مي کنند و با افکار انقلابي و نجات بخش اسلام آشنايي پيدا مي کنند...(2) به زودي خار گلوگير و چشم آزار شده و نگراني بزرگي پديد مي آورند. بحث و برخورد و مشاجره کار روزانه مي شود، گفته مي شود که کاترين با ارتباط و آشنايي که با فرح و شهناز داشت حتي در آنان نيز نفوذ و تأثير مي نمايد و بهمن، پاتريک پهلوي برادرزاده شاه را به جمع دوستان خود مي کشد. در چنين شرايطي تهديد و فشار اطرافيان به حدي مي شود که اين زوج مجبور مي شوند از شهر و خانواده خويش کناره گرفته به روستاي خرم دره ابهر هجرت کنند. آنان در خارج ده مزرعه اي را آباد کرده و به کار ساده کشاورزي مي پردازند و به اين وسيله زندگي مصرفي پرتجمل گذشته را فراموش مي نمايند. تماس نزديک با کشاورزان آنان را با مسائل تازه اي آشنا مي کند و با صداقت و مهرباني دارايي خود را صرف ساختن خانه هاي مدرن براي کشاورزان مي کنند و خود در کنار آنان زندگي مي کنند و به تدريج محافلي براي تعليم و آگاه کردن آنان تشکيل داده حرکتي به وجود مي آورند. روشن است چنين جنبشي از چشم رژيم دور نمي ماند و به زودي نسبت به آنان حساسيت نشان مي دهد، چندين بار قصد برگرداندن آنان مي کنند و تا جايي که با مقاومت مسلحانه روبه رو مي شوند ولي از آنجايي که هر دو وابسته به فاميل هاي بزرگ بودند ژاندارمري جرئت نمي کند شدت عمل بيشتر نشان دهد. نفوذ آنان در روستاييان با تهديد ژاندارمري توأمان رو به تکامل مي رود تا بالاخره مجبور مي شوند براي دفاع خانه و مزرعه را رها کرده به غاري که در نزديکي قرار داشت پناهنده شده آنجا را سنگر عمليات و کانون تبليغ و عبادت خويش سازند. يک ماه وضع به اين منوال مي گذرد تا در نهايت فرمانده ژاندارمري قزوين به دستور مرکز تصميم مي گيرد آنان را دستگير و تحويل دهد و به اين منظور با افراد و تجهيزات فراواني به محل اختفاي آنان
حمله مي کند. در اين حمله که با مقاومت کشاورزان بيدار شده مواجه مي شود، دو نفر از روستاييان کشته مي شوند که رژيم بي شرم مانند هميشه در مطبوعاتش آن را به بهمن نسبت مي دهد. اين زوج که حاضر نبودند به زندگي اسارت بار سابق بازگشته و شريک دزدان جنايتکار شوند با الهام از سرگذشت ياران کهف در قرآن: «انهم ان يظهروا عليکم يرجموکم او يعيدوکم في ملتهم و لن تفلحوا اذا ابدا»؛( سوره کهف آيه 20)؛آنان اگر بر شما دست يابند يا شما را نابودتان مي کنند و يا شما را به راه و روش خويش مجبور مي سازند و در آن صورت هرگز آزاد و رستگار نخواهيد شد؛
مسلحانه و با تمام وجود دفاع مي کنند. در اين هنگام بهمن شبانه از راه پنهاني غار براي ارتباط با روستاييان و احتمالاً برنامه هاي عملياتي ديگري که داشته به تهران مي آيد و در خانه امن خود در آرياشهر وارد مي شود. اين خانه که قبلاً مورد شناسايي پليس قرار گرفته بود فوراً محاصره مي شود و در تيراندازي مأمورين، بهمن شهيد مي گردد. اما کاترين هنوز در غار مقاومت مي کند، او با پاسداري از کودکان معصوم در حالي که فلج است 72 ساعت مقاومت مي کند تا با انفجار نارنجک مزدوران شاه شهيد مي گردد و البته قبل از شهادت، فرمانده ژاندارمري قزوين را که با حيله مي خواست او را دستگير کند به عدم مي فرستد.
دستگاه هاي تبليغاتي رژيم مانند هميشه در انتشار اين خبر دچار تناقض و دروغگويي شدند.کيهان 2/2 اعلام کرد بهمن بعد از قتل فرمانده ژاندارمري همسر خود را به قتل رسانده و به تهران گريخته است. آيندگان 2/3 نوشته سرهنگ را کاترين کشته و خود در انفجار مأمورين کشته شده است و کيهان همان شب اعلام کرد کاترين هدف گلوله مأمورين قرار گرفته است.
رژيم حليه گر مانند هميشه براي لکه دار کردن اين حماسه نزد ملت با اطلاعاتي که از علايق و گرايش هاي مذهبي آنها داشت و خوب مي دانست توده مردم چگونه با شنيدن ادعاي پيغمبري به تعصب و مقابله بر مي آيند موضوع غار را نشانه قرار داده، بهمن را به عنوان کسي که ادعاي پيغمبري کرده و ادعاهاي عجيب دارد در مطبوعات خود معرفي مي کند. کسي که روستاييان را مجبور به اطاعت از خود کرده و دو نفر را به جرم سر باز زدن از تمکين کشته است و حتي معتاد به هرويين مي باشد[!] بگذار هر چه مي خواهند بنويسند. دروغ و تهمت آنها هر چه بزرگتر باشد ملت ما به صداقت و پاکي آن بيشتر پي مي برد و از ضربه اي که به رژيم زده اند بيشتر خوشحال مي شود.
حماسه کاترين و حجت که به راستي حجتي براي مردم زمان شد در عين حال که معجزه توبه و بازگشت را نشان مي دهد حاوي درس بزرگي است که اصحاب کهف آن را با هجرت خويش آغاز کرده اند. (3)
راديو پيک ايران نيز در تاريخ 27 ارديبهشت 1354 اعلام کرد:
به دنبال قتل فجيع بهمن حجت کاشاني و کاترين عدل عده زيادي از جمله علي پهلوي فرزند علي رضا پهلوي دستگير شده و عده اي از مقامات بالا و نزديک به دربار مورد سوء ظن قرار گرفتند. درباره قتل بهمن حجت کاشاني و کاترين عدل روزنامه هاي تهران ده ها خبر از تفضيلات ضد و نقيض منتشر کرده اند.
در يک جا نوشته است که بهمن به دست خود، کاترين عدل را کشته و در ديگري ادعا شده است که کاترين زني که سال هاست از دو پا فلج است گويا به کوه زده و يک سرهنگ ژاندارم را به قتل رسانده است.
در خبري گفته مي شود که کاترين با نارنجک کشته شده است، در خبر ديگري از قول سرتيپ خالصي فرمانده عمليات نظامي گفته مي شود وقتي مأمورين وارد غار شدند ديدند که کاترين در حالت نشانه گيري است. در يک جا بهمن حجت کاشاني هرويين مصرف مي کرده و در جاي ديگر مدعي پيغمبري بوده است اما در هيچ يک از اين خبرها ضد و نقيض اين مطلب ساده توضيح داده نمي شود که اصولاً به چه دليل مزرعه بهمن با چنين نيروي بزرگ نظامي مورد هجوم قرار گرفته. برخي از روزنامه ها از قول مقامات مسئول ادعا مي کنند که بهمن دو تن از کارگران مزرعه را که ادعاي پيغمبري او را نپذيرفته اند کشته و ژاندرام ها به اين دليل براي دستگيري بهمن به ده رفته اند، امابراي دستگيري يک نفر، دو يا چند نفر کافيست اما براي هجوم به مزرعه بهمن دسته ها تجهيز شده و آنها مسلح به نارنجک دستي بوده اند و هلي کوپتر تحت فرمان يک سرتيپ و چندين سرهنگ و سرگرد عملياتي را آغاز کرده اند که جريان آن را لحظه به لحظه با بي سيم به تهران گزارش مي داده اند.
در خبرهاي روزنامه هاي تهران موضوع بسيار مهم ديگري نيز در پرده مانده است و آن اينکه بهمن حجت کاشاني پس از فرار از مزرعه خود در آريا شهر تهران به منزل دوستان خويش پناه برده و در اين منزل گويا در يک زد و خورد مسلحانه کشته شده است. اين دوستان کدام اند و نام آنها چيست؟ چرا بهمن را در منزل خود راه داده اند؟ مأموران امنيتي از کجا بلافاصله به محل اختفاي بهمن پي برده اند؟ چرا فقط بهمن کشته شده است؟ ساير ساکنين منزل کجا هستند؟
درست پاسخ همين سؤالات گوشه اي از حادثه را روشن مي کند. بهمن کاشاني در تهران به علي پهلوي بردار زاده شاه پناه برد؛ علي پهلوي فرزند عليرضا پهلوي که به طرز مشکوکي در يک سانحه هوايي کشته شد و به دنبال آن شايع گشت که وي به دست شاه کشته شده است. بهمن حجت کاشاني و کاترين عدل از سال ها پيش با علي پهلوي مناسبات نزديک دوستانه داشته اند. بهمن و کاترين در عين حال بنا به نسبت هاي خانوادگي به درباريان را محکوم مي کردند و نظريات خود را حتي در مجالس خانوادگي علناً بر زبان مي آوردند.
بهمن خود، مسلمان صديق بود، زندگي خصوصي پاک و صالحي داشت، معتقد بود که در جامعه بايد عدل خداوندي برقرار گردد. وي در محيط کوچک مزرعه خويش نمونه اي از مناسبات سالم زندگي توأم با عدل را به وجود آورده بود. مناسبات بهمن با کشاورزان برادرانه بود و مي کوشيد شرکت تعاوني را که در مزرعه او تشکيل شده به سازمان همکاري و تعاون واقعي بدل کند و اين وضع، سرمايه داران بزرگ و سازمان امنيت را به شدت نگران کرده بود.
بهمن و کاترين به دليل رفتار انساني خود با کارگران مزرعه خويش و افکار شديد ضد درباري از مدت ها پيش زير نظر بوده اند و چند تن از مأموران سازمان امنيت به عنوان کارگر در مزرعه جا گرفته بودند. زماني که گروه گلسرخي و دانشيان به دستاويز اينکه گويا قصد ربودن فرح را داشته اند و در ميان آنها مريم اتحاديه نيز که از خانواده هاي نزديک به دربار است به ميان آمد نظارت پليس بر همه اطرافيان دربار تشديد شد و چگونگي وضع بهمن بسيار دشوار گشت. قتل پادشاه عربستان سعودي به دست برادرزاده اش آخرين واقعه اي بود که داستان معروف به غار خرم دره را آفريد. پس از قتل ملک فيصل سوءظن شاه نسبت به اطرافيان به حد ديوانگي رسيد، همه اطرافيان براي هزارمين بار زير ذره بين قرار گرفتند. به گفته نزديکان، شاه هنوز هم در سر سفره آخرين کسي است که دست به غذا دراز مي کند؛ او پيرامون کساني که به نحوي از انحا با دربار و درباريان تماسي دارند اطلاعات وسيع روزانه گرد مي آورد. [ ... پارازيت] که بهمن و کاترين به عنوان نامطلوب ترين و خطرناک ترين عناصر شناخته مي شوند و به ويژه مناسبات نزديک آنان با علي پهلوي جلب توجه مي کند. بنابر گزارشي که مأموران سازمان امنيت داده اند گويا بهمن از مدتي پيش درباره ضرورت از ميان برداشتن شاه با دهقانان سخن مي گفته اطلاعاتي که رسيده دهقانان به بهمن و کاترين علاقه زيادي داشتند و آنان را در ميان خود حفظ مي کرده اند. هنوز قتل سرهنگ ژاندارمري و بهمن و کاترين دقيقاً روشن نيست. گروه ژاندارم هاي مسلح که به ده ريخته اند همه چيز را به همه زده اند، تعداد کثيري از دهقانان را دستگير کرده، برده اند. شرکت تعاوني منحل و اثاثيه آن را غارت کرده اند. از سه کودک خردسال بهمن يکي کور شده و دو کودک ديگر در وضع روحي بسيار بدي زندگي مي کنند. همه عمليات نظامي که در ده صورت گرفته تجسمي از وحشت و بي اعتقادي افسرها و ژاندارم ها و شيوه حيواني رژيم است.
هنوز معلوم نيست که آيا علي پهلوي و ساير نزديکان او از ترس، بهمن را لو داده اند و يا اينکه منزل خود آنان تحت نظر بوده و بهمن به علت ورود به آن دستگير گرديده [قطع فرستنده...] پس از مرگ بهمن و همسرش و پس از دستگيري علي پهلوي بحران دروني رژيم آشکارتر گرديده است. اين بحران گام به گام به کاخ نياوران نزديک شده. پس از قتل فجيع اين دو نفر، بگو مگو در مقام بالا بيشتر اوج گرفته و مي گويند وضع موجود قابل دوام نيست. (4)
برگرفته از کتاب نهضت امام خميني(ره)
جلد چهارم تلخيص از: مهديه مرادپور

پي نوشت ها :
 

1- نقطه چين از متن است.
2- نقطه چين از متن است.
3- پيام مجاهد، ارديبهشت 1354.
4- بخش فارسي راديو پيک ايران، ساعت 19 روز 1354/2/27.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.