نيمه پنهان مصر

چهار ماه پس از نخستين بازديد از مصر، گروه کوچک ما مجددا به صغاره (Saqqara) بازگشت: شهر مرده، خانه معابد و اهرامي که تاريخ آنها به نخستين سلسله مصر باستان در سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح باز مي گردد. يک صبح داغ بهاري بود. غبار ناشي از آخرين توفان شن هنوز کامل فرو ننشسته بود و وسعت آسيب وارده به سايت هاي باستان شناسي هنوز معلوم نبود اما آرامش ملموسي در فضا موج مي زد؛ گويا صحرا پس از گذراندن يک فصل آشوبناک ديگر در اين
شنبه، 2 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نيمه پنهان مصر

نيمه پنهان مصر
نيمه پنهان مصر


 

نويسنده: ليز بونين/ ترجمه: محمود حاج زمان




 
ليزبونين، سخنگوي گروه Bang Goes The
از باستان شناسي فضايي و نقش آن در کشف اسرار مصر باستان با ما سخن مي گويد
چهار ماه پس از نخستين بازديد از مصر، گروه کوچک ما مجددا به صغاره (Saqqara) بازگشت: شهر مرده، خانه معابد و اهرامي که تاريخ آنها به نخستين سلسله مصر باستان در سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح باز مي گردد. يک صبح داغ بهاري بود. غبار ناشي از آخرين توفان شن هنوز کامل فرو ننشسته بود و وسعت آسيب وارده به سايت هاي باستان شناسي هنوز معلوم نبود اما آرامش ملموسي در فضا موج مي زد؛ گويا صحرا پس از گذراندن يک فصل آشوبناک ديگر در اين سرزمين تاريخي، مجددا داشت نفسي از سر راحتي مي کشيد. ما به صغاره بازگشته بوديم تا بفهميم آيا فناوري مشاهده از راه دور-کا با نام باستان شناسي فضايي نيز شناخته مي شود-واقعا توانسته است محل يک هرم گمشده متعلق به سلسله سيزدهم (حدود 1700 قبل از ميلاد) را به درستي تشخيص دهد. در فناوري مشاهده از راه دور عکس هاي ماهواره اي يک منظره که با استفاده از طول موج هاي مختلف طيف الکترومغناطيسي تهيه شده، تحليل مي شوند تا بتوان سکونتگاه ها و آثار تاريخي گمشده متعلق به گذشته را شناسايي کرد. اگر چه اين فناوري مدت هاست که در دسترس دانشمندان قرار دارد اما استفاده از آن در باستان شناسي-خصوصا در مصر-هنوز در مراحل آغازين خود قرار دارد.
دکتر ساراپارکاک، باستان شناس دانشگاه آلاباما-استفاده از فناوري مشاهده از راه دور را 11 سال پيش آغاز کرد. او هزاران ساعت را در آزمايشگاه صرف يادگيري اين کرد که چطور مي توان به بهترين نحو، از اين روش براي شرايط آب و هوايي و جغرافيايي خاص مصر استفاده کرد. او مي گويد: «کار پيچيده اي است، زيرا راه هاي بي شماري براي تحليل اين تصاوير وجود دارد.»
دکتر پارکاک خيلي زود دريافت که هنوز رازهاي زيادي در زير ماسه هاي صحرا مدفون باقي مانده است. او تخمين مي زند که کمتر از يک درصد از مصر باستان شناخته شده و فکر مي کند که به اندازه کافي سايت هاي باستاني جديدي پيدا کرده که بتواند تا چندين نسل باستان شناسان را به کارهاي حفاري مشغول سازد. البته باور چنين ادعايي بسيار دشوار است، چرا که در 200 سال اخير گنجينه هاي زيادي از مصر باستان کشف شده است. طي اين زمان ما دانش زيادي درباره مصر باستان جمع آوري کرده ايم که بخش اعظم آن را مديون باستان شناسان پيشرويي همچون فليندرس پتري وهاوارد کارتر هستيم.
اما آيا فناوري جديد واقعا مي تواند چيز تازه اي را درباره اين تمدن که از نظر برخي به خوبي شناخته شده است، فاش کند؟ براي کشف اين موضوع، گروه ما، گروه Bang Goes The Theory به همراه ساراپارکاک عازم مسافرتي پنج هفته اي شديم تا سودمندي باستان شناسي فضايي را روي زمين آزمايش کنيم. ما در امتداد رود نيل با کارواني از جيپ هاي مجهز، از جيزه عازم القصر (Luxor) شديم و مناطق مختلفي را که تصاوير ماهواره اي نشان مي داد، مورد کاوش قرار داديم.
در گراب (Gurob) واقع در جنوب دلتاي نيل، گستره وسيعي از صحرا پيش روي ما پهن شده بود. چشم انداز ناهموار بيابان مملو از انبارهاي متروک مهمات ارتش بود و زمين هاي باير، هيچ سرنخي از گذشته دور اين سرزمين در اختيار ما قرار نمي داد. اين ناحيه به عنوان محل کاخ حرم شناخته مي شود، مکاني که سکونتگاه همسران فراعنه بود.

مصريان عادي
 

به غير از تعداد اندکي آثار ساخته دست بشر، از جمله سنگتراشي هاي معبد رامسس سوم مدرک پاپيروس که از نقشه يکي از همسران فرعون براي کشتن پادشاه خبر مي دهد، مصرشناسان اطلاعات اندکي درباره اين کاخ ها در اختيار دارند. متاسفانه به دليل تخريب گشترده گراب در طول تاريخ، عملا هيچ چيزي از آن باقي نمانده است.
دکتر پيتر لاکووارا- متخصص حرم سراهاي سلطنتي- در حالي که روي ماسه نشسته و به اين منظره نه چندان جذاب نگاه مي کند، عکسي از اين منطقه را که روي چوب حکاکي شده و بيانگر شاهکاري از هنرمند مصر باستان است، به ما نشان مي دهد. حکاکي ملکه تي را نشان مي دهد؛ بانوي اول حرم در سلسله هيجدهم از پادشاهي جديد و مادر بزرگ توت عنخ آمون. اين محل تا پايان پادشاهي جديد حدود 1300 قبل از ميلاد، ميزبان پادشاهان ديگري نيز بود و احتمالا توت عنخ آمون و رامسس دوم نيز حرمسراهاي خود را در اين ناحيه بنا کرده اند.
زندگي داخل ديوارهاي قصر سرشار از تباهي و دسيسه بود و ما مشتاق بوديم ببينيم که تصاوير پارکاک چه چيزي را آشکار مي کند. ما مي توانستيم نماي کلي قصر را تشخيص دهيم اما تنها اندکي از بنا و طرح اوليه باقيمانده بود.پيتر که بيشتر به بخش شمالي سايت علاقه مند بود، با هيجان درباره بناي واضحي که در اسکن ها شناسايي شده بود، صحبت مي کرد: يک دهکده کارگري که محوطه کاخ را احاطه کرده بود، شواهدي که کارکرد هرکدام از ساختمان ها را نشان مي داد و مهم تر از همه مجموعه اي از خانه هاي ييلاقي کشف نشده، با يک موج شکن در سواحل شاخه هاي نيل که مدت ها پيش نا پديد شده بود.
به لطف باستان شناسي فضايي تصوير زندگي مصر باستان آشکار شده بود: ويلاهاي کنار آب که متعلق به اشراف بودو ويلاهاي شلوغ کارگري که وظيفه تامين منسوجات، سفالينه ها، جواهرات و غذاي آنان را بر عهده داشتند. با وجود از بين رفتن کاخ اصلي، از تصاوير ساراپارکاک معلوم بود که هنوز چيزهاي زيادي براي حفاري در رسوبات کنار نيل وجود دارد، چيزهايي که نويد بخش دستيابي به شناختي بزرگ از زندگي هاي زنان حرم و ماجراهاي آنها بود.
پيتر مي گويد: «باستان شناسان مدت زيادي است که به خاطر فقدان اطلاعاتي که ما درباره زندگي روزانه مصر باستان داريم. افسوس مي خورند. نخستين گروه هاي باستان شناسي بسيار دور از اين نواحي بودند تا بتوانند اين چيزها را پيدا کنند و به همين دليل روي معابد و مقبره ها متمرکز شدند. به همين جهت اطلاعات ما بيشتر در اين خصوص است که اين افراد چطور مي مردند تا اينکه بدانيم چطور زندگي کردند. براي درک زندگي آنها، ما نياز داريم سکونتگاه هاي آنها را حفاري کنيم. به کمک اين فناوري ما مي توانيم چيزهايي را که دهه ها طول مي کشد ظاهر شود، به سرعت به دست آوريم. اين يک انقلاب است.»
همزمان که در امتداد نيل از ميان واحه ها و بيان گذر مي کرديم، تحقيقات ساراما را با غافلگيري هاي بيشتري روبه رو مي کرد. در تحقيق درباره ايتج تاوي (Itjtawi)، پايتخت پادشاهي مياني، تصاوير ماهواره اي تغييرات مهمي را در مناظر طبيعي آشکار کرده بود. اين تصاوير موقعيت سواحل رود نيل را در هزاران سال قبل نشان مي داد و شواهد جديدي را درباره موقعيت شهر گمشده در اختيار ما قرار مي داد. در بيابان بي پايان الخارجه (Kharga Desert) تصاوير به ما کمک کردند محل کلبه هاي دوران نوسنگي را پيدا کنيم که تعيين محل آنها از روي زمين تقريبا غير ممکن بود، آثاري که در ميان زباله هاي ناشي از پوست تخم مرغ، سنگ هاي چحماق و سنگ سمباده گمشده بود. اين مصنوع 7000 ساله که متعلق به يک فرهنگ به وضوح پيشرفته بود، مي توانست سرنخ هاي مهمي را درباره دليل موفقيت اين تمدن ها و تاثير آنها بر آغاز تمدن مصر باستان در اختيار محققان قرار دهد.

هرم گمشده
 

همزمان که ما رو به شمال و به سمت جيزه مي رفتيم، سارا پارکاک تصويري فريبنده را از يک محوطه باستاني در جنوب صغاره به ما نشان داد. واضح ترين بنا در آن عکس، هرمي با ابعاد قاعده 53 متردر53 بود. اين هرم متعلق به خن جر (Khendjer) است، فرمانروايي از سلسله سيزدهم در دوره اي از بي نظمي که طي آن مصر مرتبا مورد هجوم واقع شد و بناهاي تاريخي بزرگ آن ويران شد.
بناي خن جر در حقيقت به عنوان تنها هرم تکميل شده متعلق به سلسله سيزدهم شناخته مي شود. در جنوب غربي هرم خن جر، ما مي توانستيم دو نماي کلي از بناهاي مربع شکلي را با فرورفتگي هايي در مرکز آنها مشاهده کنيم که نشانه هاي آشکاري از دو هرم ديگر بودند. جزئيات بيشتر نشان مي داد که آنها هرگز تکميل نشده اند و احتمال زياد به خاطر تهاجم بيگانگان تخريب شده بودند. سارا به شمال غربي دو هرم ناتمام اشاره کرد. در ابتدا دشوار بود تا بتوان چيزي از تصاوير وي فهميد اما در نگاهي دقيق تر يک بناي مربعي ديگر نيز مشاهده مي شد. ابعاد قاعده اين بنا 52 متر در 52 متر بود، با چيزي که شبيه يگ گذرگاه ساخته شده به سمت بالا به نظر مي رسيد.
سارا مي گويد: «براي اين داده ها، زمان بندي از همه چيز مهم تر است. من دو نوع از تصاوير ماهواره اي را استفاده کردم که براي نقشه هاي عمومي عالي بود اما به دليل گذر زمان و شرايط به وجود آمده، به هيچ وجه باري يافتن بقاياي مدفون مفيد نبود.»
اما يکي از اين تصاوير که دو روز پس از باران سيل آسا گرفته شده بود، توانست به مشخص شدن نماي مربعي شکل هرم احتمالي و همچنين مقبره هاي بزرگ و بناهاي اطراف آن که هيچ وقت مورد حفاري قرار نگرفته بود، کمک کند. آيا اين مقبره کشف نشده متعلق به فرعون سلسله سيزدهم بود؟ زماني که ما به منطقه هرم رسيديم، دکتر رابرت شيستل که بررسي سايت را شروع کرده بود به ما پيوست. ما مشتاق بوديم که تصاوير ماهواره اي را با اثرات فيزيکي به جا مانده روي زمين مقايسه کنيم.هرم خن جر در ميدان ديد قرار داشت و آجرهاي گلي مخروبه آن حدود يک متر از ماسه هاي صحرا بيرون زده بودند. در جنوب غربي، تنها نشانه از هرم احتمالي تکه هاي پراکنده سنگ آهک ورد محو يک ديوار بود. رد ديوار توسط پرچم هايي که در ماسه کاشته شده بود، فضاي مرکزي يک هرم را مشخص مي کرد اما براي چشمان ناآزموده شواهد ديگري قابل رويت نبود.
در محل اصلي سايت، زمين بي ثبات بود و شيب تندي داشت اما تکه هاي سنگ آهک يا پرچم هاي نشانه فرو رفته در ماشه مشاهده نمي شد. نه ساراپارکاک و نه رابرت شيستل نمي توانستند چيزي را از توپوگرافي يا شرايط خاک منطقه استنباط کنند. آيا اين محل واقعا محل يک هرم گمشده است؟
رابرت مي گويد: «اينکه چطور بعضي از بناها را مي توان از فضا بهتر تشخيص داد، اغلب باعث شگفتي زيادي مي شود. با اين وجود، اين يافته ها هميشه نياز به بررسي از روي زمين دارند. در غير صورت، اين خطر وجود دارد که وجود چيزهايي را ادعا کنيد که در واقعيت وجود ندارد. هنوز هم جواب بسياري از سؤالات را تنها با حفاري هاي باستان شناسي مي توان پيدا کرد.» اما تصاوير ماهواره اي چنان متقاعد کننده هستند که دکترزاهي حواس، مسوول عمليات باستان شناسي منطقه، اجازه حفاري را در منطقه هرم احتمالي صادر کرده است. ما مصر را با تمام هيجانات آن ترک کرديم و اميدوار بوديم که در اولين فرصت ممکن به آنجا با گرديم.

بازگشت به شهر مردگان
 

چهار ماه بعد، ما با هزاران بيم و اميد به محل سايت بازگشتيم. حفاري ها به دليل يک دوره نسبتا طولاني از ناآراميد و آشوب متوقف شده بود و معلوم نبود که چه مقدار کار انجام شده است.
در محل هرم گمشده، مي توانستيم يک ديوار گلي تازه حفاري شده را که متعلق به ديوار دور مجموعه هرم بود مشاهده کنيم. ورودي مقبره از بلوک هاي آهکي ساخته شده بود و ديوارهاي درون يک مقبره آجري نقاشي شده بود. لوح هاي آهکي عظيم نشان از وجود سنگفرش در اطراف يکي از هرم هاي ناتمام مي داد؛ نشانه اي دال بر اينکه هرم جديدي که هنوز زير ماسه مدفون است، ممکن است کامل تر از آن چيزي باشد که قبلا تصور مي شد. در همين حال، تکه هاي زيباي کار شده سنگ سياه نشان مي داد که اين هرم متعلق به پادشاهي با ثروت فراوان است. روي هم رفته، اين مدارک به يک فرعون از سلسله مياني اشاره مي کرد که ساليان درازي حکومت کرده بود.
قطعات بيشترب از پازل در حال تکميل شده هستند، اگرچه ما مجبوريم تا تکميل حفاري شدن کشف پارکاک، هنوز کمي صبر کنيم. او از نتيجه خوشحال است و مي گويد: «اين نشان مي دهد که محل جديد تا چه اندازه پتانسيل روشن کردن دوره اي از تاريخ را دارد که تاکنون مبهم و تاريک مانده است. تصاوير ماهواره اي نشان داده اند که هنوز چيزهاي زيادي براي کشف کردن وجود دارد.»
باستان شناسي فضايي تصويري چند لايه از زمين و مردمان خلق کرده و کاملا واضح است که اين موضوع اثر بزرگي را بر باستان شناسي در مصر گذاشته است. رابرت شيستل مي گويد: «باستان شناسي فضايي در کنار روش هاي بررسي سنتي مانند مغناطيس سنجي، GPR و نمونه برداري، به ابزاري فوق العاده گرانبها براي ما بدل شده است. اين فناوري خارق العاده است که درک جديدي از ارتباط ميان تغييرات محيط طبيعي و سکونتگاه هاي مصر باستان در اختيار ما قرار مي دهد.
پيتر لاکوو با اين مساله موافق است. او مي گويد: «اين فناوري مي تواند دانش ما را در خصوص گستره سکونت در مصر به سرعت افزايش دهد چيزي که دستيابي به آن قبلا غير ممکن به نظر مي رسيد. اين فناوري همچنين به ما کمک مي کند استراتژي هاي حفاري را که از نظر زمان، منابع تاثيرات بيشتري دارند، به دقت تغيير کنيم. از همه مهم تر، همان طور که حوادث اخير در مصر نشان مي دهد اين فناوري مي تواند ابزراي مهم براي مديريت سايت هاي باستاني باشد تا از آنها در برابر غارت و دست اندازي هاي غير قانوني کشاورزان و دزدان محافظت شود.»
در خصوص آينده اين فناوري، ساراپاراکاک اميدوار است که با پيشرفت حسگرها به زودي جست و جو در اعماق ماسه ها آسان تر و يا وضوح بالاتري انجام شود. او مي گويد: «ما همچنين مي توانيم به جايي برسيم که بتوانيم تمام سايت هاي باستاني را به سورت سه بعدي باز آفزيني کنيم، کاري که بدون حفاري کردن عملي نيست. ما مي توانيم بازنمايي بصزي کاملي را از گنجينه هاي محافظت شده در يک سايت باستاني خلق کنيم.»
باستان شناسي فضايي همچنين روسي را که باستان شناسان براي ادراک يک محوطه باستاني به کار مي برند، تغيير مي دهد.
ساراپاراکاک گوشزد مي کند که مکان هاي تاريخي را نبايد به تنهايي نگاه کرد، بلکه بايد آنها را در ارتباط با بافت مناظر طبيعي اطراف مورد بررسي قرار داد.
سارا اميدوار است که کشف بعدي، گمشده ايتج تاوي باشد. او در حالي که لبخندي بر لب دارد، مي گو يد: «واقعا چطور مي توان تمام يک شهر پادشاهي را از دست داد و گم کرد؟ با توجه به اين موضوع، من بيشتر به مردمان مصر باستان اهميت مي دهم. 99درصد اطلاعات گمشده درباره اين تمدن هيچ ارتباطي به خاندان سلطنتي ندارد. معماري واقعي درباره مردمان عادي اين تمدن است.»

دالان اسرار هرم خوفو
 

نويسنده: روان هوپر/ ترجمه: بهنوش خرم روز
يک روبات راز آخرين عجايب هفتگانه دنياي باستان را آشکار مي کند.
به نظر مي رسد نشانه هايي از گرافيتي هاي عهد باستان در هرم بزرگ جيزه به دست آمده است. خط خطي هايي که از قلم زدن يک کارگر بر ديوار تا حک کردن نشانه هاي مذهبي، توضيحات متفاوتي براي آن مطرح شده است. 4500 سال پيش اين تصاوير روي ديوارهاي يکي از اتاق هاي هرم بزرگ جيزه حک شده بود و به تازگي توسط يک روبات آشکار شده است. اين يافته همچنين تا حدي بحث ها را در مورد تنها فلزي که در اين هرم به کار رفته فرو مي نشاند و از ان مهم تر مي تواند نشان دهنده دري به يک اتاق مخفي در هرم باشد. چنين تصور مي شود که اين هرم، آرامگاهي است که براي فرعون خوفو ساخته شده و آخرين مورد از عجايب هفتگانه دنياي باستان است که همچنان باقي مانده.
اين هرم سه اتاق دارد: اتاق ملکه گالري بزرگ و اتاق پادشاه که از طريق دو کانال هوا به دنياي بيرون ارتباط دارند. عجيب اين است که دو کانال به ابعاد 20 در 20 سانتي متر وجود دارند که از شمال تا جنوب اتاق ملکه کشيده شده اند اما قبل از رسيدن به دنياي بيرون از هرم، با درهاي سنگي بسته شده اند. کاربرد اين تونل هاي باريک ودرهاي درون آن هنوز مشخص نيست اما بعضي بر اين باورند که آنها به يک اتاق مخفي مي رسند مسؤول عمليات باستان شناسي منطقه، زاهي حواس فکر مي کند اين درها آخرين راز بزرگ اين هرم عظيم باشند.
تا به حال تلاش هاي زيادي براي کنکاش در اين تونل ها به وسيله روبات ها انجام شده است. در سال 1993 يک روبات توانست 63 سانتي متر در تونل روي ديوار جنوبي بخزد و در سنگي کوچکي را کشف کند که تکه هاي فلزي دارد. در هيچ يک از اجزاي شناخته شده ديگر اين هرم ، از فلز استفاده نشده است. بنابراين بحث ها بالا گرفت که اين قطعات فلزي چه کاربردي داشته اند؟ يا کليد يا دستگيره درها هستند؟ حتي بعضي پيشنهاد دادند که اين قطعات مي توانند ابزارهايي رسانا براي گرفتن نيرو از موجودات بيگانه باشند.
در سال 2002، روبات ديگري توانست يکي از بلوک هاي سنگي را سوراخ کند و وارد آن شود. در آنجا روبات از محفظه يا اتاقک سنگي کوچکي فيلم گرفت که پشتش يک سنگ بزرگ قرار دارد، تقريبا چيز ديگري در آنجا نيست.
حالا روبات جدي (نام جادوگري که خوفو براي ساخت هرم بزرگ از او مشورت گرفت) که راب ريچاردسون از دانشگاه ليدز انگستان طراحي کرده، موفق شده از عهده جادوي طراحي آرامگاه خوفو بر آيد، از تونل بالا برود و دوربين ريز ماري را با خودش ببرد که بتواند از گوشه و کنار تصاوير تهيه کند.
تصاوير ارسالي، خطوطي به زبان هيرو گليف و با رنگ قرمز را نشان مي دهند که روي سنگ نوشته شده اند و مي توانند آثاري باشند که سنگ کار هنگام ساختن اتاق روي آن حک کرده است. ريچاردسون مي گويد: «اگر بتوان اين خطوط را رمز گشايي کرد. شايد مصرشناسان بتوانند اين معما را حل کنند که چرا اين تونل هاي هوا ساخته شده اند.»
پيتر در مانوليان، مصرشناس دانشگاه هاروارد و مدير آرشيو جيزه در موزه هنر بوستون در اين باره مي گويد: «در اطراف جيزه، حروف و کلمات نوشته شده با رنگ قرمز بسيار متداول است. آنها اغلب نشان يک سنگ کار با گروه کارگري، شماره آنها، تاريخ يا حتي نام گروه هستند.»
از آنجا که اين باور دوربين مي تواند بچرخد، براي اولين بار پشت در سنگي ديده شده و مشاهدات مي تواند به بسياري از افسانه ها در مورد قطعات فلزي پايان دهد. شون وايت هد، طراح دوربين ازگروه کاوش اسکاتک انگلستان در اين باره مي گويد: «تصاوير جديد ما از پشت گيره هاي فلزي، نشان مي دهد که آنها به لوپ هاي خيلي کوچکي که به زيبايي ساخته شده اند، ختم مي شوند. بنابراين به احتمال زياد، کاربرد تزئيني
داشته اند، نه هيچ کاربرد ديگري مانند رساناي الکتريسيته. همچنين پشت در را صيقل داده اند، بنابراين نماي پشت آن مهم بوده است. اصلا به نظر نمي رسد که اين تنها يک تکه سنگ براي جلوگيري از ورود آشغال به درون تونل ها باشد.»
کيت اسپنس، مصرشناس دانشگاه کمبريج که خود در اين مطالعه شرکت نداشته، فکر مي کند از آنجا که اين تونل ها هيچ کاربردي در عمل نمي توانند داشته باشند، بايد نمادين باشند. او مي گويد: «گيره هاي فلزي به نظر سمبل هايي از دستگيره هاي در مي رسند. تونل ها هم شمالي-جنوبي هستند، نه شرقي-غربي. براي همين من فکر مي کنم آنها نمادين هستند و به ستارگان مربوط مي شوند، نه به خورشيد.»
با اينکه اتاق پادشاه در اصل حاوي تابوت و احتمالا موميايي او است، در اتاق ملکه نبايد بقايايي از ملکه وجود داشته باشد؛ چرا که همسران خوفو در سه هرم کوچک تر خودشان دفن شده اند. در عوض، اسپنس گمان مي کند که اتاق ملکه حاوي مجسمه هايي از فرعون است. براساس اين گمان، تونل ها براي ساخته شده اند که مجسمه کاي فرعون يا همان روح او، بتواند از طريق آنها به زندگي پس از مرگ برود.
با اين حساب، در دوم که در انتهاي تونل قرار دارد و نا تمام مانده به چه کار مي آيد؟ اسپنس فکر مي کند که در دوم فقط پايان تونل را نشان مي دهد و نه بيشتر. وي مي گويد: «آن يکي بايد فقط سنگ پشتي باشد. نمي تواند اتاق ديگري وجود داشته باشد، اين بي معناست. به هر حال، اين نوعي نگاره از ديد نمادين است و اين گونه بررسي ها به ما کمک مي کند دليلي را که پشت اين ساختارها وجود دارد،بفهميم.» حواس، مدير پروژه روبات جدي توضيح مي دهدکه در هيچ هرم شناخته شده ديگري، چنين تونلي با چنين درهايي ديده نشده است. پس اگر اين راه رفتن به زندگي پس از مرگ است، چرا در ساير هرم ها ساخته نشده است؟ با اين حساب، احتمالا اتاقي مخفي پشت اين درها وجود دارد. او مي افزايد: «اتاق پادشاه مي تواند اتاقي ساختگي باشد چون براي مصريان باستان خيلي مهم بود که اتاق محل دفن را مخفي نگه دارند. در افسانه ها آمده که خوفو در جست و جوي خداي تات بود تا راز مخفي کردن هرم خود را بياموزد. اين شد که جادوگري به نام جدي به ديدار خوفو رفت. به همين دليل، ممکن است هنوز چيزهاي مخفي ديگري در اين آرامگاه وجود داشته باشد که ما هنوز آنها را کشف نکرده ايم.»

ناوگان گمشده مصر باستان
 

نويسنده: اندرو کوري/ ترجمه: مجيد جويا
کشف يک بندر تاريخي در درياي سرخ ثابت مي کند مصريان باستان دستي هم بر دريا شناسي داشته اند و ماموريت هايي بلند پروازانه به سوي سرزمين هاي دوردست ترتيب داده بودند.
مناظري که روي يک ديواره معبدي باستاني در ديرالبحري مصر حکاکي شده اند، خبر از سفر دريايي بزرگي مي دهند. دسته اي از کشتي هاي باري حاوي گياهان و جانوراني عجيب، از ميان امواج بلند دريا در سفري از سرزمين اسرار آميز پونت يا «خاک خدا» باز مي گردند. اين حکاکي ها به دستور هت شپ سوت، بزرگ ترين فرعون زن در مصر باستان انجام شده است. او در قرن 51 بيش از ميلاد، به مدت بيش از دو دهه بر مصر حکمراني مي کرد؛ يکي از قدرتمندترين امپراتوري هاي دنياي باستان که بيش از 2 ميليون نفر جمعيت داشت. از همان زمان کشف اين معبد در ميانه قرن نوزدهم، اين پرسش که اين کنده کاري ها دقيقا به معني است. سبب دودستگي در ميان مصرشناسان شده است. جان بينز، مصزشناس دانشگاه آکسفورد مي گويد: «ادعاي برخي از آنها اين بود کهپونت، سرزميني محصور در خشکي بوده و راه به دريا نداشت، يا اينکه اين سرزمين به کل جايي خيالي است.» ولي به تازگي، انتشار خبر يک سري کشفيات قابل توجه در ناحيه اي متروک از سواحل درياي سرخ، جاني تازه به اين مجادله بخشيده و يک بار براي هميشه ثابت کرد که مهارت هاي استادانه معماري مصري ها، علاوه بر ساخت اهرام بزرگ، براي ساخت کشتي هاي اقيانوس پيما هم به کار گرفته شده است.
باستان شناساني از ايتاليا، ايالات متحده و مصر که در تالابي خشک شده موسوم به مرسي جواسيس به کاوش پرداخته بودند، آثاري از يک بندر تاريخي را از زير خاک بيرون آورده اند که روزگاري، سفرهاي دريايي مانند سفر کشتي هاي هت شپ سوت به سوي درياهاي آزاد از آن شروع مي شد. برخي از مهيج ترين شواهد دلاوري دريانوردان مصر باستان، پشت يک درب فولادي امروزي قرار دارد که در پرتگاهي به فاصله 230 متري ساحل درياي سرخ نصب شده است. پشت اين در، غاري ساخته دست بشر به عمق تقريبا 25متر قرار دارد و لامپ هايي که برق شان از يک ژنراتور گازي در نزديکي دهانه غار تامين مي شود، محل هاي کار را نشان مي دهند: اينجا يک کاوشگر با استفاده از قلم مو، خاک را به دقت از روي حصير نئين 3800 ساله اي مي زدايد؛ متخصصان حفاظت از تخته هاي چوبي عکس مي گيرند، با مواد شيميايي مانع فساد آنها مي شوند و در نهايت آنها را براي انبار شدن، بسته بندي مي کنند.
کمي عقب تر، در چوبي قفل دار، غار مجاور را مسدود کرده است. هنگامي که اين در باز شود، توده هوايي با بوي سنگين روغن شيرين، مانند بوي علف خشک قديمي، بيرون مي زند و فضا را با عطر هزاران سال فساد پر مي کند. مردي در نور کم چراغ سقف حلقه هاي طناب شکلاتي رنگ را مرتب مي کند که تا اعماق تاريک اين غار بلند و باريک امتداد يافته است. بعي از اين طناب ها ضخامتي به اندازه سينه يک مرد دارند و در درازاي طولاني ترين آنها شايد به 30 متر برسد. اين طناب ها از گياه پاپيروس درست شده اند که در دره رود نيل مي رويد. طناب هايي که اين باستان شناسان پيدا کرده اند، با ظرافت و به طور حرفه اي بافته شده و انبار شده اند و احتمالا ملوان هاي آن دوران، اين طناب ها را پيش از اينکه براي آخرين بار از غار خارج شوند، بافته بودند. کارترين بارد، باستان شناسي از دانشگاه بوستون به همراه گروهي بين المللي، شش غار ديگر را در مرسي جواسيس کشف کرده اند. شواهدي که آنها يافته اند و شامل بازمانده هاي قديمي ترين کشتي هاي دريايي کشف شده تاکنون هستند، ثابت کننده ريشه هاي دريانوردي مصريان است و نشانه هاي مهمي براي يافتن موقعيت واقعي پونت به شمار مي رود. باينز مي گويد: «اين يافته هاي جديد، تمام ترديد ها را در مورد مسير دريايي رسيدن به پونت از بين مي برد. مصريان باستان تجربيات دريانوردي قابل توجهي داشته اند.» قرار بود که کاوش در مصر، ماموريتي جانبي براي بارد و همکار پژوهشي چندين ساله اش، رودولفوفانوويچ باشد که از باستان شناسان دانشگاه آورينتاله ناپل است. اين دو محقق، بخش عمده دوره کاري خود را به کاوش در جنوب مرسي جواسيس پرداخته و به جست و جوهاي منطقه تاريخي آکسوم پرداخته اند؛ مقر پادشاهي که در سال هاي 400 پيش از ميلاد، جايي که امروزه شمال اتيوپي را در بر مي گيرد. سر بر آورد. پس از پايان جنگ داخلي 17 ساله اتيوپي در اوايل دهه 1990 فاتوويچ و بارد جزو اولين باستان شناساني بودند که براي کاوش به آنجا بازگشتند. هيچ يک از آن دو با شرايط ناپايدار نا آشنا نيستند. فاتوويچ در سال 1974 در آديس آبابا، پايتخت اتيوپي مشغول به کار بود که يک کودتا، به نظام پادشاهي پايان داد. بارد هم که تحصيلکرده هنر و باستان شناسي است، در ميانه دهه 1970 به مدت يک سال به سفر زميني خطرناکي از قاهره (پايتخت مصر) تا کيپ تاون (پايتخت آفريقاي جنوبي) پرداخت. او معمولا يک تي شرت قرمز رنگ بر تن دارد که روي آن به بيش از 12 زبان نوشته شده است: «شليک نکنيد، من يک باستان شناس هستم.» کار آنها در آکسوم با وقوع جنگي ديگر متوقف شد. در سال 1998 و هنگامي که بارد و فاتوويچ مشغول کاوش در مجموعه معابدي در فاصله 50 کيلومتري مرز بودند، درگيري هاي بين اتيوپي واريتره بالا گرفت. باستان شناسان مجبور به ترک منطقه شدند و بيش از 300 کيلومتر را در يک جاده خاکي تک بانده در گوه هاي سيميان به سوي جنوب اتيوپي رانندگي کردند تا جان خود را نجات دهند. با ناپايداري اوضاع در اتيوپي، فاتوويچ و بارد شک داشتند که بتوانند روزي به آنجا باز گردند. آنها تصميم گرفتند به مصر بروند، جايي که باستان شناسان مدت ها بود به دنبال خطوط تجاري دريايي بين اين کشور وپادشاهي اسرار آميز پونت مي گشتند. فوتوويچ که يک ايتاليايي پر حرف است، مقاله اي را به خاطر آورد که در مورد کشف خاک پشته هاي پراکنده در سواحل درياي سرخ در دهه 1970 خوانده بود. او مي گويد: «با خود فکر کرديم چرا براي بررسي اوضاع به آنجا نرويم؟ ولي هنگامي که به آنجا رسيديم، اوضاع خيلي نااميد کننده به نظر مي رسيد. آنها تنها چند زيارتگاه بودند و نه چيز ديگري.»

بهترين کادوي کريسمس!
 

آنها کار خود را در سال 2002 شروع کردند و چندين هفته را در هر سال به جست و جو در ديواره هاي ساحلي و تالاب خشک شدهه مي پرداختند تا نشانه هايي از ساحلي بيايند که منزلگاه کشتي هاي تجاري مانند کشتي هاي نقش شده هت شپ سوت باشد. در صبح روز کريسمس 2004، بارد در حال پاک سازي چيزي بودکه تصور مي کرد ديواره پشتي يک حفاظ سنگي باشد اما به ناگاه دستش در سوراخي در شن فرو رفت. با خالي کردن شن و مايه و سنگ، غاري نيم کره اي به پهناي پنج متر آشکار شد. ورودي آن مربعي شکل و حکاکي شده بود که شخصا نمي توانست پديده اي طبيعي باشد!
باستان شناسان در داخل غار، کوزه هاي خرد شده، جعبه هاي شکسته ساخته شده از چوب سدر و پنج سنگ سابيده شده، پيدا کردند. يک قطعه سفالينه که نام آمن امهات سوم (فرعوني که حدود 1800 پيش از ميلاد بر مصر فرمان مي راند) روي آن حک شده بود، به باستان شناس ها در تعيين قدمت غار کمک کرد. مدت کوتاهي بعد از آن، ورودي غار ديگري از زير يک پيش آمدگي مرجاني کشف شد. در داخل آن، اتاقي قرار داشت که اولين کشف را کاملا تحت الشعاع قرار داد: تالاري با پنج متر پهنا، بيش از 20 متر درازا و آن قدر مرتفع که مردي کوتاه قامت به راحتي در آن حرکت کند. ورودي غار با الوارهاي قديمي کشتي و لنگرهاي سنگي مستعمل محکم شده بود. اين، نخستين نشانه از دريانوردي مصريان بود که تا آن زمان کشف شده بود.
از الوارهاي ديگر نيز به عنوان پله استفاده شده بود و کف غار با تکه هاي چوبي فرش شده شده بود که از کشتي سازان باستاني به جاي مانده بود. ديگر خرابه ها شامل کاسه ها و بشقاب هاي شکسته، قالب هاي سراميکي نان و همچنين استخوان هاي ماهي بود. ابعاد غار مشابه کلبه هاي استاندارد کارگران در اطراف جاهايي مانند اهرام جيزه بود.
در هفت سال گذشته، فاتوويچ و بارد بازمانده هاي پنهان جامعه بندر نشين مصر باستان را آشکار کرده اند. که بر تالابي با پهناي بيش از 5.1 کيلومتر مشرف بود. علاوه بر هشت غار، آنها بازمانده هاي پنج سطح شيب دار آجري را يافتند که احتمالا براي به آب انداختن کشتي هاي تازه ساز، ساخته شده بود و همچنين حفاظتي سنگي براي انبار و آشپزي نيز پيدا شد. آنها در زمستان کار مي کردند، زماني که دما در بيابان حدود 20 درجه است و افعي هاي سمي که به غار ها هجوم مي اوردند به خواب زمستاني فرو رفته اند. هيچ يک از دانشمندان دوست نداشتند مدت طولاني در داخل غارها بمانند. فاتوويچ مي گويد که مبتلا به ترس از مکان هاي در بسته استو بارد هم به شدت از مارها مي ترسد!
شواهدي که مرسي جواسيس را به پونت مرتبط مي کند، هم در داخل و هم در خارج غارها پيدا مي شود. چند صد متر آن سوتر از پرتگاه ها، لايه اي از سنگ هاي خرد شده و صدف هاي حلزون به ارتفاع بيش از يک متر، نشان از قربانگاه هايي دارند که دريانوردان در شمال ورودي بندر بنا کرده بودند. آنها در بردارنده سنگ هاي حکاکي شده با سنگ نوشته هايي بودند که مشخصا به سفر به پونت اشاره داشتند. ستون هاي قايق و سکان هايي شبيه به حکاکي هاي روي ديوار هت شپ سوت، هم در داخل غارها و هم در خارج آنها از زير خاک بيرون کشيده شدند. خيلي از مصنوعات توسط کرم هاي آب شور سوراخ سوراخ شده بودند. گروه حتي قطعاتي از چوب آبنوس و سفالينه يافت که بايد از جنوب درياي سرخ آمده باشند؛ جايي 1600 کيلومتر دورتر.
حتي اگر آن هم کفايت نمي کرد، در ميان بقاياي بازيابي شده از 40 صندوق شکسته و خالي که بيرون يکي از غارها پيدا شده بودند، دو تخته چنار پيدا شد که دستوراتي براي ساخت کشتي روي آنها نقش شده بود. کنده کاري جالبي روي يکي از آنها ديده مي شد که با گذشت 3800 سال هنوز خوانا و روشن است: «سال هشتم حکومت عالي جناب /پادشاه مصر عليا و سفلي ... که تا ابد زنده باد/ ... از چيزهاي شگفت انگيز پونت.»
بارد مي گويد: «واقعا به ندرت پيش مي آيد که شما تمام شواهد لازم را در اختيار داشته باشيد و آنها با هم تناقضي نداشته باشند.» هنگامي که ثروت هاي بادآورده مصنوعات مرسي جواسيس به بعضي سوال ها جواب داد، سوال هاي ديگري مطرح شد. براي مثال، سفر دريايي به پونت چگونه انجام مي شد و مصري هاي چگونه کشتي هايي مي ساختند که بتواند سفري 3 هزار کيلومتري را تاب بياورد.
شريل وارد که در گرما و رطوبت داخل يکي از غارهاي مرسي جواسيس چمباتمه زده، يک تکه خيلي بزرگ از چوب سدر را که به ضخامت يک بلوک سيماني است، پاک مي کند. بلورهاي نمک روي چوب در نور لامپ روي کلاهش برق مي زنند. وارد، بلوک را در دستش مي چرخاند و توضيح مي دهد که اين تکه چوب، روزي قسمتي از الوار بدنه کشتي بود. او از پهنا و انحنايش حدس مي زند که کشتي اصلي احتمالا بايد دست کم 30 متر درازا داشته باشد. او مي گويد: «اندازه اين قطعه بزرگ تر از تمام اطلاعاتي است که ما از کشتي هاي مصري داشتيم.»

بازآفريني مصر باستان
 

وارد که يک باستان شناس دريايي در دانشگاه ساحلي کارولينا در کانوي کاليفرنياي جنوبي است. سه سال را به بازآفريني يک کشتي مصري باستاني در ابعاد اصلي گذارنده که در تالاب مرسي جواسيس پهلو مي گرفت. به عقيده وارد، برخلاف کشتي هاي جديد که در اطراف يک چهار چوب مستحکم داخلي ساخته مي شوند، کشتي مصري بدنه اي غول پيکر داشته است. اين ساختار غريب به اين معني بود که کشتي براي حفظ استحکام خود نياز به تيرهاي خيلي قوي تري داشت. اين چوب همچنين ضخيم تر نيز بوده و پهناي کافي براي جبران خرابي ناشي از کرم هاي کشتي را داشته است. برخي از اجزاي کشتي که در مرسي جواسيس پيدا شده اند، پيش از 30 سانتي نتر ضخامت دارند. به گفته وارد، «يکي از ويژگي هاي معماري مصري ساخت و ساز بيش از اندازه است. شما مي توانيد ويژگي هاي ايمني مشابهي را در ساخت اين کشتي ها بيابيد.» آزمايش باستان شناسي وارد نياز به بيش از 60 تن چوب صنوبر به جاي سرو لبناني مورد استفاده مصريان باستان داشت. کشتي هاي مصري همچنين از يک جنبه ديگر منحصر به فرد بودند، چرا که اجزاي آنها با استفاده از اتصالات کام و زبانه در کنار هم نگه داشته مي شدند، اتصالاتي که نياز به هيچ چفت و بست فلزي ندارد و مي شود آنها را به راحتي از هم جدا و دوباره به هم وصل کرد. براي استحکام بيشتر، خمش هايي داخل برخي از تيرها تراشيده مي شد تا داخل تيرهاي پهلويي بنشيند، درست مانند اجراي يک پازل. وارد مي گويد: «از همان ابتدا، مصريان قايق هايي مي ساختند که مي شد آنها را از هم جدا کرد و اين امر، آنها را از هر چيز ديگري در دنيا متفاوت مي سازد. آنها از شکل خود تيرها استفاده مي کردند تا هر قطعه را در جاي خود محکم کنند.» وارد و 24 نفر خدمه کشتي او (که شامل پسرش هم مي شدند) در حالي که براي ايمني توسط يک قايق ديگر همراهي مي شدند، سوار کشتي 22 متري بازسازي شده شدند و براي يک سفر دريايي دو هفته اي در درياي سرخ، از بندر سفاگا (بندر جديدي که فاصله زيايد با مرسي جواسيس ندارد) رهسپار شدند. اعضاي گروه انتظار زيادي از اين کشتي نداشتند؛ ملوان حرفه اي که کاپيتان کشتي را در اين سفر دريايي دو هفته اي بر عهده گرفته بود، اولين بار که اين شناور پهن پيکر را مشاهده کرد، گفت: «اينکه شبيه يک کاسه سالاد چوبي غول آساست!» ولي وقتي کشتي به آب انداخته شد، تند و چابک بود و دو پاروي راهنماي بسيار بزرگ آن کمک بزرگي در حفظ مسير کشتي بود. در جريان توفاني غير منتظره، توانست در برابر امواج سه متري و باد با سرعت 20 نات (3.10 متر بر ثانيه يا 37 کيلومتر بر ساعت) دوام بياورد. وارد مي گويد: «در هواي توفاني، کشتي خيلي آرام و مطمئن حرکت مي کرد.» در يک نقطه، کشتي با تمام نيروي بادبان هاي خود به سرعت نه نات يا تقريبا 15 کيلومتر بر ساعت رسيد. اين سرعت که تقريبا سه برابر سرعت يک قايق بادباني امروزي است، براي يک کشتي با بار سنگ و ابزارهاي مسي چندان هم کم نيست.

يک راه تجاوزي مرموز
 

با توجه به تمام شواهد حاکي از مهارت و استادکاري که در مرسي جواسيس يافت شد، سفرهاي اقيانوسي مصريان باستان استثنايي در روند عادي تجارت در آن دوران و زاده نياز به تامين مواد خام عجيب و غريب بود.
در بخش عمده اي از تاريخ مصر، اشياي وارداتي از پونت از طريق مسيرهاي معمول کاروان هاي تجاري در نيل عليا و از طريق صحراي شرقي پيش از رسيدن به سودان امروز حمل مي شد. ولي در همان زماني که مرسي جواسيس مورد استفاده قرار گرفت، به نظر مي رسد که پادشاهي رقيب در جنوب مصر، خطوط تجاري منتهي به منابع بخورهاي خوشبو و رزين را قطع کرده باشد.
وارد مي گويد: «اگر آنها مي توانستند از مسير زميني بروند، اين کار خيلي ساده تر از آوردن الوار از لبنان، ساختن کشتي در نيل عليا و باز کردن و حمل آنها از طريق بيابان بود. آنها احمق نبودند؛ هيچ کس دوست ندارد که کارها را از روش سخت تر انجام دهد ولي به لحاظ ژئوپولتيک، آنها چاره ديگري نداشتند.» با توجه به سرعتي که اين کشتي توانست در سفر آزمايشي خود به آن دست يابد، برآورد وارد اين است که هر ماموريت اين کشتي دست کم چهار ماه به طول مي انجاميد، شايد هم بيشتر؛ يک ماه براي سوار کردن کشتي ها، يک ماه براي سفر
به پونت، يک ماه و نيم يا بيشتر براي سفر بازگشت (با توجه به وزش باد مخالف) و يک ماه هم براي جدا کردن دوباره قطعات کشتي از هم و آماده شدن براي سفر بازگشت از طريق بيابان. فاتوويچ بر اين باور است که در يک بازه 400 ساله، حداکثر 15 تا 20 سفر دريايي از اين دست انجام گرفته است، يعني تقريبا يک سفر در هر20 سال. حتي براي تمدني که اهرام مصر را بنا نهاد، اين سفرها چالش لجستيکي بسيار عظيمي محسوب مي شد. نزديک ترين کارخانه هاي کشتي سازي در کنابود، شهري برحاشيه نيل که فاصله چنداني با معابد بزرگ لوکسور، کارناک و تبس نداشت. کنا در فاصله 600 کيلومتري جنوب شهر امروزي قاهره، جايي بود که نيل کمترين فاصله را با درياي سرخ داشت و احتمالا نقطه آغاز سفر به پونت هم در همان جا بود. از کنا، اعضاي کاروان ها بايد 150 کيلومتر در داخل بيابان به سمت شرق سفر مي کردند تا به ساحل برسند. مرسي جواسيس ايستگاهي مياني بود که در آن، کشتي ها را سوار مي کردند و براي سفر طولاني به سوي جنوب آماده مي شدند.

در ميان ناکجا آباد
 

ساحل امروزي مصر در درياي سرخ تقريبا کاملا خالي از سکنه است، گويي ساحل شني آن ادامه بياباني است که 150 کيلومتر به سمت نيل کشده شده است. فاتوويچ مي گويد: «اينجايي که ما هستيم، در ميانه ناکجا آباد است. اين مکان براي مصريان معادل پايگاهي فضايي در کره ماه براي بشر 100 سال آينده خواهد بود، خيلي عجيب و خيلي سخت.» اين بندر به دقت انتخاب شده بود و بعضي از نيازمندي ها را براي ملوانان باستاني تامين مي کرد. از امواج و بادها در امان بود، دهانه آن به اندازه کافي عميق بود تا مرجان هايي که سواحل درياي سرخ را پوشانده اند، مزاحمتي ايجاد نکنند و ديواره هاي مرجاني هم به سادگي مشخص مي شد. در يک کلام، مرسي جواسيس يک جور واحه دريايي محسوب مي شد. بقاياي آلي که در داخل و اطراف غارها به دست آمده، به باستان شناسان کمک کرد تا محيطي را بازسازي کنند که تفاوت زيادي با سنگ و ماسه اي که امروزه منطقه را پوشانده، دارد. روزگاري، دهانه آن با درختان مانگروو پوشانده شده بود. آب آرام کم عمق، مناسب ترين گزينه براي به آب انداختن کشتي ها بود. بارد مي گويد: «4هزار سال پيش، اينجا مکاني ايده آل براي ساخت کشتي ها بود و کمترين فاصله بين کنا و درياي سرخ هم از همين محل بود.» مانند يک ماموريت فضايي مدرن، اين ماموريت هم بايد کاملا متکي به خود مي بود. به رغم اينکه اعضاي گروه، منابع آب تازه را در فاصله نه چندان زيادي از غارها پيدا مي کردند، هر چيز ديگري را بايد از آن سوي بيابان با خود مي آوردند. خود کشتي ها تخته به تخته از هم جدا مي شدند و احتمالا روي الاغ بار مي شدند تا به سفري طولاني بروند. و در هر سفر نيز، فقط خود کشتي ها بار الاغ نمي شدند بلکه غذا، طناب، ابزار و تدارکات لازم براي يک سفر چندين ماهه به سمت جنوب نيز بايد حمل مي شد. و همه اينها هم نياز به نيروي انساني خيلي زيادي داشت. يک حکاکي روي سنگي در بالاي ديواره، يادواره سفري بود که در سال 1950 پيش از ميلاد انجام شده و در آن، نيروي کاري 3756 نفر فهرست شده بود که 3200 نفر از آنها از برندگان بودند. فاتوويچ مي گويد: «اينها کارهاي پيچيده و گران قيمتي در مصر باستان بودند.»

ويراني يک رويا
 

پس از تقريبا 400 سال، مرسي جواسيس متروکه شد. احتمالا از آن رو متروکه شد که ديگر آب کافي در تالاب براي شناور شدن کشتي ها وجود نداشت. شايد مسيرهاي زميني بهتر شده بود يا اينکه از بنادر ديگري به جاي آن استفاده مي شد. آخرين ملواناني که از اين تالاب استفاده کردند، طناب ها و سپرهاي خود را پشت آجرهاي گلي و شن و ماسه پنهان کردند تا براي سفر بعدي اي که هرگز اتفاق نيفتاد، آماده باشند. براي 4 هزار سال، اين غارها کاملا دست نخورده باقي ماند. شايد کاوش هاي سال جاري در مسي جواسيس آخرين آنها باشد. چوب هاي يافت شده در غارها به دقت عکس برداري شده تميز شده و در کيف هاي خلا مخصوصي مهرو موم شده اند تا در قفسه هايي در انتهاي غارها انبار شوند. از هشت غاري که اعضاي گروه پيدا کرده اند. شش مورد به طور کامل بررسي شده و دو تاي ديگر در اثر سقوط سنگ و خاک مسدود شده است. کنار زدن آنها ممکن بود به ريزش کامل سقف غار منجر شود. مدت کوتاهي پيش از پايان کار، باستان شناسان يک مار روباتي يک متري مجهز يه دوربين را براي مشاهده به داخل اين غار ها فرستادند. اين روبات توسط گروهي از دانشگاه کارنگي ملون ساخته شده بود، ولي قطعه سنگي در همان ابتداي غار، محدوديت هاي کاري مار روباتي را نشان داد؛ روبات نتوانست از شيب 45 درجه بالا برود. کنترل کننده هاي روبات اميدوارند که بازگردند و با يک طراحي متفاوت بخت خود را بيازمايند؛ اگر آنها بتوانند چيز قابل توجهي بيابند-مثلا يک تکه الوار بزرگ يا يک کوره کامل-اين احتمال وجود خواهد داشت که دهانه غار باز شود. همزمان سايت به طور 24 ساعته حفاظت مي شود، هر چند که افراد محلي مي دانند که هيچ طلايي در داخل آنجا وجود ندارد و تنها چند تکه چوب کهنه مي توان يافت. در نتيجه حتي با هرج و مرج سياسي که مصر را فرا گرفته، بايد از دستبرد در امان بماند. او و فاتوويچ اکنون در حال رفتن به سوي جنوب براي آخرين کاوش هستند که اميدوارند در آن، مقصد واقعي کاروان هاي تجاري را بيابند. فاتوويچ مي گويد: «من تمام زندگي خود را جست و جوي پونت گذرانده ام. دوست دارم که عمر حرفه اي خود را با يک کاوش براي يافتن محل بندر پونت به پايان ببرم.» بارد در حالي که در ساحل و در فاصله چند قدمي غارها نشسته، مي گويد که در حال بررسي تصاوير ماهواره اي از جنوب درياي سرخ است تا جاي بنادري را که ملوانان مصري باستان مي توانستند براي تجارت «چيزهاي جالب توجه پونت» استفاده کنند، مشخص کند. وي با نگاه به سوي دريا مي گويد: «ما هم اکنون به اين فکر مي کنيم که مقصد بعدي ما کجا مي تواند باشد.»

در يک نگاه
 

کشف مکان هاي تاريخي جديد در مصر
 

مشاهده از راه دور چطور کار مي کند
1- انتخاب تصاوير ماهواره اي به نوع تحقيق باستان شناسي بستگي دارد. اگر يک بررسي در مقياس وسيع مورد نياز باشد، تصاوير چند طيفي (از تمام گستره طيف الکترومغناطيسي) انتخاب مي شود تا بتوان ناحيه وسيعي را اسکن کرد. در حالي که براي بررسي يک ناحيه خاص يا حفاري، تصاوير با وضوح بالا (وضوح 5.0 تا 6.0 متر) انتخاب مي شوند.
2- پس از جست و جوي مجدد يک ناحيه براي مشخص شدن آنچه در حال حاضر درباره يک سايت خاص شناخته شده است، داده هاي ماهواره اي به سيستم اطلاعات جغرافيايي (GIS) وارد مي شود تا با ديگر نواحي مقايسه شود.
3- در خصوص مصر، تمام قسمت هاي مختلف طيف الکترومغناطيسي مهم هستند. براي مثال، بخش فرو سرخ مي تواند به آشکار شدن تفاوت ها در خصوص پوشش گياهي و رطوبت خاک کمک کند که منجر به کشف عوارض طبيعي و سايت هايي مي شود که قبلا شناخته نشده اند. در يک روش که تحت عنوان طبقه بندي تصاوير شناخته مي شود، پيکسل هاي يک تصوير براساس طول موج (يا رنگ) گروه بندي مي شوند تا بتوان بين انواع مناظر طبيعي مانند بيابان، صحرا، شهرهاي جديد و مکان هاي باستاني تمايز قائل شد.
4- مکان هاي بالقوه جديد وارد پروژه GIS مي شوند و با تصاوير پر وضوح ماهواره اي جاسوسي دهه 1960 مقايسه مي شوند تا مشخص شود که مناظر طبيعي چطور تغيير کرده اند. مکان هايجديد احتمالي و ويژگي هاي خاص انها براي بررسي ها و تحقيقات بعدي از روي سطح زمين، روي نقشه ها علامت گذاري مي شوند.
5- بررسي هاي زميني در مصر انجام مي شود تا موقعيت فيزيکي، دوره زماني و طبيعت کشفيات جديد را تاييد کند. اين کار شامل کاوش هاي باستان شناسي و حفاري مي شود.
منبع: مجله همشهري دانستنيها



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط