بنيان اخلاقي اصل تقدّم تعليم و تربيتِ خويش بر تعليم و تربيتِ ديگران در پرتو حکمت 73 نهج البلاغه (1)
نويسنده: احد فرامرز قراملکي (1)
چکيده
واژه هاي کليدي:
آموزش اثربخش اخلاق، تهذيب نفس، تربيت به سيره، امام، معلم.
* استناد: فرامرز قراملکي، احد (پاييز 1389)، بنيان اخلاقي اصلي تقدّم تعليم و تربيتِ خويش بر تعليم و تربيتِ ديگران در پرتو حکمت 73 نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 41-57.
بيان مسئله
1. رفتار فرد با خدا به عنوان مصداقي از رفتار ارتباطي برون شخصي.(2)
2. رفتار فرد با طبيعت و محيط زيست به طور عام به عنوان مصداق ديگري از همان رفتار.
3. رفتار فرد با ديگر انسان ها يا رفتار ارتباطي بين شخصي.(3)
4. رفتار فرد با خويش يا رفتار ارتباطي درون شخصي.(4)
يکي از مباحث مهم اخلاق کاربردي(5) نسبت بين گونه هاي مختلف رفتار ارتباطي است. به عنوان مثال از نسبت بين دو گونه نخست پرسيده مي شود: آيا رفتار ارتباطي ما با خدا زيربناي رفتار ارتباطي ما با محيط است؟ يا برعکس و يا اين دو گونه تعامل، الگوي رفتاري متفاوت دارند؟
همچنين به عنوان مثال بيان حضرت امير علي(عليه السلام) گزارش شده در غررالحکم و دررالکلم مرحوم آمدي، تصريح به تقدّم رفتار ارتباطي بين شخص بر گونه ي نخست دارد:
جعل الله سبحانه حق عباده متقدّما علي حقه، فمن قام لحق عباده و ذلک يودي الي اقامه حقه.(6)
خداوند سبحان حق بندگانش را بر حق خود مقدم گردانيده است. هرکسي که حق بندگان او را بگذارد، در برپاداشتن حق خدا نيز کامياب مي شود.
مسئله تحقيق حاضر جستجو از نسبت رفتار ارتباطي درون شخصي و بين شخصي است. آيا رفتار ارتباطي درون شخصي مقدم بر بين شخصي است يا برعکس و يا اين دو نحو مستقل تحقق مي يابند؟ مسئله را به صورت زير مي توان تقرير کرد: آيا ما انسان ها با ديگران همان گونه رفتار مي کنيم که با خود رفتار مي کنيم؟ يعني آيا الگوي رفتار ارتباطي بين شخصي ما براساس الگوي رفتار ارتباطي درون شخصي شکل مي گيرد؟ اين مسئله نتيجه معرفتي مهمي در تعليم و تربيت دارد: زيرا آن را در حوزه ي تربيت چنين مي توان تقرير کرد:
آيا در آموزش، ترويج و تربيت اخلاقي افراد، ابتدا بايد آنان را به اخلاقي بودن در رفتار با خويش تربيت کنيم تا در تعامل با ديگران نيز اخلاقي عمل کنند؟ به عنوان مثال، اگر بخواهيم کارمندان را به تکريم ارباب رجوع دعوت کنيم و آنان را به گونه اي آموزش دهيم که به ارباب رجوع احترام کنند آيا آغاز برنامه ي تربيتي اين نيست که آنان را چنان آموزش دهيم تا در رفتار با خويش، حرمت خود را پاس دارند و بر خويش احترام کنند؟
نگارنده ي اين سطور بر آن است که الگوي رفتار ارتباطي درون شخصي بر الگوي رفتار ارتباطي بين شخصي تقدّم دارد. به ديگر سخن الگوي رفتاري ما با ديگران مسبوق و مصبوغ به الگوي رفتار ما با خود است. کسي که نميتواند اسرار خويش را حفظ کند و چگونه مي تواند، در مفهوم اخلاقي (ملکه نفساني رازداري) اسرار ديگران را حفظ کند؟
آثار و منابع علم اخلاق را مي توان از حيث نسبت بين الگوي رفتار ارتباطي درون شخصي و برون شخصي مقايسه کرد: ميزان تأکيد آنها بر رفتار ارتباطي درون شخصي شاخص مهمي در سنجش کارآمدي آنها است. توجه مؤلفان اين آثار و منابع به اصل تقدّم رفتار فرد با خود بر رفتار وي با ديگران، شاخص ديگري است. اين تحقيق، در پرتو حکمت 73 نهج البلاغه به بحث از ابعاد و آثار اصل تقدّم رفتار ارتباطي درون شخصي بر رفتار ارتباطي بين شخصي مي پردازد. صريح آنچه در اين حکمت آمده است بر اين اصل دلالت نمي کند. تفاوت مدلول صريح اين حکمت با اصل ياد شده را در مباحث آتي مي آوريم. اما اين اصل از مبادي تصديقي اين حکمت است. آنچه در حکمت 73 آمده است، اصل تقدّم تعليم و تربيت خويش بر تعاليم و تربيت ديگران است و بنيان آن، تقدّم الگوي رفتاري ما با خويش بر الگوي رفتاري با ديگران است. اين فرضيه محتاج اثبات است. پيش از اثبات مدعا به بررسي ابعاد مهم و نکته هاي مفيد در اين حکمت مي پردازيم.
بيان حضرت امير در حکمت 73
من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره؛ وليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه؛ و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم؛
هرکسي که خود را براي مردم امام قرار دهد، بايد قبل از تعليم ديگران به تعليم خويش بيآغازد؛ و بايد پيش از آنکه ديگران را به زبان تربيت کند به وسيله ي سيرت خويش آنان را تأديب کند، و کسي که خويش را تعليم و تأديب مي کند ارج نهادني تر از معلم و مؤدب مردم است.
بدون ترديد واژه ي امام در اين حکمت به معناي خاص يعني امام معصوم(عليه السلام) نيست بلکه معناي پيشوايي و فراتر از آن راهنمايي و نقش هدايتي داشتن به طور عام است. و آن شامل رهبر جامعه، پيشواي فرق، رهبران احزاب، ائمه ي جماعت، مديران و رهبران سازمان و معلمان مي شود.
اين روايت به طرق مختلف نقل شده است (از جمله: ديلمي، اعلام الدين، ص92؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج18، ص 220؛ مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص 56؛ حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 16، ص 150).
بررسي تفصيلي طرق روايت و تحليل اسناد آن محتاج نوشتار ديگري است.
ابعاد مختلف حکمت 73
1. رهيافت سياسي.
رازي پادشاهي بر خويش را پادشاهي خاص مي نامد که بايد، قواي نفساني، اميال، آرزوها، خشم ها و ... دروني خويش را به سامان کند و پادشاهي بر رعايا را پادشاهي عام مي نامد و گويي ملهم از حکمت 73 نهج البلاغه گويد: «و تا پادشاه، اول داد پادشاهيِ خاص ندهد، به حق پادشاهاي عام قيام نتواند نمود (همان، ص 433).
2. رهيافت مديريت راهبردي.
شرط تحقق نقش هدايتي رهبران سازمان، هدايت يافتگي خود آنان است. رهبر يک سازمان وقتي مي تواند منابع انساني را به يک مرام اخلاقي دعوت کند که خود پيشاپيش آن مرام را در جان و دل پذيرفته باشد. بنابراين، در رهيافت مديريت راهبردي اين روايت اصل مهمي را در اخلاق رهبري به ميان مي آورد.
نکته مهم در اين مقام توجه به تعبير حضرت امير(عليه السلام) من نصب نفسه للناس اماما است. ايشان نمي فرمايد هرکسي که امام هست، بلکه مي فرمايد هرکسي که خود را براي امام قرار دهد. از اين تعبير دو نکته قابل استفاده است: يک کسي که مي خواهد بر مردم در جامعه و يا بر منابع انساني در يک سازمان رهبري کند، بايد مقدمات آنرا فراهم کند، يکي از مقدمات و شرايط لازم تهذيب نفس، رهبري خويش و خودسازي است. يکي از مقدمات و شرايط لازم تهذيب نفس، رهبري خويش و خودسازي است. بنابراين کساني که در قنوت شان آيه ي مبارکه «... و جعلنا للمتقين اماما؛ فرقان/74» را مي خوانند و چنين جايگاهي را طالب اند، بايد از طريق امامت بر خويش (تعليم و تربيت خويش) زمينه ي اين جايگاه را پيدا کنند.
نکته ي دوم آنکه ملاک شايستگي کسي که خود را براي گروهي امام قرار مي دهد، چگونه تعيين مي شود؟ از حکمت 73 مي توان حداقل يکي از شايستگي ها در رهبري منابع انساني را در سازمان ها به دست آورد. کسي که از توسعه ي ذهني برخوردار نيست، نمي تواند مسئوليت توسعه منابع انساني را بر دوش بگيرد. کسي که خود هدايت يافته است مي تواند داعيه ي هدايت مردم را داشته باشد.
«وجاء من اقصي المدينه رجل يسعي قال يا قوم اتبعوا المرسلين اتبعوا من لا يسالکم اجرا وهم مهتدون؛ يس/21، 20» آن رسولان خود هدايت يافته اند.
3. رهيافت تعليم و تربيتي.
4. رهيافت اخلاقي
«علم مدني (علم اخلاق) از انواع افعال و رفتار ارادي و آن ملکات و اخلاق و سجايا و عاداتي که افعال ارادي از آن سرچشمه مي گيرد بحث مي کند و از هدف هايي که اين افعال و رفتار براي رسيدن به آنها انجام مي شود ياد مي کند و بيان مي دارد که چه ملکاتي براي انسان شايسته است، و از چه راه مي توان زمينه پذيرا شدن اين ملکات رادر انسان فراهم کرد و در وجود او پايدار نمود؛ (احصاءالعلوم، ص 207).
غالب دانشمندان مسلمان در تعريف اخلاق، بر عنصر ديگري نيز توجه کرده اند و آن شيوه ي آراسته شدن فرد به فضايل و نحوه ي کسب خلق نيکو و روش پيشگيري و درمان رذايل است (فارابي، احصاء العلوم، ص 107؛ همو، تحصيل السعاده، ص71)(12) در ميان اين منابع تعبير قطب الدين شيرازي را از دره التاج (ص80) مي آوريم. اين تعبير برگردان فارسي بيان ابن سينا در عيون الحکمه ص16) است:
«و فايده ي حکمت خُلقي آن است که فضائل را بشناسد و کيفيت ابتناء آن تا زکاء نفس به آن حاصل شود رذايل و کيفيت توفي از آنرا بداند تا نفس از آن پاک شود».
بحث از اينکه شيوه ي تخلق به خلق نيکو و روش پيشگيري و درمان خلقيات زشت، هدف علم اخلاق است و يا فايده در اين نوشتار مختصر قابل طرح نيست.
بحث از ترويج و آموزش اخلاق، کارآمدي شيوه هاي تربيت اخلاقي در خانواده يا سازمان و يا در جامعه يکي از مسائل عمده در منابع اخلاق کاربردي و اخلاق حرفه اي است. در پاسخ به اينکه آيا در هرم سازماني اخلاق از بالا به پايين است و يا برعکس، ديدگاه هاي متنوعي وجود دارد. در حکمت 73 نهج البلاغه با دو اصل عمده ي تقدّم تربيت اخلاقي خويش بر تربيت اخلاق ديگران و تقدّم آموزش به سيره و رفتار بر آموزش به گفتار در تربيت اخلاقي مواجه هستيم و اين دو اصل از شرايط کارآمدي برنامه هاي آموزش اخلاق به شمار مي رود.
پي نوشت ها :
1. استاد دانشگاه تهران.
2. extra personal.
3. inter personal.
4. intera personal.
5. applied ethics.
6. خوانساري، جمال الدين، شرح غررالحکم، تصحيح محدث ارموي، دانشگاه تهران، 1366، ج3.
7. leadership.
8. management.
9. Dave Ulrich.
10. teaching- learming process.
11. Action Speaks Louder than Speech.
12. همچنين بنگريد به: ابن سينا، عيون الحکمه، ص 16؛ همو، منطق المشرقيين، ص 7؛ ابن مسکويه، تهذيب الاخلاق و طهاره الاعراق، ص 21؛ غزالي، ميزان العمل، ص 75، و ص 50؛ شيرازي قطب الدين، دره التاج، ص80؛ طباطبائي، الميزان، ج1، ص 368.