پژوهش ابعاد حکمراني اخلاقي در فحواي عهدنامه امير(عليه السلام) (1)
چکيده
واژه هاي کليدي
* استناد: پور عزّت، علي اصغر (پاييز 1389) پژوهش ابعاد حکمراني اخلاقي در فحواي عهدنامه امير(عليه السلام)، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 115-132.
مقدمه
بنابراين، تدوين سيستم هاي اخلاقي جهان شمول دشوار بوده، مستلزم آشنايي عميق با ابعاد گوناگون هستي، ماهيت و تنوع حيات اجتماعي و بهره مندي از بصيرت کافي درباره ي آينده و تحولات احتمالي آن است.
عهدنامه ي امير(عليه السلام) به مثابه يکي از مهم ترين اسناد تاريخي براي بيان حکمت اداري اسلام، از شأن گرانبهايي در ميان جوامع اسلامي و نيز انظار پژوهشگران غير مسلمان برخوردار است.
اين نامه که با توحيد آغاز مي شود و بدان ختم مي يابد، سراسر پند و اندرز است و بر نحوه ي اداره ي مطلوب امور حکمراني دلالت دارد و مي توان ادعا کرد که اين عهدنامه، منشور حکومت حکمت براي نيل به آگاهي، عدالت، امنيت و رفاه (دلشاد تهراني، رهزنان دين، 106-81)، و جان مايه ي خرد معنوي براي اداره ي دولت و حکومت است (ر.ک: دلشاد تهران، 1388؛ پورعزت، 1389).
از امتيازات ديگر اين نامه تأکيد و دلالت فرازماني آن است؛ زيرا به ظاهر اصل اين نامه با شهادت مالک اشتر نخعي به دست دشمن رسيد؛ ولي گويا خطاب آن به مالک نمادين بوده است! يعني گويا اين نامه براي همه ي حکمرانان مسلمان در همه زمان ها و مکان ها نوشته شده است. اين نامه يکي از گرانبهاترين اسناد هويتي شيعه بوده (جعفري، 1379، 118-116)، و آنقدر ميان پيروان امام ارج و منزلت داشته است که احتمالا نسخه هاي متعددي از آن نگارش يافته و پيش از خروج مالک به دست ساير پيروان امام نيز رسيده است.
به هرحال، سنديت نامه هم از حيث سلسله ي روايي و هم از حيث انطباق با سنت نبوي و هم از حيث انطباق با خرد انساني، کم نظير بوده، فحواي آن منطبق با منطق قولي و رفتاري معصومان(عليه السلام)است. ضمن اينکه محک تعيين کننده ي اعتبار آن قرآن کريم است و تاکنون کمترين تعارضي بين متن آن و قرآن کريم مشاهده نشده است. يادآوري مي شود که بررسي مراتب انطباق با قرآن، يکي از معتبرترين راه هاي فهم اعتبار يک روايت در منطق شيعه يا اماميه است. بر اين اساس، هرگز ميان سخن معصوم و امر خداوند در قرآن کمترين تعارضي نيست؛ بنابراين هر آنچه با اين کتاب تعارض داشته باشد از معصوم نيست (ر.ک. الميزان، ج1:مقدمه).
ديگر اين که اين عهدنامه سند اخلاقي حکومت عدالت پيشه است (دين پرور، 1385، 4)؛ عدالتي که ضروري حکمراني پايدار است و بدون رعايت آن، جامعه در سراشيبي سقوط قرار مي گيرد(ر.ک. قزويني .172).
مهم ترين دلالت هاي نامه بر الزامات اخلاق اداري را مي توان به شرح جدول ذيل فهرست کرد:
جدول ویژگیهای حکمرانی اخلاقی در عهد نامه امیر(علیه السلام) (نهج البلاغه، نامه53)
موضوع |
پایبندی به توحید در عمل و گفتار |
پرهیز از خشم و خودکاملگی |
رعایت عدالت و رفتار یکسان با همگان |
پرهیز از مداحی و تملق گوئی و خود ستائی |
اهمیت حسن ظن به شهروندان و عامه مردم |
حمایت از سنتهای نیکوی گذشتگان و مشاوره با خردمندان |
توجه پدرانه به نیازهای گروههای متنوع و متفاوت مردم |
دقت در انجام امور و درک حساسیت و ظرافت حکمرانی |
عدالت گستری و مهرورزی نسبت به آحاد جامعه |
قدردانی از زحمات آحاد جامعه |
حل شبهه ها و استناد به کتاب سنت |
حفظ استقلال قضایی و شایسته گزینی قضات |
شایسته سالاری و شایسته گزینی |
بازرسی و نظارت و تنبیه خیانتکاران |
نظارت بر مالیاتها و کارسازی آنها در توسعه جامعه |
دوراندیشی و بصیرت در هنگام انعقاد پیمانها و قراردادها و وفای به |
مسئولیت پزیری در برابر عملکرد کارگزاران حکومت |
رسیدگی ویژه یه فقرا و مستمندان و یتیمان و سالخوردگان |
حفظ ارتباط مستمر با شهروندان |
نظم و انضباط در رسیدگی به امور و مدیریت زمان |
جلوگیری از ستمگری مردم به یکدیگر |
امنیت گستری و پرهیز از خونریزی |
پرهیز از استکبار و منت گذاری بر مردم |
شفاف سازی امور و احترام به شعور مردم |
مهار خشم و پرهیز از استبداد و خشونت |
یادآوری سنتهای نیکوی فرمانروایان گذشته و الگوگیری از معصومان |
عاقبت اندیشی و شهادت طلبی |
شأن توحيد در اخلاق حکمراني
از اين رو عهدنامه با نام خدا و اقرار به بندگي او آغاز شده است و بلافاصله بر ضرورت رعايت دستورات کتاب خدا و پيروي ازسنت هاي آن فرمان داده است. سپس بر ضرورت مهار نفس سرکش براي فهم بندگي و منزلت والاي عبوديت، در برابر حقارت، سرکشي و استکبار انساني، تأکيد فرموده است.
قابل تأمل است که درک اين مقام، مقدمه هرگونه رفتار اخلاقي و شرافتمندانه است؛ زيرا اساساً التزام حقيقي به اخلاق، موکول به فهم مراتب اخلاص و بندگي است و بدون اين التزام، امکان حکمراني اخلاقي منتقي است؛
در واقع رعايت الزامات اخلاقي، مستلزم عبور از خود و تمنّيات نفس است و اين امکان پذير نيست، مگر هنگامي که آدمي درک کند که بزرگترين شأن او در مراتب تعالي انساني، نيل به مقام شامخ بندگي است! و نيل به اين مقام، در ذات خود با هرگونه تکبر و خودبرزگ بيني با برتري جويي ناسازگار است.
حکمران مسلمان زاهدانه زندگي مي کند و در اين راه از سنت رسول الله (دلشاد تهراني، دولت آفتاب، 149-148) تبعيت مي کند. در واقع اشاره به برتري سلسله مراتبي در فراز بعدي نامه نيز به هيچ وجه بر برتري ذاتي دلالت ندارد، بلکه بر سلسله مراتب اداري و اولويت فرماندهي و فرمانبري در ميان عامه ي مردم و کارگزاران ناظر است. به ويژه اين معني هنگامي بهتر درک مي شود که برابرانگاري حقوق اجتماعي خود با ساير آحاد جامعه در منظر معصوم(عليه الصلاه و السلام)مدنر قرار گيرد.
پرهيز از خشم و خودکامگي
تأمين خشنودي مردم از طريق رعايت عدالت
تأمين خشنودي مردم بسياري از نگراني ها را برطرف مي سازد و غبار غم از چهره ي حاکم و حکومت برمي گيرد؛ زيرا عامه ي مردم ستون استوار و قابل اعتماد و برپاي دارنده ي سنت هاي دين خداونداند.
بنابراين هرکس بخواهد بين مردم و حکمران فاصله بياندازد، مردم را تحقير نمايد يا خود و حاکم را با تعابير چاپلوسانه، برتر از عامه ي مردم جلوه دهد، مشاوري نابکار است و بايد از دستگاه حکمراني بيرون رانده شود، به ويژه حاکم بايد از افرادي که دين را ابزار نيل به دنيا مي سازند (ر.ک. دلشاد تهراني، رهزنان، 262-259) پرهيز نمايد. در اين امتداد، حاکم بايد ابهامات و کينه ها و عقايدها را از ميان بردارد و ميان خود و مردم رابطه اي صميمي و پرمحبت برقرار سازد؛ رابطه اي که هيچ کس نتواند آن را زايل نمايد.
پرهيز از مشاوران بدسابقه و اهتمام به مشاوره با وزيران حق طلب و شجاع حکمرانان بدکار، صرفاً خود بدکار نبوده اند! اساساً هرگز نمي توان فساد يک جامعه را برعهده ي يک نفر نهاد! هر فردي که به ظلم بر مي خيزد، به يقين اعوان و انصاري دارد که او را به تشويق يا حتي با سکوت خود ياري داده اند! مشاوراني که بدکاران و ستمگران را ياري کرده يا در برابر ايشان سکوت پيشه کرده اند، هرگز فايده اي براي حکمرانان صالح ندارند. زيرا در هنگام عدالت ورزي تجربه اي صحيح ندارند و در هنگام اشتباه و ارتکاب حاکم به ستمگري، دوستاني بازدارنده نيستند. اينان تأکيد کننده قدرت اند و همواره فردي را که در قدرت است، خوب يا بد، به نيکي مي ستايند، اينان در همه ي حکومت ها تأييد مي شوند و در دوره هاي متفاوت و حکومت هاي مختلف برمسند قدرت مي مانند، ولي مدير مسلمان از ايشان مي پرهيزد.
پس وزير خوب آن است که حکمران را از ستمگري و ارتکاب ظلم بر حذر دارد و عيوب او را بدو گوشزد نمايد. چنين اشخاصي در دوران ستمگران مطرود و خانه نشين مي شوند و فقط در عهد حاکم عادل به کارداني و تدبير شناخته مي شوند.
پرهيز از فضاي مداحي و تملق گويي
پي نوشت ها :
1. دانشيار دانشکده مديريت دانشگاه تهران.