مبانی نظری اقتصاد اسلامی (8)

بطور کلی تشریع اسلامی برای هر نوع مصرف از نعمات الهی که به عنوان ودیعه در اختیار انسان قرار گرفته است، محدودیتی قائل شده است. در قرآن کریم می فرماید: «از چیزهای پاکیزه ای که روزی شما قرار داده ایم بخورید، و در آن (مصرف) زیاده روی نکنید که به غضب من گرفتار خواهید شد». [طاها، 81]
چهارشنبه، 13 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی نظری اقتصاد اسلامی (8)

 مبانی نظری اقتصاد اسلامی (8)
مبانی نظری اقتصاد اسلامی (8)


 

نویسنده: استاد محمد رضا حکیمی




 

مصرف و حدود آن
 

محدودیت مصرف در تشریع اسلامی
 

بطور کلی تشریع اسلامی برای هر نوع مصرف از نعمات الهی که به عنوان ودیعه در اختیار انسان قرار گرفته است، محدودیتی قائل شده است. در قرآن کریم می فرماید:
«از چیزهای پاکیزه ای که روزی شما قرار داده ایم بخورید، و در آن (مصرف) زیاده روی نکنید که به غضب من گرفتار خواهید شد». [طاها، 81]
در جای دیگر می فرماید:
«ای مؤمنان چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای شما حلال کرده است حرام مسازید و از حدّ (شریعت) تجاوز مکنید که خدا متجاوزان را دوست ندارد». [مائده، 87]
نیز بنگرید به سوره فرقان آیه 67، سوره بقره آیه 219.
با تعمیم بحث محدودیت در مصرف در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی که تمامی ارکان زندگی آدمی را دربر می گیرد، با محدودیت های ویژه ای در احادیث و روایات مواجه می شویم که در ذیل از نظر خواهند گذشت:
الف – محدودیت در مصرف و هزینه گذاری
مهم ترین مسئله ای که در آن اسراف صورت می گیرد، خرج کردن است که صورت های گوناگون دارد. اسلام و تعالیم اسلامی خروج هر چیزی را از حد میانه روی طرد نموده و ممنوع می شمارد، و اجازه نمی دهد که خرج کردن از حد اعتدال خارج شود، بلکه پیوسته مردمان را به پیروی از حکمت توازن و تعادل فرا می خواند.
ب – محدودیت در خوردن و آشامیدن
صرف خوراکی ها و نوشیدنی ها بر حسب شرع، از لحاظ کمّیت و کیفیت محدودیت دارد، و انسان در هر دو صورت نمی تواند از حد اعتدال و میانه روی در مصرف خارج شود. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرمایند:
«هر کس هر گونه خوراکی را که دلش می خواهد بخورد، و هر گونه جامه ای را که دلش می خواهد بپوشد، و هر گونه مرکبی که دلش می خواهد سوار شود (و بردۀ امیال خود باشد)، خداوند به او نگاه نمی کند مگر آنگاه که روش خود را تغییر دهد و از آن دست بردارد». [الحرانی، 1380 ق، ص 33]
و این بدان معناست که انسان نباید همواره در پی خواسته ها و شهوات دل خود باشد و خدا و خلق را فراموش کند، بلکه باید در مصارف خود حدودی را مراعات کند که اوضاع و احوال موجود و امکانات دیگران مقتضی آن است، و حالت انسان متواضع متعهد چنین اقتضایی دارد، که از آنچه به بی مبالاتی و جاه طلبی و اسراف و اتراف و شکم بارگی و تجمل زدگی می انجامد خودداری ورزد، و خود را به حدود، محدود سازد، حدود انسانیت و فروتنی و رعایت حال دیگران. در جای دیگر از پیامبر اکرم (ص) منقول است که فرمود:
«از پرخوری دوری گزینید که قلب را مسموم می سازد، و اندام ها را در اطاعت خدا کُند می کند، و گوش دل را از شنیدن موعظه باز می دارد». [مجلسی، 1411، 77 / 82]
و امام علی (ع) می فرماید:
«کم خوری عفاف است و پرخوری اسراف». [آمدی، 1413، 234]
و چون اسراف شرعاً حرام است، پرخوری نیز حرام می شود. (2)
ج – محدودیت در فرش و بستر
آنچه از احادیث برمی آید، این است که همه افراد نسبت به تمام آنچه مصرف می کنند محدودیت دارند. این محدودیت ها فرش و بستر و اثاث (افزارخانه) را نیز شامل می شود. از این رو، مطابق با حدیث شریف نبوی بستر چهارم – به عنوان نمونه ای از زیاده روی و اسراف – شیطانی خوانده می شود [صدوق، 1327، 121] چه از مصادیق زیاده روی و اسراف است و منقول است که:
«امام صادق (ع) به بستری در خانه مردی نگاه کرد و فرمود: بستری برای مرد، و بستری برای همسرش و بستری برای مهمانش، بستر چهارم از آن شیطان خواهد بود». [صدوق، 1327، 120]
در این جا ذکر این نکته ضروری است که بستر دو گونه است:
1- کفافی و ضروری
2- اشرافی و اترافی
پس مطابق با دو حدیث شریف نبوی و صادقی، اسلام استفاده از هر چیز را، بیش از نیاز معقول، روا نمی داند و بنابراین، در مورد بستر هم، نظری حکیمانه و معتدل دارد و آن را چهار گونه می داند که سه گونه آن مجاز و مباح است، با توجه به مقتضیات اوضاع و احوال و نیازهای محیطی و گونه چهارم (که اسرافی و زیاده بر نیاز مشخص است به استثنای موارد نیاز معقول) از نظر اسلام مردود است.
و این اصل اسلامی، در طرز نگرش به چیزها و کالاها و افزارها، اصلی اساسی است که در آن روح اسلام تجلی می کند و زمینه ای مناسب برای اجرای عدالت و قسط را فراهم می آورد.
به طور کلی احادیثی که درباره محدودیت فرش و فراش و... آمده است ما را به این امور رهنمون می کند:
- محدودیت مصرف – به طور کلی – یک موضوع مهم اسلامی است.
- محدودیت بستر و مسکن – به صورت خاص – امری است ثابت در شریعت اسلام که با توجه به شرایط افراد نباید از حد میانه روی بگذرد.
تعبیر بستر چهارم از آن شیطان است دو نتیجه تربیتی و اجتماعی دارد:
یک – از لحاظ اقتصادی مصرف بیش از نیاز را منع می کند.
دو – اصول اخلاقی و فرهنگی را با منع زندگی مسرفانه تصحیح می کند.
- به مبارزه و ریشه دار با فاصله های نابجا و تفاوت های مصرفی میان مردم می پردازد و جامعه را به سطح مصرفی (تقریباً) یکسان می رساند. و اختلاف سطوح زندگی را از میان برمی دارد.
- مردمان را بر ضد مصرف اسرافی و اعتیاد به آن برمی انگیزد و بر روش مسئولان جامعه اسلامی به ویژه عالمان دین و مبلغان، تکلیف هائی قرار می دهد با اهدافی بزرگ و آفاقی وسیع از این گونه:
یک – خود در زندگی به مصرف های زیاد و تجملی دست نیازند تا بتوانند به نشر تعالیم اسلام در این خصوص بپردازند و مردمان را به آن فرا خوانند.
دوم – به جدّ با حفظ خویش و ضبط نفس به سوی مترفان و مسرفان و صاحبان ثروت از دنیاداران و دنیاخوارن نزدیک نشوند، تا از لمس زندگی ناکامان باز نمانند. در نتیجه، عامل به آیه کریمه:
«به سوی ستمگران مگرائید [و از آنان پشت گرمی مجوئید] که آتش شما را خواهد سوخت».
باشند.
سوم – زندگی و معیشت شیطانی را جایز نشمرند، و به آن با زبان یا کردار و یا سکوت خوشامد نگویند.
چهارم – از آنچه در عالم از اسراف های فراوان و مصرف های گرانبها و مایه ویرانی مصالح توده ها و حقوق ایشان پیش می آید، چشم مپوشند و خود را به بی خبری نزنند، در صورتیکه این ها همه در برابر چشم و گوش ناکامان صورت می پذیرد.

محدودیت در مسکن
 

از مظاهر آشکار استکبار و استضعاف اقتصادی و نظام طبقاتی نادرست خانه است و تفاوت های کلان موجود بین کوخ نشینان و کاخ نشینان که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. از این جا است که می نگریم پیامبر رهائی بخش از آن صحابی انصاری که گنبد و قبه برای خود ساخته بود اعراض کرد تا آنگاه که او، آن قبه را در هم کوبید. این بدان جهت است که وجود قبّه و کاخ است که آفریننده کوخ است و (پدید آورنده عقده های روحی فراوان، در خانواده های کم توان یا ناتوان به ویژه خردسالان و نوجوانان) و به اسراف می انجامد و موجب تکبر می شود، وگرنه چه مانعی دارد که شخصی از مال خویش گنبد و بارگاه بسازد؟
تجربه های تاریخی همه دلالت بر آن دارد که کاخ و کوخ محلی مناسب برای زندگی انسان و همخوان با رشد نیروهای مادی و روحی او نیست، بلکه همانند مقبره ای برای مواهب مادی و معنوی انسان است. و در زمان حاضر نیز چنین است و همواره یکی از آن دو (کوخ نشین) تحقیر می شود و به عقده خود کم بینی مبتلا می گردد و دیگر (کاخ نشین) دچار عقده خودبزرگ بینی می گردد، و برای هر یک از ان ها خصلت و فرهنگ و خلق و خوئی است که آن ها را به دو قطب کاموری و ناکامی تقسیم می کند. از اینرو قرآن کریم می فرماید:
«آیا بر هر فرازگاهی به بازیچه، نشانِ راهی می سازید، و کاخ های برافراشته – یا آبدانهائی – فراهم می آورید، که شاید جاودانه در آن ها بمانید». [شعراء، 128 – 129]
و پیامبر اکرم می فرمایند:
«... هر کس بنایی را برای خودنمایی و تمایل گرایی بسازد، او را در قیامت به هفت طبقه زمین می برد، سپس به صورت گردن بندی آتشین بر گردن او درمی آید و همراه با آن در آتش افکنده می گردد. گفتیم یا رسول الله خانه چگونه برای خودنمایی یا تمایل گرایی ساخته می شود؟! فرمود: به اینکه بیش از اندازه کفاف بسازد، و یا برای اینکه به آن ببالد». [حرّ عاملی، 1403، 3 / 588]
امام صادق (ع) می فرماید:
«هر بنائی که بیش از کفاف و بسندگی باشد – در روز قیامت – و بال و عقوبتی برای صاحب آن خواهد بود». [حرّ عاملی، 1403، 3 / 587]
تعابیر وارد شده در احادیث دو مطلب را روشن می سازد:
(1) حد مسکن: مسکن و خانه باید از مقدار بسنده برای سکنی و از حدّ کفاف تجاوز نکند. این مقدار هر چند بر حسب افراد خانواده ها و محیط های معیشتی و سطح آن و حالت اقتصادی حاکم بر زندگی تفاوت می کند، ولی لازم است که از حدود اقتصادی و میانه روی اسلامی و توازن اجتماعی و تواضع انسانی تجاوز نکند.
(2) هدف مسکن: باید منظور از ساختن مسکن، سکنی گزیدن و برگزاری مراسمی در حد مناسب باشد نه برای برتری جوئی و تفاخر و موقعیتی متفاوت و اشرافی برای خود فراهم آوردن، این است که با راهی که اسلام پیموده است یعنی اصل محدودیت در مسکن – در صورت عمل به آن – توانست است امتیازات معیشتی و انحصارطلبی های زشت را ریشه کن کند، و با اخلاق حاکم بر زندگی اشرافی به نبرد برخیزد، و پایگاه نظام طبقاتی را – در ابعاد فرهنگی و اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی – ویران سازد.
اینک چهار مطلب را در این خصوص متذکر می شویم:
الف – پشتوانه قرآنی، آیاتی که اسراف را منع و تکبر و اتراف را حرام می کند همه به منظور آن است که مصرف را – از نظر کمی و کیفی – محدود سازد، همچنین آیاتی که زمین را از آنِ همه مردم می داند و موهبت های الهی را مخصوص همگان برمی شمرد نیز، مصرف و استهلاک و بهره مندی را محدود می سازد. و مقتضای قرار دادن زمین برای عموم، آن است که بدون انحصارطلبی و زیاده خواهی در دسترس عموم قرار گیرد. بنابراین، مناسب است که زمین های مسکونی بر حسب نیازمندی های عمومی تقسیم گردد و از دسترس زمین خواران بیرون آید، چه زمین نیز از اموال به شمار می آید.
در پرتو تعالیم قرآنی درباره زمین، لازم است که مصالح و لوازم ساختمانی نیز در دسترس همگان قرار گیرد و در معرض احتکار و گرانفروشی نباشد. و چنین است مسئله مساحت زمین، زیرا از قسط و عدل اسلامی به دور است که گروهی به مساحت های زیادی از زمین دسترسي داشته باشند، و برای جمع کثیری دسترسی به قطعه کوچکی از زمین نیز میسر نباشد. و بر هئیت حاکمه اسلامی واجب است که با قانون گزاری و اجرای درست قانون، از آزادی مصرف و مصرف تجملی زمین و لوازم و مصالح جلوگیری کند، تا نمونه هائی از عدل و قسط، راهی به تحقق بیابد.
ب – برنامه ریزی عمران شهرها در سرزمین اسلامی: از آنچه گذشت چارچوب کلی برنامه ریزی اسلامی به منظور آبادانی شهرها مشخص می گردد. و آن یک برنامه ریزی متوازن و قوامی است، که همه مردم را بدون فقر سکنائی، یا تکاثر و اتراف سکنائی بهره مند سازد.
به همانگونه که مراعات عدالت و توازن در توزیع مصالح ساختمانی ضروری است مراقبت در تولید آن نیز ناگزیر باید صورت پذیرد، تا به صورت اشیاء اترافی و تجملی درنیاید. و اینجاست که ویژگی های اساسی نظام اسلامی از دیگر نظام های اقتصادی متمایز می گردد و عملی شدن آن متوقف به قانونگزاری است. در قانونگزاری واجب است که همه مفاهیم و دستورهای اسلامی مراعات شود، چه در غیر این صورت، به مجموعه مفاهیم سازنده انسان و اجتماع آسیب می رساند.
ج – وسعت خانه برای چه؟ برای که؟: در برخی احادیث نبوی، بزرگی و وسعت خانه مورد ستایش قرار گرفته و از اسباب سعادت ذکر شده است. [حر عاملی، 1403، 3/558] تفقّه در احادیث و مفاهیم دینی و فهم درست آنها و جمع بین آن ها ما را به مسائلی راهنمایی می کند:
اول – بزرگی خانه مطلوب است به شرط آنکه از حلال باشد.
دوم – اگر از حلال باشد، بسیار بزرگ نخواهد بود، چه حلال نمی تواند چنین (بسیار و فراوان) باشد.
سوم – وسعت خانه زمانی مورد ستایش است که وسیله ای برای صاحب خانه جهت رسیدن به اهداف شایسته خانوادگی و اجتماعی گردد (همچون برگزاری جلسات آموزنده در آن، اطعام مردم و گسترش دادن روابط خویشاوندی و انسانی و نظایر این)، یا اینکه خانه مربوط شود به خانواده هائی که افرادی چند و فرزندانی متعدد دارند، که باید اطاق ها و محل استراحت و مطالعه آنان جدا باشد و در زندگی خانوادگی آسوده باشند.
بنابراین، وسعت خانه با این هدف مهم – باز هم با رعایت جوانب اقتصاد و ترک اسراف و تجمل زاید – چیزی است پسندیده و جدا از مقوله ساختمان های تجملی و اسراف گرایانه.
چهارم – ستایش وسعت خانه، مجوزی برای پرخرجی ساختمان نخواهد شد، زیرا که اسراف و اتراف به هر صورت که باشد ممنوع است.
پنجم – وسعت خانه زمانی ستوده است که در میان مردم گروه های فراوانی بدون پناهگاه و زمین دیده نشوند.
ششم – اگر وسعت خانه خوب است باید برای همگان باشد، نه برای عده ای خاص، و آیا ممکن است اسلام تجویز کند که در جامعه های اسلامی شماری توانگر از خانه های بزرگ لذت ببرند و کثیری از مردم از نداشتن مسکن و مأوا، یا اجاره نشینی، در رنج و عذاب و اضطراب روحی به سر برند، و حتی نتوانند به درستی به عبادت خویش بپردازند؟
هفتم – وسعت خانه – برای عملی کردن اهداف مشروع – می تواند به ساده ترین صورت و در حدّ مناسب و برای هدفی ارزشی باشد. پس این چگونگی، با مبارزه معروف اسلام با مصرف آزاد و افراطی منافاتی ندارد.
هشتم – اگر بزرگی خانه مایه خوشبختی فرد مسلمان است، پس داشتن اصل خانه نیز (به طریق اولی) مایه خوشوقتی و اطمینان روحی و حرمت اجتماعی و رفاه خانوادگی است. پس لازم است حکومت اسلامی مردمان را به این حق برساند و به اجرای عدالت بپردازند. این زمانی محقق می شود که با تکاثر سکنائی به صورت قطعی مبارزه شود.
چنانکه در حکومت اسلامی امام علی (ع) مسئله مسکن حل شده بود، یعنی در کوفه کسی بدون مسکن وجود نداشت؛ چنانکه خود می فرماید:
«همه مردم کوفه اکنون دارای وضعیت خوبی هستند، حتی پایین ترین افراد، نان گندم می خورند، خانه دارند، و از آب آشامیدنی خوب استفاده می کنند».
و این مرحله از تأمین، در شرایط آن روز، بسیار قابل قبول بوده است، حتی امروز نیز همه مرمان جهان دارای چنین زندگی ای نیستند.
در اینجا دو موضوع مهم در محدودیت مصرف وجود دارد که نباید از آن غافل شد.
1) از مهم ترین انگیزه ها برای محدودیت مصرف، انگیزه های اقتصادی است، زیرا محدودیت مصرف از نیرومندترین عوامل رشد اقتصادی است. هرگاه افراط در مصرف از میان برود بالطبع اموال در جهت اقدام هائی سودمند نظیر تولید درست به کار می افتد و مواد اولیه و طبیعی به گونه ای به مصرف می رسد که مردم همه برای زندگی به آنها نیاز دارند. آری حذف اسراف کمی و کیفی باعث فزونی درآمدها در راه تولید بیشتر – با برنامه ریزی متخصصان – هزینه گذاری شود و از این راه، رسیدن به استقلال اقتصادی میسر می گردد، که مایۀ اقوام دین و جامعه و معیشت مردم خواهد بود.
2) آزادی در مصرف ما را به نابودی منابع نیرو، غذا و ضروریات دیگر تهدید می کند. لیکن اگر از مصرف مسرفانه جلوگیری به عمل آید آنچه موجود است به همه می رسد، و از منابع، استفاده فراوان و بی وریه نمی شود. و این امر به سود اقشار کم درآمد و مستضعف تمام می شود. بنابراین، ترک مصرف آزاد و طرد آن، به همانگونه که به نجات انسان می انجامد، سبب می شود که متکاثران، بازارهای مصرفی خود را از دست بدهند. پس لازم است که هرچه بیش تر مبارزه بر ضد آزادی مصرف و مصرف های اشرافی و مسرفانه، در سرلوحه برنامه های اقتصادی و معیشتی و اجتماعی قرار گیرد، تا آن اجتماع به صورتی انسانی و سالم و مستقل و نیرومند و سربلند و در عین حال تحقیر نشده از سوی زندگی و رفتار و مصرف توانگران و جباران مالی، زندگی کند.

پي نوشت ها :
 

2. و نیز بنگرید به «اصول کافی»، جلد ششم، ص 269 – 270، و تفسیر عیّاشی، 13 / 2 و مستدرک الوسائل، 2 / 423، یا ترجمۀ الاحیاة، جلد 4، ص 273 و 274.
 

منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.