بايسته هاى اخلاقى ياران حضرت مهدى(عج)
نویسنده: سید حسین اسحاقی
شناخت شايسته امام زمان (عج)
اولين و مهم ترين ويژگى فرهنگ مهدويت، شناخت كامل و راستين وجود گران قدر امام زمان (عج)، اين ذخيره بزرگ خداوندى است. اهتمام بر شناخت امام، لزوم تبعيت وى را در پى خواهد داشت و پيروى از امام نيز ما را در مسير تربيت الهى قرار خواهد داد. انسان با شناخت صفات و ويژگى هاى پيشوايان، خود را به صفات ممتاز آنان نزديك مى سازد و راه كمال را در پيش مى گيرد. انديشه در نام ها و نشان هاى او، تأمل در نامه ها و فرمان هاى او، تفكر در حكمت و اسرار غيبت، تدبر در هدايت معنوى و ولايت تشريعى و تكوينى، در گستره شناخت امام قابل توجه است.
در روايت هاى فراوانى از امامان معصوم: نيز به شناخت امام زمان(عج) تأكيد شده است. رسول خدا9 مى فرمايد:
مَنْ ماتَ ولَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زمانِهِ مات مَيْتَة الجاهلّية.
(محدث قمى، سفينة البحار، ص 32)
هر كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، در مرگ جاهليت مرده است.
انتظار سازنده
در انتظار سازنده كه منتظران واقعى دريافت صحيحى از واژه انتظار دارند، فهم تكليف نهفته است. منتظر با فهم تكليف، به عدالت مى انديشد، از هرگونه ظلم و بى عدالتى گريزان است و با هدف فراهم آوردن زمينه هاى دادگرى و اصلاح فردى و اجتماعى مى كوشد. بر اساس اين عقيده، شخص منتظر با آنكه مشتاق ديدار امام دادگر است، خود نيز به مسئوليت هايش آگاه است و در راه دست يابى به آرمان هاى متعالى اش گام برمى دارد. از اين رو، ياران مهدى موعود را بايد در ميان جان بركفان انقلاب و دين و حرمت گزاران به خانواده شهيدان و صالحان و نيكان يافت، نه در ميان ساكنان ديار بى خبرى و نه در جمع رفاه زدگان عافيت طلب.
انتظار، در اين مفهوم فلسفه مقاومت است، نه عامل تسليم. انتظار آگاهانه، جز اصلاح و راستى ثمرى ندارد و بديهى است كه دستاورد مهم چنين انتظارى، اميد به آينده اى روشن است.
ايمان و اعتقاد و ياوران مهدى(عج)
آنان، همچون صداى زنبوران عسل درهم مى پيچد و از شب تا صبح به راز و نياز با خداى خويش مشغولند. (آنان كسانى(همان)
هستند كه) خدا را با بصيرت درون شناخته اند و ايمان به خدا در اعماق جان شان نفوذ كرده است. در راه تقويت ايمان و اجراى دستورهاى الهى از هيچ چيز هراس ندارند و از نكوهش هيچ سرزنش كننده اى بيم به دل راه نمى دهند. اينان مصداق اين آيه قرآنى هستند كه:
... به زودى خداوند قومى را كه آنها را دوست مى دارد و آنها (نيز) او را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام برمى انگيزد. (مائده: 54)
مؤمنان واقعى، كسانى هستند كه تنها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى انديشند »يُحبهّم و يحبّونه«؛ در برابر برادران دينى شان فروتن هستند »اَذّلهٌ على المؤمنين«؛ با كافران ستم گر و كج انديش، سرسخت، خشن و در برابرشان سرافرازند »اَعزّةٌ على الكافرين«؛ براى بسط عدل و اجراى فرمان هاى الهى همواره در حال جهاد فى سبيل الله هستند »يجاهدون فى سبيل ا...« و در جهت نابودى كافران و برچيدن بساط ستم گران، كوشا و از هيچ ملامتى پروا ندارند »ولايخافون لومَة لائم«.
همه اين ويژگى ها در انسان مؤمن، از اعتقاد حقيقى او به خدا و ايمان به مقصد اصلى هستى نشئت گرفته است. آنان به چنان شهامتى رسيده اند كه از شكستن سنت هاى غلط و مخالف و ايستادگى در مقابل باورهاى نادرست محيط و هجوم افكار عوامانه و محافظه كاران منحرف هيچ گونه ترديدى به خود راه نمى دهند. آرى به دست آوردن چنين موفقيتى افزون بر كوشش خود فرد، به سبب فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند، عطا مى كند كه »ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤتيه مَنْ يَشاءُ«.
عبادت ياران مهدى
جز خم ابروى دلبر هيچ محرابى ندارم
جز غم هجران رويش من تب و تابى ندارم
گفتم اندر خواب بينم چهره چون آفتابش
حسرت اين خواب در دل ماند چون خوابى ندارم
سرنهم بر خاك كويش، جان دهم دريا درويش
سرچه باشد، جان چه باشد، چيز نايابى ندارم
(ديوان امام خمينى، ص 149)
مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجات شان، همچون صداى زنبوران عسل در هم بپيچد و هيبت الهى، آنان را به قيام وادارد و بامدادان سوار بر مركب ها شوند؛ آنان راهبان شب اند و شيران روز.
(بحارالانوار، ج 52، ص 308)
اين همه، حاصل ايمان نهفته در قلب آنان است و هرچه درجه ايمان آنها بالاتر رود، اين گونه اعمال نيز در زندگى شان فزونى خواهد يافت و هيچ مانعى بر سرراه آنان نخواهد ماند. جهاد و كوشش، نه تنها آنها را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهى باز نمى دارد، بلكه سبب مى شود تا حلاوت ايمان را بيشتر بچشند و همه كارها و رفتارهاى خود را جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر از رنگ الهى!
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ. (بقره: 138)
رنگ الهى و چه رنگى نيكوتر از رنگ الهى و ما او را پرسش مى كنيم.
ياران مهدى؛ آمران به معروف و ناهيان از منكر
رسالت حضرت مهدى(عج) و ياران با وفايش، احياى دين خدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و اصلاح زمين از بدعت ها و ظلم هايى است كه ظالمان و فاسدان بر زمينيان تحميل كرده اند. منتظران حقيقى مهدى مى خواهند نقاب تزوير را از چهره مزوران بركشند و رسالت شان را در برپايى قسط و عدل مى دانند: »يَمْلا الْاَرْضَ قِسطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً«.
(همان، ج 48، ص 19، ح 24)
سيره رسول گرامى اسلام و امامان معصوم: مبتنى بر امر به معروف و نهى از منكر بود و از بدو دوران كودكى تا واپسين لحظه هاى حيات، همواره بر آن اساس رفتار كرده اند. يعقوب سراح خدمت امام صادق7 مى رسد، در حالى كه حضرت در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر ايستاده بود و با او سخن مى گفت. يعقوب مى گويد من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد، پس برخاستم. امام صادق7 به من فرمود: نزديك سرورت بيا و او را سلام گوى. من نزديك گهواره رفتم و به كودك سلام كردم. امام موسى بن جعفر7 از درون گهواره با زبانى فصيح و گويا سلام را پاسخ گفت و فرمود:
اِذْهَبْ وَتَغَيَّرْ اسْمَ اْبنَتِكَ الَّتى سَمَّيتها اَمْسِ فانّه اسمٌ يُبِغُضُه اللهُ.
برو آن نام را كه ديروز بر دخترت نهاده اى، تغيير ده؛ زيرا آن اسم را خدا دشمن دارد.
آن گاه امام صادق7 فرمود: به دستور فرزندم عمل كن تا هدايت يابى. من نيز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام دختر يك روزه ام را تغيير دادم.
(علامه بحرانى، مدينة المعاجز، ج 6، ص 224)
بنابراين، يكى از صفت هاى برجسته ياران حجت، امر به معروف و نهى از منكر است. امام صادق7 در تفسير آيه »الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ«، مى فرمايد:
براى آل محمد9، مهدى و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آنها درآورد.
و دين را آشكار سازد و خداوند متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بين مى برد، همچنان كه سفيهان، حق را بميرانند تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكر خواهند كرد و عاقبت كارها به دست خداست.
(علامه بحرانى، الحجه فيما نزل فى القائم الحجه، ص 143)
ولايت مدارى اصحاب مهدى (عج)
و اَنَّه لَيَعْلَمُ اَنّ مَحَلّى مِنها مَحلَّ القُطبِ من الرَّحا.
(امامى و آشتيانى، ترجمه و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 1، خطبه 3، ص 64)
و او (ابوبكر) خوب مى دانست من در گردش حكومت اسلامى، همچون محور سنگ هاى آسيابم (كه بدون آن آسياب نمى چرخد).
همه اعمال فردى و اجتماعى مردم بايد تحت تأثير امامت باشد. از اين رو، ايمان به رهبرى، زمينه ساز رستگارى مسلمانان است. مسلمانان صدر اسلام با ايمان و اطاعت از رهبرى و پيامبر، در مدتى بسيار كم از حضيض ذلت به اوج عزت رسيدند؛ چرا كه به فرمان خدا به آنچه پيامبر مى فرمود، گردن مى نهادند: »وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا«. (حشر: 7)
بعد از رسول خدا9، پيروان آن حضرت همان عقيده و ايمان را به ائمه اطهار: داشته اند و ياران حجت7 نيز بيش از همه به امام زمان7 ارادت دارند كه اين عشق و ايمان، از وجود آن حضرت سرچشمه مى گيرد.
يَتَمَسّحوُنَ بِسَرْجِ الامام 7 يَطْلُبُونَ بذلك الْبَرَكَةَ.
(بحارالانوار، ج 48، ص 19)
آنان براى تبرك، دست خويش را به زين اسب امام مى كشند و بدين سان تبرك مى جويند.
انسان خداجو به واسطه عشق به امام، سر از پا نمى داند، براى اطاعت و اجراى فرمان هاى او شب و روز را نمى شناسد و در راه فرمان بردارى او مطيع تر از يك كنيز نسبت به مولايش است و در هنگام بروز خطر، براى دفاع از وجود او جانش را فدا مى كند.
(همان)
كيست كاشفته آن زلف چليپا نشود
ديده اى نيست كه بيند تو و شيدا نشود
ناز كن ناز كه دل ها همه دربند تواند
غمزه كن غمزه كه دلبر چوتو پيدا نشود
سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست
جان چه باشد كه فداى رخ زيبا نشود
(ديوان امام خمينى، ص 112)
اين عشق و علاقه ميان امام و يارانش، به حدى به هم گره خورده است كه »آنچه شخص امام بدان وصف شده است، آنان نيز به آن توصيف گشته اند. هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى كنند، ترس از آنان، پيشاپيش در دل مردمان مى افتد. آنان دست از شمشير خود در پيكار با دشمنان دين، بازنمى گيرند تا آنكه خداى تعالى راضى شود و اين همه، به سبب آن است كه ياران مهدى شيعه كاملى براى مولاى خود هستند و افعال و صفات شان مطابق افعال و صفات امام است«.
(سيد محمد صدر، تاريخ ما بعدالظهور، ص 505)
شجاعت ياران مهدى و آرزوى شهادت
(سيدحسن شيخ الاسلامى، هداية العلم فى تنظيم غررالحكم، ص 87)
شخصى كه به رحمت الهى و پاداش روز جزا يقين ندارد، همواره در نوعى بيم و هراس به سر مى برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه دفتر عمرش بسته شود و از اين ديار كوچ كند؛ اما شخص با ايمان در دنيايى پر از اميد به سر مى برد و در همه مشكلات تكيه گاهش خداست و يقين دارد كه »ولله العّزة و لرسوله و للمؤمنين«. (منافقون:8)
با چنين اعتقادى، دليلى ندارد كه فرد احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ و نقصى براى خود مى داند و براى دورى از آن مى كوشد: »اِحْذَروا الجبُن فانَّهُ عارٌ و منقَصَةٌ«.
(همان)
ياران مهدى كه قلب شان لبريز از عشق به خدا و يقين به روز جزا و يارى پروردگار است، از هيچ كس هراسى به دل ندارند.
ياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح اميد همه ظلمت شب باطل كرد
يكى از محك هايى كه خداوند با آن افراد راستگو و باايمان را از افراد دروغگو جدا مى سازد، تمناى مرگ است. (جمعه: 6) هر مؤمن دل سوخته و عاشق كوى يار، قرب الى الله و هم نشينى با اوليا را دوست دارد و همواره در تمناى مرگ است.
آتش به جانم افكند شوق لقاى دلدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
(كليات شيخ بهايى، ص 70)
لولا اَجلُ الذى كتَب اللهُ عَليهم لَمْ تَسْتَقِرَّ ارواحُهم فى اجسادِهم طَرفَةُ عينى شوقاً الى الثواب و خوفاً من العقاب.
(فيض الاسلام، نهج البلاغه، ص 612)
اگر نبود اجلى كه براى آنها نوشته شده است، براى لحظه اى ارواح شان در كالبد جان شان آرام نمى گرفت، از شوق رسيدن به ثواب و ترس از عذاب الهى.
اصحاب حجت7 كه امام خويش را با معرفت دريافته اند، هستى شان را در وجود وى فانى مى بينند و عاشق شهادت در راه او هستند:
يَدْعُون بالشهاده وَ يَتَمَنَّوْنَ اَنْ يُقْتَلوا فى سبيلِ اللهِ شِعارُهم يا لثَاراتِ الحسين عليه السلام.
(بحارالانوار، ج 2، ص 308)
همواره شهادت و كشته شدن در راه خدا را آرزو مى كنند و شعار آنان يالثارات الحسين (بياييد به طلب خون حسين) است.
و زبان حال شان اين است:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من ز او جانى ستانم پر بها
او زمن دلقى ستاند رنگ رنگ
(مراد از دلق در اينجا، بدن است)
(مولانا)
دل هاى پولادين اما نورانى، ويژگى ياران مهدى(عج)
از ديگر صفت هاى ياوران مهدى (عج)، قلب قوى و پولادين آنهاست كه از آنان در روايت هاى مختلف به پاره اى آهن ياد شده است:
تجيى ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنِ قِبَل المشرق كانّ قلوبهم زُبَرُ الحديد.
(الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 64)
(در زمان ظهور حضرت مهدى(عج)) پرچم هاى سياه از جانب شرق خواهد آمد كه برگرد آنها افرادى هستند با دل هايى همچون پاره هاى آهن سخت و محكم.
در روايتى ديگر هم مى خوانيم كه قلب هاى آنها حتى سخت تر از پاره هاى آهن است:
»و اِنّ قلبَ رجل منهم اشدُّ من زُبُرالحديد؛ دل هاى آنها (ياران مهدى(عج)) از پاره هاى فولاد محكم تراست«.
(بحارالانوار، ج 52، ص 327)
آرى پنجره قلب هاى آنها رو به آسمان معنا گشوده شده است و دل هاى خويش را به ريسمان الهى پيوند داده اند. آنان خانه هاى دل خود را با قنديل هاى ايمان روشن كرده اند: »كَانَّ قلوبَهُمْ الْقَناديلُ وَهُمْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّه مُشفِقوُنَ«.
(همان، ص 308)
اينان با پشتوانه اى بزرگ از ايمان واقعى به خدا و يقين به روز جزا و هدفى مقدس، همچون مشعل هايى فروزانند كه دل هاى استوارشان بسان قنديل هاى نور در سينه سترگشان آويخته است. اين رادمردان تنها به خداى خويش دل داده اند و تنها از او هراس دارند و قلب شان را به ياد او قوت بخشيده اند كه »أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«. (رعد: 28)
قدرت جسمانى اصحاب مهدى(عج)
با اين اوصاف، آنها سدى محكم، نيزه و شمشير برنده و ركن ركينى هستند كه حضرت لوط7 هنگام رويارويى با قوم كافر و منحرف خود، يارانى چون آنها را آرزو مى كرد و مى گفت: »اى كاش مرا قوتى و يا پناهگاهى امن و استوار مى بود كه از شر شما محفوظ مى ماندم«.
امام صادق 7 در تبيين اين گفتار فرمود:
اين آرزويى است بر قدرت قائم، مهدى(عج) و استوارى يارانش كه همان اركان محكم هستند. هر كدام از مردان و ياران مهدى(عج) داراى قدرت چهل مرد هستند. دل هاى آنها از پاره هاى فولاد محكم تر است. اگر بر كوه ها بگذرند، كوه ها در هم فرومى ريزند. دست از شمشيرهاى خود برنمى گيرند تا آنكه خداى تعالى راضى شود.
(همان، ص 327)
تشبيه قلب هاى آنان به پاره هاى آهن يا سنگ، براى تأكيد بيشتر به استوارى و شهامت آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلب ها و افكارشان است. بيان امام صادق7 به برابرى نيروى هر يك با چهل مرد، به معناى محدود كردن اين نيرو نيست، بلكه براى نشان دادن ميزان بسيار بالاى قدرت ايشان است و اشاره به اينكه هر كدام از توان و نيروى فراوانى برخوردارند.
(سيد مصطفى علامه مهرى، مهدى موعود يارانى اين گونه دارد، صص 32 و 36)